بیت الغزل مرجعیت

 

 
اگر عصر حاضر را در جهان به ویژه ایران، عصر خمینی می‌نامند اما دوره جدید حوزه‌های علمیه و علوم اسلامی و انسانی را نمی‌توان بی‌نام یکی دیگر از بزرگان شناخت.

این شخصیت، علامه طباطبایی است. فریاد امام خمینی از مهجوریت قرآن و بلاهایی که از این مهجوریت بر سر مسلمانان آمده، بلند بود و تولد انقلاب اسلامی را می‌توان مرهون این نگاه دانست. علامه طباطبایی نیز در سنگر دیگری به بازگشت به قرآن می‌اندیشید و عزم خود را در رفع مهجوریت از قرآن، جزم کرد.

حوزه‌های شیعی به دلیل ضرورت‌های دوره‌های دور بیشتر توجه خود را به ثقل مکتب اهل بیت معطوف ساخت و ناخودآگاه و بی‌غرض در دوره‌های اخیر توجه به قرآن تنها از فضایل علمی به‌شمار آمد تا جایی که برخی پرداختن به تفسیر و علوم قرآن را در شأن مرجعیت نمی‌دانستند!
پس از پایمردی و ایثار علامه طباطبایی و نگارش تفسیر گرانسنگ و بی‌بدیل المیزان بود که بار دیگر قرآن محوری و توجه به منبع وحی آن گونه که شایسته است به حوزه‌ها بازگشت و نسل‌های جدید به اهمیت این اصل مهجور پی‌بردند.

پس از ارتحال مرحوم آیت‌الله اراکی رحمةالله علیه بود که بار دیگر مسئله مرجعیت مطرح شد و کارشناسان و خبرگان این مهم درپی معرفی شخصیت‌های برجسته علمی حوزه به مردم بودند.
بی تردید یکی از معیارهای علمی برای نهادمرجعیت، این بار خبرگی و چیره‌دستی در منبع وحیانی قرآن بود و یکی از شخصیت‌های مطرح در این بخش، آیت الله عبدالله جوادی آملی بود.

به هر جهت در آن تاریخ جمعی معدود از اعاظم حوزه از سوی مدرسان و بزرگان، به عنوان مرجعیت به مردم معرفی شدند. در روش‌ و شیوه شناخت و معرفی مرجع و تقلید از مجتهد اعلم، مباحثی وجود دارد که نیازی به توضیح نیست و اهل فن خود بدان واقفند.
با ارتحال برخی مراجع، بار دیگر سخن از شناسایی مراجع جدید در محافل حوزوی و متدینان مطرح شد چرا که فقه شیعه همواره بر حیات این نهاد تاکید دارد .
این بار نیز یکی از شخصیت‌های بارز آیت‌الله جوادی آملی بود که نه‌تنها در علوم‌قرآنی و تفسیر، فرزانه است و آثار قرآنی وی در قالب تفسیر تسنیم در حال انتشار است که در علوم عقلی و فلسفه نیز از نوادر بوده و در فقه نیز صاحب سبک است و با روش تاریخی به بیان نظرات علما در مسائل می‌پردازد.

این فقیه متأله در مسایل سیاسی نیز حضور دانشمندانه داشته و اولین حکم خود را از حضرت امام در سال 1358 شمسی برای قضاوت در دادگاههاى انقلاب اسلامى شهرستان آمل دریافت کرده است. شهری که در سال 1312 در آن پا به جهان گذاشت و از خاندانی اهل علم به دنیا آمد. عبدالله عالم زاده پس از دوره مقدمات‌، در سال 1325 به مدرسه مروی تهران هجرت نمود و پس از تکمیل دوروس متوسط حوزوی در سال 1334 به حوزه مقدسه قم راه یافت.

وی در مکتب حوزه قم مدتى از درس خارج فقه آیة‌الله‌العظمى بروجردى استفاده کرد و بیش از دوازده سال در درس خارج فقه آیة‌الله محقّق داماد و حدود هفت سال در درس خارج اصول حضرت امام‌خمینى «ره» حضور یافت. وى همچنین حدود پنج‌سال در درس خارج آیة‌الله میرزا هاشم آملى شرکت کرد. امّا به دلیل علاقه وافر به علوم عقلى و قرآنى، از همان ابتداى ورود به قم رابطه علمى خود را با فیلسوف و مفسّر بزرگ قرن، علامه طباطبایى آغاز کرد که این ارتباط تا آخرین لحظات عمر پُربرکت آن بزرگوار ادامه یافت.

آیت الله جوادی آملی پیش از انقلاب به ترویج اندیشه انقلابی حضرت امام در آمل می‌پرداخت و بارها مورد بازخواست کلانتری و ساواک رژیم طاغوت قرار گرفت و ممنوع المنبر شد. پس از پیروزی انقلاب نیز نماینده مردم در مجلس خبرگان بود و در تدوین و تصویب قانون اساسی نقش فعالی داشت.
شاید بارزترین فعالیت سیاسی آیت‌الله جوادی آملی ابلاغ پیام تاریخی و مهم امام‌خمینی به رهبر اتحاد جماهیر شوروی بود که در سال 1367 صورت گرفت. وی پس از بازگشت از این سفر تاریخی شرح مبسوطى بر این پیام نوشت که با عنوان «آواى توحید» منتشر شد.

در سال 1369 نیز در سفر تبلیغی به اروپا به ملاقات پاپ رهبر مسیحیان جهان رفت و او را به جایگزین کردن مسیحیّت ناب عیسوى، به جاى مسیحیّت آمریکایی فراخواند. همچنین در سال 1379 برای قرائت و شرح پیام رهبر انقلاب، حضرت آیت الله خامنه‌ای به نشست هزاره ادیان در آمریکا رفت.

آیت الله جوادی آملی در فصل دیگر زندگی علمی و پربارش، ضمن تمرکز بر تدریس و تدوین تفسیر قرآن به تدریج از برخی فعالیت‌های دیگر کاست و در دوره اخیر مجلس خبرگان شرکت نکرد اما همچنان اندیشمندانه ترین خطبه‌های نماز جمعه را در شهر علم و اجتهاد قم ایراد کرد و در محراب امامت جمعه سیر از خلق به حق و از حق به خلق را به بهترین بیان و خالصانه‌ترین قلب پیمود و در نهایت آخرین خطبه و نماز جمعه را در ششم آذر ماه 1388 اقامه کرد و به قول خود غزل خداحافظی از این سنگر تقوا و سیاست را با عذرخواهی از مردم خواند . غزلی که بیت الغزل آن مرجعیت است که گرچه خوانده نشد اما سروده شد.