• وبلاگ : نوشته هاي حامد عبداللهي
  • يادداشت : نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
  • نظرات : 48 خصوصي ، 457 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    16   17   18   19   20    >>    >
     
    + مجيد امام جمعه 

    سلام آقل حامد

    خيلي عجيب نيست كه شكست در جنگ هم بلاخره به گردن

    ديگران افتاد !!! ما در اين چند سال به اين فرا فكني ها عادت كرده ايم . اما جالب است كه اين دفعه به گردن رقباي انتخاباتي بيافتد

    نه گردن آمريكا و انگليس ...

    در ضمن اين عوام الناس به گوش مبارك خود ماجراي آب و برق مجاني و پول نفت راشنيدندبراي همين هم هنوز آنرا با حيرت تكرار مي كنند اين را كه ديگر نمي توانيد منكر شويد حداقل من خودم در بهشت زهرا ( يادش به خير با چه شور و شوقي رفته بوديم !!!)

    حضور داشتم !!! ديدم ! شنيدم ... به راستي شما آن را هم منكر مي شويد ؟؟؟ !!! واقعن كه خيلي عجيبه !!!

    بلاخره نگفتيد كه آيا شخصن آثار سروش را خوانده ايد يا نه ؟ اگر احيانن خوانده ايد حاضرم با شما ( در باره ي آراء آن از هر كجا كه بخواهيد ) مناظره كنم .

    ولي همانقدر بدانيد كه آرا ء ايشان در قبض و بسط شريعت ‍‍، جدايي دين از معرفت ديني ، تحول معرفت ديني همگام با تحول معرفت بشري ، در حقيقت همان گفته ي معروف علامه طباطبايي است كه گفت : تفسير قران هر دو سال يك بار بايد عوض شود .

    صحت آراي ايشان هم در مقوله ي دين و حكومت و جايگاه آن دو در جامعه هم كه در حال حاضر با مشاهده ي دين گريزي جوانان بعد از انقلاب در سطح جامعه ، و فساد در مسئولان و روحانيون در رده هاي بالاتر جامعه ، به خوبي قابل مشاهده است .

    به عنوان مثال به خوبي يادم مي آيد كه مراسم مذهبي زمان شاه توسط خود مردم و با چه شكوهي بر گزار مي شد تا جايي كه با اتحاد و همدلي دو راهپيمايي ميليوني تاسوعا عاشوراي 57 را به راه انداختند و انقلاب را به پيروزي رساندند ولي اكنون دولت با هزار تبليغات و بودجه نمي تواند يك راهپيمايي و همدلي به صورت خود جوش به راه اندازد . البته مگر اينكه اين حضور در صحنه (كه قبلن خيلي به آن پز مي دادند ) به صورت اعتراض به تقلب در انتخابات با وجودصدها خطر و قطع اس ام اس و ديگر كاستي ها ... برگزار شود !!!

    حامد جان !

    به سر انقلاب چه آمده كه همه ي آن ايام الله قدس و 22 بهمن و 13 آبان و ... ( روزهايي كه در خاطره انقلاب نقش بست ) تبديل به فرصتي براي اعتراض به نظامي شده كه خود با همين شعار الله و اكبر آنرا بر سر كار آورده بودند ؟؟؟ در روزهاي پر آشوب تهران در خيابانها بودم و صحنه هايي مي ديدم كه براي من ياد آور همان صحنه هاي خونين سال 57 بود !

    پاسخ

    سلاماز شما که امام جمعه هستيد بعيد است! کدام شکست؟! گرچه ما در دفاع مقدس از کارشکني و ندانم کاري برخي رجال، اهداف بالاترمان نرسيديم اما يک وجب از خاکمان را به دشمن نداديم. اين صدام بود که شکست خورد و پس از هشت سال، به هيچ رسيد. متوجه باشيد که من گرچه منتقد سياست‌ هستم اما در کل جريان نظام را قبول دارم و توقع زيادي هم از يک نظام بشري غير معصوم ندارم. اين ها را مي گويم براي اصلاح نه براي کنار نشستن و نق زذن. چه در گذشته و چه اکنون به جاي تملق يا توهم بايد همه واقعيت ها را ديد و درست تحليل کرد. ظاهرا شما از انقلاب يک پول آب و برق طلب داريد که بايد براي اين قضيه فکري کرد! اما اگر حاشه را کنار بگذاريد و به متن مراجعه کنيد متوجه مي‌شويد که من نوشتجات سروش را خوانده‌ام يا نه. اما در باره موضوع پيشنهادي اجازه بدهيد موضوع وبلاگم را خودم انتخاب کنم ولي از پرداخت عوامانه شما به موضوعات علمي برمي‌آيد مناظره هم سودي نداشته باشد. آخر چگونه مي‌شود سخن علامه طباطبايي را با بافته‌هاي سروش مقايسه کرد؟! علامه اي که از ديدن تمثالش اشک از چشم سرازير مي‌شود. البته من متوجه اشکالات به حق استادان غربي سروش مي شوم اما نه پاسخ‌هاي انسان‌مدارانه آن ها را مي‌پذيرم نه تکرار مقلد گونه و تلاش بيهوده سروش در اسلاميزه کردن مشکلات معرفتي و پاسخ‌هاي‌ آن را.مجيد جان! جهت اطلاع عرض مي‌کنم بر سر انقلاب چيزي نيامده و حضور چهل مليوني در سي سالگي انقلاب سند اين مدعاست. اگر هم اصرار داري بر سر انقلاب بلايي آمده ببين نقش سروش‌ها و مير حسين‌ها و خاتمي ها و ... ديروز و امروز چه بوده‌است. خوب است اين لينک را هم بخواني: http://hamedona.parsiblog.com/-182451.htm
    + ابراهيم 
    معجزه چيز خوبي است که از قضاي روزگار هفته اي سه بار، سالي 56 هفته و ماهي 37 روز در زندگي سياسي ايراني اتفاق مي افتد. انتخابات اخير که با راي اکثريت مردم به ميرحسين موسوي و در نتيجه پيروزي قاطعانه احمدي نژاد انجاميد، يکي از اين معجزات بود، به برخي نکات آن توجه کنيد

    اول، يک ماه قبل از اينکه راي گيري انجام شود، نتيجه انتخابات توسط دوست رئيس جمهور دقيقا به همين ميزان اعلام شد. حميد رسائي يک ماه قبل گفت در انتخابات يک ماه بعد احمدي نژاد 24 ميليون و موسوي 12 ميليون راي مي آورد. وزير کشور براي اجراي اين معجزه زحمات بسياري کشيد.

    دوم، از دو هفته قبل از انتخابات سي ميليون نفر در همه شهرها به نفع يک نامزد انتخاباتي به خيابان آمدند، ولي روز انتخابات 12 ميليون نفر به او راي دادند.

    سوم، يک روز قبل از برگزاري انتخابات رئيس جمهوري که 24 ميليون راي آورد، تمام شهرها تحت کنترل نظامي قرار گرفت و ارتباط اس ام اس قطع شد.

    چهارم، پنج ساعت قبل از پايان راي گيري نتيجه شمارش آرايي که هنوز نوشته نشده بود، معلوم شد و در سايت طرفدار دولت اعلام شد و دو ساعت قبل از پايان راي گيري نامزدها تحت مراقبت قرار گرفتند.

    پنجم، سه ساعت قبل از پايان راي گيري رئيس جمهوري که با دوازده ميليون اختلاف پيروز شده بود، طرفداران نامزدي که محکوم به شکست خوردن شده بود، دستگير شدند تا متوجه شوند که دقيقا چطوري شکست خورده اند.

    ششم، راي گيري دو ساعت قبل از اينکه تمام شود، پايان يافت و چون جمهوري اسلامي علاقه مفرطي به مشارکت بيشتر مردم داشت، و در حالي که مردم توي صف ها منتظر راي دادن بودند، راي گيري را تمام کرد که بيش از اين به حضور ملت افتخار نکنند.

    هفتم: يک ساعت قبل از پايان راي گيري نتيجه شمارش آرا با درصد راي افراد معلوم شد و وزارت کشور مواظب بود که در جريان اعلام آرا هيچ تغييري در منحني نسبت آراي نامزدها به هم اتفاق نيفتد، که مبادا مردم فکر کنند که تقلب نشده است.

    هشتم: تعداد طرفداران رئيس جمهور 24 ميليوني که جشن پيروزي اش را در ميدان ولي عصر تهران گرفتند به پانصد هزار نفر نمي رسيد، اما تعداد طرفداران موسوي که 12 ميليون راي آورده بود، سه ميليون نفر بود.

    نهم: رهبر معظم و دستپاچه انقلاب قبل از اينکه صحت انتخابات تائيد شود، پيروزي رئيس جمهور را تبريک گفت و شوراي نگهبان يک روز بعد اعلام کرد که ده روز طول مي کشد تا صحت انتخابات تائيد شود.

    دهم: تعداد آراي کروبي در انتخابات از تعداد اعضاي ستادش کمتر بود.

    يازدهم: يکي از بزرگترين معجزات اين انتخابات اين بود که براساس آمارهاي وزارت کشور معلوم شد مردم ايران 102 درصد خودشان هستند.

    دوازدهم: دولت تصميم گرفت از 300 هزار نفر نيروهاي نظامي براي شمارش آرا استفاده کند، ولي چون اين نيروها کتک زدن را از شمردن بهتر بلد بودند، وزير کشور نتيجه آرا را اعلام کرد و بعدا براي اثبات آن نتيجه از آن 300 هزار نفر استفاده کرد. آنها با باتوم و گاز اشک آور به مردم اثبات کردند که شمارش آرا درست است.

    نتيجه گيري اخلاقي: آدمي که دروغ مي گويد، حتما تقلب هم مي کند.
    نتيجه گيري ابزاري: از سه راه مي توان آراي مردم را شمرد، با کامپيوتر، با دست، با چماق
    نتيجه گيري سياسي: مردم خوبند، بشرط اينکه تعدادشان را نشمريد.
    پاسخ

    پاسخت را بالا داده‏ام بخوان! اما روزي پشيمان مي شوي كه آلت دست اينان شده‏اي و دروغ‏هايشان را تكرار مي كني !
    + خيالاتي 

    گيلاني‌ها اصطلاحي دارند کوچه بازاري که ميگويند:« ژيپ بالا ژيپ» که منظورشان همان «شتر ديدي نديدي» يا «بي خيال? حرفش رو نزن» است.
    داستان اين اصطلاح چنين است:
    روزي يک شکارچي همراه سگش در جنگلهاي گيلان دنبال شکار مي گشت که ناگهان ازپشت بوته‌ها صدايي شنيد.بي سر و صدا جلو رفت که ببيند چه خبر است. ديد پيشنماز مسجد? با شور و حرارت در حال جماع با کره الاغي است و در حين عمليات قر ميداد و کمرش را به جلو عقب و بالا و پايين حرکت ميداد و با آهنگي موزون ميخواند:
    ژيپ ژيپ ژيپ? ژيپ بالا بالا بالا بال ژيپ بالا ژيپ…
    شکارچي به روي خودش نمياره و يواشکي از معرکه دور ميشه.
    مدتي از اين ماجرا ميگذره.
    يک ظهر جمعه که شکارچي از جنگل برمي‌گشت? چشمش به انبوه جمعيت ميافتد که براي اقامه نماز جمعه داخل و خارج مسجد جمع شده بودند و همون پيشنماز داشت براي مردم خطبه ميخواند.
    پيشنماز تا شکارچي را ديد داد زد: جلو نيا? اينجا نماز ميخوانند. سگ نجسه.
    شکارچي فرياد زد: ژيپ!
    پيشنماز پرسيد: کدام ژيپ؟
    شکارچي گفت:ژيپ بالا ژيپ!
    پيشنماز گفت: بيا جلو? اشکالي نداره? سگ نجسه ولي سگ شکاري پاکه!

    و اين بود انشاي من در مورد روابط ايران و روسيه و سهم ايران از درياي خزر!

    پاسخ

    سگ اصحاب کهف چند روزي پي آدم گرفت و مردم شد!گرچه مقدسات و اعتقادات با اين مصطلحات بي‌دين‌ها و دين‌گريزان، مخدوش نمي‌شود اما خوب است براي اظهار نظر در باره مسايل سياسي دست کم مطالعه فراگيرتري صورت بگيرد تا سخن اقناع کننده‌تر باشد.

    سلام آقاي امام جمعه . من نمي دانم شما چرا اصرار داريد برخي حرف هاي وقت گير را تکرار کنيد . من با عنايت به کار نويسندگي ، از نرم افزارهاي گوناگون بهره مي برم از آن جمله نرم افزار صحيفه نور حضرت امام و نيازي به شمارش کلمات ندارم. اتفاقا پيش از اين با يکي از بزرگاني که در باره نظريه حکومت اسلامي تحقيقي کرده بود، صحبت مي کردم که ايشان هم مثل شما سخن از معدود اعترافات امام به اشتباهاتش به ميان آورد. البته ايشان خود از ارادت مندان به امام هستند. براي من جاي شگفتي بود چون امام گرچه در دانش، فيلسوف و متکلم و فقيه و مفسر عالي مقامي بودند و در اجتماع ، مردم شناس و مردم دوست و در عرفان در مراتب بالاي معنوي و در ادب و ذوق شعري از بزرگان به شمار مي آمدند اما در عالم سياست از اقتدار خاصي برخوردار بودند که پرداختن به آن فرصت ديگري مي طلبد و نشنيده بودم که اعتراف به اشتباه بکنند. از همين رو مراجعه کردم و ديدم همين يک عبارت است و آن هم با آن قيود و شروط مشخص است که منظور چيست. اين بود که گفتم آن چه گفتم.

    بگذاريم و بگذريم.

    اين همه دليل نمي شود که حضرت ايشان اشتباه نکرده باشند يا من ادعا کنم که معصوم هستند و اين سخن ديگري است.

    اما آن چه در باره جنگ گفتي مثنوي مي‌طلبد شرح آن . تنها بگويم که اقتصاد جنگ در دست ميرحسين بود که کاري جز توزيع کالابرگ و راضي نگه داشتن افکار عمومي نداشت و کمبود هاي جنگ را بايد از فرماندهان پرسيد. فرمانده سپاه هم شخص خوش‌خيالي چون محسن رضايي بود که نمي دانم شهدايي چون باکري و زين الدين و همت چگونه از وي اطاعت مي کردند و شهيد صياد شيرازي از دستش چه کشيده است. تبليغات جنگ هم دست آقاي خاتمي بود که در کشور خبري از خسارات و کمبود ها درج نمي شد و همه مي گفتند ما با اين همه امکانات و پيروزي ها و اسير گرفتن ها چرا هشت سال است مي جنگيم؟! مديريت جنگ هم با آقاي هاشمي رفسنجاني بود که هم نقش وي پس از فتح خرمشهر مشخص است و هم در پذيرش قطعنامه . حالا انصاف است شعارها و پيام هاي الهي حضرت روح الله را به عنوان اشتباه مطرح کني و آن مرد خدا را چنين کوچک ببيني؟ مشکل اين بود که امام صد سال از زمان پيش تر بود اما حرفش را مي زد . اگر ايرانيان در خرداد 42 حرف امام را مي فهميدند امروز ما پيشرو تر بوديم و اگر جنگ همان گونه که امام مي خواستند اداره مي شد روز قدس را در بيت المقدس جشن مي گرفتيم.

    اين قضيه آب و برق مجاني هم از همان حرف هاست که من فقط از عوام الناس شنيدم و بس! فيلم کامل آن هم منتشر شد و نه تنها خبري از چنين حرفي نبود که ايشان در موارد مختلفي از زمان طولاني براي ساخت کشور حرف مي زنند و مي فهمانند که نبايد انتظار داشت يک شبه همه چيز درست شود.

    اما در باره جناب دباغ مطالبي هست که به زودي منشر خواهم کرد و هيچ عناد شخصي وجود ندارد. پاسخ هاي علمي بسياري نيز داده شده و سخن مغز داري هم نديديم که اهميت داشته باشد به جز مغالطات ادبي که لابد خودتان هم مي دانيد و لازم نيست من متعرض شوم. اين نوشته هم بارها گفتم که چه دليلي داشت و حکمتش چه بود. بديهي است که بحث علمي جايگاه خود را دارد و من نيز در همين زمينه مقالاتي داشته ام و چه بسا در همين وبلاگ درج شده باشد بايد به بايگاني مراجعه کنيد. البته اين را هم بدانيد سروش براي بحث و مناظره علمي حرف نمي زند تا نقدش را بپذيرد بنابراين تنها بايد به عنوان يک فرصت به وي نگاه کرد که موجب چالش در بحث‌ها شده است.

    + خيالاتي 
    تا بحال چيزي در مورد سرويس پک (Service pack) شنيديد؟
    شزکتهاي بزرگ کامپيوتري مثل مايکروسافت وقتي نرم‌افزاري را وارد بازار مي کنند بعد از مدتي که متوجه نقايص و مشکلاتش ميشوند? متمم‌هايي به بازار ميدهند به نام سرويس پک.
    جوکهاي ايراني هم سرويس پک دارند. احتمالا شما هم جوک زير را بصورت اوريجينال شنيده‌ايد ولي سرويس پک‌هاي آن بدست‌تان نرسيده:

    روزي يه پسر جواني کنار جاده ايستاده بود و منتظر ماشين بود که يک راننده تريلي از اون سيبيل کلفت‌هاش جلوي پاش ترمز کرد و گفت بيا بالا. پسر جوان و بي تجربه هم سوار شد. راننده هم بعد از کمي خوش و بش کردن گفت: “مي دوني من از آدمهاي گوزو خيلي بدم مياد. يه روز يه پسري توي ماشينم گوزيد و من بردم ترتيبش رو دادم”. پسره آب دهنش رو قورت داد و گفت: “خب خدا رو شکر من نمي گوزم”. يه چند دقيقه اي گذشت و راننده گفت: “گوزيدي؟”
    پسره گفت: “نه، من نگوزيدم”
    راننده گفت: “آهان، پس طوري نيست…”
    چند دقيقه بعد دوباره همين مکالمه تکرار شد. بعد از نيم ساعت رسيدند به مکاني که راننده خيال داشت در اونجا شکارشو رو به سيخ بکشه. فرمون تريلي رو گرفت به سمت پارکينگ و گفت:”خب … ديگه گوزيييدي……”
    تا اينجا اصل جوک بود. حالا سرويس پک 1:

    راننده بعد از اينکه ترتيب شکارش رو داد اون رو در کنار جاده رها کرد و رفت. پسره بيچاره هم چاره اي نداشت جز اينکه يک ماشين ديگه بگيره و براهش ادامه بده. خلاصه يه راننده تريلي ديگه سوارش کرد و پسره بي نوا ماجرا رو براش تعريف کرد. راننده تريلي هم گفت: “خب. ولي من يه عادت ديگه دارم. اگر کسي تو ماشينم حرف بزنه ترتيبش رو ميدم… راستي تو حرف زدي؟” پسره سرش رو به علامت “نه” تکون داد:”م م م…”
    - حرف زدي؟
    - ممممممممم…
    - گوزيدي؟
    - نه بابا نگوزيدم..
    - ديدي حرف زدي؟…
    حالا سرويس پک 2:

    راننده دوم هم بعد از اينکه کامي از پسرک گرفت اون رو کنار جاده رها کرد. پسرک بيچاره هم از سر ناچاري براي يک تريلي ديگه دست تکون داد و سوار شد. باز هم ماجرا رو براي راننده تريلي تعريف کرد و راننده تريلي هم بلافاصله فرمان رو گرفت به طرف کناره خاکي جاده و گفت:”پس امروز سه دفعه بدشانسي آوردي…”
    نتيجه گيري اخلاقي:
    راننده تريلي اول: هشت سال جنگ بيهوده
    راننده تريلي دوم: روسيه و جريان پايمال کردن سهم ايران در خزر
    راننده تريلي سوم: بنظر شما راننده تريلي سوم کيه؟

    پاسخ

    ديگه از اون حرفا زدي بايد بري کهريزک!
    + حذف شدگان 
    انتخابات قبل از انقلاب را بخوبي به‌ياد ندارم که چگونه بود و چگونه برگزار ميشد. اما شنيده بودم که اصولا بدون موافقت دربار? کسي را به مجلس راه نميدادند. بعدها از طريق کتاب خاطرات اسدالله علم (وزير دربار شاه) فهميدم که شخص اعليحضرت در مورد کانديداهاي نقاط مختلف کشور اعمال نظر ميکرد و مثلا دستور ميداده عباسقلي خان از فلان شهرستان حتما بايد راي بياورد!
    اين طريقه انتخابات در قبل از انقلاب بود.
    اصولا انتخابات به معني امکان برگزيدن آزادنه يک گزينه از چندين گزينه مختلف و مخالف است. زماني که خردسال بودم يکروز پدرم در حالي که به شاه فحش ميداد شناسنامه‌اش را از خانه برداشت تا برود راي بدهد. ظاهرا شاه يک حزب راه انداخته بود به‌نام حزب رستاخيز و گفته بود: همه ملت ايران بايد عضو اين حزب بشوند. هرکس مخالف است بيايد پاسپورت بگيرد و از کشور خارج شود!
    بهرحال? من تاريخ نگار نيستم ولي شک ندارم که آنچه که در قبل از انقلاب انجام ميشد اصلا معناي «انتخابات» را نداشت. بيشتر تمايل به انتصابات را داشت. مردم هم از ترس و يا از روي ناداني و يا از روي ناچاري ميرفتند پاي صندوقها تا مهري به شناسنامه‌هايشان بخورد.
    انقلاب که پيروز شد? قرار بود «ميزان راي ملت باشد». همه فکر ميکرديم که مملکت مال خودمان شده و از اين پس خودمان سرنوشت کشورمان را رقم خواهيم زد. اين بود که شور و هيجان بي سابقه‌اي در بين مردم و مخصوصا جوانان بوجود آمده بود. همه به فکر پيشرفت و بهبود اوضاع کشور بودند. هرکس به ميزان توانايي خودش براي سازندگي و سر و سامان دادن به اوضاع تلاش ميکرد غافل از اينکه سکانداران نااهل? کشتي انقلاب را به ورطه گمراهي و نابودي مي‌راندند.
    عده‌اي داوطلبانه در چهارراه‌ها? مي ايستادند و کار عبور و مرور وسايط نقليه را پيگيري ميکردند(چون پليس راهنمايي و رانندگي منحل شده بود و مردم خودشان به برقراري نظم کمک ميکردند).
    يادم هست من به همراه تعداي از جوانان محل اعم از دختر و پسر براي کمک به روستاها به مناطق دور افتاده کشور ميرفتيم. در بين ما همه نوع گرايش سياسي بود ولي نقطه مشترک همه? اميد به بهبودي و سعادت ميهن انقلاب زده‌مان بود. ما در روستاها مستقر ميشديم و هر گروه کاري را انجام ميداد. عده‌اي چاههاي آب را با ريختن کلر ضد عفوني ميکردند. عده‌اي دامها و احشام روستائيان را مجاني واکسن ميزدند. حتي بادم هست چند بار به همراه يکي دو نفر به خانه روستائيان مراجعه ميکرديم و در حاليکه پمپ سم روي دوش‌مان بود? داخل طويله آنها ميشديم و آنجا را سم پاشي ميکرديم. وقتي از داخل طويله بيرون مي‌آمديم? لبخند زن روستايي يا پير مرد عصا بدست دهاتي? بهترين دستمزد ما بود. شايد براي بسياري از شما تعجب آور باشد که چندين ماه در روستاهاي مختلف همين کارها را ميکرديم. شب و روز کار ميکرديم بدون اينکه يک ريال از جايي حقوق بگيريم. امکانات را از فرمانداريها و بخشداريها و ادارات بهداري و کشاورزي ميگرفتيم. آن صحنه‌ها در زندگي فقط يکبار اتفاق مي‌افتد. هرگز فراموش نميکنم عده‌اي از دختران دبيرستاني را به روستايي برده بوديم تا در چيدن گندم‌هاي يک پيرمرد بي بضاعت دهاتي کمک کنند. داس به اندازه کافي نبود.مجبور شدند با دست خالي گندم بچينند.
    همين زناني که امروز به جرم بدحجابي دستگير مي‌شوند? آن روزها دخترکاني بودند که در زير تابش سوزان آفتاب در حاليکه عرق از سر و صورتشان ميرخت با دست ساقه‌هاي گندم را مي‌گرفتند و به اميد استقلال و خودکفايي و هزاران اميد ديگر آنها را مي‌چيدند.

    منظورم از نوشتن اين سطور يادآوري همبستگي عمومي بي‌نظير مردم بود که در اوايل انقلاب در اوج خود قرار داشت ولي کم کم آنقدر دايره خودي‌ها تنگ و تنگ‌تر شد تا امروز علي ماندّه است و حوضش.
    اولين انتخابات مجلس از آزادي نسبي‌اي برخوردار بود. حتي انتخابات اولين رئيس جمهور هم نسبتا آزاد بود. تا آنجا که يادم هست خيلي چهره‌هاي مختلف اعم از سکولار و مذهبي و ليبرال وتندرو و غيره در بين کانديداها بودند.
    خوب به ياد دارم که بعضي از گروه‌هاي افراطي چپي که فاقد پايگاه مردمي بودند? از کانديدا شدن در انتخابات خودداري و انتخابات را تحريم کردند. درصورتيکه راه براي مشارکت در انتخابات براي آنها باز بود.
    فضاي سياسي کشور آنقدر ملتهب شد که در انتخابات بعدي? عده‌اي را به نام وابسته به طاغوت و گروههاي ضد انقلاب رد کردند. متاسفانه کمتر کسي به اين روند اعتراض کرد. کم کم دايره حذف به گروههاي ليبرال هم رسيد. باز هم جناح‌هاي سياسي ذي‌نفع اعتراضي نکردند و حذف شدن غير خودي را به نفع خود مي‌پنداشتند.
    هرچه قدرت دافعه انقلاب بيشتر ميشد? آن شور و همبستگي ملي در بين مردم کمتر و کمرنگ‌تر گرديد. همه را از صحنه راندند. عده‌اي را کشتند? عده‌اي را فراري دادند? عده‌اي را زنداني و شکنجه کردند? زنان را تحقير کردند و مردان را اسير درآوردن يک لقمه نان. حس ميهن دوستي و ملي‌گرايي را در ملت کشتند و از بين بردند.
    امروزه جز عده‌اي فرصت طلب و تملق‌گو ديگر کسي با آنها نيست.

    پاسخ

    والله نمي‌دونم شما کجا زندگي مي‌کنيد اما در ايران ما در سال 1388 چهل مليون ايراني در کمال آزادي در انتخابات شرکت کردند و غير از اين که نهادهاي گوناگوني امروز به وظايف خود عمل مي کنند اما گروه هاي جهادي هنوز هم هستند وخود من نيز گاهي اين فرصت را داشته‌ام که در خدمت هموطنانم باشم که خوب است گزارشي از آن را در بايگاني وبلاگ بخواني.
    سروش خيلي از اول قاطي داشت رفته بود كلاس ايت الله حسن زاده راهش نداده بود
    + مجيد امام جمعه 

    به پشكل و خيالاتي

    اگر فكر مي كنيد با اين جور قلم زدن دردي از اين ملت دوا مي شود ادامه دهيد . اما به خاطر دشته باشيد : ادب مرد به از دولت اوست !!!

    من كه فكر نمي كنم اين حرفها به جر دق دلي خالي كردن

    به درد ديگه اي بخورند .كه آنهم كار خاله زنك هاست .

    دوستان حداقل برخورد علمي داشته باشيد تا فضا شفاف شود

    اگر كسي نوشته هايتان را بخواند واقعن چه چيزي عايدش مي شود ؟؟؟ در حقيقت اگر جنبش سبزي هم وجود داشته باشد

    با اين گونه حرف زدن فقط آبروي آن را مي بريد و فاتحه اش را مي خوانيد . خشونت در هر شكل آن محكوم است و هيچ ايراني حاضر نيست مملكت دست كساني بيافتد كه از حالا اينطور شاخه شانه مي كشند . من به نوبه ي خود به عنوان يك هوادار جنبش سبز به شدت اين گونه رفتارها را محكوم مي كنم و پيشنهاد مي كنم همه دست دوستي به يكديگر بدهند و نفرتها را از خود دور كنند .

    و فكر هم نمي كنم روح جنبش به اين رفتارها روي خوشي نشان دهد و ان شا الله با گذشت زمان خود را از آن دور و برائت خود را اعلام مي كند و خواهش مي كنم تخم نفرت و تفرقه نپراكنيد .

    با تشكر از همه ي دوستان الا الخصوص گل آقا به خاطر قلب مهربون

    و صعه ي صدري كه دارد .

    پاسخ

    کدام جنبش؟! کدام سبز؟! چه توهمي؟؟؟؟
    + گل آقا 

    از گل آقا به پشكل و اين آقاي خيالاتي و حامد مزدور

    (چقدر خوب بود مي نوشتيد حامد مزدور حكم كدام ميوه را دارد .اصل كار ، حامد بوقلمون صفت است )

    اول اين آقاي خيالاتي، اينطور كه تو همه چهره هاي سياسي ايران را به يك ميوه نامرغوب و مشكل دار تشبيه كرده اي به جز آن پدر سوخته اي كه مورد علاقه ات است ( شاه پفيوز ) و اسمش را نمي آوري آدم را به ياد اين پدر و مادر هايي مي اندازي كه يك دختر ترشيده و روي دست مانده دارند و تا چشمشان به ازدواج دختر كسي يا زندگي خوب زن و شوهري مي افتد ، داغ دلشان را با بدگويي و عيبجويي از مردم خنك مي كنند بدون اينكه اسمي از دختر خودشان بياورند تو هم با اين اراجيف داغ دلت راخنك مي كني. شما سلطنت طلبان قرمساق از اين حامد مزدور نوكر ولايت به مراتب بدتر هستيد . حامد ملت و مردم و تاريخ و ميهن خود را به چند كيسه برنج و يك حلب روغن و مقداري پول و چند اردو و سفر سياحتي تحت پوشش چماقداران ( بسيج ) مي فروشد كه پاك و طاهر است و شما سلطنت طلبان فرومايه ، به يك بطري شراب . خاك بر سرتان .

    و دوم آقاي پشكل ، برادر عزيز بنده بارها عرض كرده ام و باز هم مي گويم حامد جاهل و نادان نيست . به خدا نيست . مسئله چيز ديگري است . اگر به شما هم مثل اين حامد پول مفت بدهند ، اگر سهم شما هم مثل حامد از بيت المال چند برابر ديگري باشد ، خدا مي داند ، شايد شما هم در مزدوري دست صد نفر مثل حامد هم از پشت مي بستيد . زندگي خرج دارد برج دارد . به هر حال يه جوري بايد خرج زندگي را در آورد ، خوب حامد هم يكي از بندگان خداست و رزق و روزي نياز دارد و مشيت اينگونه بوده كه حامد نون نوكري بخورد . حامد معتقد است مگر ما انسانها چند روز در اين دنيا زندگي مي كنيم ؟دين كدام است ؟ ايمان كدام است ؟ وجدان كجاست ؟ محسن روح الاميني كيست ؟ ندا آقا سلطان كيست ؟ ول كنيد اين حرفها رو . بچسبيد به پول به ماشين ، زندگي ، ولايت فقيه امروزه تبديل به ديكتاتوري مطلق شده، خوب حامد هم مي داند . كشتن انسانها بد است ، خوب حامد هم مي داند . ماجراي كهريزك ضد انساني بود خوب حامد هم مي داند . منتها ول كنيد اين حرفها را ، بچسبيد به زندگي و عشق و حال و پول .

    حامد خيلي پوست كلفت تر از اينهاست كه با يكي دو تا طنز از رو برود . سريال جواهري در قصر را ديده ايد ؟ يانگوم در اين سريال ، صرف نظر از تمام آموزه هاي اخلاقي و فرهنگي و ... نمونه يك نوكر خانه زاد بود كه به خوردن نون نوكري به شدت عادت كرده بود و هر بار كه بر اثر توطئه درباريان از قصر اخراج مي شد ، با ترفندي و روشي و هر طور كه بود باز به قصر مراجعت مي كرد چون واقعا به خوردن نون نوكري عادت داشت . حامد ، همين يانگوم است . به نوكري بي چون و چرا ، نوكري بدون سوال عادت كرده . رو حرف ارباب خود حرف نمي زند سوال نمي كند . به قول خودش ذوب در ولايت است . مطيع محض رهبر ، بدون سوال بدون چون و چرا . گوش حامد جز به شنيدن دستور و زبان او جز به گفتن چشم به چيز ديگري عادت ندارد . فقط دستور ارباب را اجرا مي كند و مزد مي گيرد چرا كه او يك مزدور است . اين طنزها بر پوست كلفت حامد اثر ندارد .

    راستي حامد مزد بگير ، تو كه صحبت از شهداي بسيج و جان باختن چماقداران در اغتشاشات اخير مي كني ، در تشيع جنازه اين شهدا هم شركت كردي ؟ ممكنه اسم يكي دو تا از اين شهداي !!!! چماقدار را همراه با نشاني محل دفن آنها بگويي ؟

    پاسخ

    گاهي حس ترحم به آدم دست مي‌دهد!
    + پشگل 

    نظر به گراني روزافزون مواد خوراکي و پروتئيني و با توجه به اعزام گاو و گوسفندهاي عزيز به نوار غزه? پيش بيني مي‌شود اگر همينطوري پيش رود در آينده نزديک قيمت گوشت گاو و گوسفند و بزغاله و بقيه چهارپايان محترم سر به فلک خواهد زد و حتي خوردن يک سيخ کباب کوبيده نيز براي بسياري از هموطنان عزيز تبديل به آرزو و رويايي دست نيافتني ميگردد.

    اما بحمدلله اخيرا چند نفر از دانشمندان بسيجي ما موفق شده‌اند با وسايل ابتدايي در زير زمين طويله‌شان? از کاه? گوشت اختراع کنند و مشگل کمبود و گراني گوشت را حل نمايند. از اين پس همه ميتوانند گوشت بخورند و سه وعده کباب درست کنند و نوش جان نمايند.

    حالا من مي‌خواهم با استفاده از مقداري کاه و علف و يونجه ? خوشمزه‌ترين غذاهاي ايراني را به شما ياد دهم:

    ابتدا مواد لازم:

    - کاه خشک و مرغوب? يک بغل
    (دقت کنيد کاه‌ را از جاي مناسبي در طويله انبار کنيد و مواظب باشيد در دسترس گاو و گوسفندان عزيز و بچه‌هاي آنها نباشند و الا ممکن است همه آنها را بخورند و ما گرسنه بمانيم. ضمنا وقتي ميخواهيد براي درست کردن غذا? از داخل طويله کاه بياوريد يادتان باشد کاه‌هايي که روي زمين ريخته شده را جمع نکنيد و بياوريد توي آشپزخانه. زيرا ممکن است بعضي از گاو و گوسفندها به روي آنها جيش کرده باشند و در نتيجه چلو کباب ما مزه تاپاله وپهن بدهد که آبروي‌تان پيش ميهمان مي‌رود)

    - علف و يونجه و برگ درخت? به مقدار لازم
    ( اين مواد را به اندازه دلخواه با چاقو خرد کنيد و مقداري آبليمو يا آبغوره و روغن زيتون به آن اضافه کنيد تا بشود سالاد فصل که حتما بايد در کنار چلوکباب سلطاني صرف شود.)

    - نمک و فلفل? يک قاشق نمک خوري
    - اجاق گاز يا منقل ? يک‌عدد
    - کبريت بي‌خطر? يک بسته.
    - سيخ کباب? به مقدار کافي
    - سس مايونز? چند قاشق مرباخوري (از انگشت هم ميتوانيد استفاده کنيد)

    طرز تهيه:
    ابتدا يک مشت از آن کاه ‌ها را توي دهان بگذاريد و به آرامي بجويد. مواظب باشيد قورت ندهيد چون آنها را لازم داريم. وقتي کاه‌ها به شکل خمير درآمد آنها را از توي دهان بيرون آورده مقداري سس مايونز و نمک و فلفل به آن اضافه کنيد و با دست به هم بزنيد تا مثل کباب کوبيده توي رستوران‌ها شود.
    حالا آنرا با دقت به سيخ بکشيد. براي اينکه قيافه کباب شما از حالت کباب کوبيده به کباب سلطاني تغيير کند عکسي از تمثال آقا را هم به سيخ کباب بچسبانيد و آنرا روي منقل بگذاريد تا پخنه شود.
    خب. الان کباب شما آماده است. حالا يک قابلمه بدهيد دست همسرتان و بگوييد برود از چلوکبابي سر خيابان چند پرس پلو بخرد و بياورد. به همسرتان سفارش کنيد که وقتي بيرون ميرود مبادا با ساندويچ خودش را سير کند.
    تا او برگردد شما فرصت داريد سفره را بچينيد. سالاد فصل را فراموش نکنيد. براي تزيين سالاد ميتوانيد از چند عدد پشگل نيز بصورت قلب روي ديس سالاد استفاده کنيد.
    سر سفره نوشابه را فراموش نکنيد. هرگز کوکاکولا و پپسي نگذاريد. آنها صهيونيستي هستند و خداي ناکرده ممکن است مامورها بريزند و شما را به جرم ارتباط با اسرائيل و براندازي نرم بازداشت کنند. بجاي نوشابه‌هاي صهيونيستي ميتوانيد شير شتر يا بزغاله مصرف کنيد که در صدر اسلام هم در بين همه قبايل عرب رواج داشته است.

    پاسخ

    اين فشارهاي زندگي چه مي کند با آدم ها. نمايشگاه که بودم بنده خدايي کلي زمين و زمان را به هم دوخت آخر کار معلوم شد مشکلش ازدواج است!
    + خيالاتي 

    ابطحي گفته که آقاي مير حسين موسوي? نخست وزير دوران جنگ? مثل هندوانه نبريده است و معلوم نيست تويش چجوري است. قرمز است يا سفيد؟ شيرين است يا بي‌مزه. هسته‌دار است يا بي‌هسته.
    خب. اگر قرار شود ميوه ها را هم داخل سياست کنيم مي‌توانيم بگوييم:

    آقاي خميني مثل چغاله بادام بود که تا قبل از اينکه به قدرت برسد در برابر مردم نرم بود ولي وقتي مدتي گذشت تبديل شد به يک بادام تلخ و خشک. سفت و دندان‌شکن.

    آقاي مقام معظم مثل هندوانه ترشيده مي‌ماند که از بس توي گرما مانده خراب شده و ديگر قابل استفاده نيست. حتي اگر آنرا جلو بزغاله هم که بياندازي? آن را نميخورد.

    آقاي خاتمي مثل هندوانه‌اي است که از بيرون سبز و رسيده است و صداي تاپ تاپ‌اش حاکي از رسيده بودن هندوانه را ميدهد ولي امان از وقتي که آنرا قاچ کني! سفيد است و کال. نه هسته دارد و نه طمع نه خاصيت.

    آقاي کروبي? اصلا شباهتي به هندوانه ندارد بلکه بيشتر شبيه طالبي است البته نه خود طالبي بلکه همان هسته داخلش که خيلي هم لزج است و معمولا آنرا ميريزند توي سطل آشغال.

    آقاي رفسنجاني نه مثل هندوانه است و نه مثل طالبي بلکه مثل خيار چنبر است که فقط بدرد اين ميخورد که آن را توي آب و نمک بخواباني تا خيار شور شود و صادر شود به کشورهاي عربي.

    آقاي احمدي نژاد مثل انجير مي‌ماند البته اگر قول بدهد لباس يا کفشي از جنس «جير» بپوشد.

    آقاي جنتي هم مثل بادمجان بم است که لامصب همينجوري سر و مُرو گنده زنده است و چيزيش نميشود.

    خود آقاي ابطحي هم مثل گوجه فرنگي له شده است که رب‌اش گران‌تر از خودش است و جان مي‌دهد براي درست کردن املت.

    بقيه هم يا کدو تنبل هستند و يا چغندر و يا هويج!

    پاسخ

    با حال بود ! حتما تو هم انگوري که ... بماند!
    + گل آقا 

    از گل آقا به حامد مزد بگير و جناب آقاي مجيد امام جمعه

    ببين حامد ، تاكنون معلوم نبود تو يك مواجب بگير مزدور هستي و يا يك مزدور بي جيره و مواجب . اما اكنون خودت نشان داده اي كه يك حقوق بگير نون به نرخ روز خور هستي . امروز مقام عظماي ولايت مي گويد احمدي نژاد رئيس جمهور مردمي و خدوم است و چون شما و امثال شما كه مطيع ولايت هستيد ،همين شعار را سر مي دهيد ، به هر حال بدون اجازه مقام ولايت خوردن آب بر شما حرام است . در سال 76مقام عظماي ولايت فرمودند براي من هيچ كس هاشمي رفسنجاني نمي شود . و قطعا براي شما سينه چاكان ولايت هيچ كس مثل هاشمي رفسنجاني نمي شد. به هر حال شما روي حرف ولايت حرف نمي زنيد . در دهه 60 نيز مير حسين موسوي نخست وزير محبوب امام بود و قطعا شما هم نظر امام را قبول داشتيد . ( اين را بگويم كه راه شما و امثال شما از راه امام عميقا جداست و شما از نام و ياد امام كه امام همه ملت ايران بود و اسطوره يك روحاني ساده زيست كه ريالي از مال دنياي كثيف نياندوخت و به شدت به خواست و نظر مردم توجه داشت سوء استفاده مي كنيد ). اما امروز نرخ نون عوض شده و شما نون را به نرخ جديدش مي خوريد . 10 سال ديگر هم شرايط عوض خواهد شد و شما چاقو كشان محمود ،قطعا باز هم رنگ عوض مي كنيد . اگر ده سال ديگر گل آقاي ديگري به تو بگويد : چه شده كه ضد محمود شدي مي گويي من همان موقع هم انتقاداتي به احمدي نژاد داشتم و ملاقاتهايي هم با وزرا و وكلا و ... دولت محمود داشتم و انتقاداتي هم كردم و.... حقيقتا عجب رويي داري !!!!

    نكته ديگر اينكه تو اگر اهل مزاح و شوخي و... نيستي پس واقعا آدم بي تربيتي هستي . موقع جواب جز كلمات خر و گاو و توهم و قرص اكس و ... چيز ديگري بلد نيستي بگويي. قرص اكس خوردن براي ثروتمندان و فرزندان نمايندگان مجلس و استاندارها و .... است كه حقوق خوب مي گيرند و نمي دانند پولشان را چگونه خرج كنند .

    مورد ديگر آنه اولا حساب بسيج زمان جنگ از حساب اين چماقداران فعلي جداست . در زمان جنگ بسيج در خدمت ملت و دفاع از جان و مال و ناموس اين مردم بود و گلوله آنها فقط سينه بيگانه متجاوز را مي شكافت اما چماقداران فعلي بعداز ثبت نام در پايگاه مقاومت بسيج (مدارك لازم براي ثبت نام دو قطعه فتوكپي شناسنامه ، دو قطعه عكس 3*4 و يك پوشه روغني وحقوق و مزايا براي بسيج عادي اولويت در تمام نوبتها و براي بسيجيان فعال يك حلب روغن برنج وقند وشكر و براي اعضاي بسيج فوق فعال حقوق رسمي ) اسلحه خود را به روي هموطن خود مي كشند . دوما ،در تلوزيون ضرغامي صحنه كتك خوردن يك چماقدار توسط مردم را و فقط همين يك صحنه را صد بار پخش كردند ، چيز ديگري نداشتند كه پخش كنند . اگر از اين چماقداران كسي كشته مي شد مگر اين تلوزيون ضد ملي ول مي كرد ؟؟ هر شب عزا مي گرفت .

    و اما آقاي مجيد امام جمعه مرد شريفي است و با خوشبيني و متانت قابل تحسين جواب اين مهملات و ياوه گوييهاي تو را مي دهد . اما واقعيت آنست كه من و شما و همه كه با هم تبادل نظر مي كنيم كه بچه نيستيم ، يك مطلب خوب و بد را كه يك بچه 5 ساله هم مي فهمد چطور ممكن است اين حامد دين به دنيا فروش و امثال او نفهمند . همين موضوع كه اشاره كرديد امام در زمان خودش شجاعانه به خطاي خود اعتراف مي كرد و هرگز خود را معصوم نمي دانست ببين اين حامد مواجب بگير چطور جواب مي دهد ؟ اول مي گويد اگر يك مورد و يك سند داري ارائه بده و حالا كه مورد را گفتي جواب خودت را به علاوه چند مورد ديگر به خودت پس مي دهد . اصلا معلوم نيست چه جوابي مي دهد .

    آقاي امام جمعه ، يك موقع يك فيلم سينمايي را تلوزيون پخش كرد ،در اين فيلم يك پدر و پسر كه هردو مامور ساواك بودند و پدر يك مقام عاليرتبه ساواك بود مي خواستند يك مبارز انقلابي به نام توحيد را دستگير كنند. پدر ماموريت را به پسرش محول كرد و به او گفت« بايد توحيد و امثال توحيد را دستگير كرد، بايد آنها را نابود كرد ، اينها مي خواهند مملكت را از چنگ من و تو درآورند اين مملكت مال من و توست پسر ، مال ماست ، نبايد به اينها فرصت عمل داد ، يادت باشد اين مملكت مال ماست ». حكايت اين چماقداران و حراميان مردم كش، حكايت همين پدر و پسر است حكايت اين لباس شخصي ها ، اينهايي كه تحت عنوان اصل 44 قانون اساسي و خصوصي سازي يك شبه صاحب كارخانه شدند همين است در اين آشفته بازار هم مهدي هاشمي پسر رفسنجاني كه از ديد اينها تاريخ مصرفش تمام شده تبديل به برگ برنده اي در دستشان شده كه اسمش را بياورند انگار كه ملت فقير ايران عاشق چشم و ابروي مهدي هاشمي هستند . نقاب از چهره امثال حامد خيلي وقت است كه برداشته شده هيچوقت فريب ياوه گوييهاي اينها را نخوريد . در حال حاضر مملكت مال اينهاست ، چاههاي نفت مال اينهاست . سهم ندا آقا سلطان از درآمد نفتي ، گلوله اي بود كه به سينه اش شليك شد . مملكت مال اينهاست .نه مال ندا ، نه مال من و تو .

    پاسخ

    حالا چرا اين قدر عصباني هستي؟ نظرات من که مشخص است هم در باره ولايت فقيه و هم در باره رياست جمهوري . راستش حرفهايت به جايي رسيده که ارزش پاسخ ندارد. همه مي‌دانند که انسان‌ها ممکن است تغيير عقيده بدهند همان گونه که امام فرمودند ميزان حال فعلي افراد است . گرچه همان جمله‌ها هم که نقل کردي جاي بحث دارد. يک بار گفتم با اين اتهامات آخرتت را خراب نکن. خود داني . آن جمله هم در باره ياسين خواندن در گوش خر يک مثل مشهور است و گويا سوءتفاهم شده که من همين‌جا عذر خواهي مي‌کنم اما اگر دوباره متن خودت و پاسخ را بخواني متوجه نکته آن مي‌شوي. تو بي آن که نامي از قرآن بياوري مي‌خواستي بگويي تروريست ها با خواندن قرآن به کشتن مسلمانان دست مي زنند که من هم گفتم اين از خريت خودشان است نه مشکل قرآن. ولايت ولايت است و بسيج بسيج . البته هميشه هستند آدم هاي نادان و جاهل که جز چماق به دستي و هوچي گري کاري ندارند. اينان اهل منطق و استدلال نيستند و همواره بر حرف جاهلانه خودشان پا مي‌فشارند. خودمانيم تو هم دست کمي نداري با تکرار مکررات حرف‌هاي بي ريشه و حسابت.
    + مجيد امام جمعه 

    سلام حامد جان

    خوب شد اين كامنت قبلي رو گذاشتم و گفتم كه نياز به تحقيقات و سرچ بيشتري داريد والا معلوم نبود كي مي آمديد ؟ و با نوشتن مطالبي از صحيفه ي نور ( هشتاد درصد از كامنتي كه نوشتيد )

    و حتا در آوردن اينكه چند بار كلمه ي اشتباه در آنجا ذكر شده

    كه كاملن معلوم بود اين اطلاعات برايتان كاملن تازه است . زيرا قبلن گفته بوديد : اگر مي شود يك جمله از ايشان بياورم كه ....

    بگذريم . حال اگر يك مقدار بيشتر بررسي كنيد به جملاتي از امام بر مي خوريد كه اشتباه بودنشان را تاريخ معلوم كرد هرچند خودشان اقرار نكردند يا اينكه وقت نكردند . نمي دانم چقدر از عمر شريفتان مي گذرد و آيا يادتان مي آيد يا نه ؟ بروي ديوار هاي شهر اوايل جنگ شعارهايي از ايشان به چشم مي خورد ، ببينيد:

    _ اگر اين جنگ بيست سال هم طول بكشد ما تا آخر ايستاده ايم .

    _ تب جنگ در كشور ما جز با سقوط صدام فرو نخواهد نشست .

    ... و سخناني كه در بهشت زهرا بابت آب و برق مجاني و ساير قضايا گفته بودند . بنده خداي مي گفت براي تحقيقات مجبور به تهيه ي نوار سخنان بهشت زهرا ي امام در بدو ورود شان به ايران بودم اما موفق به تهيه ي آن نشدم . بعد اطلاعات ايشان را خواسته بود و دليل اين جستجو را از ايشان پرس و جو كرده بودند !!!

    ... سخن ديگر آيا بعد از گذشت سي و يك سال كه از انقلاب مي گذرد و با توجه به اينكه همه امام را بنيانگذار اين نظام مي دانند،

    وجود مشكلات ريز و در شت در مملكت اعم از سياسي و فرهنگي و اقتصادي خود بيانگر اين نيست كه خشت اين بنا از همان اول كج گذاشته شده بود ؟ يك سوال ... ؟ اگر الان امام سر از بالين مرگ بردارد و مملكت را در اين اوضاع آشفته ببيند چه خواهد گفت و اگر زمان به عقب بر مي گشت و امام فرصت دوباره پيدا مي كردند

    به نظر شما كدام كارها را مي كردند و كدامها را نمي كردند ؟

    حتا اگر شما هم جاي امام بوديد با توجه به تجربه ي فرضي قائل به خيلي از اشتباهاتتان مي شديد و آنها را دوباره مرتكب نمي شديد

    اما بر گرديم سر جناب آقاي به قول شما دباغ !!!

    صادقانه بگوييد ! دليل اصلي عناد شما ، انصار و اكثر روحانيون با ايشان چيست ؟ تاييد مي كنيد كه همه ي دعواها سر نظريه ي

    ايشان در ((قبض و بسط تئوريك شريعت )) هست ؟

    اگر تاييد مي كنيد ، چقدر كتابهاي ايشان را مطالعه كرده ايد و چقدر با آراي ايشان آشنا هستيد ؟حامد جان اميد وارم از آنها يي نباشي كه مي گويند آين كتابها نجس است و آنقدر بي ارزش كه من وقت خود را براي خواندنشان تلف نمي كنم . چون شما را اهل مطالعه و تحقيق مي بينم انتظار برخورد علمي هم از شما دارم

    يعني به نظر من شما كه علم مخالفت با يك فكر و نظريه را

    به پا مي كنيد و اينطور براي مخالفت با آن وقت و انرژي مي گذاريد خيلي طبيعي هست انتظار داشته باشيم حداقل يك بار كتابهاي ايشان را ( قبض و بسط ، فزبه تر از ايدئولوژي ، مديريت و مدارا ، يا حداقل سياست نامه )) مطالعه كرده باشيد .

    اگر احيانن اينطور است آيا بهتر نيست به جاي آلوده كردن قلمتان به جملاتي كه در پست اخير نوشته ايد ( با توجه به اعترافي كه در اخر نوشته خود فرموديد در باره ي اين نوع ادبيات !!! )

    آيا بهتر نيست آراي ايشان را به نقد بكشيد و يك فضاي دوستانه و علمي بوجود بياوريد ؟؟؟ و اگر حتا بخواهيد ايشان را شكست هم بدهيد اين بهترين كار شماست چون اگر شخص بي طرفي نوشته ي شما را ببيند قطعن طرفدار او خواهد شد . به قول معروف اگر مي خواهي كسي را سرشناس و موجه و معروف كني به او حمله ي بد كن و اگر مي خواهي كسي را به شكست بكشاني از او دفاع بد كن . بنده سروش را از سال پنجاه و شش مي شناسم

    و كتابهاي زيادي هم از شريعتي و مطهري و بازرگان و امام و ديگران مطالعه كرده ام نمي گويم سروش براي من حرف آخر را زده ولي بعضي آراي ايشان را قبول دارم و بعضي را هم ندارم ...

    با اين حساب فكر مي كنم اگر بخواهم سروش را به نقد بكشم

    از شما بهتر اين كار را انجام دهم !!!

    بنده هيچ دشمني با هيچ كس ندارم و نفرتي هم از كسي ندارم

    فكر مي كنم همه حق دارند حرفهايشان را بزنند ولي نبايد به فكر حذف يكديگر بيافتند ، و وجود همه ي گروه ها و احزاب و افكار براي اعتلاي ايران و اسلام لازم است . دوستانه و برادرانه از شما استدعا دارم روش خود را عوض نموده و با قلبي سرشار از عشق به همه حتا مخالفان و دشمنان خود قدم در راهي بگذاريد كه

    آخر اين راه به آبادي و صلح آميز شدن اين سياره ي كوچك منتهي شود . در اخر شما را به اين گفته ي شريف جلب مي كنم :

    من حاضرم جانم را بدهم تا تو كه با من و افكار من مخالف هستي

    بتواني آزادانه به بيان افكار خود بپردازي .

    پاسخ

    پاسخ بالا است.

    بخش دوم

    من پيش از اين که حرفي درباره امام زده باشم در باره آن تحقيق کردم و گفتم. در صحيفه نور 394 بار کلمه اشتباه ذکر شده و 19 بار اشتباه کردم و يک بار اشتباه کرده ام. غير از مورد آخر معمولا عبارت نقل قول از ديگران است يا در توضيح مطلبي آمده . اما اين عبارت هم که متن آن را هم من و هم شما آورديد با کمي تامل روشن مي شود که حضرت ايشان در نظرشان که عدم کار اجرايي روحانيت است اشتباه نکرده اند و تمايل داشتند کارهاي اجرايي در دست غير روحانيان باشد اما مسئله اين جاست که با خيانت ها و بي عرضگي هاي ملي گرايان و بني صدر ،آشکار شد ‌آن کساني که بايد امين مي بودند تا کار ها بدست آنان سپرده شود هنوز تربيت نشده اند يا فعلن امکان تصدي مشاغل اجرايي را ندارند. خود حضرت امام در جاي ديگري اين نکته را روشن مي کنند: « من اين يك كلمه را عرض بكنم- شايد قبلًا هم عرض كرده باشم- و آن اينكه من از اول كه در اين مسائل بوديم و كم كم آثار پيروزى داشت پيدا مى‏شد، در مصاحبه‏هايى كه كردم، چه با كسانى كه از خارج آمدند، حتى در نجف و در پاريس و چه در حرفهايى كه خودم زدم، اين كلمه را گفته‏ام كه روحانيون شغلشان يك شغل بالاتر از اين مسائل اجرايى است- و چنانچه اسلام پيروز بشود، روحانيون مى‏روند سراغ شغلهاى خودشان.لكن وقتى كه ما آمديم و وارد در معركه شديم، ديديم كه اگر روحانيون را بگوييم همه برويد سراغ مسجدتان، اين كشور به حلقوم امريكا يا شوروى مى‏رود. ما تجربه كرديم و ديديم كه اشخاصى كه در رأس واقع شدند و از روحانيون نبودند، در عين حالى كه بعضيشان هم متدين بودند، از باب اينكه آن راهى كه ما مى‏خواستيم برويم و آن راهى كه مستقل باشيم و با نان و جو خودمان بسازيم و زير فرمان قدرتهاى بزرگ نباشيم، آن راه، با سليقه آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا ديديم كه ما نمى‏توانيم در همه جا يك افرادى پيدا بكنيم كه صد در صد براى آن مقصدى كه اين ملت ما براى آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمى‏توانيم پيدا بكنيم، ما تن داديم به اينكه رئيس جمهورمان از علما باشد. و گاهى- رئيس فرض كنيد كه- نخست وزيرمان هم همين طور. و در جاهاى ديگر هم كه قبلًا گفته بوديم، بنا نداريم اينطور باشد و الآن هم عرض مى‏كنم هر روزى كه ما فهميديم كه اين كشور را يك دسته از اين افرادى كه روحانى نيستند، به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است، اداره مى‏كنند، آقاى خامنه‏اى تشريف مى‏برند سراغ شغل روحانى بزرگ خودشان و نظارت بر امور و ساير آقايان هم همين‏طور. ما اينطور نيست كه هر جا يك كلمه‏اى گفتيم و ديديم مصالح اسلام، حالا ما آمديم ديديم اينجور نيست، اشتباه كرده بوديم، بگوييم ما سر اشتباه خودمان باقى هستيم. ما هر روزى فهميديم كه اين كلمه‏اى كه امروز گفتيم اشتباه بوده و ما قاعده‏اش اين است كه يك جور ديگر عمل بكنيم، اعلام مى‏كنيم كه آقا اين را ما اشتباه كرديم، بايد اينجورى بكنيم. ما دنبال مصالح اسلام هستيم، نه دنبال پيشرفت حرف خودمان .. بنابراين، مسئله يك چيزى نيست كه آقايان به ما بگويند: شما آن روز اينجورى گفتيد. راست است، ما آن روز خيال مى‏كرديم كه در اين قشرهاى تحصيلكرده و متدين و صاحب افكار، افرادى هستند كه بتوانند اين مملكت را به آن جورى كه خدا مى‏خواهد، ببرند، آنطور اداره كنند.وقتى ديديم كه نه، ما اشتباه كرديم، آمدند بعضيشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم كه غيب نمى‏دانيم. و بعضيشان هم خوب بودند لكن رأيشان با رأى ما مخالف بود- ما از حرفى كه در مصاحبه‏ها گفتيم، عدول كرديم و موقتاً تا آن وقتى كه اين كشور را غير روحانى مى‏تواند اداره كند، آقايان روحانيون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمى‏گردند و محول مى‏كنند دستگاههاى اجرايى را به كسانى كه براى اسلام دارند كار مى‏كنند و تا مسئله اينطور است كه ابهام پيش ما هست، احتمال هست. گر در يك ميليون احتمال، يك احتمال ما بدهيم كه حيثيت اسلام با بودن فلان آدم يا فلان قشر در خطر است، ما مأموريم كه جلويش را بگيريم تا آنقدرى كه مى‏توانيم. هر چه مى‏خواهند به ما بگويند، بگويند كه كشور ملايان، حكومت آخونديسم و از اين حرفهايى كه مى‏زنند. و البته اين هم يك حربه‏اى است براى اينكه ما را از ميدان به در كنند. ما نه، از ميدان بيرون نمى‏رويم. خوب، اين مقدار از حرفها بود كه با آقايان عرض كرديم و اميدوارم كه در ماه مبارك رمضان، اين ماه بزرگ، هم دعا كنند به اين جمهورى اسلامى و هم هدايت كنند مردم را كه مردم در صحنه باقى باشند» صحيفه امام، ج‏16، ص: 351

    بخش اول

    سلام آقاي امام جمعه !

    نمي دانم از کجاي حرفهاي من مشخص شد که از اخبار سه ماه و سي سال پيش بي خبرم؟! گرچه ادعاي خاصي هم ندارم.

    من به خلاف شما و برخي دوستان ،‌ نسبت به شما خوش گمان هستم و فکر مي کنم وقتي حرفي مي زنيم لازم نيست همه عقايدمان را دوباره توضيح بدهيم. من گمان مي کنم شما هم مي دانيد که معصوم اصطلاحي تنها 14 نفر هستند که در اسلام معرفي شده اند.

    حضرت روح الله نيز همين بس که مي فرمايند : « من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلام نمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نموده‏ام، كه بعد فهميدم از دغلبازى آنان اغفال شده‏ام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مى‏نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هركس حال فعلى او است ..»/صحيفه امام، ج‏21، ص: 452/ که بعيد نيست همين مير حسين هم جزو همان ها باشد . و نيز تاکيد دارند که « آنچه مهم است اين است كه مامى خواهيم مطابق شرع اسلام مسائل را پياده كنيم. پس اگر قبلًا اشتباه كرده باشيم بايد صريحاً بگوييم اشتباه نموده‏ايم. و عدول در بين فقها از فتوايى به فتواى ديگر درست همين معنا را دارد. وقتى فقيهى از فتواى خود برمى‏گردد يعنى من در اين مسئله اشتباه نموده‏ام و به اشتباهم اقرارمى كنم. فقهاى شوراى نگهبان و اعضاى شورايعالى قضائى هم بايد اين‏طور باشند كه اگر در مسئله‏اى اشتباه كردند صريحاًبگويند اشتباه كرديم و حرف خود را پس بگيرند، ما كه معصوم نيستيم. پيش از انقلاب من خيال مى‏كردم وقتى انقلاب پيروز شد افراد صالحى هستند كه كارها را طبق اسلام عمل كنند، لذا بارها گفتم روحانيون مى‏روند كارهاى خودشان را انجام مى‏دهند.بعد ديدم خير، اكثر آنها افراد ناصالحى بودند و ديدم حرفى كه زده‏ام درست نبوده است، آمدم صريحاً اعلام كردم من اشتباه كرده‏ام. اين براى اين است كه مامى خواهيم اسلام را پياده كنيم. پس در اين رابطه ممكن است من ديروز حرفى را زده باشم و امروز حرف ديگرى را و فردا حرف ديگرى را، اين معنا ندارد كه من بگويم چون ديروز حرفى زده‏ام بايد روى همان حرف باقى بمانم امروزمى گويم مادام كه احكام اسلام پياده نشده است و افراد صالحى نداشتيم تا طبق اسلام عمل كنند، علما بايد مشغول به كارهايشان باشند. اين شأنى براى علما نيست كه رياست جمهورى و يا پست ديگرى را داشته باشند. چون وظيفه است به اين كارهامى پردازند. خلاصه يك چيز را نبايد فراموش كنيم كه همه مى‏خواهيم اسلام پياده شود. » صحيفه امام، ج‏18، ص: 242

    همچنين وقتي خبرنگار مجله تايم‏ مي پرسد - آيا هرگز در مورد چيزى اشتباه كرده‏ايد؟ امام مي فرمايند: - فقط محمد رسول اللَّه و ديگر پيامبران و ائمه اشتباه نمى‏كردند، هركس ديگرى اشتباه مى‏كند. صحيفه امام، ج‏12، ص: 38

     <    <<    16   17   18   19   20    >>    >