پدربزرگ مهربان !

 
 

 

 


حجت الاسلام سید حسن خمینی یکی از نوه‌های ذکور حضرت امام (ره) و فرزند ارشد مرحوم حاج احمد آقا، شخصیتی محبوب و یکی از شاگردان مبرز حوزه علمیه قم و از اساتید آن به شمار می رود.

چندی پیش سخنی از ایشان در رسانه‌ها منتشر شد که واکنش‌های متفاوتی را درپی‌داشت و نوه امام را واداشت تا بیشتر در باره آن چه گفته بود توضیح دهد.
چکیده و عنوان حرف آن روز سید حسن، «اجتهاد در مکتب و سیره امام خمینی» بود. با وجود متن صریح و نص سخنان رهبر کبیر و فقید انقلاب و بایگانی صوت و تصویر این پیر فرزانه و نسلی که ایشان را از نزدیک درک کرده و هنوز طنین صدای او را در گوش دارد، کمی شگفت بود که با این همه روشنی و شفافیت در نظرات امام امت، آیا نیازی به اجتهاد در این مکتب وجود دارد که دانسته شود تکلیف امروز چیست؟ آیا وصیت نامه سیاسی الهی آن مردخدا به اندازه کافی راه آینده امت را معین نکرده یا ابهام و تناقضی در آن است؟

به هر حال سخن آن روز گذشت و به فراموشی سپرده شد ؛ گرچه یک نوع نفی انحصار گرایی و تملک افکار و اندیشه امام را می‌شد در آن سخن دید و به فال نیک گرفت اما امروز شاهد سخنی دیگر هستیم با شگفتی بیشتر!

امروز که به برکت‌! فتنه اخیر، بازگشت دوباره امام امت را به متن گفت و گو‌ها و شعارها و رسانه‌ها و جریان‌ها نظاره می‌کنیم ، خدا را شاکریم که نسل نو انقلاب که در سی سالگی آن، نظام مقدس جمهوری اسلامی را با مشارکت هشتادوپنج درصدی تحویل می گیرد، تشنه شناخت امام است و به جای تماشای نود قسمتی های طنزگون صدا و سیما به سخنان شاخص امام و یاران صادق و پایدارش گوش می‌سپارد تا از آن چه تاکنون محروم بوده بهره گیرد.
امام خمینی اما شخصیتی ذوابعاد بود و چه در گستره علمی و چه در اقلیم روحانی و چه در بعد سیاسی ، فردی جامع بود و فرزانه دوران.

شگفتی این است که بازپخش سخنرانی‌های امام به مناسبت دهه فجر و پس از فتنه‌اخیر، یافتن مرجع ضمیر سخنان آن مرجع روشن ضمیر را درپی داشته که هراسان و درقالب منابع موثق! به محضر نوه آن حضرت شتافته و برآشفته‌اند.

پخش مستند شاخص، انتظاری بود که سالها از سیمای خفته جمهوری اسلامی ایران برآورده نمی‌شد اما دست خدا عده‌ای را که باید،‌ بیدار کرد و چهره روح خدا باز بر قاب‌های رنگین، ترسیم شد.

امامِ ما اما، امام همه ماست! چه نگارنده که افتخار دست‌بوسی‌اش را داشتم چه آنان که پس از رحلتش به دنیا آمدند و چه آنان که همراه و یارش بودند.
حلقه‌ای افراطی بودند که همیشه می‌خواستند امام به نام آن‌ها باشد اما تا وقتی خمینی زنده بود حتی پسرش هم نمی‌توانست حرکتی و سخنی بی‌اجازت او و از جانب او مطرح کند چه رسد به انقلابیون و چه بیشتر برسد به دگراندیشانی که در مقاطعی گرد امام هم چرخیدند.

امام‌خمینی امام امت بود نه رهبر سیاسی احزاب و جناح‌ها. امام همه مستضعفان جهان و رهبر پابرهنگان و مرشد بسیجیان عاشق و مقتدای روحانیان مبارز و ولی امر همه مسلمانان آزاداندیش و جهادگر.

چه کسی می‌توانست و می‌تواند که امام را از امتش بگیرد و مصادره کند؟ آری عده‌ای هستند که می‌خواهند بگویند "ما امامیم! و برای شناخت امام تنها باید به ما مراجعه کنید" اما زحمتی بیهوده است. مگر می‌شود هشت سال در برابر اسلام ستیزی، زیر سوال بردن دوران درخشان دفاع مقدس و فرهنگ بسیج و تخریب مبانی ولایت فقیه و حتی چاپ کاریکاتور موهن از امام در نشریات متبوع و شرکت در جلسات ضد دینی و ضد انقلابی سکوت کرد و ناگاه به بهانه ادعای اهانت به یکی از نوادگان امام سکته کرد!؟

آیا می توان خط امام را به چند سیاست‌مدار محدود کرد که در بیانیه های گروهکی، بخشی از مردم را به رویارویی با دیگر مردم و نظام فرامی‌خوانند؟ آیا هزاران طلبه و روحانی که در دفاع مقدس حضور داشتند و بیشترین شهدا را به نسبت دیگر اقشار تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کردند در خط امام نبودند و نیستند؟!

آیا سپاه و بسیج و حزب الله و مردم کوچه و بازار، که هنوز عکس امام را عاشقانه بالای سر خود روی دیوار خانه و محل کار و کسب خود نصب کرده‌اند و از کوتاهی برخی مسئولان در سال‌های پس از جنگ، خون دل می‌خورند، خط امامی نیستند؟

کدام خط امامی ؟ همان‌ها که در برابر خودکامگی بازندگان که درصدد محاکمه اکثریت هستند نه سکوت که حمایت کردند؟ آیا پس از اسلام‌ستیزی نوبت به سرکوب جمهوریت با بهانه‌های کودکانه و اقدامات ابلهانه رسیده است؟

مگر مستند شاخص چه دارد که جماعتی را به لرزه درآورده است؟ آیا نشان دادن لبخندها و گریه های امام عزیز با مردمش، کسی را می‌آزارد؟ آیا اقتدار و عزت خمینی کبیر در برابر استکبار جهانی، کسانی را شرمنده می‌کند؟ آیا اخم و تندی رهبر فقید انقلاب با عناصر خودفروخته، عده‌ای را نگران کرده است؟
این منابع موثق !‌ کیستند و در چه اندیشه‌ای هستند؟ آیا باز می‌خواهند با منع حدیث یار، دل یاران حقیقی و فرزندان خمینی را از محبت آن فرزانه دوران تهی کنند؟
براستی اگر امور کشور در دست جناح انحصارطلب و افراطی بود با سابقه‌ای که در تسخیر لانه جاسوسی و تخریب بیت منتظری دارد، آیا در فتنه اخیر سفارت انگلیس را نابود نمی‌کردند؟

چند عنصر افراطی که اگر هیاهوشان بگذارد و جوسازی نکنند می‌شود سخنرانی‌های آتشین و انقلابیشان را از همین صدا و سیما دید و شنید و قضاوت کرد که مماشات و کوتاه‌آمدن‌های امروزشان از سر چیست؟ همان‌ها که در کسوت روحانیت در نقد نظریه ولایت فقیه و زیر تابلو خط امام تا کجاها پیش‌روی کردند و در لباس روشن‌فکری دینی چیزی از اسلام ناب محمدی باقی نگذاشتند.

راستی اکنون که سخن از امام راحل شد می‌پرسیم، این سالیان، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی چه کرده است؟ کارنامه درخشان این موسسه کجاست؟ وقتی اندیشه امام به تاراج دوستان هم جناحی می‌رفت چرا بیانیه‌ای صادر نشد؟ چرا وقتی به تمثال مبارک امام توهین شد سر در برف انکار فرو برد و تبلیغات ماهواره‌ها و پایکوبی‌ها را ندید و از قول منابع موثق‌! به توبیخ صدا و سیما پرداخت؟ چرا در برابر شعار« جمهوری ایرانی» منحرفان، خود را به نشنیدن مصلحتی زد؟ چرا برای دفاع از اصل مترقی ولایت فقیه علمدار میدان نشد؟ درد این موسسه چیست؟

حذف تدریجی اندیشه امام و برون‌داد هدف‌گذاری شده و هراس از مخاطب شدن همه مردم به ویژه جوانان از برنامه‌هایی چون شاخص، حکایت کدام رنج است؟
آری! راز این عقب‌گرد سیاسی را باید در رنج‌نامه فرزند رنجیده امام یافت. حقیت این است که راه امام راه امام است نه دیگران و نه مطرودان.
دل سپردگی و چرخش راهبردی اعضای این موسسه همپای دیگر عناصر چپ از خط امام به بیت شیخ مطرود، پاسخ بسیاری از این حیرانی‌هاست.

خط امام،‌بیت امام، و موسسه نشر آثار امام اگر می‌خواست جاودانه بماند باید از دعواهای جناحی فاصله می‌گرفت و برای دلخوشی این شخص و آن گروه یا لجاجت با این نهاد و آن دولت به سکوت و اعتراض نمی‌پرداخت.
اگر گفته می‌شود یاران امام باید شأن نزول بیانات ایشان را اظهار کنند آیا برای این نیست که دستی در کار است تا امام را در موزه نگه‌دارد و با تکرار این حرف که فلان مطلب درباره بهمان بوده تلاش شود از راهگشایی راه و کلام امام در حوادث روز جلو گیری شود؟

اگر قرار بود شأن نزول ها ذکر شود چرا پاورقی‌های صحیفه امام به نفع جریانی خاص تحریر شده است؟ چرا مشخص نیست برخی پاسخ‌های امام برای کدام نامه‌ها نوشته شده ؟ برای نمونه وقتی منشور برادری صادر می‌شود و امام از احساساتی بودن "حاج شیخ محمد علی انصاری" حکایت می‌کند و نصیحت می‌فرماید؛ از اصل نامه خبری نیست اما در پاورقی پاسخ امام به استعفای شگفت آور و خودشیفته نخست وزیر وقت تلاش شده چهره منفی و مخفی این عنصر که باعث ناراحتی امام امت شده رفع و رجوع شود!

حقیقت این است که خمینی،‌ حقیقت همیشه زنده است و هیچ کس توان آن را ندارد که راه امام را به انحصار فکر خود و جناحش دربیاورد مگر به قیمت ضایع کردن خویش.
نسل نو نیز به همان اندازه پدران و مادران خویش امام را می‌شناسند و نمی‌گذارند کسی امامشان را مصادره کند.

امامی که نصیحت یک دانش‌آموز را می‌پذیرد و اهانت مطایبه‌گونه یک زن در اهانت به حضرت صدیقه را برنمی‌تابد. امامی که سخنان پر صلابتش شرق و غرب را می‌لرزاند و شانه‌هایش در عزای سالار شهیدان می‌لرزد. امامی که عشق به او عشق به همه خوبی‌هاست و قلمش گاه در تجلیل مقام شهدا نزد پروردگارشان عارفانه می‌نویسد و گاه فتوای ارتداد سلمان رشدی را عالمانه صادر می‌کند.

امروز دیگر حلقه خواص ناتوان که جام‌گردان زهر بودند شکسته است و شجره ولایت فقیه استوارتر از دیروز سایه گستر شده و نقشه‌های دشمن برآب است.
دیگر مظلوم نمایی، وا اماما! و حذف نام و یاد و راه خمینی با پرچم صحابی و یاران، رنگی ندارد.

در پایان به نظر می‌رسد با توجه به کمبود وقت حجت الاسلام سید حسن خمینی که حتی فرصت دیدن فیلم مستند در باره امام را ندارد و تحت تاثیر عناصر موثق! است و گفته‌ها و نوشته‌های اخیر که ناشی از ناپختگی سیاسی و نسنجیده گویی دارد و گویی جز خاطرات مهربانانه پدربزرگ در محیط خانوادگی چیزی در ذهن شریفش ندارد، بهتر است همچون دیگر نوادگان (و در عمل به توصیه امام به پسر عمو حسین)، همان تحصیل و تدریس حوزوی را به درگیر شدن در مباحث سیاسی ترجیح داده و دشمنان انقلاب و نظام و امام را ناکام بگذارد.

همچنین با عنایت به مطالبه بر حق ملت در شناخت و دسترسی بی‌پیرایه به اندیشه‌های تابناک حضرت روح‌الله، نیکو است موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در سطحی ملی و فراجناحی به ادامه فعالیت بپردازد و از دستبرد منابع موثق و جناحی آزاد شود و رسالت تاریخی و مهم خود را به انجام برساند.