آخرین بیانیه میرحسین موسوی
ملت شریف و آزاده و قهرمان ایران. من آمده بودم جلوی دروغگویی را بگیرم . من آمده بودم تا کسی مجبور نشود دروغ بگوید. اما دیدید که اقتدارگرایان چه کردند؟ از همان مناظره ها پیدا بود که ما با چه کسانی طرف هستیم . آنها برای زمین زدن انقلاب و مکتب امام به رسانه های حکومتی خود اکتفا نکردند . آنها به بیبیسی و صدای آمریکا هم پول دادند تا ظاهرا از من که فرزند انقلابی ملت هستم دفاع کنند تا چهره مرا نزد خانواده شهدا مشبوه سازند . امروز کاملا هویدا است که احمدی نژاد در نامه های خود به اوباما در حال هماهنگی و توطئه چینی برای چنین روزهایی بوده است.
ملت ما بیدار است و با این ترفند ها گول نمیخورد . چرا اوباما با ما که نخست وزیر امام و دوران پرشکوه دفاع مقدس بودیم ملایم حرف میزند اما از احمدی نژاد بد گویی میکند؟ این انگلیسی ها و آمریکایی ها میخواهند کودتای 28 مرداد را دوباره علیه ملت ایران راه بیاندازند. 25 سال دیگر که اسنادشان را رو کردند همه میفهمند برای بد نام کردن این خادم ملت چه دسیسه ها که نکرده اند.
من جوانان را دعوت می کنم صحیفه نور را بخوانند و ببیند اسم من چند بار در آن تکرار شده و اسم احمدی نژاد چند بار ذکر شده ؟ البته اگر این نیرنگ بازان در چاپ های جدید دست نبرده باشند.
سوال جدی من این است که خباثت تا کجا باید ادامه پیدا کند؟ آیا کشتن جوانان وطن کافی نبود که حالا دوستان طالبانی احمدی نژاد ، ستاره موسیقی پاپ (مایکل جکسون )را به جرم دست بند سبز، ترور میکنند و همه جوانان آزادی طلب جهان را شوکه کرده و در ماتم آن هنرمند بزرگ مینشانند؟
دست این آقایان روشده است . این ها با فیفا هم دست به یکی کرده اند . من نگران فوتبالیست های ملت هستم که خواستند ندای مظلومیت من و ملت را با دست بند سبز به همه عالم برسانند . تقلب تا جایی پیشرفته که باخت تیم ملی هم مهندسی شده بود تا آن را به گردن من بیاندازند.
من همین جا و از هم اکنون اعلام می کنم نوه من که در کنکور شرکت کرده است حتما در صنعتی شریف قبول میشود و گرنه ملت بداند که تقلب شده است . یکی از ناظران ما در کنکور که در حال تقسیم ساتدیس بوده گزارش داده بنا بر اطلاع دولت از شماره ملی افراد رای دهنده ، پرسشنامه بسیجیان کنکوری را حل شده توزیع کرده تا در اقدام نمایشی دانشگاه ها را درآینده از نیروهای خودی پرکند . لذا هرگونه اظهار نظر دانشجویان از سال آینده علیه من توطئه محسوب می شود.
من ازهمه ملت میخواهم امشب بادکنک سبز هوا کنند .
پ.ن : نمی دانم چرا بیشتر دوستان بد و بیره مینویسند و این هم خوب است و هم بد! در ضمن اگر کسی حرف مهمی دارد ایمیل بدهد و پیام بگذارد چت کنیم . اما خوب است دوستانی که با جستجو به این نوشته دست پیدا کرده اند ابتدا همه نوشته های وبلاگ را مرور کنند تا بهتر با نظرات آشنا شوند :
وبلاگ :نوشته های حامد عبداللهی
پ.ن 2: جدید!
آن روز که این بیانیه طنز را به جای میرحسین بدبخت می نوشتم گمان نمی کردم روزی فرا برسد که جنبش احمقانه سبز، به جایی برسد که به بادکنک و شال سبز دل ببندد و اتو به برق بزند و حماقت های دیگر از جمله هتک حرمت عاشورا و دیگر داستان های افتضاح کاریکاتوری که همه را سرخورده و ناامید کند.
میرحسین امروز اما به اسطوره لجاجت و ترکتازی و عناد تبدیل شده حتی عناد با خود و دوستان و دیگران!
قصد دارم در باره این موجود نالایق که از سویی مایه زحمت دل بستگان انقلاب و امام و شهدا شد و از سویی مایه سرخوردگی و پشیمانی خیلی از مردمی که گرچه به اشتباه یا به ناچار به او رای داده بودند، در آینده مطالب مهم و گسترده تری بنویسم اما فی الحال با انتشار بیانیه ای جدید در آستانه عاشورای حسینی و از آن جا که لشکر بی شمار !؟ سبزهای لجنی اموی باعث بالارفتن آمار بازدید پست وبلاگم به عنوان « آخرین بیانیه میرحسین موسوی » شده اند در پی نوشت مطالبی را یاد آور می شوم:
این آقای میرحسین عنود لجوج، همان طور که پیش بینی می شد دقیقا راه کج خود را تا آخر ادامه خواهد داد و هیچ امیدی به اصلاح و بازگشتش وجود ندارد. راه کجی که از بی بته گی (سابقه) سیاسی ( و انقلابی) آغاز شد تا کوتاهی های بزدلانه دوران دفاع مقدس و خودفریفتگی مفرط که به گستاخی استعفای ناگهانی منجر شد و سکوت عافیت طلبانه بیست ساله که حتی یار غار دیگرش خاتمی را نیز رنجاند. و دیدیم که چگونه باز بی حساب و کتاب و بی منطق و ارزش، سخت رویانه و سنگ سرانه خود را به ورطه انتخابات انداخت و شاخ کشید و دوست و دشمن را به حیرت کشاند که بیش از آن که نشانه ای از عقلانیت کهولت سن باشد، رمیدگی خرفتی را می ماند که زنجیر بریده باشد!
آمد که آمده باشد و ماند که مانده باشد! مردک زن ذلیلی که به شهرت و اعتبار همسر اهل فرهنگ و دانشش شناخته شده بود و می بالید. زنی که در پاسخ به اتهام مورد داشتن مدرک علمی اش شیون کرد و آقایش ننه من غریبم بازی و کولی بازی درآورد که وای عکس پرسنلی کپی سیاه و سفید ناموس من از فاصله چند متری از دوربین صدا و سیما پخش شد !
زنی که همه مایه علمی و وجاهت روشن فکری اش در یک زایمان اندیشورانه در زایشگاه فتنه بی بی سی در قالب آن جملات مزخرف مشهور « داماد لر ها فرزند ترک ها » به جهان ارایه شد!
بگذریم !
این مردنمای اسطوره ای ما اینک نه در سریال قهوه تلخ ! که در عرصه سیاست روز ما نقش بلاهت می زند و مایه تاسف امروزیان و خنده آیندگان شده است. این زوج سیاست باز که در دیروز انقلاب پر افتخار ایران اسلامی به سیر املاک و انفس می پرداختند و ناگهان پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همچون بنی صدر ملعون سر از پست های کلیدی کشور در آوردند، در دوران طلایی دفاع مقدس که باز هم در رقص با کلمات « بسیج را مدرسه عشق می خواندند» ناز و تنعم می فرمودند و ادا و عشوه و همین میرحسین مفلوک، با کم ترین ناسازگاری دیگر مسئولان ، استعفای نابهنگام و ناگهانی در اثنای جنگ را علم کرد و همه را در حیرت فرو برد.
متوهمی که گمان برده بود حمایت بی دریغ حضرت روح الله از دولت وی، از سر تغزل و دل باختگی به چشم و ابروی کمان وی است! و اگر نبود آن نامه « غلط کردم » میر حسین ، همان روز امام پر صلابت، طومار زندگی سیاسیش را می پیچید که امروز اگر زنده می ماند با بنی صدر قهوه بنوشد و امثال خاتمی ها هم حساب کار دستشان بیاید.
امامی که رئیس جمهور محبوب و مکتبی وقت را برای مصالح انقلاب و ضرورت های جنگ، امر به حضور و همکاری کرد و چه خوش « مطیع رهبر» بود این رئیس جمهور جانباز و دل باخته مراد پیر خود که ساخت و سوخت با این موجودی که در باره بی عرضه گی اش می شد کتاب ها نوشت اما خون دل خورد تا روزی فرا برسد که طشت رسوایی اش از بام سکوت آبروسازش که به بی هنری ساخته و پرداخته و رنگین نموده بود بیافتد و چه افتاد!
نامزد ناکام انتخابات سال گذشته نعره های مردانه اش را از پستوهای خانه در بیانیه می چکاند و به دست باد می سپارد تا شاید ورق پاره هایش را بخوانند و بدانند که هنوز نفس می کشد! اما این نوشته ها را باید قاب کرد و در نمایشگاه « از پرتگاه هیچی تا ژرفای پوچی » به نمایش گذاشت تا همه سیر معکوس داروینی شخصیت منحصر به فردی را ببینند که از ابتدا هم تحفه ای نبود اما می انگاشت که هست! و به جایی خواهد رسید که واژه مفهومی را نخواهد یافت که در بیانیه های آخرش بنویسد و لاجرم نقاشی خواهد کشید از پوچستانی که مرگ را در آن خواهد چشید.
واضح تر بگویم! طبل تو خالی از مرد دهه اول انقلاب، دیگر صدا ندارد چون سوراخ شده است ! دیگر انقلابی بودن رنگ خود را باخته و و دست کم برای سبزینه های فرنگی مآبش حنای لجن است و نفرت انگیز پس در نهایت باید انکارش کند. و امروز در آغاز این پایان است.
امام امت، دفاع از کشور و انقلاب و نظام را اوجب واجبات می دانست و به رفع فتنه در عالم می اندیشید و راه قدس را از کربلا ترسیم کرده بود و بسیجی هایش در حضور عرفانیش اشک می ریختند و در سنگرها و خط جان می سپردند و در « قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقون » بودند در همان حالی که سیاست بازان و دیپلماسی ورزان و سر بی داران دست در دست هم جام زهر را هم می زدند و بی کفایتی خویش که ریشه در بی اعتقادیشان بود را به نام ملت می نوشتند که « ما نمی توانیم ، امکانات نداریم، به مصلحت نیست ، اصلا خودمان قبول می کنیم ، استعفا می کنیم ، در خیابان ها می رقصیم که یعنی پیروز شده ایم ، دست صدام را می بوسیم ، می زنیم به کار اقتصاد و رفاه و برج سازی که مردم سرگرم شوند یادشان برود شهید همت که بود اصلا! مناطق آزاد راه می اندازیم و با سران عرب قهوه می نوشیم و از قصورات اروپایی ها هم می گذریم و رو می دهیم سفرایشان قهر کنند و بچه ها و اعوان و انصارمان را هم ارج و اجر می دهیم که برای ملت کار کنند و قس علی هذا»
آری ! باید از روی تابلوهای این نمایشگاه کتاب درسی نوشت که دانشجویان، مو به مو دنبال کنند خط مستقیم سقوط را از هیچ تا پوچ!
باید بدانند امروز میرحسین با زبان الکن اما شیرینش می خواهد این را بنالد که : بابا ما حالا یک غلطی کردیم خودمان را قاطی انقلاب کردیم! این چه انقلابی است که هنوز به نیروهای جان بر کف بسیجی اش امیدوار است و رزمایش برگزار می کند در برابر دشمنان فرضی اش (که خیلی هم مهربان و خوب هستند) که مثلا بگوید آمادگی دفاع داریم؟ از چه می خواهید دفاع کنید ؟ از من که 39 میلیون رأی داشتم و بیدار بودم و رئیس جمهور نشدم؟ بابا آن روز هم که ما خودمان را در سیاست این انقلاب قاطی کردیم و به نام و نانی رسیدیم دیدید که ما راست می گفتیم در پشت پرده که نباید جنگ کنیم و نمی شود و رهبر(ان؟) به اشتباه خود اعتراف کردند و مردم هم بخشیدند؟؟؟
خب این جام زهر که فورمول پیچیده ای ندارد! باز هم رهبر (!) بخورد به جای پیشرفت های هسته ای و پز دادن به دنیا و به کشتن دادن این بدبخت دانشمندان بسیجی! حالا آن همه کشته دادیم در جنگ، کجا را گرفتیم؟
آیا به راستی نباید پیش بینی کرد آینده نه چندان دور این بی لیاقت را که به زودی از آیین مسلمانی اش هم دست بردارد مثل آن دیگر عقده ای ( دباغ ) که به انکار آسمانی بودن وحی رسیده تاکنون و هنوز مانده آن سنگ به جهنم برسد!
سخن کوتاه کنم که باید در این مقال بسیار نوشت و خواهم نوشت اما نیکو است این فقره را از فرانسویان مطالعه کنید که نوشتند : « وقایع اخیر ایران بر دیپلماسی آمریکا تأثیر می گذارد / تاریخ 26/06/2009 به روز شده / باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در روز جمعه شجاعت تظاهرکنندگان در ایران را مورد ستایش قرار داد و گفت میرحسین موسوی به منشاء الهام آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایشی به سوی غرب هستند. رئیس جمهوری آمریکا افزود حق آزادی بیان و تجمع که مردم ایران خواهان آنند آرزوها و آرمانهائی جهانشمول هستند. اوباما گفت شجاعت ملت ایران در مقابل بیرحمی ها گواهی بر جستجوی مستمر عدالت از سوی اوست و خشونت بی سابقه ای که علیه ملت ایران به کار گرفته شد انسان را به طغیان وا می دارد. رئیس جمهوری آمریکا که درکنار آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان در یک کنفراانس مطبوعاتی سخن می گفت افزود در خواست محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران را برای عذر خواهی جدی نمی گیرد به ویژه با توجه به این امر که آمریکا از آغاز مصمم بوده است در روند انتخابات ریاست جمهوری در ایران مداخله ای نکند. اوباما گفت به آقای احمدی نژاد توصیه می کند که بیشتر به تعهداتش در قبال ملت خود بیاندیشد. اوباما تأکید کرد که سرکوب بیرحمان? تظاهرکنندگان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بر مسأل? گفتگوی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران تأثیر خواهد گذارد.
رئیس جمهوری آمریکا گفت در این امرکه هرگونه مذاکره یا دیپلماسی مستقیم در قبال ایران ازوقایع اخیر تأثیر خواهد پذیرفت تردیدی نیست ولی گفتگوهای چند جانبه با ایران محتمل خواهد بود. اوباما یادآور شد که ساختار گروه موسوم به گروه ( 1+5) از پیش وجود دارد. در این گروه پنج عضو دائمی شورای امنیت و آلمان با جمهوری اسلامی ایران بر سر پروند? هسته ای تهران گفتگو می کنند. http://www.rfi.fr/actufa/articles/114/article_7148.asp»
پایان
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------