پدر بزرگ «آدم»

آنجا را نگاه کن

پدر بزرگ «آدم»

خدا آموزگار شده است

روی سینه «لوح»  با «قلم» می‌نویسد

خدا: آب

آدم (با خود): شیرین است؟

خدا: بابا

آدم: هان؟!

خدا همه نام ها را می خواند

تا به نام من می‌رسد.

خدا: حامد

آدم: (با صدای بلند): دوستش دارم!