افسوس افزون!

خبر ارتحال بزرگان ، نخبگان و همه شخصیت‌هایی که بر گردن جامعه حق دارند و برای اعتلای اخلاق، علم و دانش این مرز و بوم زحمت کشیده اند حزن‌آور و افسوس بر انگیز است.
این نوشته اکنون بر آن نیست تا خاطر خوانندگان گرامی را آزرده کند یا خاطره تلخ فراق بزرگی از دست رفته را زنده سازد اما ...
اما رحلت علمایی که تازه از میان ما رفتند و خبر درگذشتشان را خبرگزاری ها و مطبوعات و حتی رسانه های غیر رسمی مانند پیامک و نمابر منتشر ساختند، نکته ای را مغفول نشان داد که امروز به مناسبتی لازم دیدم آن را یادآور شوم.
رسالت خبری ما در هر نهاد خبری و آموزه های کتاب‌های اطلاع‌رسانی و فن‌آوری اطلاعات، مبنی بر سرعت نشر خبر و زنده بودن آن در جای خود مهم و اساسی است اما...
اما آیا هر خبری و هر شخصیتی و هر حادثه‌ای را می توان به بهانه کار رسانه ای و وظیفه‌ی‌  معهود و مندرج در کتاب‌ها و کلاس ها، منتشر کرد؟
اخلاق رسانه ای که از یمن اتفاق باید در کشور ما، اسلامی هم باشد در کدام واحد درسی رسانه و کدام دانشکده تدریس می‌شود؟
وقتی زمزمه بیماری عالمی بزرگ و یا خبر بستری شدن یک استاد فرهیخته را می‌شنویم، دقیقا به عنوان کارپرداز خبری ـ از خبرنگار گرفته تا دبیر و سردبیر ـ به چه می‌اندیشیم؟
آیا هر اتفاق معنی داری مثل گریه بستگان، ‌خاموش بودن تلفن همراه پزشک معالج، حضور نداشتن فرزندان در خانه،‌ تعطیل شدن مرکز وابسته به یک دانشمند که شاید به خاطر برف باشد! و ده‌ها مورد مانند آن کافی است تا ما مسابقه انتشار خبر مرگ یک عزیز را به جامعه فرهنگی و مذهبی بدهیم و چه بسا بلافاصله مجبور به حذف یا تکذیب خبر شویم ؟!
شاید کوتاهی های اطرافیان و یا شیطنت های کوته فکرانه عده‌ای ما را که می‌خواهیم منبع موثق و دست اول اخبار باشیم، فریب دهد و به راحتی حساسیت های حرفه‌ای را فدای ناگواری نشر چنین اخباری سازیم.
حیات و ممات، حق است و با تاکید قرآن کریم، هیچ استثنایی در فرزندان آدم ندارد اما جامعه،  گاه فردی بی‌اثر یا مضر را از دست می دهد و گاه گنجی که فقدانش جبران ناپذیر است. 
رسانه ما اما در این میان چه رسالتی دارد؟ خبر تلخ هم خبر است و باید منعکس شود اما ...
اما ما کجای این تأسف و تأثر همگانی قرار داریم؟ آیا در عرق‌ریزان کار و تلاش نفس‌گیرمان از این که اولین منبع ارسال خبر مرگ یک بزرگ باشیم خرسندیم و خستگی از تنمان بیرون می‌رود و در این راه از انتشار اخبار نا مطمئن و حتی شایعه ابا نداریم ؟ یا این‌که ناراحت و غمگین از شنیدن چنین خبری،‌ در فکر راهی هستیم که نه در غمناکی جامعه پیشرو باشیم و نه از کار و وظیفه خود عقب افتاده؟
به هر حال باید از غفلت های گذشته عبرت گرفت و دانست چیزی به عنوان اخلاق رسانه‌ای هم وجود دارد، چه نانوشته باشد و چه ما نخوانده‌ باشیم .