• وبلاگ : نوشته هاي حامد عبداللهي
  • يادداشت : نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
  • نظرات : 48 خصوصي ، 457 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زنبوردار 

    با اينکه بيشتر از دوازده سال نداشتم خوب يادم مياد . دوران قبل از انقلاب رو مي گم يکي از شعارهايي که ميداديم اين بود " برادر ارتشي ـــ چرا برادر کشي "؟يادم مياد خود آقا هم هيچ وقت به جنگ مسلحانه عليه رژيم شاه مايل نبودند هميشه تلاش مي کردند بدون کمترين هزينه انقلاب به ثمر برسه . ايشان از همون اولش با گروههاي چپ مشکل داشتند . ممکنه يکي از دلايلش هم اين بوده که اين سازمانها عليه رژيم ، به مشي نظامي رسيده بودند . اتفاقا انتخاب درست هم انتخابي بود که آقا داشتند ، چون اگه جنگي اتفاق مي افتاد يه جنگ داخلي بود و تلفات هر دو طرف ، تلفاتي بود که مردم بايد مصيبتش رو مي کشيدند . شايد بعضي ها فکر کنن انقلاب مخملي توي همين چند سال مد شده و مبتکرش آمريکا بوده ( توي کشورهاي آسياي ميانه ) ولي اگه خوب به تاريخ انقلاب خودمون نگاه کنيم ميبينيم که آقاي خميني اولين کسي بود که سعي کرد در ايران يه انقلاب نرم يا مخملي راه بندازن . حتا پا را فراتر مي گذاشت خميني قبل از تبعيد به شاه مي گفت اگر مي خواهي شاه مملکت باشي باش ولي دست کم به قانون اساسي عمل کن . يکي از تحليلهاي دوست و دشمن نيز بعد از انقلاب اين بود که انقلاب ما با کمترين تلفات به پيروزي رسيد و دوستان اين مسئله رو با افتخار بيان مي کردند . اشتباه از آنجايي شروع شد که دادگاههاي بعد از انقلاب شروع به اعدام دست اندر کاران رژيم شاه نمودند . خيلي از افراد مستحق اعدام نبودند در حقيقت هيچ کدام از آنها نبايد اعدام مي شدند زيرا در زمان خودشان مامور دولت و حقوق بگير بودند .شيريني پيروزي همراه شد با انتقام و اعدام و از همان ابتدا خيلي از مردم به واسطه ي اين اعدامها از انقلاب ريزش کردند با ورود آقاي خلخالي و کشتار بي رويه در حوزه هاي مختلف تخم تفرقه و انتقام بيشتر پاشيده شد . شايد بتوان گفت اگر آن اعدامها و سرکوبها يي که تا سال شصت و حتا شصت و هفت ادامه داشت، نبود و با دست اندرکاران رژيم قبل و گروهها به اين شدت برخورد نمي شد و با مهر ورزي ! جلو مي رفتيم اکنون نظام با کابوسي به نام براندازي روبرو نبود . چه اشکالي داشت که از لشکر پيروز اسلام هنگام فتح مکه الگو مي گرفتيم که خانه ي ابوسفيان را خانه ي امن خواندند . ابو سفيان ! يعني دشمن شماره يک اسلام و کسي که آن همه در حق مسلمانان ستم کرده بود . از همان ابتدا دشمن تراشي شد و از همان ابتدا چه در روابط بين الملل و چه در عرصه ي داخلي بروي مخالفان و معاندان تيغ کشيديم . سال پنجاه و هفت شايد کسي تصورش را هم نمي کرد روزي برسد که با همين شعار استاندارد الله و اکبر گروه بزرگي از مردم بالاي پشت بامها نظامي را به مخاطره بياندازند که خود آن را بر سر کار آورده بودند . در تهران شاهد صحنه هايي بودم که نسخه ي بدل صحنه هاي انقلاب پنجاه و هفت بود .

    چرا بايد اينطور مي شد ؟؟؟

    از قديم گفته اند از هر دست که بدهي از همان دست هم خواهي گرفت . اکنون سوال من از مردم اين است : آيا وقت آن نرسيده که بفهميم کجا اشتباه کرديم که آنرا دوباره تکرار نکنيم ؟ آيا وقت آن نرسيده که مردم اشتباه سي و يک سال قبل را تکرار نکنند ؟ نبايد يک " خون بس " اتفاق بيافتد ؟ چرا برخي فکر مي کنند بايد انقلاب کنيم ؟ يعني دوباره همان تخريبها و همان کشتارها ، همان تظاهراتها و اعتصابها و کارهاي آنچناني ! رييس جمهوري که تحت هر شرايطي از صندوقها بيرون آمد در هر صورت موافقان خود را دارد آيا يک جنگ داخلي ضرر و زيانش کمتر از تحمل يک رييس جمهور است ؟ چرا بايد دو نامزد رياست جمهوري بتوانند خواسته و نا خواسته تا اين حد بين مردم تفرقه بياندازند تا جايي که اين اختلافها بين زن و شوهرها هم رسوخ کند . اين ابلهانه نيست ؟؟؟ من نه با موسوي کار دارم نه با احمدي نژاد فقط مي بينم که از هر دو گروه دوستاني دارم که از جان دوستشان دارم. البته راي من با موسوي بوده و شايد هم هيچ وقت نتوانم با تفکر و روش احمدي نژادي کنار بيايم ولي دوستاني دارم که به احمدي نژاد راي دادند و من حاضرم جانم را بدهم ولي خاري به پاي اين دوستان نرود . دوستان ! دوره ي انقلاب و شعار گذشته و ما از جاي ديگري است که گزيده مي شويم . از آنجا که هنوز بعد از سي و يک سال بيسوادي و کم سوادي ريشه کن نشده و متوسط مطالعه ي هر ايراني شايد به چند دقيقه هم در ماه نرسد . از آنجا که متوسط کار مفيد کارمندان در ادارات به نصف هم نمي رسد ، از آنجا که هنوز فاسد ترين اخلاق اداراي يعني پارتي بازي به يک عرف تبديل شده ، از آنجا که بدترين الگوي مصرف را در جهان داريم ...... داستان دو زني که هر دو ادعاي مادري بر نوزادي داشتند را شنيده ايد ؟ علي ( ع ) براي تشخيص اينکه مادر حقيقي کدام است شمشير را از نيام بيرون کشيده و مي گويد طفل را به دو نيم مي کنم تا هر کدام به نيمه اي از فرزند دست پيدا کنند ناگهان يکي از آن دو فرياد مي کند نه من دروغ گفتم فرزند از آن من نيست . مادر حقيقي از حق خود مي گذرد تا فرزندش کشته نشود و به اين صورت علي مي فهمد که اتفاقا کسي که از حق خود گذشت مادر حقيقي است . خود علي هم با بيست و پنج سال سکوت همين درس را به ما مي دهد او از خلافت خود چشم مي پوشد تا امت نو پاي اسلام به جنگ و خون ريزي نيافتند چون او خليفه ي بر حق بود و نمي خواست با دست يازيدن به هر وسيله به خلافت برسد . بايد ياد بگيريم " با آن چيزي که نمي توانيم تغيير دهيم کنار بياييم " يادمان باشد که علي بيست و پنج سال سکوت کرد ولي قهر نکرد و در موارد زيادي حتا به خلفاي زمان خود مشورت مي داد و کمکشان هم مي کرد . بنابراين از اعتصاب و نا فرماني مدني هم کاري پيش نمي رود .

    انتقاد بزرگ من از آقاي موسوي که خود به او راي داده ام اين است بايد مطمئن مي شدند اکثريت قريب به اتفاق مردم با او هستند ، آنگاه به صحنه مي آمدند .تا کشور را به سمت يک جنگ داخلي نمي کشيدند . هر چند شايد بتوان گفت که او خود قرباني دسيسه هاي سياهي شد که برايش ترتيب داده بودند

    شايد بهتر بود يک دور ديگر به سکوت خود ادامه مي دادند .

    وقت آن هنوز نرسيده بود !

    يکي از دوستان انتقاد کرده چرا لا اقل يک خط همدردي ننوشتم ولي اگر بخواهم مرثيه اي هم بگويم مرثيه اي نيست که فقط خنکايي باشد بر جگر سوخته ي باز ماندگان ندا و ندا ها چون ندا فقط نداي سبز پوشان نبود نداي ملتي است که هميشه فريب اصحاب قدرت و ثروت را خورده اند . با حداقل سلامت رواني هر کسي بر اين نکته واقف است که آسيب ديدگان چه از اين جناح باشند و چه از جناح مخالف هر دو قرباني شدند و دل همه ي ملت از اين مصيبت مي سوزد .

    اين نوشته را به باشکوه ترين و زيبا ترين عشق خود تقديم مي کنم که اتفاقا راي او با راي من يکي نبوده و در بينش سياسي در ست در نقطه ي مقابل من قرار دارد . عشقي که هر دم در من بيشتر شعله مي گيرد و مهري را که از قلبم در اين نوشته آورده ام مديون او هستم.

    پاسخ

    عشق شما آدم خوشبختي است چرا که چشمان بازي داريد و عصبيت آن را کور نکرده است. با بيشتر جمله ها موافقم و با اندکي اندک مخالف! خوب است در تاريخ صدر اسلام و انصار و تابعين مطالعه شود تا بدانيم خشونت مجاز و غير مجاز هميشه بوده و مهم اين است که نظام اسلامي نوع غير مجاز را به رسميت نشناسد چنان که پيامبر و امير المومنين با همه آن شمشير زدن ها و خاک ذلت کشاندن طاغوتيان از ظلم کارگزارانشان بيزار بودند. هموطنمان ندا آقا سلطان و ديگران که از دو طرف قرباني شدند مايه تاسف و شرم ساري به بار آمد اما نمي‌توان از آن‌ها يک قهرمان ساخت چرا که قرباني، قهرمان نمي شود و در فتنه ، خون ها هدر مي‌رود. مير حسين هم اگر پس از دوره آقاي خاتمي مي‌آمد چنين در چاه بي