باسمه تعالی
گزارشهای تاریخی قرآن کریم ، از گذشته بشریت از آغاز نبوت آدم تا پایان رسالت خاتم ، نکتههای بسیار آموزنده و عبرتانگیزی دارد.
تاریخ صدر اسلام، خود اهمیت ویژهای دارد چراکه روایت دوران تأسیس و تکوین حکومت اسلامی است.
در یکی از آیات، اشاره گذرا اما پر معنایی به جنگ احد وارد شده که تناسب جالبی با وقایع امروز در آن دیده می شود:
الَّذِینَ قَالَ لَهُمْ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ (آل عمران173)
همان کسانى که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید» . و[لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه دسته اول مردم را که هشدار دهنده هستند، منافقان دانسته و دسته دوم را که لشکرکشی و یارگیری کردهاند، مشرکان معرفی میکند.
تبلیغات منافقان سست ایمان داخلی و تحرکات دشمنان خارجی، پدیده اجتماعی همیشگی است که گریبانگیر جریانات حقطلبانه و اصلاحگرایانه است.
این ناهنجاری در برابر صف حق، برگرفته از بایدهای قسمخورده شیطانی و نافرمانیهای نفسانی دیده میشود. بی دینی و ستیز با آموزههای آسمانی در ائتلاف با ضعف دینی و کارشکنی در راه تحقق کلمه حق، جبهه خارجی و داخلی را تشکیل داده و آزمون دشواری را فراروی مومنان فراهم میسازد.
اما خداپرستان، از در دیگری وارد میشوند. برابر این آیه شریفه، رفتار مبارزان حقمدار، همه دسیسهها را نابود میکند. چرا که به تصریح آیه، این کاربرد نه تنها به شکست خودی ها نمیانجامد که باعث افزایش ایمانشان میشود.
ریشهیابی این رفتار، دستاورد نغزی دارد:
1. مومنان از آنجا که به راه خود باوردارند و هرگونه ملامت و دشمنی را به جان خریدهاند، هیچ فشار تبلیغاتی و تهاجمی، آنها را نمیلغزاند.
2. تلاش و نیرنگ دشمنان داخلی و خارجی، خود نشانه حق بودن جبهه خودی است . این نکته است که عزم رهروان راستین را استوارتر میسازد.
3. هشدارهای واقعی در باره تحرکات دشمنان که فارغ از جنجال آفرینی و ایجاد روحیه رعب و وحشت در جامعه صادر میشود ، هدفی پیشگیرانه دارد. این هشیاری و بیداری آنگاه که در آوردگاه های رزمی، سیاسی و تبلیغی با موارد عینی و واقعی روبرو شده و به درستی هشدارها رهنمون میشود، افزایش باور را به همراه داشته و رزمندگان و دیدبانان گستره جنگ نظامی و فرهنگی را راسختر میسازد.
نکته ظریف دیگر این آیه « توکل» است که المیزان در بحث جداگانهای بدان پرداخته است. علامه به کرسی نشستن اراده انسان را در گرو اسباب مادی و معنوی ارزیابی میکند و به ثمر ننشستن اراده بشر علی رغم فراهم شدن اسباب مادی را نقص در طرف معنوی میداند.
این نقص ها را میتوان ترس، سستی، بدگمانی، اندوه، حرص و سفاهت خواند. اینجا میتوان با کمک آیات دیگر به کارکرد توکل پی برد:
مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (الطلاق2) وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیٍْ قَدْرًا (الطلاق3)
آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، داده مى شود، و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] براى او راه بیرون شدنى قرار مى دهد. و از جایى که حسابش را نمى کند، به او روزى مى رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازه اى مقرر کرده است.
نتیجه بسیار جالب تر آن که خدا، گاه برای تحقق خواسته خالصانه بنده خود، اسباب مادی و معنوی را گردهم میآورد که بنده از آن خبر نداشته و نتیجه چنان میشود که انتظار نمیرفت و اعجازی رخ میدهد.
حرف آخر این که منابر و تریبون ها و رسانهها را منافقانه یا ناخواسته آفند تبلیغات دشمن نکنیم و بر طبل بزرگ نمایی دشمن نکوبیم که « الله اکبر» !
هنوز (تا ابد ) قرآن کتاب هدایت است و حق پیروز و باطل ، رفتنی!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
جمعی از اساتید، فضلا، پژوهشگران و مبلغان حوزههای علمیه کشور، هشتم آذر با حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و گفتگو کردند.
دراین دیدار چهار ساعته برخی از اساتید، فضلا، پژوهشگران و مبلغان حوزههای علمیه قم، مشهد و اصفهان با بیان دیدگاههای خود تلاش کردند دغدغهها و نیازهای امروز حوزه را برشمارند.
محور این بیانات را میتوان در این دستهبندی گنجاند:
الف : درون حوزوی:
مدیریت :
- تدوین نظام جامع حوزههای علمیه
- گسترده شدن تشکیلات اداری پژوهشکدهها و مراکز حوزوی
- برنامهریزی فراگیر برای مسائل آموزشی و پژوهشی حوزههای علمیه خواهران
- لزوم بازنگری و جایگزینی متون آموزشی تحت اشراف مراجع عالیقدر و مدرسان حوزه
- توجه سازمان یافتهتر به قرآن و نهج البلاغه
- بومیسازی علوم به ویژه علوم انسانی
- لزوم آشنایی بیش از پیش با ادبیات فارسی و فن خطابه
- صیانت از جایگاه فلسفه اسلامی
- اهتمام جدی به علوم انسانی
- ایجاد رشتههای تخصصی در حوزههای علمیه
- اهتمام جدیتر به پژوهش و تحقیق به ویژه درخصوص مسائل فقهی
- توجه به محتوا و کیفیت پژوهشها همزمان با رشد کمی پژوهشکدهها
- ایجاد فضای نقادی و آزاداندیشی در مباحث علمی
- ضرورت هماهنگی در مسائل مربوط به تبلیغ و مبلغان
- آموزش شیوههای مختلف و نوین تبلیغ
ب: حوزه و جامعه
- نگاه استراتژیک به وحدت حوزه و دانشگاه
- اهتمام بیش از پیش رسانهها به ویژه رسانه ملی برای شناساندن نخبگان و محققان ، و ظرفیتها و پژوهشهای حوزه
- بازتعریف جایگاه حوزه در فعالیتهای فرهنگی و علمی کشور و نحوه تعامل مراکز علمی و فرهنگی با حوزههای علمیه
- تحقیق و پژوهش در خصوص مباحث روز زنان و خانواده
- برنامهریزی جامع و دقیقتر برای طلاب خارجی
- ایفای نقش فعالتر حوزه برای نشر معارف دینی و پاسخگویی به نیازها در عرصه بینالمللی
- بهرهبرداری هدفمند و متمرکز از فناوریهای نوین اطلاعات و رسانههای الکترونیک برای عرضه جهانی تولیدات علمی حوزههای علمیه
سرانجام و تحقق این خواستهها در گرو همدلی، هماهنگی و همفکری دلسوزان حوزه است . بی گمان رسیدن به نقطه مطلوب در چند روز و چند ماه دستنیافتنی است و باید در تدوین چشم انداز تحولگرایانه حوزه علمیه گنجانده شود؛ نکتهای که مورد تاکید مقام معظم رهبری بود.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
برای جنگ مقدس ، شعر لازم شد
برای شعر مقدس ، جنگ لازم نیست؟
مبارزه بانفس، جنگ من است
و هرچه که نام است
ننگ من است
ننگ بالاتر از این که به نام شهید
تنور نانوایی نام من
گرم است
سوابق جبههام را که نداشتهام
ویا حضور دو روزه برای فرار
و درصدی که مغز مرا به ترکش خورد
همان نداشته آبروی مرا
که با خود برد
خجالتی که از سنگ مزار می بلعم!
نگاه شرم مرا که سنگ شهید میخواند!!
مریضی وجدان من که آخر مرد!!!
کسی که ریشهای مرا میبیند
به ریشهی جیبهای من میخندد؟!
چه پولها که بعد از جنگ عاید شد
چه سودها که می گیرند امروز
به نام بسیج!
کسی هم نمیپرسد آیه ربا برای چه نازل شد؟
منی که دیروز نبودم و امروز هم
همیشه هستم وگرسنهام بی پول
طمع، قناعت مرا
با دندان عقل میجود هنوز!
گذشته را به نام سرداران
ضمیمه کردهام به پرونده سابق
و ساخت و سوز وطن را به نام سرداری
نوشتهام به حساب نسلهای لاحق
جدال من ونفس همچنان باقی است
یا مرگ یا شهادت، هردو ناچاری است !!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
این هم یکی از اون نوشتههای جوانتری! آن روزها که وبلاگ نبود اما حرف بود!
صبح یک روز تعطیل کنار ساحل نشسته و به کنده درخت خشکیدهای تکیه کردهام پاهایم را در شن نرم کنار دریا فرومیبرم و ماسههای ریز و مرطوب را مشت کرده و روی بدنم میپاشم این بازی لذت بخش را ادامه میدهم در حالی که موسیقی زیبای طبیعت به گوش می رسد صدای امواج دریا که به ساحل میخورد و در راه برگشت، گوشماهیها را تنها میگذارد و کمی آن طرفتر چند مرغ دریایی دارند زندگی میکنند و آوازشان ماهرانه روی آهنگ متن "صدای آرام باد" و " گام های خیس آب " تنظیم شده است .
خورشید ، دریا را طلاپوش کرده و عطر صبح نیز همراهی می کند تا چیزی کم نباشد.
به خودم نگاه می کنم که کمکم در آغوش نرم ماسهبادیهای ساحل فرو رفتهام ؛ در تنهایی لحظههای نوجوانیام ناگاه فکری به ذهنم حمله میکند . از خودم می پرسم این همه زیبایی برای چیست در حالی که من چند سال دیگر مرده و دفن خواهم شد و یا شاید همین دریای زیبا و آرام مرا فریب دهد و آب را در سینهام فرو برد و تن بی جانم را روی خود شناور کند.
کمی میترسم و به اطراف نگاه میکنم کسی نیست تا با او حرف بزنم و از این فکر وخیال ها در بیایم .
چشمهایم به جزیره کوچک سنگی میان دریا دوخته میشود. شاید رنگم پریده باشد تصور میکنم آب دریا به سویم هجوم میآورد و دیگر مهربان نیست اگر غرق شوم چه؟ اینجا هر چه فریاد بزنم کسی صدایم را نمیشنود همین طور که مات و مبهوت در جای خودم نشستهام احساس عجیبی قلبم را پر میکند .
فکرهای سیاه وخطخطی پراکنده میشوند و یک نقطه نورانی در آسمان ذهنم پیدا میشود؛ احساس میکنم کسی دست مرا گرفته است؛ حس میکنم به جایی بستهام؛ به نظرم میرسد قدرتی مهربان همیشه مراقب من است هرکجای دنیا که باشم. حالا دیگر تنها نیستم حتی اگر هیچ انسانی صدای مرا نشنود! این نیروی شگفت همراه من است.
راستی من در چه حالی هستم؟ چه هیجانی دارم! تا چند لحظه پیش ترس وجودم را فراگرفته بود اما حالا آرام و مطمئن هستم مثل یک خلبان که با سلامتی فرود آمده است و پاهایش استوار بر زمین با قامتی تکیده و چشمانی که به جایی خیره شدهاند اما به خاطر چند قطره اشک، براق و نورانی به نظر میرسند.
اکنون میفهمم معنای آن اشکها چیست . آدم وقتی امیدش از هه قطع میشود و میهراسد ناگهان مرغ دلش به سوی حقیقتی روشن پرواز میکند و در گرماگرم محبتش غوطه میخورد و لذت میبرد.
چرا گریه نکنم؟ وقتی خودم را بیشتر از همیشه به آن عزیز مهربان که همواره به یاد من است نزدیکتر میبینم و او را با تمام وجود احساس میکنم.
بیاختیار پیشانیام را روی ساحل میگذارم و نام اورا صدا میکنم خدا..خدا..خدا...
موج آرامی به سویم میآید دریا صورتم را میبوسد و اشکهایم را با خود میبرد .
وقتی با دقت به صدای طبیعت گوش میکنم درمییابم که حتی مرغهای دریایی هم خدا را صدا می کنند!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
اشاره : این نوشتار درپی تقرب به معنای کلید واژههای مبحث آخرالزمان است و به فرایند تغییر الفاظ و معانی و کاربردها ، نگاهی کوتاه اما لازم دارد.
دگرگونی های بزرگ در جهان و مباحث آخرالزمانی، ظهور موعود ، منجی ، در یک دین ، مذهب و عقیده منحصر نمی شود و تقریبا همه ابنای بشر در طول تاریخ به انتظار حوادث خطیر و بزرگی در پایان جهان هستند.
انسانها به روزهای خوبی میاندیشند که ستم برچیده شود و زمین پر از داد و مهرورزی و برابری شود. در نگاره ها و انگاره ها ، چنین رویکردی پس از حادثهای بزرگ روی خواهد داد، اتفاقی که شاید خوش نباشد.
با توجه به عملکرد بشر در پیروی از هوس ها و طغیان و سرکشی ، به راحتی قابل درک است که این حادثه شاید یک انفجار باشد . وقتی که غصه ها روز افزون شود و بغض، گلوی عالم را بگیرد و در یک لحظه غم انگیز اشک ها جاری شود و پس از آن سبکدلی جای کینه را بگیرد.
در باره تمام عناصر این حادثه شاید صدها تعبیر و هزاران واژه به کارفته باشد . در هر زبان و آیینی، قدیمی ترین واژهها، به موعود آخرالزمانی اختصاص دارد.
دیرینگی این باور و کهنگی واژگان در عین زنده و پویا بودن آن همواره علاقهمندان را به معنا کردن و مصداقیابی میکشاند و در هر عصری حوادث گوناگون، تاریخ های زمانی خاص و شخصیتهای ویژه، مورد توجه قرار میگیرند و در بسیاری از موارد، افکار عمومی نیز به بازی گرفته شده و از این باور سوء استفاده میشود.
نکتهای که در این نوشتار به تبیین آن میپردازیم، فرایند دگرگونی زبان و کاربرد معانی و الفاظ است که در موضوع مورد بحث یعنی حکومت جهانی موعود، مدخلیت دارد.
برای آشنا تر شدن با این بحث در مرحله اول مثالهایی را بیان میکنیم:
انسانها در روزگاران قدیم از درخت و چوب در خانهسازی و وسایل منزل استفاده میکردند، ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، ظرف زمانی مناسبی برای تمرین همزیستی عاقلانه و مهرورزانه است.
ملتی که دشمنان خطرناکی دارد نباید قومیت ها ، مذهب ، لهجه و زبان و گرایش های سیاسی متنوع خود را بهانه ای برای دخالت و هجوم بیگانگان قرار دهد: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ*الحجرات13* اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى تردید، خداوند داناى آگاه است.
همان طور که اعتقاد به وحدانیت خدای متعال و گواهی به رسالت پیامبر خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله) کافی است تا همکیشان مسلمان، هرگونه اختلاف رفتاری و سیاسی را کنار گذاشته و ضمن احترام به معتقدات مذهبی یکدیگر در برابر دشمنان اسلام ید واحده باشند : وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ*آل عمران103* و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید; و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید; و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که شما راه یابید.
نکته مهم در این میان رعایت حقوق اقلیتی و اکثریتی است. اقلیت همواره حقوقی دارد که نباید نادیده گرفته شود ودر برابر اکثریت نیز محدودیت هایی دارد که نباید بیش از ن توقع داشته باشد . همان طور که اکثریت بودن نباید به تمامیت خواهی بیانجامد.ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
سه گزینه ثروت، قدرت و شهوت دستمایه خوبی برای ساخت سریالهای سیما است. سیما می تواند در ماه مبارک رمضان، با پرداختن به این سه گزینه، انحرافات آشکار و پنهان مخاطبان خود را یاد آور شده و خطرات جدی و رهزنی شیطان از این رهگذر را هشدار دهد.
هر ساله این ماه مبارک، فرصت خوبی را برای تأثیر گذاری فراهم میآورد چه این که فضایی معنوی که زمینه اعتراف به گناه و امید بخشش نزد پروردگاربیشتر فراهم است.
کنش سیما در این فرجه را می توان در یک خط سیر دید. عدم تولید برنامه خاص و جذاب به بهانه حضور مردم در مساجد، برنامه های طنز و اجتماعی برای سرگرمی، و بالاخره برنامه هایی با خمیر مایه قرآنی و مذهبی که بیشتر به لغزشها نگاه می کند.
این خط را میشود در آینده، قویتر دید . چنانچه به مفهوم ضیافت الهی توجه بیشتری بشود و نویسندگان و برنامه سازان به سوی ارایه و نمایش های لذتهای معنوی پیش بروند؛ گرسنگی هدفمند، شب زنده داری آگاهانه، انتخابهای هشیارانه ، کمک رسانی های مادی، معنوی و فرهنگی ، رسم های زیبای روزهداران، گذشت های بزرگوارانه، عیدها و جشن های شاد اما سالم، زندگی های بیغل و غش و پیام دار، نومیدی شیطان از بندگان مخلص، قشر های خدمت گزار و زنده کردن قرآن در زندگی و طعم شیرین حیات طیبه.
این همه موضوع مثبت و پر انرژی در ماه میهمانی خدا وجود دارد که دستاندرکاران و پژوهشگران سیما را میتوان به آن توجه داد.
اما امسال آنچه که از سیما مشاهده شد، نظرات بسیاری را برانگیخت و سخن بسیار رفت . این که پرداختن به این مفاهیم، صلاح است؟ شبهه زدا است یا شبهه زا ؟ آموزنده است یا خرافه گرا؟ بی مطالعه بوده یا پرمطالعه ؟ و ...
اکنون ما بی آنکه وارد گود شویم دانستن یا مرور چند نکته قرآنی را برای غنی تر شده بحثها مفید می دانیم .
قضاوت با خوانندگان:
1. ابلیس برای گمراه کردن انسان مهلت گرفته است !
• قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ *الحجر36* قَالَ فَإِنَّکَ مِنْ الْمُنْظَرِینَ *الحجر37* إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ *الحجر38* قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ *الحجر39*
گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.»فرمود: «تو از مهلت یافتگانى،تا روز ]و[ وقت معلوم.گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من ]هم گناهانشان را[ در زمین برایشان مى آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت،
• قَالَ أَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ*الاعراف14* قَالَ إِنَّکَ مِنْ الْمُنظَرِینَ *الاعراف15*
گفت: «مرا تا روزى که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده.»فرمود: «تو از مهلت یافتگانى.»
• قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ *ص79* قَالَ فَإِنَّکَ مِنْ الْمُنظَرِینَ *ص80* إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ *ص81*
گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى که برانگیخته مى شوند مهلت ده.»فرمود: «در حقیقت، تو از مهلت یافتگانى،تا روز معین معلوم.»
2. بندگان مخلص خدا از خطر شیطان در امانند!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
رنج علامه
وارد اتاق کارش که میشدی و نورانیتش که چشمانت را خیره میکرد انگار هزارسال به گذشته برمیگشتی ! سید مرتضی از حلقه درس امام أبی عبد اللـه الصادق (علیهالسلام) آمده بود . احساس میکردی شاگرد خاص امام را میبینی که سخنانش مکتب جعفری ناب است و نگاه و سکوت و کلامش تالی تلو معصوم.
علم ودرایتش غبار تعصب و تحجر و معاصرت و حسادت ندیده بود و چشمه فیضش از معدن علم و حلم می جوشید. سید، قعطهای از گذشته پاک بود که رسوب و فرسایش زمان اثری در او نداشت و هرچه می گفت گویی که به چشم دیده بود.
علامه وطن نداشت چون دانش وطن ندارد و وابسته به جغرافیا نبود چون ایمان، زمینی نیست . او پیک علم و عمل بود که به هر وادی سفر میکرد ، عطر وجودش شاخسارها را شکوفهباران می نمود و ترنم واژگانش ، زمینهای خشک و متعصب را نرم و بصیر میساخت.
رنگ خدایی گرفته بود و رنگ تعلق باخته، بر بی مهری و دشمن افزایی تاخته و نفس خویش ساخته ؛ که فرمود : صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنْ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ /البقرة138/
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
محفل انس علامه چنان گرم و صمیمی بود که هر شیفته را به سوی شمع سعادت پرتوش می کشید و شهد کلامش که زلال حقیقت را به کام هر خسته از ادعا می نوشانید.
مناظراتش جدال احسن بود که به حکمت و موعظه حسنه آراسته و نوشتههایش جداکننده حق از باطل که سراز پرهیزگاریش برخاسته؛ مگر نه آن که : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ /الانفال29/
خاخام های یهود را می دیدی که در برابر عظمت علمش تا کمر خم می شدند و دستش را می بوسیدند و دانشمندان مسلمان را که مبهوت گستره دانشش میشدند . چه بسیار متحیرانی که در یک جلسه، سرمست از می ناب ، مستبصر میشدند و چه اندک لج بازان که یارای فرار از استدلال و برهانش را نیز نداشتند.
علامه بود، چون با قرآن سخن می گفت ، با سنت زندگی می کرد . حدیث را می شناخت و کلام را می دانست، تاریخ را می نوشت و عرفان را میپیمود.
آسمان توحید را با خورشید ولایت مزین می دید و اطاعت از رسول الله را در پرتو بندگی احدیت ، امامت را کلمه طیبه ای چون درختی طیبه میپنداشت که " أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا " و هر انسانی را مستحق آن میدانست که از میوه آن بهره گیرد و در این راه بخل نمی ورزید و حسادت نمی کرد.
بلند اندیشی که حیاتبخشی آل الله عصمت و طهارت را به یقین دریافته بود و برای روشنگری و زدودن تاری و تاریکی از چشم دل هر انسانی تلاش می نمود و از ملامت سرزنشگری نمیهراسید.
عمری را برای احیای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) شب و روز کوشید و هیچگاه قلمش از ساحت ادب و احترام خارج نشد و در همان حال به افشای خیانت ها ، بدعت ها و ناسره ها پرداخت .
خدمت عالمانه، صادقانه و مخلصانه علامه عسکری به دین خدا و روشنگریهای او در گستره تاریخ و کلام اسلامی ، آثاری باقی گذاشته که ریشه انحراف را خشکانده و مجال را برای خناسان وسوسه گر تنگ کرده است.
این اندیشمند بزرگ نوآور و صاحب نظر، در بینش و جهد علمی خویش اهل تقلید نبود و آرای مجتهدانه خویش را بی هیچ شائبهای مطرح می نمود.
او برخلاف مشهوراتی که شاید سندیت و مشروعیتی ندارند، نظر صائب خود را بیان می کرد و مقید به خوشامد این و آن نبود. علامه تنها راه رسیدن به حقیقت اسلام و سنت نبوی را مکتب اهل بیت میدانست و جامعه اسلامی را به شیعه و سنی تقسیم نمیکرد . از نگاه او در جهان اسلام دو مدرسه وجود داشت؛ مدرسه عصمت و طهارت و مدرسه خلفا. این نگاه عالمانه اجازه می داد بی هیچ تعصبی فضیلت مدرسه ولایت را بر دیگر مکاتب بنمایاند بی آن که به مسلمانی و اعتقادات او بی احترامی کند و دلی را بیازارد.
این گونه بود که کتاب هایش باعث مستبصر شدن صدها هزاران نفر در کشورهای مختلف اسلامی شده و هنوز به خیل آن افزوده میشود . علامه عسکری هرگونه امتیاز را از آثارش برداشت تا معارف اسلامی به هر نامی در جهان منتشر شود.
خود می گفت بزرگان و ائمه جمعه از برادران اهل سنت به دست او به مکتب اهل بیت علیهم السلام رو آورده اند که بسیاری از آنان برای مصالحی تقیه می کنند و تغییر مذهب خویش را آشکار نمی کنند.
تنها معدود متعصبانی که حاضر به ترک دنیا و مقام مادی خود نبودند از زیر بار حقایق علامه فراری شده بودند و بین حقیقت و جاه، دومی را برگزیدند.
کوته فکرانی هم بودند که جز لفاظی و مداحی، هنری ندارند و کاسه داغ تر از آش ، روش علامه را برنمیتافتند. از نگاه کورسوی آنان، سخن گفتن با خصم و مجادله احسن و احترام متقابل، گناه نابخشودنی است. این قماش آدمک ها که هزار تنشان کنار هم یارای هدایت یک تن را ندارند ، همپای همسنخان وهابیشان از هیچ چوب لای چرخی دریغ نداشتند.
وهابیان گمراه با تحریم کتب علامه و یا انتشار جزوههای مبتذل و تهی به نام "مرتضی عسکری" می خواستند نور اهل بیت را در آثار این شاگرد باکرامت امام صادق، خاموش کنند و نادانان خودی نیز با افترا و تهمت و کم محلی در تلاش بودند از عظمت علمی او بکاهند؛ زهی خیال باطل !
استادی که با آب کردن شمع وجودش، شبههها از ساحت دین زدوده بود و دست بدعت گران را روکرده بود، جاپای تحریف تاریخ و ورود هزاران حدیث جعلی را آشکار کرده بود و حقایق ناب را از قرآن و احادیث طریقین ثابت کرده بود، جا داشت که مورد حقد وکینه قرار گیرد چه این که حاصل صدها سال گمراهی مسلمانان کم اطلاع را هیچ کرد و دستاویزهای ساختگی را از بین برد.
این بزرگ مرد دانش، در اثبات حقایق ناب، هم عالمانه قدم برمی داشت و یک نمونه مشهور آن را می توان در اثبات حدیث کسا از طریق روایات وتاریخ کتب شیعه وسنی دانست.
گرچه بی مهری کوته اندیشان و دشمنی بی ریشگان در چند دهه مجاهده او اثری نداشت اما این اواخر از پرسه زنی چند جوانک جاهل و سکوت مبهم بزرگان به تنگ آمده بود. آن روزها که خدمتشان رسیدم گفت: «من ازقم میروم این جا با چند بچه طرفم اما در عراق مراجع طرف سخنم هستند » اما چه باید گفت که عراق بحران زده نیز نمی توانست پذیرای علامه باشد و وهابیت خونخوار به خون او تشنه تر بود.
تقدیر این شد که گنجی چنان والا مقام را چندی در کنارمان نظاره کنیم تا آفتاب عمر جسمش غروب کند تا شاید شیرینی حضور در جوار انوار اجداد طاهرینش، تلخی غربتش را از روح پرنورش زایل سازد.
الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَائِزُونَ *یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ *خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ*/توبه 20-22/
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
یکی از آسیب های مطالعه و پژوهش ، عدم دقت کافی در به دست آوردن منابع دست اول و اعتماد کردن به نقل قول های تسلسلی و نامطمئن است.
این آسیب آنگاه به جراحت و بیماری می انجامد که پیش فرضهای یک پژوهشگر، در پی مستند سازی باشند و کوچکترین شنیده و برداشتی را برای لانه گزینی و تکثیر، مورد استفاده قرار دهند.
بد تر از آن هنگامی است که زخم وارد شده بر پیکره پژوهش، با پافشاری و بدون رعایت بهداشت مطالعه و بیان و نشر ، مسری شده و نکتهای غلط و بیدلیل، دستاویز سطحینگران دیگر شده و با به هم تنیدگی مبهم، حجمی از ادعا های نا درست را سبب شود.
این مقدمه را در بسیاری از تلاش های علمی ، سیاسی و رسانهای شاهد هستیم و بایسته است بهداشت و اخلاق مطالعه و نقل قولها و مستند سازیها در نظر بگیریم و باعث آلودگی فضای اندیشه نشویم.
آن چه که در این نوشتار پرداخته ایم ، موضوع " خودی و غیر خودی" است که چند سالی است در بیانات رهبر معظم انقلاب، مطرح می شود اما نپرداختن صاحب نظران بدان ، باعث طرح اما و اگر هایی شده که منشاء گسترش آن، همان مقدمه است که آمد . تلاش ما تقرب بی پیرایه و ناب به ساحت این بحث است:ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
شنیدهام سخنِی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت
نشان یار سفر کرده از که پرسم باز
که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت
روزهای اشک آلود و حسرت بار مدام که فرصت تسلا نمیدهد ، به جانکاهی میافزاید و امید را میفرساید.
بار دیگر کاروان رحلت به آخرت، جرس الرحیل به بانگ درآورد و عزیزی دیگر در پی سفرکردگان آسمانی پیش، بار بست و رفت.
باز حوزه علمیه استادی از تبار هدایت گران آگاه و سربازان همیشه در صحنه خود را از دست داد و شاگردان و ارادتمندان را به سوگ نشاند.
آیتالله شیخ مرتضی بنیفضل انسان ساده زیست استاد اخلاق و روحانی مردم داری بود که سالها برای اسلام و مردم گام برداشت و در هر دوره به متقضای زمان به حد تاب و توان خویش به تکلیف عمل کرد.
آذربایجانیان غیور زحمات بسیار او را در سالهای پرتنش انقلاب اسلامی به یاد دارند ومردم قم به ویژه منطقه وسیع نیروگاه، حضور گرم و بیپیرایه او را در بین خود از یاد نمیبرند.
مسجد طفلان مسلم قم که یکی از پایگاههای انقلابی و مرکز فعالیتهای جوانان حزباللهی است با محوریت مرحوم آیتالله بنی فضل سالها پرجوش و خروش به تربیت نسل انقلابی پرداخت و سنگری شد برای دفاع از ولایت و نظام مقدس جمهوری اسلامی.
بچههای بسیج خاطرات خوش با روحانی ناظر حوزه مقاومت 14 شهید محمد منتظری دارند. جلساتی که هرگاه از اهل بیت یاد میشد اشک چشمان مرحوم آیتالله بنی فضل را پرمیکرد.
شخصیتی که با وجود سابقه طولانی مبارزه و جایگاه علمی و سیاسی و حوزوی، خود نیز عضو پایگاه بسیج بود و بچههای پایگاه به حضور یک مجتهد در جمعشان افتخار می کردند.
شاید بتوان یکی از مهمترین نقشهای آیتالله بنی فضل پس از انقلاب را شب بیاد ماندنی دانست که خیل کثیری از مؤمنان پس از رحلت مرحوم آیتالله العظمی اراکی در مسجد طفلان مسلم گرد آمده بودند تا از زبان امین خود درباره مرجعیت آینده شیعیان بشنوند.
سخنرانی با سکوت جمعیت آغاز شد و جملهها به آن جمله حساس رسید و نام حضرت آیتالله خامنهای به عنوان مجتهد آگاه و عالم به زمان برای مرجعیت، تکبیر بلند مسجد و جمعیت اطراف را برآورد و آیتالله بنی فضل باز هم مانند سالهای دور مبارزه که به همراه عدهای از اساتید حوزه مرجعیت حضرت امام (ره) را طی نامهای به مردم اعلام کرده بودند، تکلیف آگاهانه خود را ادا کرد.
مرحوم حاج شیخ مرتضی بنی فضل یکی دیگر از شاگردان حلقه درس امام و مراجع بزرگ شیعه پس از یک عمر تلاش علمی و سیاسی و حضور همزمان و بی ریا بین مردم، سرانجام به دیار حق شتافت و پیکر مطهرش بر دوش مردم تبریز و قم تشییع و در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
این مصیبت را خدمت مقام معظم رهبری علما و طلاب حوزه های علمیه تسلیت میگوییم.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------