حاجی مشایی !

 

ایام تبلیغات انتخاباتی بود که عازم مشهد شدیم. درست همان شب که مناظره آقایان مهندس میرحسین موسوی و دکتر محمود احمدی نژاد برگزار می شد.

مشهد که رسیدیم و سکونت و زیارت ، تماس گرفتند چند جا برویم برای سخنرانی و بحث در باره انتخابات. اول رفتم مسجدی که بچه های فعال آن همه طرفدار دکتر بودند اما امام جماعت بعد از شنیدن مناظره ، به تردید افتاده بود و حرف های دکتر در باره خاندان هاشمی را نمی پسندید. آن جا کاملا بی طرف حرف زدم و تشویق به حضور گرم تر در انتخابات.

فردا شب قرار شد بروم در جمع فعالان ستاد دکتر احمدی نژاد صحبت کنم. از پیش در باره انتخابات ، مستندات خوبی در رایانه دستی جمع کرده بودم که خیلی به دردم می خورد. تحلیلی مستند از وضعیت اصلاح طلبان و اصول گرایان داشتم و پیش بینی حوادث آینده.

جمع خودمانی و گرمی بود انگار که سالهاست همدیگر را می شناسیم!

آن جا گفتم برادران ! این بار فرق دارد ! رای به دکتر این بار ، ایستادن می خواهد ! چه برنده شود چه بازنده! شواهدی هم داشتم . گفتم این بار اصلاح طلبان به همه وجود آمده اند تا کاری کنند و این انتخابات برایشان به مثابه دوئل است و فرقی ندارد چه برنده شوند چه بازنده! 

پیرمردی پرسید : اگر موسوی رای بیاورد و مجلس به برخی وزرایش رای ندهد آیا باز هم استعفا خواهد داد؟ گفتم : هرگز! این بار موسوی نیامده است که برود آمده است که بماند! پیرمرد آهسته گفت : آمده است کودتا کند!

 صحبت تمام شد اما در پایان گفتم : برادران این بار هم برای ادای تکلیف رای بدهید نه برای اشخاص . چون همین آقای دکتر احمدی نژاد پس از پیروزی در انتخابات ، مشایی را در چشم همه ما خواهد کرد! و بعید نیست منصب بالاتری به او بدهد!!

 

 آن شب گذشت. مشهد یک پارچه بوی احمدی نژاد می داد. تنها در خیابان های بالای شهر مغازه یا ستادی بود که عکس میرحسین داشته باشد . زوار که یا رنگ و بوی سیاسی نداشتند یا عکسی از احمدی نژاد داشتند یا نوار پرچم که آن روزها پرفروش شده بود!

از کروبی مطلقا خبری نبود و یک خودرو دیدم که عکس آقای رضایی را داشت . بعد شنیدم همان روز مشهد بوده احتمالا!

 به یک مغازه لباس فروشی رفتیم که یکی از فروشنده ها طرفدار احمدی نژاد و دیگری طرفدار میرحسین بود . دومی که دید ما مشهدی نیستیم می خواست از دیگر شهرها هم خبر بگیرد . در بین صحبت هایش گفت شنیدم در قم بعد از مناظره ستادهای میرحسین تعطیل شده اند! گفتم بعید می دانم اما بعدا زنگ زدم به یکی از رفقای قمی گفت بچه های خود ستادها بعد از مناظره ، قافیه را باختند و جمع کردند رفتند خانه! به خلاف شب های قبل که تا صبح در خیابان ها بودند.

 انتخابات تمام شد و حوادث و قتنه ها پیش آمد که قابل پیش بینی بود. در این باره خیلی نوشته ام و نانوشته ها و مستنداتم بسیار بیشتر است و در حد چاپ یک کتاب قطور که شاید روزی منتشر کنم.

 اما یک نکته که تنها این جا باید در باره اش حرف زد همان پیش بینی حضور پررنگ تر برادر حجت الاسلام و المسلمین آیت الدین و الدنیا و سالک الطریق و حکیم سینوی و فیلسوف مشایی حضرت حاجی اسفندیار مشایی ( روح محمود فداه) است !

 همان اسطوره ای که یارغار دکتر محمود احمدی نژاد هنگام نام نویسی برای انتخابات دهم بود و این خود نشانه ای بود برای آنان که می اندیشند!

و احتمالا همان که انعکاس نور سبز  صحن سازمان ملل را هاله نور دیده است و چه اسطوره ها که از آن نساخته است؟!

 همان انسان والایی که در نگاه نرم و لطیف و انسانی اش، حساب ملت اسرائیل (!؟) از دولت اسرائیل جدا شده و همواره سخنرانی کلیشه ای اش در باره انسان های قد بلند تاریخ را تکرار می کند و معتقد است مدیریت الهی تا کنون مجال بروز نیافته و این مهم تنها پس از ظهور ، متجلی خواهد شد.

 مهندسی که دین می کارد و  مدیری که مهر می ورزد و  هنردوستی که محبت می درود!

 شیخ الاسلامی که زلال دین از لبانش می جوشد و فرید الدهری که جز به سعادت بشر نمی اندیشد!

 در این باره سخن بسیار است و این پرسش که من از کجا می دانم که در دل این عزیز برادر چه می گذرد اما بد نیست به یکی از احتمالات چینش انتخاباتی آینده نظری داشته باشیم . احتمالی که من فقط ذکر می کنم اما تقویت نمی کنم .

 فرض کنید این جا روسیه است ! روس ها صنایع دستی دارند به نام ماتریوشکا (Matryoshka) که عروسک های چوبی به شکل تخم مرغ است و از کوچک به بزرگ ساخته می شود و در دل هم جا داده می شود.

 در انتخابات روسیه این نگرانی وجود داشت که بعد از پوتین ، قدرت در دست رقبای غرب گرا قرار گیرد بنابر این قرار شد یک نفر  به نام مدودیف نامزد پست ریاست جمهوری شود و پوتین در کسوت نخست وزیری همچنان در قدرت بماند. روس ها این جابجایی قدرت را به همان ماتریوشکا تشبیه کردند و مطبوعات، تصویری منتشر کردند که با باز کردن عروسک مدودیف ، عروسک پوتین دیده می شد.

 حالا در نظر بگیرید که چنین مدلی در ایران در دستور کار قرار بگیرد و با باز کردن لپ لپ مشایی ، دکتر محمود احمدی نژاد ، در کسوت معاون اول رئیس جمهور دیده شود. یعنی همان پستی که قرار بود مشایی داشته باشد و با نامه محرمانه رهبری امکان نیافت .

 نامه ای که رئیس جمهور تلاش داشت منظور آن را تغییر دهد و با رندی برخی نمایندگان مجلس، علنی شد و دکتر را در برابر یک کار انجام شده قرار داد.

 

دکتر از این پس نتوانست از مشاور استاد منش اش در این پست استفاده کند چرا که « حرف غلطش» بهانه به دست دشمنان می داد و حضورش در این پست مهم ، دل دوستان را به درد می آورد.

 اما مشایی مرد کار بود و همه کاره . این شد که با یک حقوق ، صد کار کرد و می کند!

 گرچه در کل حاشیه مشایی برای دولت ، در برابر این همه خدمات اصول گرایانه، بسیار ناچیز است اما اصلاح طلبان که یک روده راست در بدن ندارند از همین کم،  بهره ها بردند و کامروا شدند و برادران راست را نیز گاه به دام کشاندند تا مشایی و اظهارات شگفتش را به مسئله اول کشور تبدیل کنند اما جناب مشایی هم بدش نمی آید هر از گاهی روی آنتن برود از همین رو به هر سؤال ربط و بی ربطی پاسخ می دهد و پس از آن، سیل انتقادات و تکذیب ها است که همان خواسته سیاست ورزانه عارف کامل است برای در خاطرها ماندن تا دوره بعد!

 

اما این دسته گل آخری  که اعطای تسهیلات بود به هنرمندی از تبار نسوان ! شاهکاری بود مگو و مپرس!
نمی دانم چرا یاد فیلم دنیا افتادم و هزار نکته باریک تر از مویش و لهجه شیرین همان هنرمند که دلکشانه می گفت : آقای حاجی ! آقای حاجی!

 راستی آقای مشایی گفته بود: « علیه روزنامه کیهان شکایت کرده‌ام و حتما این روزنامه محکوم خواهد شد. اگر این روزنامه محکوم نشود من مسلمان نیستم. چون دروغ بسیار بزرگی را نوشته است» !
 مثل این که شرط می بندند که اگر فلان طور نشود اسمشان را عوض کنند! مثلا به مشایی بگویند حاجی مشایی!

 راستش این است که آدم در دام شیطان است و هر لحظه این دنیا است که انسان را می فریبد. چه کس ها که دست شان کوتاه است و نق می زنند اما وقتی خودشان به دریا می رسند شناگر ماهری می شوند.
پس من خیلی ملامت نمی کنم که چرا فلان کس چنین کرد ؟ اما امیدوارم اصول گرایان راه مناسبی برای کندن حضرت مشایی از برادر محمود احمدی نژاد پیدا کنند.

 شاید مشایی پوششی است برای انحراف افکار سیاسیون از انتخابات آینده .... تا چه پیش آید!

 

 پ.ن: آن حضرت می فرماید:کسی که ریاضیات را درک نکند بهشت را نیز نخواهد دید!