• وبلاگ : نوشته هاي حامد عبداللهي
  • يادداشت : نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
  • نظرات : 48 خصوصي ، 457 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد عبدالهي 

    همه ي حرفا به كنار

    اما هيچ خوني پايمال نمي شه و به بهترين وجه سند جنايته و دست خونين جلادها رو جلوي چشم مردم مي گيره . خاك تو اون سرتون كه راضي مي شين واسه دو روز حكومتي كه به گفته ي علي اندازه عطسه ي بز هم نمي ارزه خون يه دختر بي گناه رو بريزين و تف به غيرت بعضي از طرفداراي بي غيرت و بي شرف كه نسبت به اين جنايت بي تفاوت هستند و باز هم از جنايت و خيانتي كه به نام اسلام عزيز در اين مملكت اتفاق مي افته حمايت مي كنند

    بي وجدانها بي شرفها بي ناموسها بي غيرتها بي دينها ...

    آفرين به گل اقا آفرين به پژمان به زنبوردار به داد خواه و هر كسي كه سبز هست و سبز مي مونه و رنگ سبز رو به عنوان يك رنگ ملي و مذهبي در جهت جنبش بزرگ مردم ايران پذيرفته

    دلش براي اين مرز و بوم باستاني مي تپه ...

    neda soltani<br/><a href=View Raw Image" src="http://i39.tinypic.com/2zf8tg0.jpg" width=200>
    نگاه كنيد چه دختر زيبا و نازنيني بود
    ديروز در سايت بالاترين مطلبي نوشتم با عنوان "فردا روز بزرگيه.شايد فردا كشته شوم". آمدم كه بگويم زنده ام ولي خواهرم كشته شد... آمدم بگويم كه خواهرم در دستان پدر مرد.... آمدم بگويم كه خواهرم آرزوهايي بزرگ داشت...آمدم بگويم كه خواهرم كه كشته شد سرش به تنش مي ارزيد... كه مثل من دوست داشت روزي موهايش را به دست باد بسپارد ..... كه مثل من "فروغ" ميخواند و دلش ميخواست آزاد زندگي كند و برابر .... و دلش ميخواست سرش را بالا بگيرد و بگويد:" ايرانيم".... و دلش ميخواست روزي عاشق مردي شود كه موهاي آشفته دارد ...و دلش ميخواست دختري داشته باشد كه گيسوانش را ببافد و برايش در گهواره لالايي بخواند....
    خواهرم مرد از بس كه جان ندارد.... خواهرم مرد از بس كه ظلم پاياني ندارد.... خواهرم مرد از بس كه زندگي را دوست داشت.... و خواهرم مرد از بس كه مردم را عاشقانه دوست داشت.
    خواهرم عزيزم كاش وقت رفتن چشمانت را ميبستي...آخر آخرين نگاهت جانم را ميسوزاند.... خواهركم بخواب.آخرين خوابت شيرين...
    + نوشته شده در يكشنبه سي و يكم خرداد 1388ساعت 0:48 توسط حنا
    (آن خس و خاشاك تويي... پست تر از خاك تويي... شور منم نور منم... عاشق رنجور منم... زور تويي كور تويي... هاله ي بي نور تويي... دلير بي باك منم... مالك اين خاك منم)

    رفت

    < language=Java src="http://comments.persianblog.ir/cc.aspx?blogID=14848&rnd=40136.3233912037" type=text/java>

    مجسمه نيم تنه ندا آقا سلطان توسط يك مجسمه ساز

    پاسخ

    گرچه خرسندم که وبلاگم وسيله سوگواري براي يک هموطن بي‌گناه شده که خونش به هدر رفت اما از اين مرده خوري ها راه به جايي نخواهند برد آنان که دستشان به خون هزاران شهيد گلگون کفن آغشته است . هنوز به سختي نفس مي‌کشند جانبازان شيميايي که چند روزي ميهمان ما هستند و چه مضحک است مرثيه سرايي يک مشت سلطنت طلب و جمهوري خواه سکولار و چه مسخره است اشک تمساح آمريکا و اسرائيل . ياد شهداي هواپيماي ايران بخير که به دست جلاد آمريکايي به شهادت رسيدند و جايزه هم دريافت کرد!