مستندات کروبی منتشر شد !

« روحانی جوانی وارد مسجد شد. به نظرم آدم عجیبی آمد. عبایش دور کمرش افتاده، لبه آن را روی دستش انداخته بود... از صورت آفتاب سوخته‌اش که به تیرگی می‌زد، حدس زدم باید کشاورز باشد. احساس کردم رنجی توی چهره اش هست. رنج یک آدم زحمت‌کش. »

« توی این مدت بین بچه‌های شهر حسابی جا افتاده بود. همه او را می‌شناختند و به حرف‌ها و کارهایش احترام می‌گذاشتند . من هم ارادت خاصی به شیخ شریف داشتم. مرد عمل بود. لحظه‌ای آرام و قرار نداشت... یک بار توی حیاط مسجد، شیخ را دیدم راه  می‌رفت و با ترکه‌ای که در دست داشت به پایش می‌زد . پرسیدم : حاج آقا چرا خودتون را می‌زنید؟ گفت دخترم خودم رو می‌زنم که همیشه حواسم به خودم باشه. شیطون گولم نزنه. این تنبیه نیست تنبّه است.»

« شیخ شریف هم بیشتر توی خطوط درگیری بود و مصمم‌تر از گذشته کار می‌کرد. بچه‌ها می‌گفتند پسر شیخ مجروح شده و توی بیمارستان بستری است. با این حال شیخ نتوانسته بود به دیدنش برود. من که همیشه شیخ شریف را خوشرو  و پر از آرامش دیده بودم، حالا می‌دیدم کمی عصبانی و ناراحت است. علی‌رغم سعی‌اش برای حفظ آرامش و و عادی جلوه دادن اوضاع، کم طاقت شده بود. از سر و وضعش معلوم بود توی خطوط حسابی درگیر می‌شود. لباس و ردای تمیز و مرتبش کثیف شده بود و عمامه‌اش خاکی بود. چند باری هم اورا با لباس نظامی دیدم.»

« پرسیدم از شیخ شریف قنوتی خبری دارید؟ حالش دگرگون شد با آه و ناله گفت: شیخ رو به بدترین وجه شهید کردند... روز بیست و چهارم مهر ، عراقی‌ها تا چهل متری رسیده بودند. شیخ و چند نفر دیگه رو که توی ماشین بودند به گلوله می‌بندند. همه مجروح می‌شوند... شیخ رو بیرون می‌کشند. ازش می‌خوان به امام توهین کنه. شیخ زیر بار نمی‌ره، تو دهنش ادرار می‌کنند و بعد توی دهنش گلوله خالی می‌کنند. شیخ به شهادت می‌رسه، عمامه‌اش رو برمی‌دارن، دور تا دور کاسه سرش و می‌برند و هلهله کنان توی خیابان می‌دوند و می‌گویند:‌ یه خمینی رو کشتیم.» !

اینا رو که خوندین تکه هایی از کتاب پر فروش «دا» هستش که در صفحات  251/252/311/399/400/401/426/427/456/491/557/653/736/764/ درج شده بود.

این قصه شهادت یکی از هزاران طلبه و روحانی هستش که در کنار دیگر ایثارگران جونشون برای آزادی و عزت کشور و دین دادند.

 

وقتی این صفحات رو می خوندم یاد (تلخک)  دلقک بازی های شیخ مهدی کروبی افتادم!
 شاید بگید چه ربطی داره؟
اول از همین دلقک بازی یه خاطره بگم:

یکی از بستگان که خوش ندارم اینجا اسمش و ببرم،  تو انتخابات نهم ریاست جمهوری می گفت رفتم ستاد کروبی در قم . خودش هم اومده بود. پسر آقای معادیخواه در ستاد کروبی در قم کار می‌کرد و پدرش در تهران در ستاد آقای هاشمی.
یه نفر در همون جلسه که همه نشسته بودیم به آقای کروبی از حرفها و کارهای  آقای معادی خواه گفت که در ستاد آقای هاشمی فلان کار را می‌کند و مثلا علیه شماست و از این حرفها. ناگهان در وسط جلسه و حرف ،‏شیخ مهدی کروبی گر گرفت و یقه معادی خواه پسر رو گرفت و داد و بیداد که این چه وضعیه؟ این از تو که پشت سر من این حرفا رو میزنی اونم از پدرت که تهران علیه من کار می‌کنه؟!
معادی‌خواه پسر شوکه شده بود که با وساطت بقیه، یقش آزاد شد و گفت بابا اون منظورش پدرم بود من که در خدمت شما هستم!!!

حالا قضاوت کنید چنین آدمی در انتخابات شرکت کرد و توقع داشت بیشتر از آرای باطله رای بیاره!
به قول یکی از بچه‌ها که می‌گفت به کروبی رای دادم تا چهار سال بخندیم!

راستی مجاهدت‌های شیخ شریف قنوتی و امثال او کجا سرو اصلاحات کجا؟
فکر نکنید من از مبارزات کروبی و پدرش خبر ندارم . اما به هر حال یک شخصیت کاریکاتوری که حتی بین نزدیکانش به طنز و مسخره گرفته میشه امروز ادعای تغییر داره.
کسی که اول شروع کرد علیه مشارکت حرف زدن و بعدش همونا دورش کردن و نذاشتن حرفی خارج از برنامه بزنه . فیلم تبلیغاتیش بیشتر برای موجه کردن کرباسچی بود و خب شیخ خیلی این چیزا رو متوجه نمی‌شه .  کرباسچی بدون این که به ویلای خودش و کروبی اشاره کنه داشت برای فقرا اشک تمساح می‌ریخت! ودر تمام این مدت فکر می‌کرد سروش طرفدارشه اما نمی‌دونست حرف سروش در واقع یک فحش علمیه!

حالا هم بدون این که به گذشته بیاندیشد و مشخص کند که نظرش در باره عملکرد گذشته‌اش چیست، حالا شعار تغییر سر داده و عده‌ای هم چه ساده‌لوحانه تر دنبالش هستند.

ادعاهای بشر دوستانه امروز کروبی که بیشتر برای آبروریزی و خوشحال کردن دشمنان و البته موجب سرکار رفتن اوناست، خودش  حکایت  طنزه و نشونه شخصیت چارلی چاپلینی کروبی !

 

همه می‌دانند کروبی دست به نامه‌اش خوب است و به زمین و زمان نامه می‌نویسد. یک روز علیه منتظری می‌نویسد، ورق که برگشت نامه تشکر می‌نویسد!

خلاصه شخصیت جالبی است و حیف است به این زودی از دست برود. آدمی که ساده دل است و از شهرام جزایری هم پول می‌گیرد و چون وقت نداشته خوب درس بخواند فرق کشورهای عربی خلیج و کشورهای خلیج عربی رو تشخیص نمی‌ده و زیادی به اطرافیان، اعتماد داره.

صد سال دیگه در کتاب‌های تاریخ و اجتماعی بچه‌های ایران در باره کروبی چی می‌نویسن؟!

شاید از مستندات کروبی از تجاوز‌های جنسی بنویسند که می‌خواد در جمع مسولان نظام رو کنه!
راستی چرا کروبی دوست داره واصرار داره جدی گرفته بشه؟

هیس! آهسته بخوانید. شاید این نزدیکی‌ها کروبی خوابیده باشد. رویای ریاست شیرین است. بیدارش نکنید!