مرجع بصیرت

 

 

ماه مبارک رمضان در ضیافت افطاری بودم که حضرت آیت الله نوری همدانی نیز تشریف داشتند. یکی از بستگان‌شان که از تهران آمده بود به گونه‌ای که صدا به همه برسد با آب و تاب داشت از حادثه‌ای وحشتناک! گزارش می‌داد و خطاب به ایشان می‌گفت که چرا حرفی نمی‌زنند و پیامی صادر نمی‌کنند. یاد این جمله از رهبری افتادم که گاه برای نفوذ در شخصیت‌ها و خواص، پانزده نفر را واسطه می‌کنند تا حرفی را به کرسی بنشانند. مرد تهرانی با آب و تاب از حادثه ای مضحک خبر می‌داد. می گفت چشمان فردی را بسته اند و گفته‌اند اگر بدود و فرار کند آزاد است! و آن فرد محکم به دیوار بتونی خورده است !

برایم مهم شده بود که پاسخ آیت الله نوری به این حرف‌های بی سر و ته چه خواهد بود. ایشان نگاه عاقل اندر سفیهی به مهمان تهرانی انداختند و فرمودند : « پنج نفر از این ها که می‌گویید بیاورید ما هم ببینیم . ما از این حرف ها زیاد شنیدیم».
سنگ روی یخ شدن مرد واسطه در جمع یک طرف ، متانت و درایت آیت الله نوری نیز یک طرف!
با خود گفتم این است مرجعیت شیعه که پس از عمری تحقیق و پژوهش در آیات و روایات، روش تبیین واقعیت‌ها را در وقایع روز نیز از یاد نبرده و بی‌گدار نظر نمی‌دهد.

باز چندی پیش بود که در شلمچه نشسته بودم و در فضای معنوی آن‌جا به این فکر می‌کردم که چگونه انسان‌های کم سن و سالی توانستند راه‌های طولانی و دراز مدت زهد و عرفان را چند شبه بپیمایند و سخنانی چنان والا بگویند و کاری کنند کارستان. به رابطه امام با بچه‌های جبهه می‌اندیشیدم و این که آیا می‌شود عده‌ای مو سپید کرده در اخلاق و معنویت،‌ در برابر صف نورانی شهدای کم سن و سال کربلای ایران شرمنده باشد و آیا می‌شود کسی تنها با نماز و روزه اضافه‌تر ادعای هدایت مردم و مقامات عالیه را داشته باشد؟ آیا می‌شود انسان مرجع تقلید شود و خاک شلمچه را نبوسیده باشد.... ناگهان صدای بلندگوی جایگاه تبلیغات در پهنه شلمچه طنین انداخت : هم اکنون حضرت آیت الله نوری همدانی در جمع زایران مناطق دفاع مقدس حضور خواهند یافت. آیت الله نوری در جایگاه قرار گرفت و پس از قرائت اشعار خویش در باره جبهه و جنگ، نظاره گر رزمایش شد که در منطقه شلمچه اجرا گردید.

حالا می‌شد معنای کتاب علمی و قرآنی الجهاد ایشان را فهمید که در دوران دفاع مقدس نوشته شده بود.
آیت الله نوری در دوره هشت ساله دولت به اصطلاح اصلاحات نیز نقش مهمی در پذیرایی از امت حزب الله داشت و مادام که اقدامات حرمت شکنانه عده‌ای جیره خوار در پناه دولت، ملت را به خشم می‌آورد این بیت آیت الله نوری بود که صدای اعتراض‌ها را می‌شنید و تسکین می‌داد و مرجعیت را همراه با درد دین ملت به نمایش می‌گذاشت.
شاید اوج این همدردی در غائله‌ای بود که تحت مدیریت وزارت فرهنگ آن دولت پیش آمد که باز مردم قم را به نشانه اعتراض به بیت آن مرجع آگاه کشاند. آیت الله نوری اما این بار جمله‌ای را به کار برد که پیش از این در باره شاه به کار برده بود.

در جریان 19 دی قم که بیت آیت الله نوری مرکز انقلاب شده بود،‌ ایشان در اعتراض به وقاحت‌های رژیم پهلوی این شعر رار خواندند:
« مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خود می‏تند
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
کی شود دریا زپوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
در شب مهتاب مه را بر سماک
از سگان و عوعو ایشان چه باک »

شاگردی اخلاقی و علمی امام خمینی و امضای نامه معرفی ایشان به عنوان مرجعیت شیعه بعد از مرحوم آیت الله حکیم از جمله خصوصیات زمان شناسانه آیت الله نوری همدانی است.
مرجعی که امروز نیز بی‌آن‌که نگران حرف و حدیث دیگران باشد،‌عمل به تکلیف روشن‌گری را بر تر از تکبرهای پوچ دانسته و همصدا با مردم به دفاع از انقلاب ، امام و رهبری پرداخته است.
شعار انقلابی این مرجع تقلید بصیر را تکرار می‌کنیم که در سراسر کشور طنین انداخت:
نظام ما کوثر است دشمن آن ابتر است
امام ما کوثر است دشمن او ابتر است
خامنه‌ای کوثر است دشمن او ابتر است
والسلام