چرا آخوند می شوند؟

 

انگیزه در رهیافت انسان به ساحت‌های سرنوشت‌ساز، نقشی بی‌بدیل دارد و نمی‌توان از تأثیر آن در انتخاب مسیر، ادامه راه و رسیدن به مقصود غافل بود.
هر شخص در گزینش‌های گوناگون دوران شکوفایی خود، انگیزه‌هایی دارد که برگرفته از ادراکات، احساسات و تربیت اوست. انتخاب اگر به فراخور و برازنده انگیزه باشد، حرکتی رو به رشد را رقم می‌زند و اگر به هر دلیل، تناسب میان انگیزه، مسیر و شرایط پس از انتخاب به هم بخورد و هماهنگی لازم وجود نداشته باشد، شاهد سرگردانی و تردیدهایی خواهیم بود که فرد را به پشیمانی و تغییر مسیر می‌کشاند که خود هزینه‌های بسیار دارد.
در این نوشته، نخست در پی آنیم که حسب تجربه، دیده‌ها و شنیده‌ها، انگیزه‌های ورود افراد به حوزه علمیه را بر شماریم؛ آنگاه بدان می‌پردازیم که چه عواملی ممکن است طلاب را در مسیر طلبگی، دچار دگرگونی و تزلزل کند.
...هر روز زیرزمین مدرسه می‌رفت، مداحی تمرین می‌کرد؛ زیاد اهل درس خواندن نبود ...
اگر تمام برداشت یک نفر از حوزه و روحانیت، منبر باشد که واعظی نشسته و روضه می‌خواند و عده‌ای هم خالصانه به عشق اهل بیت (ع) گریه می‌کنند، چه انگیزه‌ای می‌تواند از ورود به حوزه داشته باشد؟ او با تمام اخلاص وارد مکانی می‌شود که پس از تمرین روضه خوانی و احتمالاً مطالعه چند کتاب تاریخی، شعر و ادبیات، ملبس شود به روستای خود بازگشته، بر منبر مسجد تکیه زند و روضه بخواند.
... هر وقت بی‌کار می‌شد، گوشه خلوتی می‌نشست و با صدای بلند قرآن می‌خواند، چند ماهی بیش‌تر دوام نیاورد و از حوزه رفت.
این تصور که طلبه‌ها موجودات اخلاق‌مداری هستند که دائم قرآن می‌خوانند و مطالعه آن‌ها فقط مفاتیح است و نماز و روزه مستحب؛ آدم‌هایی را که دنبال همین چیزها هستند، به سوی حوزه می‌کشاند.
... هیچ وقت نمی‌خندید. دائم سر به زیر بود؛ حتی سر سفره، هم حجره‌ای‌ها از دست گریه‌هایش افسرده بودند ...
این فکر که مدرسه علمیه تنها جای آدم شدن است و آدم شدن، یعنی ذکر دائم، مراقبت، یاد خدا و قیامت و شبیه فلان استاد اخلاق شدن، بی‌آنکه نیازی به درس و بحث باشد، کسانی را به حوزه می‌کشاند.
... اگر خطایی از کسی سر می‌زد، بلافاصله تذکر می‌داد که با این کارها مرجع تقلید نمی‌شوی!...
این مسأله می‌تواند همه ذهن یک طلبه مبتدی را پر کند که برای مرجع شدن، چه کار باید کرد و از چه باید دوری جست، زیرا حاصل حوزه را مرجع شدن می‌داند و انگیزه‌ای هم جز آن ندارد.
... هر روز در کتابخانه بست می‌نشست و مطالعه می‌کرد و هر کتابی که دم دستش بود، می‌خواند ...
ممکن است هجوم پرسش‌های رنگارنگ درباره هستی و آفرینش، «از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟» به ذهن فعال و کنجکاو یک نوجوان یا جوان، او را بر آن دارد که حوزه را برای یافتن پاسخ‌ها برگزیند و بیش از آن‌که به تحصیل بپردازد، در پی پاسخ‌های خود باشد.
... سر هر کلاس، به جای آن که مثل همه طلبه‌ها به درس گوش دهد، استاد را سؤال پیچ می‌کرد که این درس‌ها برای چیست؟ همیشه از فلسفه درس و تحصیل می‌پرسید ...
گاهی برای رسیدن به یک مقام معنوی خاص، حالات موهوم و مبهمی که شاید تعریفی هم از آن نتوان یافت، پای یک جوان تحصیل کرده را به مدرسه علمیه باز می‌کند؛ اما در «ان قلت و قلت»ها و فروعات فقهی و احکام و منطق و اصول، چیزی را که نمی‌داند چیست، پیدا نمی‌کند!
... دانشجو بود. آمد حجره، گفت در دانشگاه معنویت نیست؛ حدیث را روی تابلو می‌نویسند، اما از عمل خبری نیست ...!
عدم تطابق ظرفیت‌های معنوی و روحی شخص، به آنچه پیرامونش روی می‌دهد، عاملی می‌شود که خود را به سرچشمه برساند تا سیراب شود. او همه ناراستی‌ها را به خاطر دست چندم بودن محیطش می‌بیند. احساس می‌کند، آنچه هست راضی‌اش نمی‌کند، پس باید سراغ آنچه باید باشد برود و حوزه همان جاست که باید برود.
... پدرش نماینده مجلس بوده و خودش آقازاده است. دائم با چند طلبه خاص می‌چرخد و گعده سیاسی دارد بیش‌تر روزنامه می‌خواند تا درس.
تجربه سیاسی یک سری اقازاده‌ها نشان می‌دهد که ریش پدر سیاست در حوزه سفید شده و برای آنکه در آینده مطرح شوی، باید چند صباحی در حوزه به تحصیل بپردازی و سوابق حوزوی داشته باشی. این توهم بیش‌تر به خاطر دولتمردانی است که پیش از انقلاب در مدارس علمیه بودند و سوابق مبارزاتی را از همان موقع دارند و اکنون، سیاستمداری‌شان را از دوران طلبگی می‌دانند. فرزندانشان هم برهمین باورند!
... تا جایی که نقل شده بود، پدر، پدر بزرگ و احدادش آخوند بوده‌اند و مورد احترام مردم ...
پرورش یافتن در یک خانواده روحانی نخستین گزینه‌ای را که در ذهن پسران روحانیان از دوران کودکی ایجاد می‌کند، رفتن به حوزه و عبا بر دوش گرفتن است. گاهی همراه پدر بر سر درس حاضر شده‌اند و طعم روایت خواندن و «ضرب، ضربا ...» را چشیده‌اند.
... دانشجو که بود، با بعضی طلبه‌ها، جر و بحث می‌کرد. آن‌ها حرف‌هایی می‌زدند که عجیب بود. آمده بود از این حرف‌ها سر در بیاورد؟!
گاهی تعامل دانشجویان و طلاب، جذابیت‌های ناپیدایی را در دل هر دو طرف ایجاد می‌کند و دانشجویانی را به این نتیجه می‌رساند که با نیمه کاره گذاشتن دانشگاه یا پس از پایان تحصیل، رو به حوزه بیاورند. این قشر از دانشجویان طلبه، انتظارات خاصی از حوزه دارند.
... اصولاً گوشه‌گیر و منزوی بود. شخصیتی اجتماعی نداشت و با سایر طلبه‌ها کنار نمی‌آمد. بارها حجره‌اش را عوض کرده بودند.
شناسنامه روان‌شناختی برخی افراد جامعه‌ نشان می‌دهد که هیچ جایگاهی در طبقات اجتماعی ندارند. از دوران کودکی از مردم گریزان بوده‌اند و همیشه گوشه خلوتی را برای فرار از دیگران انتخاب کرده‌اند. رسیدن به سنی که باید راه آینده را انتخاب کرد، آنان را در حالت دشواری قرار داده است. عِرق مذهبی دارند و از هیاهوی دانشگاه، اداره و کارخانه می‌هراسند؛ اکنون خلوتگاه بزرگ‌تری می‌طلبند. حجره‌ها و مدرسه علمیه می‌تواند آن‌ها را حتی از خانواده نیز دور کند!
... دبیرستان که بود، درس نمی‌خواند. دو بار هم پشت کنکور ماند. آمده بود بلکه چند صباحی، خیالش از سربازی راحت باشد.
آسانی ورود به حوزه برای کسانی که فرزند یک خانواده مذهبی هستند، این امکان را ایجاد می‌کند که حوزه علمیه را به عنوان آخرین گزینه ادامه تحصیل یا روش زندگی در برنامه خود داشته باشند و بالاخره با سفارش این و آن و پافشاری، نام‌نویسی می‌کنند و چند سالی را آسوده از خدمت سربازی می‌گذرانند. تحصیل در حوزه، حاشیه امنی برای آن‌هاست که برای  انتخاب‌های بهتر و متنوع‌تر، فرصت بیش‌تری داشته باشند.
.... مادرش نذر کرده بود، اولین پسرش ملا بشود. او هم پسر اول بود ...
تصورات مثبت و دین‌باور پدر و مادر گاهی به تصمیم‌گیری درباره آینده فرزندانشان می‌انجامد و شخص در آغاز سنین جوانی به پیمودن راهی مکلف می‌شود که پدر و مادر تعیین کرده‌اند. اینجا دیگر انگیزه‌ای مطرح نیست؛ هر چند تربیت وی در همین راستا بوده است.
... حجره‌اش پر از اسم و شعر درباره امام زمان (عج) بود. مادر بزرگش همیشه می‌گفت: طلبه‌ها سرباز امام زمان‌اند ...
نگاه ویژه به برخی مقوله‌های دینی و مذهبی که به واسطه مطالعه کتاب‌های خاص یا باور داشت‌های سنتی رایج در برخی خانواده‌ها ایجاد می‌شود، این فرایند را رقم می‌زند که حوزه علمیه، تعبیر تمام خواست‌ها و خواب‌ها و آرزوها باشد. این مسیر بسته به نوع اطلاعات اولیه، درست یا نادرست خواهد بود.
... هم کلاسی‌اش پسر قاضی بود و مایه‌دار. خودش پسر کارگر بود و ندار. پدرش گفته بود: نان در همین شغل روحانیت است ...
زندگی مرفه برخی روحانیان که ممکن است به شخصیت حوزوی آن‌ها ارتباطی نداشته باشد، این توهم را ایجاد می‌کند که در شرایط اقتصادی امروز، یکی از راه‌های رسیدن به وضعیت شغلی مناسب، چه در ادارات و چه در مراکز نظامی یا علمی، همان روحانی شدن و یافتن یک شخصیت حقوقی مناسب در جامعه است.
... امام جماعت‌شان خیلی آخوند شادی بود. روحانی ناظر پایگاه بسیج محله‌شان هم گاهی جلسات پرباری برگزار کرده بود.
منش مثبت و تأثیرگذار یک روحانی درجامعه پیرامونی، می‌تواند موجب جذب اطرافیان، به ویژه نوجوانان و جوانان باشد. اخلاق پسندیده، این باور را در ذهن مصاحبان تقویت می‌کند که برای انسان مطلوب شدن، باید طلبه شد و این حوزه است که چنین شخصیتی را تربیت می‌کند.
... داشتند با بچه‌ها از صحرا برمی‌گشتند که سگ حمله کرد. مهمان کدخدا که ماه رمضان آمده بود، دعا کرد، سگ آرام شد.
برخورد شخص و تشویق و ترغیب مبلغان در روستاها و شهرها، نقش مهمی در آشنایی جوانان روستایی با حوزه علمیه دارد و آنان را برای برعهده گرفتن مسؤولیت مذهبی روستا آماده می‌سازد.
... دوران دبیرستان از درس دینی و قرآن نمره عالی می‌گرفت؛ مطالعه آزاد هم داشت؛ تصمیمش قطعی بود؛ مشورت هم کرد، آمد حوزه ...
علایقه مذهبی، مطالعه هدفمند علوم اسلامی، مشاوره‌های صحیح و عالمانه، اندیشه‌های پاک و بی‌غل و غش، دوری از توهمات منفی و مثبت و واقع‌گرایی، بسیاری جوانان را به تحصیل در حوزه علمیه تشویق می‌کند.
... سید هر روز حجره‌اش را جارو می‌زد. مؤدب بود و خوش اخلاق. نماز شبش ترک نمی‌شد. هر سال شاگرد اول مدرسه بود.
وارستگی، ادب و پاکیزگی، هوش و زکاوت، طراوت جسمی و روحی، تعبد و پرهیزکاری، نشان فطرت سالم تربیت صحیح اسلامی و رزق حلال است و زمینه مساعدی را برای یک جوان فراهم می‌سازد تا در درجه نخست به خودسازی در مکتب قرآن و اهل بیت بپردازد و در مرحله بعد، مبلغ دین اسلام باشد.
همه انگیزه‌های پیش گفته و ده‌ها انگیزه دیگر، زمینه انتخاب هزاران نفر است که حضور در مدرسه‌های علمیه را برگزیده‌اند. پس از این مرحله و موافقت اولیا، مراحل نام‌نویسی و گزینش صورت می‌گیرد و در نهایت عده‌ای این توفیق را می‌یابند که در مدارس علمیه به تحصیل بپردازند.
تعریف ما از حوزه عملیه در شناخت انگیزه‌ها و بررسی پیروزی‌ها و شکست‌ها مهم است. شاید نتوان در این نوشته کوتاه، به تعریف علمی و جامعی در این باره دست یافت که تاریخ حوزه، شخصیت‌ها و دستاوردهای علمی آن را در خود داشته باشد؛ اما به هر حال، حوزه علمیه مکانی برای مهاجرت عده‌ای است که برای تفقه در دین و تبلیغ اسلام آمده‌اند. حوزه‌ای که اخلاق، علم و عمل را همراه هم دیده و منبع علمی آن، قرآن، سنت و عقل است و فرایند معینی برای اجتهاد و افتا دارد و چندین ضعف و ویژگی دیگر که می‌توان اضافه کرد.
در این میان، بروز برخی حوادث و رفتارها، عده‌ای را در تصمیم‌ نخستین که گرفتند، راسخ‌تر می‌کند و عده‌ای را در میان راه از ادامه مسیر باز می‌دارد.
همان طور که اشاره شد، انقلاب انسان باید برازنده انگیزه او باشد و محیط جدید نیز باید انتظارات فرد را برآورده کند تا اتفاقی مثبت و رو به جلو در زندگی ایجاد شود. برابری واقعیت‌ها با پندارهای فرد، به ویژه اگر گزینش آگاهانه و با تحقیق و مشاوره‌ای داشته باشد، بدیهی است که سرانجام مثبت و قابل قبولی را در پی خواهد داشت.
اما مشکل اینجاست که تمام هزینه‌های معنوی و مادی طلبه و حوزه، در جایی که این انگیزه‌ها و واقعیت‌ها تلاقی می‌کنند، بر باد می‌رود و بسیاری از آن غیرقابل بازگشت و جبران است.
اکنون بر گزینه‌های انگیزه سوزی مروری داریم که در هر مکان علمی، به ویژه در حوزه‌های علمیه موجب بروز چنین خسارت‌هایی می‌شود:
1. عدم گزینش صحیح و مصاحبه‌های غیر کارشناسی در پذیرش که موجب ورود انسان‌های بی‌انگیزه یا نا آشنا می‌شود و اقدام دیگری نیز برای بازسازی انگیزه‌ صورت نمی‌گیرد.
2. برگزار نشدن دوره‌های فشرده و ضروری برای طلاب مبتدی، برای اصلاح دیدگاه‌ها ودر نتیجه تقویت نشدن انگیزه‌های پاک و صادق.
3. مدیریت‌های غلط و به کار نبستن اصول مدیریتی که بی‌رغبتی طلاب را از نظام اداری مدارس علمیه به دنبال دارد.
4. کارشناسی نبودن نظام تحصیلی حوزه که موجب سردرگمی و خستگی طلاب کم همت می‌شود و با استعدادهای گوناگون هماهنگی ندارد.
5. نبود مشاوره‌های تحصیلی و روان‌شناسی اخلاقی برای رفع مشکلات جانبی طلاب که تحصیل طلاب را تحت الشعاع قرار می‌دهد.
6. به کارگیری استادان کم سواد، بی‌اخلاق یا مسأله‌دار، به ویژه در مدارس دور دست و شهرستان‌ها.
7. فعالیت گروه‌های منحرف و شبکه‌های خرافی و جذب جوانان ساده دل با عناوین مقدس.
8. نابرابری تقاضاهای روحی و معنوی افراد با رفتارها و کنش‌های مجموعه‌های حوزوی.
9. روشمند و نظام‌مند نبودن اخلاق علمی و نظری.
10. مبهم بودن آینده علمی حوزویان.
11. پراکندگی موضوعات علمی و عدم تمرکز طلاب در یک رشته قابل دستیابی.
12. مدرک‌گرایی و آسیب‌های آن در حوزه.
13. جذابیت‌های کاذب سایر محیط‌های آموزشی.
14. مشکلات معیشتی و مالی طلاب.
15. رفتارهای ناصحیح برخی روحانیانی که مناصب سیاسی دارند.
16. سوء استفاده عده‌ای از روحانیان از موقعیت اجتماعی.
17. احساس بی‌برنامگی و رها بودن طلاب در سازمان روحانیت.
18. وجود مشاغل جانبی درآمد زا.
19. نبود مشاوره‌های پیش از ورود به حوزه و آشنا نبود جامعه، به ویژه دانش‌آموزان با فضای حوزه.
بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که هر داده و اطلاعی در تشکیل نوع انگیزه افراد مؤثر است و به همان نسبت، هر اتفاقی ممکن است، تصمیم شخص را دگرگون کند و سرنوشت دیگری را رقم بزند. مطالعه این گزینه‌ها، هم برای طلاب و هم برای مسؤولان و برنامه‌ریزان حوزه مفید خواهد بود تا آسیب‌های کم‌تری از این لحاظ بر پیکره حوزه مقدسه علوم دینی وارد آید.
در پایان یادآوری این نکته مفید است که آنچه از انگیزه‌ها و آسیب‌ها شمرده شد، در یک نگاه منتقدانه تنظیم شده و نمی‌توان نماینده جامعه حوزوی، مقدسات، پژوهش‌ها و دستاوردهای علمی و شخصیت‌ علمای ربانی باشد. چه آن‌که این نوشته در پی ترسیم محاسن حوزه نیست که آن هم در چند سطر نمی‌گنجد.