• وبلاگ : نوشته هاي حامد عبداللهي
  • يادداشت : نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
  • نظرات : 48 خصوصي ، 457 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مجيد امام جمعه 

    حامد جان

    بابا اي ول تو اين همه زير آبي رفتن رو از كي ياد گرفتي !!!

    پدر صلواتي اين همه ازت سوال كردم!

    هيچ كدومو جواب ندادي ؟ عيب نداره ، حالا چرا خودتو با ذغال سياه كردي !؟

    تو « حر » به اون خوشگلي رو اون وسط نديدي ، جوابي هم طبق معمول براش نداشتي چطوري ذغالو توي اين همه بگير و ببند گرفتي و دستاتو سياه كردي ؟ فكر نكردي اگه سر دماغت بخاره

    صورتت هم سياه ميشه ؟

    حامد جان ، عزيزكم !!!

    ضرب المثلو كامل بخون : «زمستون ميره و رو سياهي به ذغال مي مونه »

    اگه يه خورده به خودت زحمت فكر كردن ميدادي خيلي سخت نبود تشخيص بدي اين ضرب المثل اصلن براي تو مصداق نداره ! اين ضرب المثلو براي كسي مي گن كه فعلن توي سختيه و اميد واره كه ايام سختي به سر برسه و ننگ وخيطي و كنفي برا كسايي بمونه كه باعث اين همه سختي براش شدن .

    با توجه به اينكه تو و دوستات ( كه هر موقع در صحبت كردن و مناضره با سروش كم ميارن دست به باطوم و چماق مي برن ) توي اين بيست سال كه آقاي خميني مرحوم شدن نونتون توي روغن بوده و ايام به كام گذشته .... چه كشكي؟ چه زمستوني ؟

    اينو ملت بايد بگن آقا حامد !

    با اين حساب عيب نداره مشكل تو زمستونه ؟

    يه كم زمستـــــــــــــــــــــون

    بدم خدمتتـــــــــــــــــــــون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟