باسمه تعالی شانه العزیز
تشکیل دولت در حکومت اسلامی شاید از هر دیدگاه و منظری به بحث و نظر و بررسی سپرده شود اما پرداختن به این پرسش، شایسته است که انقضا و روی کار آمدن دولتها چه سهمی را در حوزه اندیشه قرآنی به خود اختصاص میدهد؟ به دیگر سخن، جایگاه تفکر رفیع قرآنی در تعریف، بازنگری و بالندگی دولت اسلامی کجاست؟
این انتظار که کسانی بیایند و دادههای وحیانی مورد نیاز را طلب کنند، با فرض درک ضرورت آن از سوی متصدیان امر، به گزاف نیست اما رفع تکلیف نمیکند.
پرسش صریحتر این که قرآن پژوهان از مفسران بزرگوار حوزه گرفته تا پژوهشگران ساحت قرآنی، برای استخراج، فرآورده سازی و انتقال آموزههای کتاب الهی درباره ساختار، شرایط و بایدها و نبایدهای دولت اسلامی چه فکری کردهاند؟
فرمانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرآن کریم که در قالب داستانها و حکمتها و دستورهای صریح، خطاب به پیامبر خدا نازل شده است چنانچه به صورتی عالمانه و همه جانبه نگر در ساختار دولت نگنجد و فرصت آزمون و خطای شیوههای اجرایی آن طی نشود، اسلامی بودن دولت را به آرزویی طولانی بدل میسازد.
معارف الهی از قبیل عدالت گستری، جلوگیری از تجمع ثروت در دست اغنیا، هدایت جامعه به سوی خیر و صلاح و آگاهی، آینده نگری و ترسیم خطوط غلبه حزب الله و مستضعفان بر جهان، مبارزه با طاغوت و شرک و اعتلای کلمه لاالهالا الله، و دیگر سرفصلهای برنامه اجتماعی سیاسی اسلام به یقین برای اجرا نازل گشتهاند اما اجرایی شدن آن فرایند مشخصی را میطلبد که امروز، قرآن پژوهان را مسئول آن باید دانست نه مردم و نه صاحب منصبان مسلمان را .
نکته دیگر این که گر چه در سفر اخیر ریاست جمهوری به قم، استمداد دولت از حوزه در عباراتی صریح بیان شد و در مرحله نخست اتمام حجتی برای دلسوزان و علاقهمندان به نظام مقدس جمهوری اسلامی بود اما اقدامات عملی و زمینهسازیهای مختلف اعم از ایجاد ارتباط دو سویه دولت و حوزه، تعریف جایگاه ویژه برای به ثمر نشستن منویات اندیشمندان حوزوی و تخصیص امکانات لازم بایستگی خود را دارد و به جاست که دولتمردان و اندیشه ورزان هر دو برای این مهم به پا خیزند.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------