این عنوان یک کتاب است با ده داستان!
نویسنده اش عباس عبدی
توصیه میکنم نخوانید چون ممکن است سوء هاضمه فرهنگی بگیرید!!
من نمی دانم چه اصراری هست آقایان سیاستباز، چیر نویس هم باشند انگار کلاس دارد!!!
حالا یک زمانی ادبیات چپ کمونیستی تواین کشور بیداد میکرد و بعدش هم تموم شد رفت، دلیل نمیشه برای خالی نبودن عریضه ، نویسندگی هم تو کارنامه سیاسی کسی نوشته بشه!!
تازه اونا اول می نوشتن بعد شعار می دادن بعد کم میاوردن بعد فرار میکردن!
به هر حال ما که این کتاب و خوندیم چیزی عایدمون نشد!
1. عبارت های زنگ دار و آهنگین که به مخاطب غیر بومی، سرگیجه می ده مخاطب بومی هم شاید خندش بگیره. چرا اگه در قالب چند خط شعر محلی بیان میشد مثل : « دریا موجن کاکا دریا موجن » یا « قایق کنار دریا میره پایین و بالا» و ... یه چیزی میشد!
2. به کار بردن واژه های محلی که معمولا اسم خاص مکان ها و ابزار و آدمهاست بدون ترجمه و توضیح پاورقی. لابد اگه خواننده نفهمه کلاسش بیشتره تازه کسی هم روش نمیشه بپرسه اگرم بخواد بپرسه کسی نیست ؛ یارو چاپ کرده در رفته!
3. عبارت های نیمه سکسی که البته با مزاج اونایی که با محصولات اونور آبی حال می کنن چیز قابل ذکری نیست ( البته اگر قول بدن در باره جنگ و جبهه ننویسن ما اعتراضی نمی کنیم خوش باشن!) !
یکی از دوستام دو صفحه از کتاب و خوند گفت بابا چه بلایی سر این آوردن بیچاره عقده ای شده ، بقیه کتاب و نخوند!
حالا بگذریم، یه چند تا مطلب در باره این قلعه و این کتاب هم بخونین بد نیست . انگار بعضی همچین تحت تأثیرسیاست قرار گرفتن که عاشق این کتاب پرفروش شدن (از بس خریدن)!
قلعه پرتغالیهای جزیره هرمز
این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و در ساحل دریا قرار دارد ، مهم ترین قلعه باقی مانده از روزگار تسلط پرتغالی ها بر سواحل و جزایر خلیج فارس است . این قلعه به فرمان آلفونسوآلبرکرک دریانورد پرتغالی در سال 1507 میلادی ، در محلی موسوم به مورنا احداث شد. قلعه به شکل چند ظلعی نامنظم است . ساختمان آن بسیار محکم است و دیوارهایی به قطر 3/5 متر با چند برج به ارتفاع 12متر دارد. تاسیسات قلعه شامل انبارهای تسلیحات ، آب انبار و اتاق هایی با سقف هلالی است . در زمان شاه عباس که به استعمار پرتغالی ها در ایران خاتمه داده شد، این قلعه به دست امام قلی خان از سرداران شاه عباس فتح گردید. همراه با پی نوشت نویسنده کتاب
خاطره نگاری غریبه یی در قشم/امید سلیمی/Omid.salimi@gmail.com
شاید این دیگر سنت شده است که مجموعه داستانی مانند «قلعه پرتغالی» به عنوان اولین اثر نویسنده اش تنها در شمارگان 1200 نسخه چاپ و توزیع شود و شاید لطف کار در آن باشد که کتاب با همین شمارگان اندک به عنوان پرفروش ترین مجموعه داستانی در هفته های میانی تابستان توانست با استقبال کتابخوان های جدی روبه رو شود تا 10 داستان کوتاهش اندکی مورد توجه قرار گیرد.
اگر از وضعیت نابسامان نشر و توزیع کتاب های داستانی بگذریم «قلعه پرتغالی» فرصت چندانی برای تاسف از نشر کتاب باقی نمی گذارد زیرا نثر پرداخته و پخته عبدی و انتخاب موضوع هایی آشنا و باورپذیر، کتاب را به مرزهای شفاف سادگی و تاثیرگذاری نزدیک کرده است؛ چیزی که این روزها کیمیاست.
با این حال عبدی 55 ساله توانسته در 10 داستانی که پیش روی خواننده قرار می دهد، دنیایی ساده و فهم پذیر را ترسیم کند. دنیایی آکنده از تصاویر خاک گرفته، شرجی و گرم جزیره قشم و ناآشنایی مردی شهری در دیاری که در ابتدای امر شاید چندان مهمان دوست به نظر نیاید ولی پس از چندی وطن همان مرد می شود؛ همان غریبه شهری.
به همین دلیل است که تصور می شود داستان های عبدی در «قلعه پرتغالی» درگیر تیغ دولبه یی است که از یک سو صمیمیت و ارتباط ساده و واقعی را برای خواننده به ارمغان می آورد و از سوی دیگر تمایل زیادی برای درغلتیدن به وادی خاطره گویی پیدا می کند. می توان گفت خاطره گویی، پاشنه آشیل عبدی در اکثر داستان های این مجموعه است. بیان روان و بی غل و غش راوی در بسیاری از داستان ها به سمت و سوی خاطره گویی دوستی با دوستی دیگر پیش می رود تا جایی که این خاطره گویی دل از دست نویسنده می برد و ناخودآگاه نوع روایت و زاویه دید داستان به سمت و سوی «اول شخص» و جزئیات نگاری بیوگرافی گونه میل می کند. صفحه 19 کتاب و داستان «دïم» به خوبی این مساله را نشان می دهد. تغییر راوی بدون تغییر عناصر داستان مانند طرح، موضوع و درونمایه از شروع داستان که سوم شخص است به اول شخص، گواهی دقیق بر این مدعاست. اما موضوع به همین نمونه ختم نمی شود. داستان «موشک» که نویسنده در آن شرح دستگیری موش گردن کلفتی را سر می دهد، به همراه داستان های دیگری مانند «لارک»، «خانه» و «هر وقت» دقیقاً خاطره نگاری غریبه یی در هوای شرجی قشم است.
حال باید به این سوال پرداخت که آیا به صرفه است برقراری ارتباط صمیمانه را با خاطره نویسی و خاطره گویی برای خوانندگان تاخت زد؟
از طرفی نویسنده در این کتاب به خوبی توانسته است از ظرفیت های نثر خود استفاده کند. این استفاده هنرمندانه در قسمت هایی از داستان های مجموعه به شعر پهلو می زند و چه بجا نثر موزون عبدی در دل داستان می نشیند؛
«از بس خواندن از یادم رفت و بهانه خواندن بود و بیدار بودی و اسمت از دهانم پر بود و چسبیده بودم به استخوان و انگشت و گونه ام روی شانه ات بود. همه می گفتند و فکر نمی کردند تار شکسته به صدا نمی آید. از بس کاسه چشم هایشان سرای او بود و پا بر میان چشم هایشان می گذاشت.» (ص 27)
اما این نثر شاعرانه در بیان حالات درونی شخصیت ها گاهی آنچنان آزاردهنده می شود که به حیطه اطناب بیشتر می ماند تا حس گرایی. به طور مثال واگویی خاموش و بی پایان راوی هزارپا گزیده داستان «دم»، با طبیب بومی اش، ملال آور و مخل می کند؛
«خانم حیدری، شهربانوی کوچولو که این طور می توانی حالم را خوب کنی، تبم را برداری از سر و تن و پرت کنی بیرون، آن طرف در توری و حتی دیوار نسبتاً کوتاه دور خانه های سازمانی و تپه های پشت تپه ماسه بادی برای روباه ها و مارها و عقرب ها.» (ص 22)
از اینکه بگذریم نوع دیالوگ نویسی داستان های مجموعه عموماً غیرداستانی و غیردراماتیک است. یعنی با حداقل کلام حداکثر اطلاعات به خواننده منتقل نمی شود تا حداکثر انتظار را بیافریند. ممکن است گفت وگوی شخصیت ها با کلمات محلی مخلوط شود و برای خوانندگان ناآشنا با شرجی و گرد و غبار قشم، همچنان غریبه تر بماند. (به دیالوگ انتهایی صفحه 39 نگاه کنید.)
با این حال می توان از داستان «دست توی عکس» به دلیل شروع دراماتیک، ایجاد گره افکنی با سوالات فراوانی که به علت فضاسازی ذهنی و عینی مغشوش راوی در ذهن خوانندگان زاییده می شود، به عنوان یکی از بهترین کارهای این مجموعه نام برد. خلق فضای زندان با توصیفات عینی و جزیی نگرانه، طرح داستانی دقیق و پرداخت شده و نیز استفاده از شخصیت پردازی غیرمستقیم با تأسی از حال و هوای راوی زندانی که برای همسرش نامه می نویسد، این داستان را به یادماندنی کرده است.
با تفاسیر فوق هر چند شاید نتوان «قلعه پرتغالی» را در زمره بهترین کوتاه های امسال لحاظ کرد ولی بی گمان می شود از داستان های این مجموعه به عنوان شروع قوی داستان نویسی پا به سن گذاشته، یاد کرد که می آید تا هر روز بیشتر ببالد.
مجموعه داستان قلعه ی پرتغالی
عباس عبدی
قیمت پشت جلد: 20000 ریال
مشخصات کتاب
• تعداد صفحه: 128
• نشر: نشر چشمه (06 شهریور، 1386)
• شابک: 964-362-349-1
• قطع کتاب: رقعی
• وزن: 400 گرم
نویسنده کتاب قلعه های پرتغالی در گفتگو با حیات؛
سوژه های جدید و بکر کیفیت داستان های کوتاه را بهبود می بخشد
نویسنده کتاب قلعه های پرتغالی گفت: برای بهبود سطح داستان کوتاه در ادبیات ایران باید از موضوع های جدید و بکر استفاده کنیم.
عباس عبدی در گفتگو با خبرنگار هنری حیات اعلام کرد، داستان کوتاه نسبت به دیگر ژانرهای ادبی از وضعیت نسبتا بهتری برخوردار است زیرا علاقه خوانندگان به مطالب کوتاه بیشتر شده است و اشتیاق نویسندگان برای تحریر این داستان ها افزایش یافته است.
نویسنده مجموعه داستان های کوتاه قلعه پرتغالی هم اکنون مجموعه جدید دیگری را که تا حدودی در ادامه کتاب اولش است در دست نگارش دارد.
قلعه های پرتغالی مجموعه ای از 10 داستان کوتاه است که همه درحال و هوای جنوب کشور و در اطراف جزیره قشم می گذرد.
این کتاب تاکنون با فروش خوبی روبه رو بوده است.
چندین داستان از این کتاب درگذشته در نشریات مختلف چاپ شده است.
عبدی در رابطه به کتابش گفت: دریا در این کتاب به شیوه ای نو به رشته تحریر درآمده است.
وی همچنین افزود: اگر داستان نویسی کشور به دنبال کشف عرصه های بالقوه باشند راههای تازه ای را به روی این عرصه بازمی کند و از تکرار و کسالت باری که در آثار جدید به وجود آمده است ، پرهیز می شود.
عبدی در نقد کتاب خودش گفت: این کتاب اولین کار من بوده است پس معایب و محاسنی دارد اما فضای داستان ها مخصوصا از نظر مکانی و نوبودن موضوع ها از جمله نکات مثبت این داستان بوده است زیرا معمولا فضاهای غیرشهری درمیان خوانندگان جذابیت ندارد اما در این کتاب چون فضاهای غیرشهری با مدرنیسم همراه بوده توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
خساست در برابر شخصیتها / کامران محمدی:
«قلعه پرتغالی» را نشر چشمه در 127 صفحه به قیمت 2 هزار تومان به بازار کتاب فرستاده است.
اگر بخواهیم تنها با یک نگاه و به گونه تصادفی، از جایجای «قلعه پرتغالی» سر در بیاوریم، احتمالاً این جملاتند که یقهمان را میگیرند. زبان در مجموعه داستان نویسندهای که 55 سالگیاش را پشتسر میگذارد، یکی از ستونهای ثابت قلعههای 10گانه کتاب است.
آنچنان که از هر کجای متن آغاز کنید، در مییابید نویسنده از کنار کلمات، ولنگارانه نگذشته است و به شما نیز اجازه نمیدهد به کلمات، بیاحترامی کنید. اما بیش از آن که زبان «عباس عبدی» را بتوان در کلمات بازشناسی کرد، این جملاتند که در ساختار زبانی، قلعههای او را میسازند:
«برمیگردم داخل و آهسته میروم سراغ یخچال چیزی برمیدارم. از همه سردستتر آب است که هر وقت میخواهم، احتیاط میکنم.» (ماهی/ص8)
«شبها اما، روی جاده و توی کوچهها و حوالی ورودی یا خروجی روستاها، همه مال روباههاست. سیخ به چراغ ماشین خیره میشوند و مرد یا زن با آهنگی شاد که خاطره شیطنتی در آن پنهان است، میگوید: با آهنگی شاد که خاطره شیطنتی در آن پنهان است، میگوید: بچهها روباه!» (دم/ص15)
«تا ساعت 10 که هواپیمای ارتاکسی استانداری از بندر میرسید و مدیر کل را با همراهانش میآورد، وقت برای چای و صبحانه هم بود.»(قباد/ص49)
«ساعتی بعد که زنگ زدم بگویم حالش خوب است و اینجاست، خبر شدم با مادرم حرفش شده بود و خواسته بود مدتی دور از خانه باشد.» (موشک/ ص108)با توجه به این 4 تکه که به شکل کاملاً تصادفی از 4 داستان مجموعه عبدی گزینش شدهاند، به خوبی میتوان دریافت نویسنده چنان در نحو، کوتاهی و بلندی جملات و نیز شیوه کنار هم گذاردن کلمات دقت داشته است که موسیقی متن کاملاً حفظ شود.
این ویژگی که در تمام صفحات قلعه پرتغالی دیده میشود، سبب شده است کتاب، شیرین و خواندنی شود؛ دست کم از نظر زبانی و بدون در نظر داشتن مضمون هر یک از داستانها.
رعایت موسیقی متن در کار عبدی که خود نویسندهای جنوبی است، با توجه به ویژگیهای لهجه و شیوه گویش مناطق جنوبی کشور (بندرعباس، قشم و...)، وجه جالب دیگری نیز پیدا میکند.
زبان در گویش محلی جنوب، عموماً بیش از مناطق دیگر ایران دارای موسیقی است و معمولا نرم و آهنگین است. عبدی که هر 10 داستان این مجموعه را در مناطق جنوبی کشور و در فاصله سالهای 83 تا 85 نوشته است، خودآگاه یا ناخودآگاه، از این ویژگی، به شکل ماهرانهای بهره برده و کتابی را فراهم کرده است که زبان جذاب و کم و بیش منحصر به فردی دارد.
هر چند که شاید توجه افراطی نویسنده به این امر، به کاهش بیش از حد گفتوگو در داستانها منجر شده است. گو این که گفتوگوها نیز از این قاعده مستثنا نیستند:«گفت: نزدیک صدتایی را پس بردیم. سهار کرده بودند. گفتم: خیلی سعی کردیم. همه سعیمان را کردیم آن شب!»
اما گفتوگو که دشوارترین بخش تکنیک در نگارش داستان است، بیش از هر چیز، سبب میشود داستان از روایتی تخت و احیانا خستهکننده، به پرداختی شادابتر و هیجانانگیز بدل شود. علاوه بر این، گفتوگو دست کم در دنیای این روزهای ادبیات، یکی از مهمترین عناصر پرداخت شخصیتهاست و به خواننده کمک میکند به دنیای درونی شخصیت نزدیکتر شده، از سطح به عمق حرکت کند.
این حرکت اگرچه در داستان کوتاه که بیشتر در یک موقعیت روی میدهد و کمتر به شخصیتها توجه دارد، به نویسنده نیز کمک میکند، فقدان شخصیتپردازی و توصیف مستقیم را با پرداختی عملگرایانه و لابهلای گفتوگوها جبران کند. چرا که انسان، اصولا هنگام گفتوگو دیدنیتر است و بیش از همیشه خود را شرح میدهد؛ چه با کلمات و چه با حرکات.
قلعه پرتغالی با شیفتگی در برابر زبان، عملا این گستره حیاتی از پرداخت خیالانگیز انسان در موقعیت را از دست داده است، چرا که زبان در گفتوگوی میان شخصیتها ناگزیر به تبعیت از گوینده خود است، و نه نویسنده. بنابراین نویسنده به تعداد کلماتی که در دهان شخصیتهایش میگذارد، از خودنمایی زبانی خود در در اثرش میکاهد و به خودنمایی در وادی پرداخت شخصیتها میپردازد. اما عبدی، چنان به زبان خود اتکا کرده است که با خساست تمام، از دادن کلمات به شخصیتهایش اجتناب کرده و همه را برای خود نگه داشته است.
نتیجه، روشن است؛ گستره داستانهای عبدی کوچکتر از آن چیزی است که در توان قصهپردازی او میتوان دید، تنها به این علت که به گونه مشهودی به زبان روان و محکم تکیه داده است.
با همه اینها، داستان، اگرچه انسان را در موقعیتی روانی یا فیزیکی توصیف میکند، اما پیش از هر چیز با ساختار و زبان است که ارزش ادبی خود را به رخ میکشد. بر این اساس، هر 10 داستان قلعه پرتغالی با استفاده هوشیارانه و حسابشده از این 2 عنصر، موقعیت خود را در ذهن خواننده تثبیت میکنند. هرچند که گاهی به خود میگوید این تکهای که نویسنده از هستی پیرامونش انتخاب کرده است، از جایی که او ایستاده است آن قدر ارزشمند بودهاند که داستان شوند؟
پ.ن : قضاوت با شما
عکس ها : اینجا
پ.ن : جناب آقای عباس عبدی پیامی داده اند بدین شرح:
(سلام دوست نادیده.
از یادداشت خواندنی شما به چند دلیل دلخور نشدم. به نظرم بهتر است صبرکنم مدتی بگذرد. شاید خود شما به اشتباه لپی خودتان پی ببرید. ممنون که کتاب را نگاه کردید. از بابت آن متلک ها هم...
باید اضافه کنم قرار است دوشنبه 17/10/86 در کانون ادبیات ایران نقد شود و اتفاقا خود من هم آنجا هستم انشاء الله. شاید ببینید و تایید کنید که ... به هرحال این دنباله یک داستان جذاب است و من ممنونم که شما ادامه داده اید. )
حالا من:
سلام! صاحب دوستِ خوانده شده!
1. نقد که ناراحتی ندارد. اما اگه داره و شما نشدید دلیلش و می گفتی خب.
2. مهمترین اشتباه لپی که ممکن است از من سر زده باشد تشابه اسمی عباس عبدی است (که گردن اونایی که گفتن). این موضوع اصل نقد را عوض نمی کند.
3. من تصمیم دارم در باره کتاب هایی که می خونم نظر بدم قلعه نارنگی هم اولیش بود تو نظر دادن.
4. بگذارید اون متلک ها را مرجع ضمیر پاسخ بدهد شما به خودت نگیر.
5. من که از ،دنباله، چیزی دستگیرم نشد اما من نظرات موافق رو هم آوردم که بی انصافی نشه . شاید اونا هم اشتباه لپی کرده باشن!
6 . این نه منم نه من منم !! انگار از اشتباه لپی بدت هم نیومده ها کلک!!
7. امید وارم اون دنباله جذاب را هم بخونم شاید این دفعه جذاب باشه!!!
8. از نقد کانون ادبیات که ناراحت نشدی ؟ یه گزارش ازش بدی بد نیست!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------