وقتی کوچکتر از حرفهایشان بودند!


قصه رابطه امام و امت، ولی و سرباز ولایت را نه می‌توان نوشت نه می‌توان فهمید تا نوشت!  تنها چیزی که مانده صحنه اشک ریختن بسیجی‌هاست وقتی امام سخن می‌گوید. لحظه‌هایی که دوربین‌های نامحرم آن را ثبت کرده اما از تفسیرش عاجز است.
آن چه میان مرید و مراد جمارانی می‌گذشت در نهان تاریخ ماند اما نشانه هایی از اعجاز روح خدا در کالبد شخصیت جوانان ایران زمین در یاد ها مانده است که نمی‌توان فراموش کرد.
این جوانان آن گاه که درب آسمان با صعود معنویت دل‌های پاک گشوده شد، پر پرواز می‌گشادند و کوچ الهی خویش را از حق به حق آغاز می‌کردند.
دست‌نوشته ‌های این استادان دانشگاه انسان سازی حکایتی کوتاه از همین یک شَبه  عارف شدن است. وصیت‌نامه‌هایی که خمینی کبیر در باره آن ها گفت: « الآن من گاهى که وصیتنامه بعض از شهدا را مى‏بینم ... مى‏بینم که ملت، الهى شده است. »‌ « و اینجانب هر وقت با این عزیزان معظم برخورد مى‏کنم یا وصیتنامه انسان ساز شهیدى را مى‏بینم احساس حقارت و زبونى مى‏کنم. اینان سند ایمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارند» ، «‌‌ آنچه مقابل شماست جملاتى از وصیتهاى عده‏اى از شهداى انقلاب اسلامى است. براستى انسان را به یاد شهداى صدر اسلام مى‏اندازد. من شرمم مى‏آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق و فداکارى به حساب آورم؛ آنان با عشق به خداى بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم. خداوندا، این عزیزان از خود گذشته را در جوار رحمت خود بپذیر، و ما را از قیدها و بندهاى خودبینى و خودخواهى نجات مرحمت فرما. »
« وصیت نامه‏هاى جوانها را شما دیده‏اید که چیست؟ این وصیّت نامه‏ها اینها، انسان را مى‏لرزاند، انسان را بیدار مى‏کند. ... و من گاهى وقتى اینهارا، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را [که‏] مى‏بینم، براى خودم حقارت قائل مى‏شوم؛ اگر این پاسدارى است که در کنار سنگر نماز شب مى‏خواند و جانش را در محل خطر قرار مى‏دهد، اگر این سربازى است که در جبهه جان خودش را در خطر مى‏بیند و نماز شبش را مى‏خواند و وصیت مى‏نویسد- آن‏طور وصیتها- اگر اینها مسلمان هستند، خوب، من چه مى‏گویم؟ »

به راستی این اکسیر عشق و عرفان با جوانان خام دیروز چه کرد که فردا آموزگاران بشریت شدند؟ جوانی که قلم برمی‌دارد و خود را نسبت به هدایت جامعه مسئول می‌بیند. هزاران خط از این درس‌را در وصیت نامه‌ها مشق کرده‌اند و این جا خوب است یکی از هزار را دوباره بخوانیم:
این بخشی از متن وصیت‌نامه شهید صادق الهامی است خطاب به پدر روحانیش:
« حضور پدر عزیز و گرامیم سلام علیکم و رحمت الله . از دور دست پر محبت شما را می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم . باری می خواهم که مرا حلال نمایی چون شاید اصلا همدیگر را نبینیم و دست کثیف و خیانتباریزیدیان زمان مرا از شما جدا سازد . باری مهم نیست چون این خود سعادتی است که نصیب بندگان خاص خدا می‌شود به هر جهت پیروزی و موفقیت اسلام مسئله اصلی ماست. و چنانچه مسلمین به اسلام عمل نمایند اصولا هیچ مانعی در مقابل آن‌ها به معنای مادی و معنوی آن وجود ندارد. و مسیر اسلام در عین عمیق بودن آن بسیار روشن است.
پدر،  مسائل زیادی را در وصیت نامه کلی خود برایتان خواهم نوشت ان‌شاءالله ولی چون عجله دارم مرا می‌بخشی .
حتما در شهادت احتمالی من هیچگونه ناراحت نمی‌شوید چون دوست دارم در معامله با خدا بسیار خرسند باشید چون هرگز ضرر نخواهید کرد.
پدر عزیزم از شما بیش از مادرم و خواهران و برادرانم توقع دارم به‌آنها تفهیم نمایید که اگر شهید شدم نه تنها گریه نکنند و ناراحت نشوند بلکه حتی لباس سیاه نپوشند و لباس میهمانی بتن کنند و سرافراز باشند تا تیری بر قلب دشمن مستکبر باشند .
پدرم از خداوند عزیز و بزرگ توفیق روز افزون شما را در خدمت به اسلام عزیز و سلامتی و طول عمر همراه با بندگی خدا خواهانم .
پدرم مهمترین مسئله جهان را در حال حاضر عدم تقوی و جهل را می‌دانم که بیشترین همت مسلمین باید این باشد که این دو را از بین ببرند و به فرمان امام بزرگوارمان خمینی بت شکن عمل نمایند که : « ای دریای بی کران انسان‌ها بپا خیزید و از کیان خود دفاع کنید»
چون بدون آن مستکبرین و ملحدین جهانی از آمریکای جنایتکار گرفته تا ایادی مزدورشان در داخل و خارج از بنی صدر و شریعتمداری و طرفداران جاهل معاند آن و منافقین کور دل و دیگر خط‌های انحرافی از چپی و راستی و سرمایه داران زالو صفت و فئودالهای گردن‌کلفت و شکم گنده و خوش گذرانان  وعیاشان و کیافان همه و همه هنوز پابرجا خواهند ماند هرچند که چند صباحی ضربه ای به را از اسلام نوش جان کنند . البته ما با یاری خدا و توجهات امام زمان سلام الله علیه و عجل الله فرجه الشریف بقول امام هیچ غلطی نمی‌تواند بکند ... به برادر و خواهران کوچکترم نگویید که سفر رفته ام و برمی‌گردم بگویید که با  دشمنان اسلا می‌جنگم تا خشم آنان بر علیه دشمنان اسلام از کودکی در دلشان جوانه زند.»