• وبلاگ : نوشته هاي حامد عبداللهي
  • يادداشت : نامه سروش به رهبر و پاسخ آن
  • نظرات : 48 خصوصي ، 457 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     
    + احد 

    روحانيت نه بايد به طور مجموعه و دستگاه روحانيت وابسته به دولت شود و نه افرادي از روحانيون بيايند پست‌هاي دولتي را به جاي ديگران اشغال کنند، بلکه روحانيت بايد همان پست خودش را که ارشاد و هدايت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت‌ها و دولت‌ها است حفظ کند.

    منبع : پيرامون جمهوري اسلامي،دكتر مرتضي مطهري، انتشارات صدرا ص26

    پاسخ

    آقاي احد! کاش همه مطلب را مي آوردي تا اتهام بدي به تو نچسبد ! استاد مطهري دو هفته پيش از شهادتشان مصاحبه اي انجام دادند و در پاسخ به اين سوال که :" - وزارت امر به معروف و نهى از منكر كه امام هم راجع به آن اشاره‏اى فرمودند چه خواهد بود و يا چه بايد باشد؟ آيا با اين دانشگاههايى كه شما فرموديد ارتباطى مى‏تواند داشته باشد؟ " فرمودند : « آنچه ايشان فرمودند وزارت امر به معروف نيست (اگر اسمش را وزارت بخواهيم بگذاريم، معنايش اين است كه دستگاهى وابسته به دولت باشد و از بودجه دولت استفاده كند و قهرا تحت مقررات و ضوابط دولتى باشد و زير نظر نخست‏وزير وقت و وزيرى كه از ناحيه نخست‏وزير تعيين مى‏شود)، بلكه مقصودشان يك‏ مؤسسه مستقل و وابسته به روحانيت است و اين نظريه بر اساس نظريه ديگرى است كه ايشان درباره روحانيت دارند كه روحانيت بايد مستقل بماند همچنان كه در گذشته مستقل بوده است، و نهضتهايى كه روحانيت كرده به دليل مستقل بودنش بوده. اين كه روحانيت شيعه توفيق پيدا كرده كه چندين نهضت و انقلاب را در صد ساله اخير رهبرى كند به دليل استقلالش از دستگاههاى حاكمه وقت بوده. حالا هم كه حكومت، حكومت اسلامى مى‏شود، با اين كه حكومت اسلامى است، ايشان معتقدند كه روحانيت بايد مستقل و به صورت مردمى مانند هميشه باقى بماند و روحانيت آميخته با دولت نشود. ايشان با اين امر كه روحانيت به طور كلى وابسته به دولت شود- آنچنان كه روحانيت اهل تسنن هست- به شدت مخالفند ولو در دوره حكومت اسلامى، و نيز با اين امر كه روحانيين بيايند جزء دولت شوند و پستهاى دولتى را رسما اشغال كنند مخالفند. اين كارهايى كه بالفعل كميته‏ها دارند كه در رأس كميته‏ها غالبا روحانيين قرار گرفته‏اند، يك امر اضطرارى و اجبارى است؛ يعنى در شرايطى كه قواى انتظامى از هم پاشيده شد و تنها قوّه و قدرت‏ها در مساجد باقى ماند و افراد مسلمان سلاحها را در دست گرفتند، چون اين افراد جز از روحانيين محل از كس ديگر معمولا اطاعت نمى‏كردند، خود به خود بدون اين كه طرحى برايش ريخته شده باشد به جاى مراكز انتظامى و كلانتريها و ... كميته‏ها به‏وجود آمد و از اول هم اين مطلب عنوان شد و هميشه گفته شده، امروز هم گفته مى‏شود كه وجود كميته‏ها موقت است و بايد هرچه زودتر و هرچه بهتر باز دستگاههاى انتظامى دولتى بيايند مشغول كارشان بشوند و كميته‏ها پستها را تحويل آنها بدهند.به هر حال روحانيت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانيت بايد وابسته به دولت شود و نه افرادى از روحانيين بيايند پستهاى دولتى را به جاى ديگران اشغال كنند، بلكه روحانيت بايد همان پست خودش را كه ارشاد و هدايت و نظارت و مبارزه با انحرافات حكومتها و دولتهاست حفظ كند. در آينده هم همين پست را بايد حفظ كند. البته اين به معنى تحريم نيست، به معنى پيشنهاد است. ممكن است زمانى‏ ضرورت ايجاب كند كه يك فرد روحانى معينى چون كس ديگرى نيست، يك پست دولتى را اشغال كند، ديگر نمى‏گوييم چون بر روحانيين تحريم شده نبايد چنين بشود. مثلا پست وزارت آموزش و پرورش را در نظر مى‏گيريم. اگر در شرايطى قرار بگيريم كه اتفاقا يك فرد غير روحانى صالحى براى تصدى اين پست نباشد ولى افراد صالح روحانى كه ضمنا تجربه در كار آموزش و پرورش هم زياد دارند و بهتر از ديگران مى‏توانند انجام دهند وجود داشته باشند، ديگر نبايد گفت كه اينها به دليل اين كه روحانى‏اند نبايد متصدى اين پست شوند، بر اينها تحريم شده، بلكه معناى مطلب اين است كه در شرايطى كه روحانى و غير روحانى هر دو وجود دارند و غير روحانى در شرايطى مساوى با روحانى وجود دارد تا چه رسد كه در شرايط بهتر وجود داشته باشد، اولويت با غير روحانى است. مؤسسه امر به معروف و نهى از منكر يعنى همان كارى كه روحانيين بايد انجام دهند ولى با تشكيلات. تا حالا هم امر به معروف و نهى از منكر مى‏كردند ولى به وسيله منابر و سخنرانيها و مقاله‏ها كه يك كار ناقصى بود. اين كار مى‏خواهد به صورت يك تشكيلات منظم در بيايد كه تمام مملكت را بپوشاند؛ اصلا امر به معروف كلاس داشته باشد، افرادى آموزش ببينند، هر كسى كه چهار تا منبر ياد گرفت به خودش حق ندهد كه برود امر به معروف و نهى از منكر كند. آن كسى كه مى‏خواهد امر به معروف و نهى از منكر كند بايد كلاس ببيند و ياد بگيرد و براى اين كار مجاز باشد، و محدود باشد به طورى كه آن كسى كه در يك رشته مى‏تواند امر به معروف و نهى از منكر كند و نه در رشته ديگرى، از حد خودش تجاوز نكند. بعلاوه همه مراكز امر به معروف و نهى از منكر- كه بايد تمام كشور را بپوشاند- با يكديگر در ارتباط باشند و از يك مركز دستور بگيرند و يك نوع هماهنگى و در حقيقت يك نوع پرورش دينى و مذهبى هماهنگ وجود داشته باشد. /مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏24، ص: 311 و 312/
    + بي نام و نشان 
    گلي جون ، صحبت از خون و پيروزي خون بر شمشير کردي.
    زليخا گفتي و کردي کبابم.
    آقاي مؤدب ، اونوقتي که همين بچه ولايتي هاي (( لمپن )) واسه اين که يه وجب از اين خاک به دست کثافت هايي که ، از اين سروصداها تو اونجاشون عروسيه ، نيفته ، ميرفتن تيکه تيکه ميشدن ، شما ها کجا لالا کرده بوديد ، چرا اونوقت ولايت عظما اَخ نبود؟ ( البته منم نرفتما !! بازم ميگم يه وقت فکر نکن من ادعاي بچه پيغمبري دارم!! )
    نکنه اونا شهداي افغاني بودن و واسه گرفتن مواجب رفتن و مردن و تازه نداجون و محسن روح الاميني شدن شهداي راه حق و آزادي؟!! چرا تا حالا وقتي تو قبرستون ميرفتيد و از کنار قبر همين ولايت عظمايي‌ها که به خاطر (( مواجب )) رفتن و تيکه تيکه شدن ، رد ميشديد ، دماغتون رو ميگرفتيد که بوي ولايت مشامتون رو آزرده نکنه؟ حالا که به خاطر حفظ همين نظام چند نفر قرباني هوسهاي دنيايي بعضي هاي ديگه شدن ، شماها شهيد دار شديد؟
    تازه يه مورد ديگه: شماها که همش دم از آزادي و رفع فقر و بيکاري و عدم اقتدار گرايي ميزنيد ، اون 8 سالي که (( محمد عباشوکولاتي )) همه نظام تجاري ايران رو داد (( دست همين سربازان گمنام امام زمان )) صداتون در نيومد؟ الان ميدوني اونا کجان و چيکار ميکنن؟ ميدوني چرا هر وقت صبح پا ميشي يه وقت ميبني نون سنگک شده دونه اي 2000 تومان و همه ميگن ( کي بود کي بود من نبودم؟ ) چرا يه روز ديگه از خواب پا ميشي ميبيني گوشت شده کيلويي 17000 تومان ؟ فکر ميکني از نظام ولايت عظمائيه يا از مهره هائيه که ( ممد بولوف ) و اون طيفي که اين جريان ( سبز لجن مال ) رو راه انداختن ، براي اين روزها کاشتن و الان دارن حالشو ميبرن؟ ( و از شماهام دارن سواري ميگيرن. )

    مؤدب جون ، ( آخ که اسير اين ادبتم )
    اون وقتي که معلمهاي زحمتکش رو جلوي مجلس زدند و دست و پاشون رو شکستند ، نداجون کجا!! لالا کرده بود. حرمت معلم رو همين شماها شکستيد و حالا به قول حامد از کشف عورتي که کرديد کيفور شديد ريختيد بيرون ، که منم آن رستم پهلوان.

    من اگه حرفي ميزنم به همه مقدسات قسم فقط از سر تکليفه.
    تو فکر ميکني من توي اين چند سالي که محمود جومونگ اومده چيزي گيرم اومده؟ تو نبودي خدات بود ، توي حرم امام رضا همين امسال عيد جلوي وزير آموزش و پرورش ، محمود رو گرفتم و چهارتا حرف اساسي بهش زدم.
    درد من و دادمن اين نيست که آدمهاي الاغ سرکار نيستن. درد من اينه که اين کسايي که دم از آزادي ميزنن ، يا منافع ماديشون حذف شده ( مثل بانکي هاي حروم لقمه و . . . ) يا اين که جز به مسايلي که مربوط آلت تناسليشون مربوط ميشه به چيز ديگه‌اي کاري ندارن. و از اين ميسوزم که همه اين کثافتکاري ها رو ميندازن گردن ولايت فقيه و سيد علي مظلوم ما.

    گلي جون ، سرتو درد آوردم. مخلص کلام ، منم توي مواردي که نقص و بد مديريتي هاي که توي اين مملکت هست ، فرياد دارم ، اما تکليف حکم ميکنه اين نظام و اين مملکت حفظ بشه و عزتي که با تيکه تيکه شدن صدها هزار نفر بدست اومده به خاطر هوي و هوس بعضي ها زير پا لگد مال نشه.
    اگه هم ميبيني ميگم ما ها يه پيرهن داريم ( البته بيشتر از يه پيرهن داريم ها ، البته يه ماشين پرايد و يه آپارتمان هم دارم که براي بدست آوردنش سالها زحمت کشيدم و مواجب دستمال بدستي نگرفتم ، نون با عزت درآوردم و براي هرتومنش جون کندم ، اگه خواستي شغلم رو برات بگم ) که اون رو هم کفن ميکنيم ، دقيقاً حسيه که بچه ولايتي ها شباي عمليات داشتن و واسه همه کسايي که تو اين مملکت بودن ( نه فقط براي ولايت فقيه ) رفتن و تيکه تيکه شدن.
    تورو وجدانت ، چند کلمه از حرفاشونو قبول داريد؟ ما ها چيکار کرديم بعد از اونا ؟
    حالا شما و اکثر کسايي که توي خيابون دنبال آزادي ميگردن و اون سيد بزرگوارت هم? اينارو مؤدبانه به مسخره گرفتيد و اينکه بعد از اين همه تحمل تازه ميگيد حرف نزنيد چون ما آزادي بيان ميخوايم.
    شايد هم اونا خريت کردند و ما (( لُمپنها )) نميدونيم؟

    گل گلي، گفتي: ((حالا اين نظام خدايي امام زماني مردمي اينقدر شكننده است كه به اين سادگي با يك شعار و يا يك وبلاگ برانداخته مي شود ؟ )) تورو وجدانت اگه توي خيابون يه زن هرزه يه دفعه بيفته گردنت و هوار راه بندازه که آي مردم به دادم برسين اين شخص قصد تجاوز به منو داشت ، چيکار ميکني؟ اونجا تا بخواي ثابت کني که تو مرد خدايي و کاري با اون نداشتي که دويست تا مشت و لگد چپ راست اومده و ناکارت کرده ، تازه اگه توي دادگاه هم بتوني ثابت کني ديگه کلي آبروت توي در و همسايه رفته. گلي من، راست راستي يا خودتون رو به نديدن ميزنيد يا اينکه بازم خودتون رو به نديدن ميزنيد.
    يعني شما با اينهمه کمالات و ادبتون نميدونيد که موسوي ساعت 11 شب انتخابات مياد چندين خبرنگار و جمع ميکنه و ميگه (( من با آراي خيلي زياد پيروزم )) معناش چيه؟ ( اگه تصويرش رو نداري بگو برات آپ کنم ) اينکه فرداش ريختن بيرون و خيابون رو آتيش زدن يه شعار و وبلاگه.
    اينا اسمش هوچي گري ، شلوغ بازي ، مثل اون زنه که برات مثال زدم نيست؟ نظام چطوري ميتونه اين هرهري بازي رو با آرامش ، آروم کنه در صورتي که بقيه شمشير رو از رو بستن و با جمله هاي بزک کرده دم از ادب و متانت ميزنن؟

    گل گلي ، سرتو درد نيارم ديگه ساعت دوازده و نيم هم گذشته و من فردا هزار تا کار دارم که نميدونم چطوري بايد صبح از خواب پاشم.
    گل گلي ، والله از اين ميسوزم که چقدر اسير خود بزرگ بيني هستيد ، فقط خودتون رو به خاطر اينکه چهار کلمه علم بلديد به اصطلاح فرهيخته مي‌دونيد و بقي? اين ملت رو جزء انسان به حساب نميارين ، اين چيزايي که شما فقط به زبون مياريد و هدفتون چيز ديگه است رو ما سالهاست که ميگيم و شما تازه از لالا بيدار شدين و ادعاي رسالت آزادي ميکنين.
    چقدر جالبه همين آخوندهايي که اکثريتشون باسواد هستند رو جزء آشغالها به حساب ميارين و اسمش رو ميزارين ادب ، دموکراسي ، آزادي بيان تا يه آخوند رو ميبينيد يا دماغتون رو ميگيريد يا داد ميزنيد (( گردن و ببين )). حتي حق حيات انساني براشون قائل نيستيد. اسمش رو هم ميزاريد ادب مرد به زدولت اوست . . .
    البته شايد فقط شماها ميفهميد و بقيه جزء بهائم هستن. شايد شما راست ميگيد و فقط آزادي مطبوعاته که شکم گرسنه هاي سيستان و بلوچستان رو سير ميکنه ، خونه براي 60 هزار نفر کپر نشين توي جنوب کرمان درست ميکنه ، البته اينا دوران ( ممد بولوف ) که لايحه آزادي مطبوعات رو به مجلس برد نبودند ، اينا قبايل نوظهور دوران محمود جومونگ هستند و جيره خواران ولايت عظما ، فقط آزادي مطبوعاته که اين همه حيف و ميل بودجه مملکت رو توي بخش بنزين ( اونم توي دوران آزادي ممد بولوف ) حذف کرد ، اين آزادي مطبوعات بود که فاجعه رستاخيز سرمايه داران بزرگ رو توي بورس تهران ترکوند و به ساحل آرامش رسوند ، اين آزادي مطبوعاته که هنوز بعد از چهار سال از شروع کار محمود جومونگ ، برنج کاري و چايکاري و مرکبات کشاورزاي مظلوم شمال ، بصورت دستي انجام ميشه و پولش به جيب آقايوني ميره قبلاً اطلاعاتي بودن و ممد بولوف ( و شايد هم رفسنجاني – دلم نميخواد اينطوري باشه ) همه چي رو در اختيارشون گذاشتن. ( البته اينا دوران آزادي بيان همه کاراشون مکانيزه بود و دوران محمود همه چيشون به هم ريخت. اين آزادي مطبوعاته که . . .
    بابا اينارو ول کن ، مايکل مرحوم رو بچسب که چون يه نوار سبز دور مچش بست الان رسول رستاخيزه ، داريوش و بچسب که تازه زن n اُمِ ش رو گرفته و تازه کيفورياش از وافورياش تموم شده و ترسش ريخته و (( نترسون ما رو از مرگ )) ميخونه ، از همه با حال تر(( مدونا )) ست ، آخ که چقدر دلش به حال آزادي ما ايروني ها ميسوزه ( بميرم برا دلسوزياش )
    اصلاً اينارو ول کن . . .
    بابا ول کن ، کف کردم از اينکه اينهمه حرف زدم
    به تو و همه هم فکرات ميگم توي بحث همه مشکلات و نابساماني ها و بدبختي هاي اين مملکت باهات موافقم ، وتا جائي که انسانهاي مرموز و نون به نرخ روز خوري که توي دستگاه ها رخنه کردن و هيچ خدايي رو بنده نيستن ، بزارن منهم سعي در اصلاح اين چرخه معيوب دارم، اما يه چيز اصله و فصل الخطاب ، ولايت فقيه ستون و رکن اصلي اين مملکته اگه کسي بخواد به اون توهين کنه و زير سؤالش ببره يعني داره به حريم اين مملکت تجاوز ميکنه و باهاش جوري برخورد ميشه که با يه اجنبي که به خاک پاک وطن حمله کنه.
    صدها هزار نفر براي اينکه يه وجب از اين خاک مطهر به دست ناپاکان روزگار نيفته پرپر شدن ، ما هم ( اگه لياقتش رو داشته باشيم و موقع عمل جانزنيم ) تکليف ملي و انساني و خدايي مون حکم ميکنه که از اين ستون فقرات اين مملکت حفاظت کنيم

    البته تورو نميدونم اما خيلي از همفکرات گوششون براي حرف حق بسته اس چون شکمشون از مال حرام پر شده و اين توي تاريخ قبلاً هم اتفاق افتاده ( زماني که يه لشکر جلوي امام حسين ايستادند و اون هرچي حرف حق ميگفت کسي گوش نميکرد )
    گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايي نرسد فرياد است
    ياعلي

    + بي نام و نشان 

    اولا: از اين که من نام بي نام و نشان را استفاده مي کنم به خاطر اين نيست که ( مثل بعضي ها ) از معرفي خودم ، شغلم ، شماره شناسنامه ام ، آدرسم و بقيه چيزها به خاطر چندرغاز مال دنيا بترسم.
    و به لطف خدا تا به حال هيچوقت سرم رو جلوي انسانهاي ظالم به زير ننداختم ( شايد خيلي جاها هم ضرر زيادي کردم ).
    ثانياً: اتفاقاً تو هم در بيان نظر و عقيده دقيقاً مثل اربابهاي خود بزرگ بين خودت حرف ميزني. من جداً خندم ميگيره وقتي شماها دم از ادب و احترام و شخصيت ميزنيد. تو هم دقيقاً مثل سيد بزرگوارت و اون حاج عبدالشيطان سروشت با نثر ادبي فحاشي مي‌کنيد و اسمش رو ميگذاريد اعتراض مدني.
    ثالثاً: بازهم ميگم جنابعالي مثل هم? هم مسلک هات جز نوک بينيت و جهاز زير شکمت نظر به چيز ديگه اي نداريد و تفکراتتون به غير از اينها به چيز ديگه اي نيست.
    دليل هم دارم. آقا وجداناً تورو به همه اون چيزايي که تو اين دنيا ( شايد هم اون دنيا ) واست اهميت داره يا شايد مي پرستي ، اگه ساز و رقص و آواز آزاد بشه ، اگه مصرف مشروبات الکلي آزاد بشه ، اگه ارتباط بين دختر و پسر آزاد بشه ، اگه زنا آزاد باشن بدون حجاب اسلامي بيان بيرون و چندتا اگه ديگه که همش به شکم و زير شکم برمي گرده !!! همين شما حضرت والامقام نوکر همين آخوندها نميشيد. همين شما چاکر ولايت عظما نخواهيد شد.
    نگو نه که باورم نميشه.
    بازهم واسه حرفم دليل دارم: مطمئن هستم که کليپهاي ناآرامي ها رو داريد يا ديديد( اگه نديديد بگيد تا من براتون يه جايي آپ کنم تا شما هم ببينيد ) که اين جماعت (( اکثريتي )) که مي گيد مخالف نظام ولايت عظما هستن وقتي تا يک روحاني رو که ولايت (( مطلقه )) فقيه همين الان هم جزء لاينفک اعتقاداتشونه ، تو صفشون مي بينن ، شعار روحاني باغيرت رو سر ميدن.
    و مثل . . . ( استغفرالله ) دنبالش موس موس ميکنن؟ چرا وقتي صحبت از کروبي ميشه که توي بنياد شهيد فاحشه خونه راه انداخته بود ، شما ها نميگيد آخوند ولايت عظمايي. چرا ( رَپِر ) هاي آزاد انديش براش آهنگهاي آنچناني ميسازن؟ ( اگه نداري – که مطمئنم داري – برات يه جايي آپ کنم کيفور بشي )
    چرا وقتي همين اسطور? آزادگي شماها 300 ميليون 300 ميليون از شهرام جون رشوه ميگرفت شما صداتون در نميومد که نظام ولايت عظمايي فاسده؟ چرا وقتي همين (( هادي غفاري )) ( آقاي روحاني باغيرت – روز سيزده آبان - ) قبل از از دست رفتن کارخانه جوراب (( استار لايت )) ش با تيغ موکت بُر رگ ميزد اَخ بود و الان که از فسادهاي اقتصادي دستش کوتاه شده و از سوزش ماتحتش شروع به لگد پراني کرده ، شده (( روحاني باغيرت شده؟ ))
    داداشي اينقدر سرت رو توي برف نکن. اينقدر دم از آزادگي و دموکراسي نزن. به خدا قسم که اکثريت شما ها جز دنبال هواي نفس دنبال چيز ديگه اي نيسيتيد.
    البته فکر نکن من که اين حرفا رو ميزنم پسر پيغمبرم ها !! شايد اگه فرداي قيامتي برپا شد من جام تو جهنمي باشه که تورو از عذابش ميترسونم و تو جات تو بهشتي باشه که ( شايد ) مسخره ش ميکني.
    به خدا قسم اولين روزي که اين موسوي و کروبي کانديد شدند ( والله ازجناح خاصي حمايت نميشم ) همه جا گفتم هدف اينا رياست جمهوري نيست ، فقط هدفشون ولايت فقيهِ و بس. چون چند ساليه که دست خيلي ها رو از آلاف و علوفشون کوتاه کرده و اونها منافعشون رو از دست رفته ميبينن. و اين فحشهاي بيشرمانه و با کلام اديبانه به اسم آزادي به خورد جوونها ميدن و فقط و فقط به خاطر چهارروز دنيا اين همه جوون رو که اکثريتشون گول خوردن ، به مسلخ فرستادند.
    اينا کسائيند که بقول حامد: حالا که موقع پريدن رسيد و اونجاشون رو بقيه ديدند ، افتادند دنبال اينکه اين ولايت فقيه اَخه چون ما رو از آلاف و علوفمون انداخته.
    بقيه بالا

    پاسخ

    سلام آقاي بي نام و نشان. نگران نباش. اين گل آقاي بخت برگشته دروغ‌گو و تهمت زن هزار چهره که گاه فيلش ياد هندوستان مي‌کند و گاه خر مرادش در ينگه دنيا مي‌چرد! تا کنون با اسم‌هاي جعلي گل آقا،ميلاد،محمد،همدرد،احمد،سعيد، كارگر، احمد، محمد علي،‌رضا، م، رضا، محمد، محمود احمدي نژاد، احمد، سينا، علي، ح،‌عجب ، آنفولانزاي آخوندي، غفور،‌ مردم،‌دوست و ج آمده و پيام گذاشته و برخي پيام‌هايش از بس که رکيک بوده و بي‌ادبانه مجبور شدم پنهانش کنم . بي‌چاره تقصيري ندارد کسي که استاد اخلاقش سروش باشد و ميرحسين از اين بهتر نمي‌شود. تا به حال هم چند بار ادعا کرده که برادر شهيد است اما از آنجا که به راحتي دروغ مي‌گويد احتمالا اين هم يک دروغ ديگر است و چه بسا برادرش از اعدامي هاي اول انقلاب بوده اگر هم اتفاقا راست بگويد همان قضيه هابيل و قابيل است و حالا مي خواهد رنگ سرخ خون شهيدان را با ننگ سبز جلبکي اش پاک کند که غلط زيادي است و استادانش چنين عرضه اي ندارند چه رسد به تفاله اي که به مرض نفاق گرفتار است و درمان ندارد.
    + جوكر 

    ملت غيور ايران بار ديگر ثابت کردند که نه تنها آنفلونزاي مرغي و خوکي تاثيري بر آنها ندارد، بلکه حتي آنفلونزاي خرسي و گاوي هم آنها را از پاي درنخواهد آورد. تنها چيزهايي که مي تواند مردم ايران را از بين ببرد، مسافرت با هواپيما، رانندگي با اتومبيل و شرکت در راهپيمايي‌هاي مسالمت آميز است .

    + احد 

    تصور مردم از ولايت فقيه اين نبوده و نيست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گيرند... اين مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شيعه هيچ‌گاه چنين مفهومي وجود نداشته‌است.

    منبع: کتاب «پيرامون انقلاب اسلامي»، مرتضي مطهري، دفتر انتشارات اسلامي.

    پاسخ

    راستي که نوبره !!!! بازم دو مطلب جداگانه از دو متن جدا گانه : اصل مطالب را مي‌آورم، قضاوت با خوانندگان: شهيد مظلوم مطهري مي‌گويد: « جدايى دين و سياست به مفهومى كه آتاتورك قهرمانِ آن بود- كه تركيه را به بدبختى كشانيد- و به شكلى كه در ايران عمل شد، به معنى بيرون كردن دين از صحنه سياست بود كه مساوى است با جدا كردن يكى از عزيزترين اعضاى پيكر اسلام از اسلام. چنانكه مى‏دانيم وابستگى دين به سياست به مفهومى كه در بالا طرح شد يعنى مقام قدسى داشتن حكّام، اختصاص به جهان تسنن دارد. در شيعه هيچ‏گاه چنين مفهومى وجود نداشته است. تفسير شيعه از «اولى‏الامر» هرگز به صورت بالا نبوده است.» مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى ج‏24 ص : 31 (نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخير)« در انقلاب مشروطيت، مردم حاكميت ملى به دست آوردند.حاكميت ملى يعنى قوه قانونگذارى (در كادر قانون اساسى) و قوه مجريه و قوه قضائيه ناشى از ملت است. ملت ايران هرگز حق حاكميت ملى را منافى با قبول اسلام به عنوان يك مكتب و يك قانون اصلى و اساسى كه قوانين مملكت بايد با رعايت موازين آن صورت گيرد ندانست و لهذا در متن قانون اساسى ضرورت انطباق با قانون اسلام آمده است و اصل دوم متمم قانون اساسى مبنى بر ضرورت [نظارت‏] پنج نفر فقيه طراز اول براى همين نكته است؛ همچنان كه تصور مردم امروز از ولايت فقيه اين نبوده كه فقها حكومت كنند و دولت را به دست گيرند، بلكه در طول اعصار تصور مردم از ولايت فقيه اين بوده است كه به موجب اين كه مردم مسلمانند و وابسته به مكتب اسلامند، صلاحيت هر حاكمى از نظر اين كه قابليت مجرى بودن قوانين ملى اسلامى را داشته باشد بايد مورد تأييد و تصويب فقيه قرار گيرد. لهذا امام در فرمان خود به نخست وزير دولت موقت مى‏نويسد: به موجب حق شرعى (ولايت فقيه) و به موجب رأى اعتمادى كه از طرف اكثريت قاطع ملت نسبت به من ابراز شده است، من رئيس دولت تعيين مى‏كنم. حق شرعى امام از وابستگى قاطع مردم به اسلام به عنوان يك مكتب و يك ايدئولوژى ناشى مى‏شود كه او يك مقام صلاحيتدار است كه مى‏تواند قابليت شخصى را از اين جهت تشخيص دهد و در حقيقت حق شرعى و ولايت شرعى يعنى مُهر ايدئولوژى مردم كه او رهبر آن مردم است و حق عرفى همان حق حاكميت ملى مردم است كه آنها بايد فرد مورد تأييد را انتخاب كنند. حق حاكميت ملى به مفهومى كه نويسنده مى‏گويد، همان دموكراسى به مفهوم مبتذل قرن هجدهم است كه انسان و حقوق انسان در مسائل مربوط به معيشت و خوراك، مسكن، پوشاك و آزادى در انتخاب راه معيشت مادى خلاصه مى‏شود. اما اين كه مكتب و عقيده و ايمان و وابستگى به يك ايده هم جزء حقوق انسان است و اوج انسانيت در وارستگى از غريزه و از تبعيت از محيط طبيعى و اجتماعى و وابستگى به عقيده و ايمان و آرمان حياتى و اجتماعى است و اين عاليترين خواسته انسان است و انسان در اين زمينه هم حقوق و وظايفى دارد، بكلى به فراموشى سپرده شده است. اين اشتباه، معكوس اشتباه خوارج است. آنها به [موجب‏] مفهوم انِ الْحُكْمُ الّا لِلَّهِ كه به معنى اين است حاكميت قانون و تشريع از ناحيه خداست، فكر مى‏كردند حاكميت به معنى حكومت هم از خداست، كه على عليه السلام جواب داد: كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِهَا الْباطِلُ ... و اينها [يعنى اين روشنفكران‏] اصل حاكميت و امارت ملى را با اصل تشريع و تدوين مكتب اشتباه كرده‏اند و لابد اصل ... و ... متمم قانون اساسى را كه هيچ قانونى را كه بر خلاف قوانين اسلام باشد قانونى نمى‏داند، برخلاف روح مشروطيت و حاكميت ملى پنداشته‏اند.» مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى ج‏24 ص 324و 325 (جمهورى اسلامى – انتقادها)
    + گل آقا 

    از گل آقا به تمام دوستان

    در مطلب اول حامد تشنه خون ، با عنوان وحدت هابيل و قابيل ، مطالب دو نفر يكي علي و يكي احمد را خواندم كه حامد هم جواب داده بود . خيلي جالب بود . شما هم حتما مراجعه كنيد و جواب حامد به آنها را بخوانيد . حامد چماقدار به بهترين شكل نقاب را برداشته و چهره پليد خود را نمايان كرده . بالاخره ذات خود را هويدا كرده . هر چند كه من از اول هم باطن اين جماعت را مي شناختم . دوستان ، حتما آن مطالب را در قسمت وحدت هابيل و قابيل و منشور وحدت و برادري مطالعه كنيد .

    + گل آقا 

    از گل آقا به آقاي بي نام و نشان

    شما جناب آقاي بي نام و نشان ، شايد چندان هم بي نام و نشان نباشي و شايد همين حامد باشي چون وجوه تشابه زيادي به لحاظ ادب و شخصيت با حامد داري . تکيه کلام حامد الفاظي از قبيل گاو خر قاطر ، طويله و ....... است و تکيه کلام تو هم الفاظي مثل شاسکول و شامپول و .... است . ادب مرد به ز دولت اوست . به هر حال بگذريم .

    فرض را بر اين مي گيريم که تو مثل حامد مواجب بگير تشکيلات خودگردان ولايت عظما نيستي . جواني فريب خورده هستي که به هواي بهشت برين با حوري و پريهاي زيبا و جوي عسل و شير و شراب که کليد آن فقط در دست آخوندها است و اين کليد را فقط از دست آخوند مي توان گرفت ، دين و دنياي خود را به آنها فروختي از زبان نحس آنها شنيدي که بهشت بر ساحل درياي خون بنا شده بايد کشت و بايد خون ريخت همانطور که القاعده خون مي ريزد همانطور که طالبان خون مي ريزد و همانطور که خودتان خيابانهاي تهران را آغشته به خون جوانان اين مرز و بوم کرديد و به قول خودت آقا !!!!هنوز دستور به خيابان ريختن و خونريزي اصلي را نداده . واي از آن روزي كه اين دستور داده شود . واي از آنروز . با اين فرض توضيحي را برايت مي نويسم .

    در ارتباط با بحث انتقاد و آزادي بيان ، آيا وضعيت اين موضوع در ايران روشن تر از روز روشن نيست ؟ تو مگر در اين مملكت زندگي نمي كني ؟ تو واقعا هيچ چيز را نمي بيني ؟ كساني كه عكس خامنه اي را پاره كردند ، نديدي در كهريزك چه بر سر آنها آوردند ؟ كساني كه قبل از انقلاب عكس شاه را پاره مي كردند نمي داني چه بر سر آنها مي آوردند ؟ توقيف فله اي روزنامه ها و نشريات را نمي بيني ؟ اطلاع داري كه در كشور ما عمر بعضي از روزنامه ها فقط يك هفته بوده ؟ فيلتر شدن سايتهاي اينتر نتي با چه هدفي صورت مي گيرد ؟ مي گويي به منظور جلوگيري از براندازي . براندازي يعني چه ؟ شما كه مي گويي اين نظام در درجه اول بهرمند از حمايت خداست دوم آنكه صاحب آن امام زمان است و سوم آنكه تمام مردم ايران اين نظام را باهمين وضعيت فعلي قبول دارند و از آن پاسداري مي كنند حالا اين نظام خدايي امام زماني مردمي اينقدر شكننده است كه به اين سادگي با يك شعار و يا يك وبلاگ برانداخته مي شود ؟ بازداشت ها و دستگيريها و زندان رفتن فعالان سياسي نشان از آزادي در اين كشور است ؟ محمود احمدي نژاد در دانشگاه كلمبيا آمريكا گفته بود ايران آزادترين کشور جهان است . اگر تلوزيون ضرغامي سخنراني احمدي نژاد را مجددا پخش کند به اين جمله او در سخنراني حتما دقت کن . قتلهاي زنجيره اي نويسندگان براي چه بود ؟ سيد حسن خميني ، نوه امام ، در تمام عمرش فقط يک جمله من باب تذکر و آنهم نه با لحن انتقادي گفت : نيروهاي نظامي بهتر است در مسائل سياسي دخالت نکنند و وارد جريانات سياسي نشوند . فقط همين مورد . نديدي چطور مورد هجمه و اهانت قرار گرفت ؟ هرگاه کسي کوچکترين انتقاد ( در حد همين نوک مداد ) داشته باشد موقع سرکوب و شکنجه اصلا نمي پرسند تو که هستي ؟ پسر که هستي ؟ کجايي هستي ؟ شايد اگر مي پرسيدند الان محسن روح الاميني زنده بود .

    راهپيمايي جنبش سبز ملت ايران ، به خواست سيد بزرگوار مير حسين موسوي ، راهپيمايي بدون خشونت و مسالمت آميز بوده و اگر چه جواب آنها با باتوم و چماق و دشنه بوده اما انشاءالله با همين روش و بدون خشونت از جانب ملت ادامه خواهد داشت . ملت ايران جواب خشونت شب پرستان و دژخيمان را با خشونت نخواهد داد .

    خون بر شمشير پيروز است .

    + احد 

    از نظر فلسفه اجتماعي نه‌تنها اعتقاد به خدا پذيرش حکومت مطلقه افراد نيست و حاکم در مقابل مردم مسووليت دارد، بلکه از نظر اين فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسوول مي‌سازد و افراد را ذي‌حق مي‌کند و استيفاي حقوق را يک وظيفه لازم شرعي معرفي مي‌کند... در نوشته‌هاي خود تصريح کرده‌ام که... هر مقام غير معصومي که در وضع غيرقابل ا نتقاد قرار گيرد هم براي خودش خطر است و هم براي اسلام.

    منبع: دكتر مرتضي مطهري، انديشه سياسي آيت‌الله مطهري . ص189

    پاسخ

    احد خان! جالب است که بي مطالعه و بدون مراجعه به متن اصلي، فريب آن آدم شياد را خورده اي و سخنان شهيد را تکه تکه آورده اي. براي نمونه دو تکه از مطلب کنار هم آورده شده که هر کدام از کتابي جداگانه بوده و مربوط به يک بحث متفاوت که براي روشن شدنت هر دو مطلب را با نشاني مي‌آورم: از نظر فلسفه اجتماعى اسلامى، نه تنها نتيجه اعتقاد به خدا پذيرش حكومت مطلقه افراد نيست و حاكم در مقابل مردم مسؤوليّت دارد، بلكه از نظر اين فلسفه، تنها اعتقاد به خداست كه حاكم را در مقابل اجتماع مسؤول مى‏سازد و افراد را ذى حقّ مى‏كند و استيفاى حقوق را يك وظيفه لازم شرعى معرّفى مى‏كند. امير المؤمنين پيشواى سياسى و اجتماعى و امام معصوم و برگزيده حضرت حقّ در گيرودار صفّين با مردم سخن گفت و فرمود: امّا بعد، فقد جعل اللّه سبحانه لى عليكم حقّا بولاية امركم، و لكم علىّ من الحقّ مثل الّذى لى عليكم ... لايجرى لاحد الّا جرى عليه، و لا يجرى عليه الّا جرى له، و لو كان لاحدان يجرى له و لا يجرى عليه لكان ذلك خالصا للّه سبحانه دون خلقه، لقدرته على عباده و لعدله فى كلّ ماجرت عليه صروف قضائه .حقّ تعالى با حكومت من بر شما براى من حقّى بر شما قرار داده است و شما را همان اندازه حقّ بر عهده من است كه مرا بر عهده شماست. حقّ همواره دو طرفى است؛ كسى را بر ديگرى حقّى نيست مگر اينكه آن ديگرى را هم بر او حقّى است. و اگر كسى باشد كه بر ديگران حقّ دارد و ديگران بر او حقّى ندارند، او تنها خداست و آفريدگانش را چنين مزيّتى نيست، زيرا او بر بندگانش توانايى و قدرت دارد و قضاى گوناگون او جز بر عدالت جارى نمى‏گردد. يعنى حقّ، متبادل است؛ هر كس از آن بهره‏مند شد، مسؤوليّتى در مقابل خواهد داشت. از نظر اسلام، مفاهيم دينى هميشه مساوى آزادى بوده است، درست برعكس آنچه- طبق نقل آقاى دكتر صناعى- در غرب جريان داشته، يعنى اينكه مفاهيم دينى مساوى با اختناق اجتماعى بوده است. پرواضح است كه چنين روشى، جز گريزاندن افراد از دين و سوق دادن ايشان به سوى ماترياليسم و ضدّيت با مذهب و خدا و هر چه رنگ خدايى دارد، محصولى نخواهد داشت.»/مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى ج‏1 (نارسائى مفاهيم اجتماعى و سياسى) ص : 553- 555/ . همچنين استاد در پاسخ به يک مسئله فقهي در باره زنان مي‌گويند: « مضمون اين حديث همان است كه مؤلف در ص 203 «محبوسيت زن» ناميده است. آرى به درستى معلوم نيست كه مؤلف طرفدار كدام فلسفه است؟ پاسخ شما كه سالها با او معاشر بوده‏ايد بهتر مى‏دانيد كه تابع چه فلسفه‏اى است؟ صهيونيستى؟ كمونيستى؟ و ... به هر حال ضد اسلامى..... اينجا لازم است تذكر دهم كه اگر من براى مدعاى خودم به چنين ادلّه‏اى از قبيل تفسير آيه جلباب، حديث «وَ يَرْكَبْنَ ذَواتُ الْفُروجِ السُّروجَ، وَ عِنْدَها تُشارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَها فِى التّجارَةِ» و جمله‏هاى وصيتنامه كه هيچ فقيهى اينها را در عرصه فقه راه نداده است تمسّك مى‏كردم امثال شما چه به سر من مى‏آورديد؟! آيا نمى‏گفتيد اينهمه فقهاى عظيم الشأن آمده و رفته‏اند و اين احاديث و يا اين تفاسير را ديده‏اند و آنقدر قابل اعتنا ندانسته‏اند كه در بحثشان از اينها ياد كنند و تو براى مدعاى خودت مغرضانه به اين تفاسير متروك و احاديث مهجور و متروك و معرضٌ عنه متمسك مى‏شوى؟! شما خودتان انصاف دهيد، آيا اگر من چنين كارى كرده بودم مورد اعتراض شديد امثال شما نبودم؟ آيا تمسك به چنين چيزهايى دليل آن نيست كه ما نمى‏خواهيم تابع ادلّه باشيم: ما قبلًا به حكم يك عادت يا يك سليقه شخصى مدعايى را انتخاب كرده‏ايم و آنگاه با تشبّثات ضعيف مى‏خواهيم مدعاى خود را به كرسى بنشانيم. برعكس، شما كدام مسأله فقهى را سراغ داريد كه مانند اين مسأله در اين كتاب، مستدل اثبات شده باشد؟ پس بهتر بود به همان مصلحت انديشى‏ها قناعت مى‏كرديد و مسأله را از نظر فقهى مورد مناقشه قرار نمى‏داديد. در ميان علماى متأخر و معاصر، حضرت آية اللَّه حكيم دامت بركاته در رساله منهاج الصالحين چاپ نهم، كتاب النكاح، مسأله سوم، فتواى صريح دارند و وجه و كفين را صريحاً استثنا مى‏كنند. فراموش نكرده‏ام كه مؤلف نسبت به ايشان چه تعبيرى مى‏كرد. پاسخ من كه چنين چيزى يادم نيست. البته من برخى انتقادات داشته‏ام و در نوشته‏هاى خود هم تصريح كرده‏ام كه مراجع، فوق انتقاد به مفهوم صحيح اين كلمه نيستند، و معتقد بوده و هستم كه هر مقام غيرمعصومى كه در وضع غيرقابل انتقاد قرار گيرد، هم براى خودش خطر است و هم براى اسلام. البته تزكيه نفس نمى‏كنم (وَ ما ابَرِّئُ نَفْسى انَّ النَّفْسَ لَامّارَةٌ بِالسّوءِ) اما اين قدر مى‏دانم كه همواره زبان خود را از زشتگويى خصوصاً نسبت به طبقه مراجع، حتى نسبت به آنهايى كه از آنها به شخص من بدى رسيده است، حفظ كرده‏ام؛ ضمن اينكه مانند عوام فكر نمى‏كنم كه هر كه در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنايت خاص امام زمان (عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است. اگر چنين چيزى بود، شرط عدالت بلاموضوع بود. به هر حال من كه چنين چيزى يادم نيست و باور هم نمى‏كنم، ولى شما مى‏فرماييد كه فراموش نكرده‏ايد؛ اميدوارم اشتباه نكرده باشيد. به هر حال خدا فراموش نمى‏كند. عِلْمُها عِنْدَ رَبّى فى كِتابٍ لايُضِلُّ رَبّى وَ لا يَنْسى‏..( پاسخهاى استاد به نقدهايى بر كتاب مسأله حجاب و اخلاق جنسى) مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏19، ص: 622. يک نکته هم اين که با شناخت کلي که از نويسنده کتاب "انديشه سياسي آيت الله مطهري" دارم بعيد است چنين کاري از جانب ايشان صورت گرفته باشد!
    + بي نام و نشان 

    حامد جان خط دوم

    حجت الكثيف عليرضا نوري زاده

    بود كه لطفاً اصلاحش كن.

    يا علي

    + بي نام و نشان 

    جناب گل آقا

    شما ظاهرا منافذ ديداري و شنيداريتون يه مقدار كاملي مسدود شدن

    شما دقيقاً بلغورهاي تهوع آور آيت الشيطان محسن سازگارا و حجت الكثيف را تكرار مي كنيد.

    نميدونم چرا شما آغشته به رنگ سبز لجن آمريكايي هنوز هم در توهم خود بزرگ بيني غرقين و نميخواين از اين توهم بيرون بيايين.

    مي خوام بدونم فقط منافذ ديداري شما همه كمبودها و مشكلات و بدمديريتي ها و دزدي ها و كثافتكاريهاي آدمهاي نفوذي 16 سال قبل از محمود جومونگ و 4 سال بي خاصيتهاي دوران محمود رو مي بينه و بقيه كورن؟

    داداش ما هم گرفتاريم. ماهم درد داريم

    اما درمان دردمون رو به دست كسايي كه ماتحتشون از روغن مرغوب غرب و افكار مرتبط با غرب چرب شده و مورد ( فعل ) قرار گرفته نميديم.

    شاسكول جان اگه آقا دستور جهاد بده ميدوني چقدر آدم ميريزه بيرون؟

    فكر ميكني پشت نظام به سپاه گرمه؟

    شامپول جان اگه آقا ماها ساكتيم به خاطر دو چيزه:

    1- به خاطر دستور آقاست.

    2- اين بچه هايي كه تو خيابونان همه هموطناي ما هستن. و اگه تو اين آتش فتنه خيلي ها بي گناه سوختن و جونشون رو از دست دادن خواسته نظام نيست.

    توهم اگه توخونه زياد غر بزني بابات ميزنه تو گوشت.

    كلام آخر: تورو خدا اينقدر اسير تفكرات زير شكمي تون نباشيد. يه خورده دورتر از نوك دماغتون رو هم ببينيد.

    الان از انتقاد هم اونورتر رفتيد و علناً عكس آقا رو پاره ميكنيد و بازهم مثل خيره ها ميگيد نميشه از خامنه اي انتقاد كرد.

    اگه ميبينيد چيزي بهتون گفته نميشه بخاطر اينه كه ميگن شما جزء اين مملكتيد.اما اگه يه روزي صبرها لبريز شه و قرار شه كه جنگي بين هموطنامون پيش بياد ( چيزي كه الان بي بي سي و صداي آمريكا دنبالشن ) بدونيد كفنها رو از همين الان آماده كرديم و به قول آقا يه جون داريم كه اگه خدا قبول كنه در راه امام زمان و نايبش ميديم.

    يا علي

    + گل آقا 

    111111111111111111111111111111

    از گل آقا به سهند و احد

    1111111111111111111111111111111

    ببين آقا سهند اين چه سوالي است که تو مي کني ؟ تو که تمام جزئيات زندگي روزمره مردم ايران را مي بيني و مي داني ، کليات زندگي در ايران را نمي داني ؟ شما مي پرسي چگونه مي توان از خامنه اي انتقاد کرد ، خوب جوابش معين است ، هيچگونه نمي توان از خامنه اي انتقاد كرد . انتقاد يعني چي ؟ مگر حكومت ولايت مطلقه فقيه حكومت رسول الله يا حكومت علي (ع) است كه كسي حق اظهار نظر داشته باشد ؟ تو كه در اين مملكت زندگي مي كني و با چشم خود مي بيني كه براي نام مبارك رسول الله يك صلوات مي فرستند و براي نام آقا ولي فقيه 3 صلوات مي فرستند ديگر بايد حساب كار دستت بيايد و درك كني كه مقام عظماي ولايت چقدر عظماست . انتقاد يعني چه ؟ شما مي پرسي آيا همه مردم بايد لال باشند ؟ خوب بله بايد لال باشند . در ارتباط با قيمت آذوقه و خواربار و اجناس هم ، اصل كار مردم ايران نيستند . اصل كار در درجه اول آخوندها و بعد پرسنل سپاه پاسداران و چماقداران ولايت هستند كه بحمدالله اين جماعت مشكلي ندارند .

    و اما آقا احد ، خدمت شما عرض كنم كه مطالب شما از حوزه درك و فهم (حامد عبدالسيدعلي ) خارج است اما من توضيحي براي شما مي دهم . مورخان و انديشمندان معتقدند كه تاريخ تكرار مي شود و حوادث مشابه در مكانهاي مختلف جغرافيايي و در قرون مختلف اتفاق مي افتد و تكرار مي شود . در قرون وسطي ، كليسا بر جامعه اروپا حاكم شد . تمام شئونات جامعه را در دست گرفت و يك استبداد و خفقان مذهبي بر كل اروپا حاكميت يافت . اين ديكتاتوري و استبداد تا جايي بود كه يك دانشمند را براي يك نظريه علمي اعدام مي كردند . اما بعد از جنگهاي صليبي و آشنايي مردم اروپا با ديگر ملل جهان و مقايسه روزگار خود با ساير نقاط جهان ، ملت خفته و فريب خورده اروپا بيدار شده و زنجير استبداد و استحمار روحانيت ديني را از دست و پاي خود گسسته و عصر رنسانس آغاز شد . حال همين وضعيت در ايران با همان سلسله مراتب تكرار شده و اين همان تكرار تاريخ است . ما هم اكنون در مراحل ابتدايي شروع رنسانس بزرگ ايران عزيز هستيم . آزادي سربلندي و پيشرفت ايران عزيز ، تراشيده شدن ريش آخوندهاي كثيف، چندان دور نيست . انشاء الله .

    + احد 

    از نظر روان‌شناسي مذهبي، يکي از موجبات عقبگرد مذهبي اين است که اولياي مذهب ميان مذهب و يک نياز طبيعي، تضاد برقرار کنند، مخصوصا هنگامي که آن نياز در سطح افکارعمومي ظاهر شود. درست در مرحله‌اي که استبدادها و اختناق‌ها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم تشنه اين انديشه بودند که حق حاکميت از آن مردم است؛ کليسا يا طرفداران کليسا يا با اتکا به افکار کليسا، اين فکر عرضه شد که مردم در زمينه حکومت، فقط تکليف و وظيفه دارند نه حق. همين کافي بود که تشنگان آزادي و دموکراسي و حکومت را بر ضد کليسا، بلکه بر ضد دين و خدا به‌طور کلي برانگيزد... در اين فلسفه‌ها مسووليت در مقابل خداوند موجب سلب مسووليت در مقابل مردم فرض شده‌است. مکلف بودن در برابر خداوند کافي دانسته شده‌است براي اينکه مردم هيچ حقي نداشته باشند... عدالت همان باشد که حکمران انجام مي‌دهد و ظلم براي او مفهوم و معني نداشته باشد، به عبارت ديگر، حق‌الله موجب سقوط حق‌الناس فرض شده‌ است.

    منبع : دكتر مرتضي مطهري، سيري در نهج‌البلاغه، ص ???

    پاسخ

    احد جان ! از اين که وبلاگ مرا با نوشته‌هاي استاد شهيد آيت الله مطهري، مزين کردي ممنونم اما گويا اشکالي وجود دارد. کسي که اين نوشته ها را از آثار آن شهيد بزرگوار جدا کرده بسيار شياد و خبيث بوده کاش به اصل نوشته مراجعه مي‌کردي تا فکر نکني شهيد مطهري مخالف ولايت فقيه بوده چون استاد تئوريسين و مغز متفکر نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بودند و براي همين هم ترور شدند. مثلا در باره همين نوشته اگر مطالعه فلسفي داشته باشي مي فهمي که امکان ندارد حق و تکليف را از هم جدا کرد. و استاد هم در حال پاسخ به چنين شبهه‌اي بوده‌اند و خوب بود همه متن را مي‌آوردي:خلاصه بحث اين است: « در قرون جديد- چنانكه مى‏دانيم- نهضتى بر ضد مذهب در اروپا برپا شد و كم و بيش دامنه‏اش به بيرون دنياى مسيحيت كشيده شد. گرايش اين نهضت به طرف ماديگرى بود. وقتى كه علل و ريشه‏هاى اين امر را جستجو مى‏كنيم مى‏بينيم يكى از آنها نارسايى مفاهيم كليسايى از نظر حقوق سياسى است. ارباب كليسا و همچنين برخى فيلسوفان اروپايى، نوعى پيوند تصنعى ميان اعتقاد به خدا از يك طرف و سلب حقوق سياسى و تثبيت حكومتهاى استبدادى از طرف ديگر برقرار كردند؛ طبعاً نوعى ارتباط مثبت ميان دموكراسى و حكومت مردم بر مردم و بى‏خدايى فرض شد. چنين فرض شد كه يا بايد خدا را بپذيريم و حق حكومت را از طرف او تفويض شده به افراد معينى كه هيچ نوع امتياز روشنى ندارند تلقى كنيم، و يا خدا را نفى كنيم تا بتوانيم خود را ذى حق بدانيم.از نظر روانشناسى مذهبى، يكى از موجبات عقبگرد مذهبى اين است كه اولياء مذهب ميان مذهب و يك نياز طبيعى تضاد برقرار كنند، مخصوصاً هنگامى كه آن نياز در سطح افكار عمومى ظاهر شود. درست در مرحله‏اى كه استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم تشنه اين انديشه بودند كه حق حاكميت از آن مردم است، [از طرف‏] كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتكا به افكار كليسا اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت فقط تكليف و وظيفه دارند نه حق. همين كافى بود كه تشنگان آزادى و دموكراسى و حكومت را بر ضد كليسا، بلكه بر ضد دين و خدا به‏طور كلى برانگيزد.اين طرز تفكر، هم در غرب و هم در شرق ريشه‏اى بسيار قديمى دارد.... در قرون جديد اين فكر قديمى تجديد شد و چون رنگ مذهب و خدا به خود گرفت، احساسات را بر ضد مذهب برانگيخت. ...چنانكه ملاحظه مى‏كنيد، در اين فلسفه‏ها مسؤوليت در مقابل خداوند موجب‏ سلب مسؤوليت در مقابل مردم فرض شده است؛ مكلف و موظف بودن در برابر خداوند كافى دانسته شده است براى اينكه مردم هيچ حقى نداشته باشند؛ عدالت همان باشد كه حكمران انجام مى‏دهد و ظلم براى او مفهوم و معنى نداشته باشد ... به عبارت ديگر، حق اللَّه موجب سقوط حق الناس فرض شده است. مسلماً آقاى هابز در عين اينكه بر حسب ظاهر يك فيلسوف آزادفكر است و متكى به انديشه‏هاى كليسايى نيست، اگر نوع انديشه‏هاى كليسايى در مغزش رسوخ نمى‏داشت چنين نظريه‏اى نمى‏داد.آنچه در اين فلسفه‏ها ديده نمى‏شود اين است كه اعتقاد و ايمان به خداوند پشتوانه عدالت و حقوق مردم تلقى شود.حقيقت اين است كه ايمان به خداوند از طرفى زيربناى انديشه عدالت و حقوق ذاتى مردم است و تنها با اصل قبول وجود خداوند است كه مى‏توان وجود حقوق ذاتى و عدالت واقعى را به عنوان دو حقيقت مستقل از فرضيه‏ها و قراردادها پذيرفت، و از طرف ديگر بهترين ضامن اجراى آنهاست.» مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى ج‏16 /كليسا و مسأله حق حاكميت /ص : 442- 445
    + سهند 

    جناب آقاي حامد عبدالهي . در آخرين پستت نظر علي نانمي را ديدم كه قسمتي از آن پيرامون بحث انتقاد بود . به راستي از نظر تو انتقاد چيست . واقعا بگو چگونه بايد از شخصي مثل خامنه اي انتقاد كرد . ما نه كافريم نه خوشمان مي آيد كه در مملكت اشوب به پا كنيم . ولي تنها چيزي مي بينيم بي عدالتي و ديكتاتوري است . امروز از خودي و غير خودي هر كه از احمدي نژاد و رهبري انتقاد ي چه تند و چه كند كرده امثال تو آن را با كلام خود خورد كرده اند . آيا همه ما بايد لال باشيم . در ان صورت انسانهاي خوبي هستيم . اصلا تو به من بگو وظيفه رهبري و ولايت فقيه چيست . مگر نه اينكه رهبر بايد به همه امور اشرارف داشته باشد و به داد مردم برسد . مگر نبايد ولايت فقيه حق مظلوم را از ظالم باز ستاند . پس كو ؟ چرا ما اين چيز ها را در جامعه نمي بينيم . امروز در جامعه شاهد آن هستيم كه به ناگه نان 4 تا 10 برابر گران مي شود نان سنگك 200 توماني ناگهان 1000 و بعضا 2000 تومان ميشود و صدايي از رهبر در نمي آيد . قيمت خانه 110در صد گران ميشود و باز هم صدايي به گوش نمي رسد . برنجي كه نوع اعلاي ايراني آن را ميشد تا 5 سال قبل كيلويي 1500 تا 2000 تومان خريد به ناگاه قيمتش به 3500تا 5000 تومن ميرسد و باز هم صدا يي از بيت به گوش نمي رسد . گوشت 4000 تومني به هر كيلو 10000 تا 15000 تومن ميرسد و باز هم رهبر سكوت اختيار ميكند . در آستانه ماه مبارك رمضان همه كالاهاي ضروري قيمتش چند برابر ميوشد و اجناسي مثل مرغ تازه و تخم مرغ ناياب ميشود از و باز هم انگار نه انگار آن قاعله برنج هاي هندي به پا مي شود و رهبر هيچ نميگويد كه اخر كدام بي پدر مادري اينحرف را زد كه برنج ها الوده است . اگر راست ميگويد پس مسئولين تا الان چه غلتي ميكردند ، اگر هم دروغ گفته كدوم خري اجازه داده اين حرفها رو بزنه و ... . ولي تا عده اي راهپيمايي ميكنند و اعترض به وضع موجود ميكنند آقا و ساير مسئولان و رسانه هاي وابسته بيانيه صادر ميكنند و آنها را اراذل و اوباش و مخل امنيت و عناصر بيگانه معرفي كرده دستور به سر كوب و قتل عام انها را صادر ميكنند . حتي اگر درگيري هاي اخير را ناديده بگيريم بار ها اعتصابات و اعتراضات فرهنگيان و كارگران (مخصوصا كارگران شركت واحد ) با سركوب و دستگيري و اخراج معترضين رو به رو شد . حال من از شما ميپرسم چنين رهبري به چه دردي ميخورد . چنين رهبري كه عملا در نظر او ما فقط به درد حضور در صحنه يا مردن ميخوريمچه گره اي از درد مردم باز ميتواند بكند .به چه دليل و منطقي به دستور چنين شخصي افرادي تحت عناوين مختلف با لباسهاي شخصي و بدون هيچ علامت و بدون عضويت در هيچ نيروي انتظامي متعارفي با اسلحه هاي گرم و سرد به جمع معترضين حمله و آنها را مضروب و مقتول ميكنند ( به عنوان مثال من به چشم خود ديدم در 13 آبان يكي از همين افراد كه موتور سوار بود زنجير موتوري را لاي چفيه خود پنهان كرده بود به سوي عده اي از تجمع كنندگان كه همگي غير مسلح بودند حمله كرد و با آن ضربه اي به سر جواني وارد كرد كه طرف در دم جان داد ) .

    واقعا خوشحال ميوشوم به سوالات بالا مرد و مردونه جواب دهي .

    + گل آقا 

    1111111111111111111111111111111111111111

    از گل آقا به تمام دوستان

    سلام

    من برگشتم . چطوري حامد . خوبي ؟مي دونم خيلي دلت برايم تنگ شده . مي بينم اين وبلاگ مروج جهل را پر از خزعبلات و اراجيف ترويج بت پرستي كردي بت پرست .

    در ضمن اين دوست عزيزمان هم كه مطالب زيبايي را در سوگ شهيد ندا آقا سلطان نوشته و خود را به نام منحوس حامد عبداللهي معرفي كرده عرض كنم يك نام ديگر را بنويس . حقيقتا با خواندن اشعار زيباي شما بي اختيار اشك ريختم . شعر بسيار زيبايي بود .مطمئن باش خون ندا پايمال نخواهد شد . هرگز . جنايت پيشگان به سزاي اعمال خود مي رسند . راه سبز اميد ، راه مبارزه با استبداد و جهل است و پايان اين راه آزادي است .

    آقاي امام جمعه سلام حال شما چطوره ؟ هنوز نتونستي اين حامد را آدم كني و مطمئن باش هيچوقت هم نمي تواني ول كن اين حامد را .

    براي اين دوستان حرف بزن براي اين جوانها .

    و اما ميلاد ، خيلي بي ادب هستي خيلي . صد رحمت به اين حامد .

    + عباس 
    اي صوفي برو لقمه خود گاز بزن كم پشت سر خلق خدا ساز بزن
    پاسخ

    به به به به !
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >