سمیناهار!

اجلاس حکمت / نشست جریان شناسی دینی / 15 و 16 آذر 86 / مشهد مقدس

در باره این اجلاس که در مشهد برگزار شد و من هم در آن شرکت کردم نکته های عجیب و غریب زیادی وجود داره که بعدا می‏گم اما این متن رو برای کارگروهمون نوشتم که عینا منعکس می کنم.

منتظر آن نکته های عجیب غریب باشید


کارگروه مدیریت تحول فرهنگی
نکته اول : مدیریت فرهنگی یا....؟
اصولا آیا مقوله فرهنگ از جنس مدیریت شدن است؟
به نظر می رسد فرهنگ ، مدیریت شدنی نیست (مدیریت پذیر). فرهنگ چه ازنوع خرد و چه ازنوع کلان آن، یک برآیند از گزینه‌ها و بُِردار‌هاست و به یاد داشته باشیم تغییر این مؤلفه‌ها، همان مدیریت نیست چون همه در اختیار مدیران نیستند .
نکته دوم : ... یا مهندسی فرهنگی؟
آری این امکان وجود دارد که با تغییر برخی بردارها از راه آموزش، جابجایی شرایط کاری و محیطی، قانون‌گذاری‌های هدفمند، دخالت دولت در ترویج یا کنارگزاری شناسه‌های فرهنگی ، الگو سازی ، اهمیت دادن به شخصیت‌ها و نهادهای مردمی فرهنگ‌ساز وغیره ، در نهایت در برونداد  فرهنگی  جامعه، اثر گذاشت اما این کار مهندسی فرهنگی نام دارد.
نکته سوم : موضوع بحث « مدیریت تحول » چه نسبتی با مدیریت فرهنگی دارد؟
این  مسئله را باید مورد عنایت قرار داد که تحول فرهنگی جامعه نیز فرایندی، است نه نقطه‌ای . بنابراین باید با دانستن سهم ارادی و اختیاری در تحول، به مدیریت تأسیسی و ابدائی  یا نظارتی آن پرداخت .
نکته چهارم : پرسش‌های گمراه کننده!
پرسش‌های 1و 2 کارگروه، خارج از موضوع است و پرسش‌های بعدی نیز باید به این ترتیب باشد : (4 ، 5، 3 ‌) و پرسش 6 نیز اصلاح شود : گزاره‌های مدیریتی تحول کدام است و شرایط  و مراحل آن چیست؟
نکته پنجم : پاسخ ها ؛
1. مفهوم مدیریت تحول فرهنگی : از آن‌جا که تحول فرهنگی در برش‌های ویژه زمانی روی می‌دهد و عوامل گوناگونی در آن تأثیر دارد ، مدیریت تحول بیشتر به جهت دهی و کنترل تحول مربوط می‌شود گرچه در ایجاد تحول نیز می تواند نقش داشته باشد . به دیگر سخن مدیریت تحول در حوزه فرهنگ، یعنی شناخت گزاره‌های جریان‌ساز و به کارگیری گزینه‌های همسو برای ایجاد تحول و یا به مقصد رساندن آن با کم‌ترین هزینه و تلفات.
2. هدف از تحول فرهنگی : فراموش نکنیم که تحول فرهنگی، پدیده‌ای محصور ومحدود نیست تا بتوان برای آن هدف خاصی را در نظر گرفت اما نارضایتی از وضع موجود و تقاضا برای تغییرمی‌تواند آرزوی شرایط بهتر را ترسیم کند که حرکت و رسیدن به آن آرزو همان هدف از تحول خواهد بود.  
3. چگونگی تحول فرهنگی : با تغییر در هرکدام از مؤلفه‌های تشکیل دهنده فرهنگ، ما شاهد تغییر و تحول خواهیم بود . جنگ در کشور همسایه ، افزایش توان رسانه‌ها ، پیشرفت علوم تجربی ، نظریه های تازه علوم انسانی ، ظهور دین، مدل‌های آموزشی و پرورشی ، قیام کارگری ، کودتا و انقلاب ، گسترش فعالیت‌های ترویجی و غیره نمونه ای از این عوامل تآثیر گزار است .
4. گزاره‌ها ، شرایط و مراحل مدیریت تحول فرهنگی :
 گزاره‌ها عبارت است از :
 منابع : دینی و غیر دینی : مانند مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام یا مکاتب غربی و ...
 ابزار : کتاب ، مقاله ، رسانه ، گفت و گو و ...
 نیروها : اقشار موثر بالایی و میانی جامعه
شرایط :
 همه‌خواهی تحول و اعلام نارضایتی از وضع موجود در محیط سالم
 دغدغه شدن واقعی تحول فرهنگی خارج از اهرم های فشار مانند مشکلات اقتصادی
 آزادی بیان علمی و جلوگیری از هوچی‌گری و هیاهو
مراحل :
عمومی ساختن نیاز به تحول
رصد نیروها و ابزار و توان‌سنجی تحرک
 هم‌اندیشی یا ارایه وضعیت مطلوب در قالب برنامه
 تحرک همه جانبه همراه با هشیاری در برابر آسیب‌ها
 گزارشگیری از روند پیشرفت برای حرکت ونیز تحویل جریان تحول به نسل بعد
نکته ششم : مدیران، عوام و فرهیختگان:
باید دانست چه گروهی خواستار تحول فرهنگی هستند و چه گروهی توان تحول را دارند.
اساسا تحول فرهنگی در کدام بخش جامعه باید صورت بگیرد و چه کسانی صلاحیت مدیریت تحول فرهنگی را دارند ؟ آیا مدیریت تحول فرهنگی یک امر حکومتی است یا نه؟ سهم حکومت در آن چه قدر است ؟ آیا در حکومت اسلامی سهام‌دار اصلی این مدیریت ، حکومت نیست؟
نکته هفتم : بودجه یا اراده؟
مهم این است که اراده ای برای تحول فرهنگی باشد اما مهم‌تر این است که بودجه  در دست کیست ؟ مدیران یا فرهیخته‌گان ، مدیران شنوا یا فرهیختگان نابینا؟ مدیران خود خواه یا فرهیختگان بی مسؤلیت؟ آیا راه حلی برای این مسئله وجود دارد ؟ برنامه ریزان چه کسانی هستند ؟
نکته هشتم : منشاء و مدل تحول فرهنگی کدام است؟
آیا تحول از نهادهای آموزشی آغاز می‌شود؟ مدل تحول، فرد به فرد است یا گروهی ؟ حزبی و ارگانی است یا مومی و عوامانه ؟ آموزشی است یا اجباری؟ قانون بردار است یا زمان بر؟ سنجه‌های تحول در فرهنگ چیست ؟
نکته نهم : چکیده؛
به نظر می رسد مدیریت تحول فرهنگی تنها با مهندسی فرهنگی قابل ایجاد و اجراست و مهندسی فرهنگی نیز یعنی چیدن همه چیز در جای خود بر اساس منشور های مورد قبول جامعه ( قرآن و سنت) . به دیگر سخن فرهیختگان جامعه باید با تشخیص درد جامعه، دست به برنامه ریزی زده و با ارایه الگوهای کامل فرهنگی جامعه اسلامی که همه جوانب در آن رعایت شده باشد، مدیران را برای اجرای برنامه ها مجاب سازند و مردم را نیز همراه کنند. این‌گونه است که مثلا حجاب اسلامی با نگاه جامع به دانش افزایی زن ، آزادی اسلامی زنان ، حقوق زن ، شغل داشتن یا نداشتن ، درآمد صحیح و با عزت ، حضورسالم  سیاسی و فرهنگی زن در جامعه ، نقش محوری خانواده و ... مطرح  و الگوی آن برای اجرا ارائه می‌شود.
نکته دهم : ارتباط مدیریت تحول فرهنگی با  جریان شناسی دینی چیست ؟!