نافله آسمانی!

به مناسبت ارتحال آیت الله اشتهاردی

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ
هر انسانى مرگ را مى‏چشد، سپس شما را بسوى ما بازمى‏گردانند. 
سوره العنکبوت آیه 57

شاید این عبارت قرآنی تنها تسلی بخش آلام دردمندانی باشد که در سوگ عزیزی نشسته اند.
این که مرگ، سرنوشت همه انسان‌هاست و همگان در محضر الهی گردخواهند آمد.
خبر ارتحال بزرگی دیگر، حسرتی بر سوگ‌ها افزود و غصه‌ای بر قصه هجران.

آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی، ‌از دسته عالمان متخلق وعامل بود که دیدارش، مؤونه‌ای نداشت و حضورش شیرین بود و ترکش پر بار از نصیحت.

بی تکلفی استاد اخلاق حوزه، با آن همه دانش و شاگرد، خود اسوه بود و نگریستن به سیمای نورانی اش که چون رهگذری عادی در خیابان های اطراف حرم حضرت معصومه (س) در دست‌رس بود تآمل‌برانگیز و نکته‌آموز بود. 
او تلمذ در درس بزرگانی چون آیات عظام، صدر، حجت و محمدتقی خوانساری را در کارنامه علمی خود داشت و از محضر آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) نیز بهره بود؛ اما از دانش خود برای آموزش طلاب جوان بهره برد و علی‌رغم تألیف کتب گرانسنگ فقهی، به سمت مرجعیت گامی برنداشت و تکلیف خود را در تدریس و تهذیب طلاب یافت.
بارها اقامه نماز میت توسط وی باعث آرامش خاطر و تسلای دل بازماندگان بزرگان حوزه شد که در سوگ ارتحال عزیزشان بودند. و چه پندها ونصیحت ها که طلاب جوان در همقدمی با ایشان می‌شنیدند بی آن که فاصله‌ای احساس کنند.
این مرد بزرگ،‌ تنها استاد دانش و اخلاق نبود که اهل بصیرت و یار انقلاب نیز بود. و گاه تکلیف خود را حضور در کنار رزمندگان می‌دید و سنگر دفاع از کشور اسلامی را نیز از وجودش بهره مند می‌ساخت.
تقوای او نه تنها در ترک بدی ها و پرهیزکاری ها که در برخورد با انتقاد ها و بد‌گویی ها نیز قابل رؤیت بود.
مردی اهل کرامت و اخلاق و بصیرت که تواضع را در کوچه و خیابان و منبر و وعظ، تدریس می‌کرد.
روحش شاد که ازنردبان نافله به آسمان کوچ کرد و مدرسه فیضیه را معراج خویش ساخت.