رنج علامه
وارد اتاق کارش که میشدی و نورانیتش که چشمانت را خیره میکرد انگار هزارسال به گذشته برمیگشتی ! سید مرتضی از حلقه درس امام أبی عبد اللـه الصادق (علیهالسلام) آمده بود . احساس میکردی شاگرد خاص امام را میبینی که سخنانش مکتب جعفری ناب است و نگاه و سکوت و کلامش تالی تلو معصوم.
علم ودرایتش غبار تعصب و تحجر و معاصرت و حسادت ندیده بود و چشمه فیضش از معدن علم و حلم می جوشید. سید، قعطهای از گذشته پاک بود که رسوب و فرسایش زمان اثری در او نداشت و هرچه می گفت گویی که به چشم دیده بود.
علامه وطن نداشت چون دانش وطن ندارد و وابسته به جغرافیا نبود چون ایمان، زمینی نیست . او پیک علم و عمل بود که به هر وادی سفر میکرد ، عطر وجودش شاخسارها را شکوفهباران می نمود و ترنم واژگانش ، زمینهای خشک و متعصب را نرم و بصیر میساخت.
رنگ خدایی گرفته بود و رنگ تعلق باخته، بر بی مهری و دشمن افزایی تاخته و نفس خویش ساخته ؛ که فرمود : صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنْ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ /البقرة138/
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
محفل انس علامه چنان گرم و صمیمی بود که هر شیفته را به سوی شمع سعادت پرتوش می کشید و شهد کلامش که زلال حقیقت را به کام هر خسته از ادعا می نوشانید.
مناظراتش جدال احسن بود که به حکمت و موعظه حسنه آراسته و نوشتههایش جداکننده حق از باطل که سراز پرهیزگاریش برخاسته؛ مگر نه آن که : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ /الانفال29/
خاخام های یهود را می دیدی که در برابر عظمت علمش تا کمر خم می شدند و دستش را می بوسیدند و دانشمندان مسلمان را که مبهوت گستره دانشش میشدند . چه بسیار متحیرانی که در یک جلسه، سرمست از می ناب ، مستبصر میشدند و چه اندک لج بازان که یارای فرار از استدلال و برهانش را نیز نداشتند.
علامه بود، چون با قرآن سخن می گفت ، با سنت زندگی می کرد . حدیث را می شناخت و کلام را می دانست، تاریخ را می نوشت و عرفان را میپیمود.
آسمان توحید را با خورشید ولایت مزین می دید و اطاعت از رسول الله را در پرتو بندگی احدیت ، امامت را کلمه طیبه ای چون درختی طیبه میپنداشت که " أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا " و هر انسانی را مستحق آن میدانست که از میوه آن بهره گیرد و در این راه بخل نمی ورزید و حسادت نمی کرد.
بلند اندیشی که حیاتبخشی آل الله عصمت و طهارت را به یقین دریافته بود و برای روشنگری و زدودن تاری و تاریکی از چشم دل هر انسانی تلاش می نمود و از ملامت سرزنشگری نمیهراسید.
عمری را برای احیای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) شب و روز کوشید و هیچگاه قلمش از ساحت ادب و احترام خارج نشد و در همان حال به افشای خیانت ها ، بدعت ها و ناسره ها پرداخت .
خدمت عالمانه، صادقانه و مخلصانه علامه عسکری به دین خدا و روشنگریهای او در گستره تاریخ و کلام اسلامی ، آثاری باقی گذاشته که ریشه انحراف را خشکانده و مجال را برای خناسان وسوسه گر تنگ کرده است.
این اندیشمند بزرگ نوآور و صاحب نظر، در بینش و جهد علمی خویش اهل تقلید نبود و آرای مجتهدانه خویش را بی هیچ شائبهای مطرح می نمود.
او برخلاف مشهوراتی که شاید سندیت و مشروعیتی ندارند، نظر صائب خود را بیان می کرد و مقید به خوشامد این و آن نبود. علامه تنها راه رسیدن به حقیقت اسلام و سنت نبوی را مکتب اهل بیت میدانست و جامعه اسلامی را به شیعه و سنی تقسیم نمیکرد . از نگاه او در جهان اسلام دو مدرسه وجود داشت؛ مدرسه عصمت و طهارت و مدرسه خلفا. این نگاه عالمانه اجازه می داد بی هیچ تعصبی فضیلت مدرسه ولایت را بر دیگر مکاتب بنمایاند بی آن که به مسلمانی و اعتقادات او بی احترامی کند و دلی را بیازارد.
این گونه بود که کتاب هایش باعث مستبصر شدن صدها هزاران نفر در کشورهای مختلف اسلامی شده و هنوز به خیل آن افزوده میشود . علامه عسکری هرگونه امتیاز را از آثارش برداشت تا معارف اسلامی به هر نامی در جهان منتشر شود.
خود می گفت بزرگان و ائمه جمعه از برادران اهل سنت به دست او به مکتب اهل بیت علیهم السلام رو آورده اند که بسیاری از آنان برای مصالحی تقیه می کنند و تغییر مذهب خویش را آشکار نمی کنند.
تنها معدود متعصبانی که حاضر به ترک دنیا و مقام مادی خود نبودند از زیر بار حقایق علامه فراری شده بودند و بین حقیقت و جاه، دومی را برگزیدند.
کوته فکرانی هم بودند که جز لفاظی و مداحی، هنری ندارند و کاسه داغ تر از آش ، روش علامه را برنمیتافتند. از نگاه کورسوی آنان، سخن گفتن با خصم و مجادله احسن و احترام متقابل، گناه نابخشودنی است. این قماش آدمک ها که هزار تنشان کنار هم یارای هدایت یک تن را ندارند ، همپای همسنخان وهابیشان از هیچ چوب لای چرخی دریغ نداشتند.
وهابیان گمراه با تحریم کتب علامه و یا انتشار جزوههای مبتذل و تهی به نام "مرتضی عسکری" می خواستند نور اهل بیت را در آثار این شاگرد باکرامت امام صادق، خاموش کنند و نادانان خودی نیز با افترا و تهمت و کم محلی در تلاش بودند از عظمت علمی او بکاهند؛ زهی خیال باطل !
استادی که با آب کردن شمع وجودش، شبههها از ساحت دین زدوده بود و دست بدعت گران را روکرده بود، جاپای تحریف تاریخ و ورود هزاران حدیث جعلی را آشکار کرده بود و حقایق ناب را از قرآن و احادیث طریقین ثابت کرده بود، جا داشت که مورد حقد وکینه قرار گیرد چه این که حاصل صدها سال گمراهی مسلمانان کم اطلاع را هیچ کرد و دستاویزهای ساختگی را از بین برد.
این بزرگ مرد دانش، در اثبات حقایق ناب، هم عالمانه قدم برمی داشت و یک نمونه مشهور آن را می توان در اثبات حدیث کسا از طریق روایات وتاریخ کتب شیعه وسنی دانست.
گرچه بی مهری کوته اندیشان و دشمنی بی ریشگان در چند دهه مجاهده او اثری نداشت اما این اواخر از پرسه زنی چند جوانک جاهل و سکوت مبهم بزرگان به تنگ آمده بود. آن روزها که خدمتشان رسیدم گفت: «من ازقم میروم این جا با چند بچه طرفم اما در عراق مراجع طرف سخنم هستند » اما چه باید گفت که عراق بحران زده نیز نمی توانست پذیرای علامه باشد و وهابیت خونخوار به خون او تشنه تر بود.
تقدیر این شد که گنجی چنان والا مقام را چندی در کنارمان نظاره کنیم تا آفتاب عمر جسمش غروب کند تا شاید شیرینی حضور در جوار انوار اجداد طاهرینش، تلخی غربتش را از روح پرنورش زایل سازد.
الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَائِزُونَ *یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ *خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ*/توبه 20-22/
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------