نوروز با شهیدان

امسال هم مانند نوروزهای گذشته، عید مهمان شهدا بودیم!
ادعای بزرگی است و باورش هم برایمان سخت است اما شدنی است!
هرسال پیش از تحویل راه می‌افتیم با گروه فرهنگی هنری ثارالله و یک گوشه ای در دانشگاه جبهه سنگر می‌زنیم.
گروهی متشکل از خطاطان و طراحان و نیروهای اجرایی .
خط نوشته‌های بچه‌ها که در باره شهدا است در منطقه بین مردم و کاروان‌های راهیان نور پخش می‌شود. بوم های نقاشی هم در مراکز محلی تقسیم می‌شود گاهی هم به برخی کاروان‌ها که از ارگان خاصی مثل پایگاه بسیج یا هیئت عازم شده باشد، هدیه می‌شود.
پارسال تلاش کردیم جمله های قرآنی در باره شهادت را استفاده کنیم امسال هم ایستگاه بلوتوث زده بودیم .
شاید وقت کردم و عکس گذاشتم .
محل استقرار امسال، پادگان شهید زین الدین بود، اندیمشک.
پادگانی که خیلی حرفا برای گفتن داره ... تعطیلات نوروزی که جزو عمر آدم به حساب نمیاد... آدم هوایی میشه ...شب خوابش نمی بره ...  الله اکبر نماز صبح ...
راستی اگر شما هم هنرمندید سال دیگه منتظریم ...


قرآن فارسی!


اصلن چرا قرآن بخونیم با این که عربی بلد نیستیم؟ اصلن شاید ما از عربی بدمون بیاد چرا ترجمه قرآن و جدا چاپ نمی‌کنن؟

خود قرآن می‌گه تا می‌تونین من و بخونین :

إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَی اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنْ الَّذِینَ مَعَکَ وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ *المزمل20*

در حقیقت، پروردگارت مى داند که تو و گروهى از کسانى که با تواند، نزدیک به دو سوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را ‏‏[‏‏به نماز] برمى خیزید، و خداست که شب و روز را اندازه گیرى مى کند. ‏‏[‏‏او] مى داند که ‏[‏شما‏]‏ هرگز حساب آن را ندارید، پس بر شما ببخشود، ‏[‏اینک‏]‏ هر چه از قرآن میسر مى شود بخوانید. ‏[‏خدا‏]‏ مى داند که به زودى در میانتان بیمارانى خواهند بود، و ‏[‏عده اى‏]‏ دیگر در زمین سفر مى کنند ‏[‏و‏]‏ در پى روزى خدا هستند، و ‏[‏گروهى‏]‏ دیگر در راه خدا پیکار مى نمایند. پس هر چه از ‏[‏قرآن‏]‏ میسر شد تلاوت کنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و وام نیکو به خدا دهید؛ و هر کار خوبى براى خویش از پیش فرستید آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بیشتر باز خواهید یافت. و از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است.

 

امام صادق علیه‌السلام هم  در این باره جمله ای دارن :

قرآن عهدنامه خدا برای مردم است. شایسته است که انسان مسلمان به آن عهدنامه نگاه کند و در هر روز پنجاه آیه بخواند.

القرآن عهدالله إلى خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم أن ینظر فی عهده وأن یقرأ منه فی کل یوم خمسین آیة / اصول کافی، ج 2، ص 609

 

محمد غزالی هم می گه که:

« خداوند متعال در تورات می فرماید: ای بنده من! آیا شرم نمی کنی از این که اگر نامه برادری به دست تو رسد در حالی که تو در راه باشی، بایستی یا بنشینی و یکایک کلمات آن را با دقت و تأنی بخوانی در حالی که کتابی که من برای تو فرستاده ام تا آن را با تأمل بخوانی و دستورات آن را بکاربندی، از آن اعراض می کنی (و آن را نمی خوانی) و بکار نمی بندی و اگر بخوانی در آن تأمل و دقت نمی نمایی»/ کیمیای سعادت، ج1، ص.243

 

اما یه جمله خیلی جذاب هستش که اگه بخونین، عربی خوندن قرآن، نوش جونتون می‌شه . این جمله از امام خمینی هستش که به احمد آقا نوشتن :

« فرزندم! با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو اگرچه با قرائت آن؛ و راهى از آن به سوى محبوب باز کن و تصوّر نکن که قرائت بدون معرفت اثرى ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است براى تو و براى همه کس، و نامه محبوبْ محبوب است اگرچه عاشق و محبْ مفاد آن را نداند و با این انگیزه حبّ محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه این که قرآن کتاب ما است به سجده رویم از عهده برنیامده‏ایم ..»

 

حالا وقتشه جمله‌های جالب دیگری هم بخونین. این جمله ها از آقای خامنه‌ای هستش:

«این نامه‏ى خداى متعال است. امین‏ترین زبانها و دلها این قرآن را از خداى متعال گرفته و به شما رسانده است. ما از آن استفاده کنیم؛ بهره ببریم؛ لذا در روایت هست که سوره را وقتى که میخوانید، همت شما این نباشد که به آخر سوره برسید، همت شما این باشد که قرآن را بفهمید؛ ولو حالا به آخر سوره، به وسط سوره، وسط جزء، به وسط حزب نرسید و آن را تمام هم نکنید؛ تأمل و تدبر کنید. قرآن را اینگونه بخوانید. اگر کسى با قرآن مأنوس بشود، از قرآن دل نمیکَند. اگر ما با قرآن مأنوس بشویم، حقیقتاً از قرآن دل نمیکَنیم.»

«در روایات دارد که هر روز لااقل پنجاه آیه‏ى قرآن بخوانید. این، یکى از معیارهاست. اگر نتوانستید، روزى ده آیه‏ى قرآن بخوانید؛ نگوئید سوره‏ى حمد را میخوانم و این چند آیه‏ى سوره‏ى حمد با چند آیه‏ى سوره‏ى قل‏هواللَّه - یک رکعت - میشود همان ده آیه‏اى که فلانى میگوید. نه، غیر از آن قرآنى که در نماز میخوانید - چه نماز نافله، چه نماز فریضه - قرآن را باز کنید، بنشینید، با حضور قلب، ده آیه، بیست آیه، پنجاه آیه، صد آیه بخوانید. »

«قرآن را براى تدبر کردن و فهمیدن و استفاده کردن بخوانید. یک نوع قرآن خواندن این است که انسان ظاهر قرآن را بگیرد بخواند تا آخر. این نوع، نمیخواهیم بگوئیم هیچ اثرى ندارد. البته بنده سابقها میگفتم هیچ اثر ندارد، بعد تجدید نظر کردم. نمیشود گفت هیچ اثر ندارد، ولى اثرش در قبال آن اثرى که متوقعِ از تلاوت قرآن است، شبیه هیچ است؛ نزدیک هیچ است.

یک تلاوت، تلاوت کسانى است که آیه را میخوانند، لیکن - این مال امثال ماهاست - میخوانند براى اینکه یک نکته‏اى پیدا کنند براى گفتن در فلان منبر، در فلان سخنرانى، در فلان محفل، در فلان مجلس. این، عیبى ندارد؛ اما این نوع هم آن نیست که ما موظفیم انجام بدهیم.

یک تلاوت این است که انسان مثل یک مستمعى بنشیند پاى صحبت خداى متعال. خداى متعال دارد با شما حرف میزند. مثل اینکه از یک عزیزى، از یک بزرگى، نامه‏اى به شما رسیده باشد. شما نامه را میگیرید میخوانید. براى چه میخوانید؟ براى اینکه ببینید چه براى شما نوشته. قرآن را اینجورى بخوانید.»


حس من و تو !


مثل تردید بهاره برای باریدن
مثل تأثیر خنکای دم صبحه واسه گل برگای نازِ دم ِ چیدن
مثل ابری که به سر شونه کوهِ سبزِ   موقع  نفس کشیدن
مثل جاده‌های حیرانی میونِ موندن و هرگز نرفتن
مثل حس خداحافظی دست و ردپای نرفته برنگشتن!
مثل یک غزال تند و تیز ، زیر درختای سترگ دامنه‌ها ،‌شکارچی رو دیدن و جستن
مثل فریاد نیاز یک مسافر، برای چند قدم سواره گشتن
مثل آخرین تلاش مرد خسته ،‌ عمق بستر دریا ،‌ گرفتار موجای نخواستن!
مثل همین چیزای حساس می‌مونه حسِ من و تو
ولی یک فرق عجیبی بین این‌هاست
اونا رو همه می دونن
ولی این همیشه رازه
اردبیل / گردنه حیران/ بهار 87

در آغوش دریا

وقتی دریا  در بستر گرم خویش سر بر سینه سترگ ساحل سنگی می گذارد و در آرامش پیش از طوفان به سر می برد.
وقتی  خورشید، نوازش دل انگیز خود را بر پشت لطیف دریا آغاز می کند و خرامان و ناز، تنش را تب آلود می کند.
وقتی نسیم ، هیجان دریا را می افزاید و هر قطره اش ، ماسه ای را در آغوش میگیرد و می رقصد.
وقتی ابر های نرم اما پر بار  کم کم به حال و هوای دریا دست می‌یازند و موج های احساس و لذت برمی خیزند و نرمی دریا در حال فتح سختی ساحل است .
وقتی صدای رعد هزار بار در جان برق می افتد و جرقه برق در دل رعد.
وقتی دریا مجنون تر از همیشه نعره غریزه اش را سر می دهد.
تا این که وقتی لالایی مه ساحل و دریا را به خواب یک غروب شرجی و پر عرق می‌کشاند.
این مروارید تصویر توست که در صدف خیالم زاییده می شود و می بالد.

 

 


رقیب ماه!

امشبی را که به تدبیر بدم بیدارم

تا سحر جور کش ظلمت چشم آزارم

ماهتابم نشود مونس چشمان اسیر

آفتابم نشود نیمه‌ی شب همیارم

 جرمم این است که در محضر خورشید، شدم

خیره‌ی آتش عشق دگری در کارم

 شهره‌ی حجب و حیا بودم و همسایه مهر

حال ،‌رسوای شب آویزم و تن بر  دارم

 کاش یک لحظه در آرامش خواب شیرین

اشک می ماند از این چشمه‌ی بی مختارم

 من و تنهایی شب ،‌نیست رفیقی شاید

دست از بافتن مرثیه ها بردارم

 گر زمین خاک حجاب رخ خورشید شود

ماه را می‌کشد از غم ، من که بی مقدارم

 هان شب چارده و چهره رخشان رقیب !

آه مظلوم من و سوز و تب گفتارم

هست فردایی و فردا شب و خاموشی تو

نوبت روزه‌ی تو ومی رسد و افطارم

حامد این حال غنیمت شمر از دست مده

قرن ها آینه‌ی  فاصله دار یارم

 


پدر بزرگ «آدم»

آنجا را نگاه کن

پدر بزرگ «آدم»

خدا آموزگار شده است

روی سینه «لوح»  با «قلم» می‌نویسد

خدا: آب

آدم (با خود): شیرین است؟

خدا: بابا

آدم: هان؟!

خدا همه نام ها را می خواند

تا به نام من می‌رسد.

خدا: حامد

آدم: (با صدای بلند): دوستش دارم!


<      1   2   3   4