رسانه ملی، امید و آگاهی!

 


صدا و سیما به مثابه یک حوضچه یا چشمه است که جریان زلال آب در آن نشانه زندگی فرح بخش است اما وجود یک آلودگی و ویروس هرچه هم که کوچک باشد استفاده مطمئن و بی‌دغدغه را در مخاطره می‌اندازد.
ده‌ها اثر فاخر و بدیع به دست هنرمندان این نهاد اثرگذار، تولید و پخش می‌شود اما گاه تصویری بر صفحه نمایشگر، ظاهر می‌شود که انگشت حیرت را به گزش می‌کشاند!
شاید کم اطلاعی سازندگان از مسایل دینی یا جامعه و یا بی‌توجهی دست‌اندرکاران و یا غرض ورزی برخی افکار بیمار، باعث می‌شود برنامه‌های دین‌ستیز یا بعید از جامعه ایرانی به نمایش درآید.
بسیاری از بازیگرانی که در بازی غرق هستند و از شئون زندگی یک مسلمان غافل‌اند یا تکرار صحنه‌های پوچ و بی‌معنی که تنها در طبقات خاص جامعه اتفاق می‌افتد، نمونه‌ای از این آسیب است.

بروز تفکرات فمنیستی،‌ تجدد طلبانه و روشنفکرمآبانه یا نگاه غرب‌ستایانه از دیگر آفت‌های صدا و سیما است.
این همه در کنار ضعف تئوریک در مبانی رسانه دینی و شیوه‌های اطلاع رسانی و مدیریت خبر و اطلاع رسانی و جذب اطمینان مخاطب، زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد.

 
برنامه‌های محتوایی نیز گاه گرفتار سوء مدیریت می‌شود و نبود یک مجری آگاه و هنرمند از قیمت و ارزش کار می‌کاهد.
مقام معظم رهبری خواستار مشاهده نشانه‌های تحول مورد نظرشان در اولین سال مسئولیت تمدید شده جناب آقای ضرغامی هستند.
فراز حکم رهبری، داشتن رسانه‌ای فرهنگ‌ساز است که دین، اخلاق، امید و آگاهی، بارزترین نمود آن باشد.
معظم‌له کار سنگین و حساس سازمان صدا و سیما را برای رسیدن به نمود‌های بالا تدوین کرده‌اند؛ این راهکار همان ملاحظه و مقایسه پیوسته نقاط قوت و ضعف و کاهش نیافتن همت نقص زدایی است.

نهاد خانواده و جامعه، متأثر از صدا و سیما است و این دو که رابطه جزء و کل دارند ناخودآگاه از فرهنگ رسانه‌ای رنگ می‌گیرند. تشخیص رهبر فرزانه انقلاب در این دوره از ریاست سازمان صدا و سیما، تقویت گزاره‌های چهارگانه دین، اخلاق، امید و آگاهی است.

اما چرا؟
بدیهی است که رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران باید رسانه دینی باشد و لازم است که اخلاق‌مدار باشد و طبیعی است که نیازهایی چون آموزش‌، پرورش، سرگرمی، ورزش و اطلاع رسانی را پاسخ دهد اما تاکید بر این چهار گزینه بی‌حکمت نیست.
برای رسیدن به این حکمت به نداشته‌ی رسانه ملی توجه می‌کنیم.
در سیما و صدا به اندازه کافی از دین سخن گفته می شود و برنامه اخلاقی تولید و منتشر می‌گردد. شخصیت‌های دینی و مذهبی از مراجع گرفته تا اساتید حوزه و دانشگاه برنامه دارند و سخن‌رانی و میزگرد و پرسش و پاسخ دارند.
اما آیا رسانه ما دینی است؟
آیا مؤمن پرور است؟
نشانه ایمانی رسانه کدام است؟

 
مشکل و نداشته رسانه ملی ما آجری دیدن بنای رسانه است در حالی که شالوده هر رسانه‌ای باید یک دست باشد مانند بتون!
توضیح بیشتر آن که با پخش یک ساعت قرائت مجلسی قرآن در کنار یک ساعت آشپزی و نیم ساعت موسیقی و مدتی فیلم و سریال و مقدار معتنابهی تبلیغات تجاری و کمی حرف‌های مجری در مجموع چه اثری را می‌آفریند؟
رسانه دینی آن نیست که اختصاص به نهاد روحانیت داشته باشد تا در شبانه روز موعظه و نصیحت و دعا و نیایش پخش کند! اما کنار هم گذاشتن برنامه‌‌های ناهمگون نیز هیچ‌گاه جای خالی رسانه دینی را پر نخواهد کرد.

رسانه دینی آن گاه تشکیل می‌شود که هر پیام رسانه‌ای چه تصویری چه صوتی و چه ناطق و چه صامت ، چه متحرک و چه ثابت از یک جهت و رنگ باشد.
باید با تلاشی گسترده رنگ رسانه را دینی کرد و این جز با تغییر مبانی رسانه‌ از سکولار به اسلامی صورت نخواهد گرفت. رسانه سکولار با عمر و تجربه‌ای که دارد به راحتی می‌تواند برنامه‌های دینی اثرگذار و درجه یک تولید کند که می‌کند اما رنگ دینی داشتن مقوله دیگری است که تفصیل آن در جای خود باید بیاید.
چگونه می‌شود یک برنامه دینی در یک شبکه از نماز و عبادت بگوید اما همیشه بازیگران فیلم‌های سیما ساعت 7 و 8 و 9 صبح و روی همان کاناپه از خواب برخیزند که شب خسته روی آن خوابیده‌اند!؟ و با این که گاه نقش یک انسان با وجدان را بازی می‌کنند اما خبری از عبادت در زندگی شان نیست؟ رسانه دینی این نیست که زن بازیگر با روسری و روپوش و مانتو به رختخواب برود اما با مرد نامحرم چه در نقش شوهر و برادر و چه در نقش دوست و همکار، مغازله کند.
نه آن که نقش‌های منفی یا زندگی‌های اقشار ضعیف‌تر را منکر شویم اما رسانه ملی و دینی یک رسانه آموزشی و هدایت‌گر است و نمی‌تواند نسبت به آموزه‌های دینی بی‌تفاوت باشد.

 
اخلاق دیگر گزاره مورد عنایت رهبر معظم است. باز از خود می‌پرسیم اگر رسانه ما دینی است و به هنجارهای دینی پایبند است پس چگونه است که در ساعتی از روز از اساتید اخلاق و فضیلت و روان‌شناسان و کارشناسان بهره می‌برد اما در برنامه ورزشی مراعات هیچ رفتار مودبانه نمی‌شود یا در نود قسمتی دیگر برای خوشایند اقشار خاص، ادبیات لمپنی و هنجار شکنانه پخش می‌شود؟!
با کنار هم گذاردن آجر اخلاق و آجر سرگرمی بی‌اخلاق نمی‌توان صدا و سیمای دینی را معماری کرد!

اکنون به گزاره پرسش‌برانگیز امید می‌رسیم. چرا امید؟
آرامش،‌ امنیت،‌ مهربانی ، غرور ملی ، خانواده محوری و ده‌ها عنوان دیگر می‌توانست مطرح باشد اما خانواده و جامعه امروز چرا نیازمند فرهنگ‌سازی رسانه ملی در موضوع امید است؟
ما پیش از انقلاب مردمی داشتیم که بدبختی و فساد و فقر و تبعیض و خودکم‌بینی را در پیشانی‌نوشت خود می‌دید اما با انفجار نورانی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی ناگهان خودباوری و امید به آینده‌ای روشن را در خود زنده کرد.
از همان زمان نومید کردن ملت قهرمان ایران با راهکارهای نرم و سخت در دستور کار دشمنان قرار گرفت و خودباختگان نیز به این کارزار پیوستند و با شایعه‌سازی و بزرگ‌نشان دادن مشکلات و نادیده گرفتن خدمات انقلاب و نظام، همه تلاش خود را برای خدمت به بیگانگان به انجام رساندند.
بی‌تردید دولت‌های گوناگون پس از انقلاب، خدمات شایانی را با همت متخصصان و کارگران دلسوز و توانا و پشتکار دانشمندان بی‌توقع ارایه داده‌اند که نمود و نمایش آن‌همه زحمت، آن گونه که باید در سیما انتشار نمی‌یابد. شاید سیما و صدا اولین رسالت خود را سرگرم کردن مردم می‌داند اما مردم دلمرده و ناامید با طنز و لبخند،‌ خوش‌حال نمی‌شود؛ ملت سرزنده و پویا ملتی امیدوار است که ضمن دیدن واقعیت‌ها و نقص‌ها از امروز راضی باشد و به فردا امیدوار. پس نباید رسالت مهم اطلاع‌رسانی از خدمات دولت جمهوری اسلامی را گرفتار کج‌سلیقگی‌های سیاسی کرد. از طرفی باید مراقب پرونده‌های نومید‌سازی دغل‌بازان داخلی بود که می‌خواهند کشور را بحران‌زده و ناآرام جلوه بدهند.

 
آخرین و شاید مهم‌ترین گزاره، آگاهی است.
مردم آگاه، خود راه درست را تشخیص می‌دهند و هم دین و اخلاق و هم امید واری را با خود دارند. چنین ملتی در مسائل سیاسی نیز سره را از ناسره تشخیص می‌دهند و نیازی به نگرانی از تبلیغات پوچ دشمنان نیست. اطلاع رسانی صحیح، مطمئن و به موقع در اخبار و تحلیل‌ها نه تنها نگران کننده نیست که بیمه کننده مخاطبان و اطمینان بخش است.
همچنین با توجه به وظیفه هدایت‌گرانه و آموزشی حکومت، نباید این وظیفه را تنها در وزارت‌خانه‌های آموزش و پرورش و علوم دید. رسانه ملی به خوبی می‌تواند نقش مکمل آموزشی ،‌ پژوهشی و پروشی کشور را ایفا کند. چرا نباید بخشی از آموزش مورد نظر قانون اساسی به صورت مدون از این رسانه در اختیار مردم قرار گیرد؟
در پایان باید یادآور شد که فرصت یکساله به زودی فرا می‌رسد همان گونه که فرصت پنج‌ساله به انجام خواهد رسید. برای رسیدن به نقطه مطلوب اما نمی‌توان کنار نشست و از یک نفر خواست که به تنهایی بار این همه تحول را به دوش بکشد. یکی از نشانه‌های نقد خیرخواهانه،‌ ارایه راه‌حل و یاری رسانی در حد توان است و با توجه به گزاره‌های چهارگانه بالا، نقش حوزه و دانشگاه در مسیر تاسیس رسانه دینی از مبانی گرفته تا عمل، هویدا است و تکلیف نخبگان این دو نهاد، هویداتر!