• وبلاگ : نوشته هاي حامد عبداللهي
  • يادداشت : نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
  • نظرات : 48 خصوصي ، 457 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهراب 

    درودي دگربار و هميشه!

    حتما نامه جديد دکتر سروش را خوانده اي و اين يک قسمت کوتاه و کوچک ازين دردنامه است که حتي اگر قائل به وجود اغراق درين مصيبت نامه باشيم باز هم نشان از دردي بزرگ تر از آني است که تو درد به منصب و مقام نرسيدن سروش مي داني و مي خواني.

    ترديدي ندارم که تو هم تفاوت لحن اين نامه را به نامه قبلي او به خوبي درک مي کني و مي فهمي.

    فکر مي کني چرا اين ادبيات تغيير کرده؟!

    انگار باز هم افراط ها تفريط را در پي داشته است!

    مي داني آشنا!اگر گلوي کسي را سخت بفشاري و حتي مجال آهي هم به او ندهي بايد منتظر شنيدن دشنام در نخستين فرصتي که به آن مي رسد باشي و بماني.

    بايد راه ميانه اي هم باشد؛زود باشد که اين ديگ بخار به انفجاري مهيب بيانجامد چرا که منفذي و سوپاپي برايش تعبيه نشده است!

    پاسخ

    سلام! من نامه جديد را نخوانده‌ام اما ديدم که گفته است: «بار خدايا از غزالي آموخته‌ام که هيچ کس را لعنت نکنم حتي يزيد را! اما فروتنانه از تو رخصت مي‌طلبم که به جمهوري... اسلامي ايران لعن و نفرين بفرستم » !! خب چه بايد گفت در باره اين فشفشه حقارت؟! ما از قرآن خدا آموخته‌ايم که قهر و مهر هر دو از صفات خداست و رحمت و لعنت نيز همچنين! در دين ما همه چيز گل و گلاب نيست. در دين ما جهاد و شهادت و برائت و نفرين و لعن و ارتداد و اعدام هم هست و همه اين‌ها هم زيبا است اگر بصيرتي باشد. در دين ما يک دهليز قلب بايد پر از مهر و محبت و يک دهليز بايد پر از غضب و خشم باشد. مهر و غضبي الهي و آسماني و نه شيطاني و نفساني. در دين ما نمي‌شود از حسين دم زد و يزيد را نفرين نکرد. لعن ظالمان در کيش ما به اندازه صلوات بر امامان، ثواب دارد چون مکتب ما مکتب حب و بغض و تولي و تبري است. حالا چه شده ؟! کسي چون سروش مدعي شده که دامادش را در سردخانه‌اي شکنجه کرده‌اند و او به بي‌خدايي رسيده! و حالا بيرون از مرزها خوش و بش مي‌کنند! گيرم که راست بگويد. مگر فرزند روح الاميني در همين کهريزک کشته نشد؟ و مگر نريختند در خوابگاه دانشجويان و آن فضاحت را بار آوردند؟ و مگر بارها و همين 25 بهمن به تمثال مبارک حضرت امام، اهانت نشد و آن جواني که خواست تصوير را از زير پا بردارد در حد مرگ کتک نزدند؟ من و تو اي آشنا مگر مي‌توانيم اين کارها را برتافته از عقده و جهل ندانيم؟ گمان مي کني آن عده که در پرونده سعيدامامي و در دوره اصطلاحات دوپهلوي خاتمي شکنجه شدند ايمانشان به خدا باقي ماند؟ فکر مي‌کني هموطنانت کورند! به نظر تو مافياي نفت به کجا کشيد؟ دانشگاه آزاد چه شد؟ نرخ سود رباي بانکي چند است؟ و اين فاسدان امروز ما را به چه مشغول کرده‌اند؟ روزي که کسي چون کرباسچي در حضور کسي چون کروبي اشک تمساح براي فقرا مي‌ريخت، تو مي‌خنديدي يا گريه مي‌کردي؟ نفر اول پرونده سعيد امامي کجاست؟ از شهرام جزايري چه خبر؟ دادگاه کرباسچي چند قسمت پخش شد؟ مي‌خواهي باور کنم يک مفتي جنبش فرمايشي قرار است با اعتراف ساختگي دامادش به هرزگي زنش و بي‌ديني پدرزنش در نگاه ما هم‌وطنانت افول کند؟؟؟ آخر از اين ورشکسته از همه مانده و رانده چه ارزشي بين ما دارد و چه گلي به سر خودش زده است که با چنين اعترافي به باطل بودنش پي ببريم؟ مگر تو اعترافات فتنه گران سال گذشته را باور کردي؟؟؟؟ تو باور کردي ابطحي که رمز تقلب در انتخابات را با بي‌بي‌سي نجوا مي‌کرد ناگاه عابد و زاهد شد و دوآتشه طرفدار نظام؟؟؟؟ اگر قرار بر اين است که فردا يک نفر را در تلوزيون مي‌نشانند مي‌گويند اين فرزند نا... سروش است و از روابط نا.... پدرش پرده‌برداري کرده و لابد توهم مي‌کني ما آن را مي‌پذيريم! اگر اين طور بود که گروه تئاتر هاشمي را باور مي‌کرديم که خواست در جمع آن جوانان منتخب اداي خاتمي را دربياورد و اشک بريزد! آخر اين سروش که هيچ کس ديگر پاسخ دادنش را ارزش نمي‌نهد چه اهميتي دارد که گلوي دامادش را بفشارند تا منکر خدا شود! دوره فتنه تنها دوره شمشير و قتال نيست؛ دوره سياه بازي و کولي‌گري هم هست عزيز آشنا!