اکنون وقت آن رسیده که برویم سر اصل مطلب!
هیئتهای مذهبی ، آسیبپذیرند چون :
1. رابطه هیئت با مرجعیت دینی و روحانیت آگاه، مشخص نیست.
2. علم و عقل در تولید محتوا و برنامه آن نقش مستقیمی ندارد.
3. نقش مداح بسیار پررنگ است.
برای اینکه ارتباط این سه گزینه با همه آنچه که پیشتر گفتیم روشن شود، کمی توضیح را چاشنی بحثمان میکنیم:
هیئتهای مذهبی برای هدف مقدسی چون ابراز احساس جمعی و زنده نگاهداشتن حماسههای تاریخی و بنیادین تشیع شکل گرفتهاند. در دورهای که فعالیتهای مذهبی در برابر حکومت پادشاهی دیده میشد و ظلم ستیزی و تجمع در مساجد به مثابه نهادهای مردمی مخالف عمل میکرد، فشار زیادی بر مسجد و مسجدیان وارد میشد تا مومنان در پناه نماز جماعت، از سخنرانیهای آگاهیبخش و حرکتهای جهادی بهرهمند نشوند.
در این دوره هیئتها با این امتیاز که مکان مشخصی نداشتند و سیار عمل میکردند، به تشکلهای مردمی تبدیل شدند که در قالبهای دیگر حتی شبیهخوانی به برپانگهداشتن باورهای شیعی پرداختند و کمتر مورد توجه رژیم طاغوت بودند.
اما این شرایط ویژه برخی کارکردها و ایمنیها را از دست میگرفت. در مسجد محوریت با امام جماعت است و مکان مسجد، مقدس و خانه خدا است . مسجد با رسمیت و اعلام عمومی تأسیس میشود و مؤمنان دست کم روزی سه بار در آن گردهم میآیند. مسجد محل تبلیغ دین آموزش قرآن و معارف و نیز همایش سیاسی اجتماعی مسلمانان است و هیئت امنای آن معمولا از معتمدین محل هستند.
همه این گزینهها در هیئتها میتواند دستخوش تغییر و دگرگونی باشد. سرهیئت ممکن است شخصی بیسواد و غیر معتمد یا جوانی بیتجربه باشد. محوریت هیئت با مداح است که مهمترین شاخصه او صدای خوب و روابط عمومی قوی است نه سواد و تقوا. هیئت اگر مکان مشخصی داشته باشد در برابر مسجد است و اگر سیار باشد، غیر رسمی و خارج از نظارت عمومی مسلمانان است (مثل خانقاه). هیئت ممکن است به راحتی جنبه شخصی پیدا کند چون خانه خدا نیست! در طول فعالیت هیئت شاید حتی یک روحانی سخنرانی نکند و یا یک صفحه قرآن خوانده نشود و تفسیر گفته نشود.
این حرف ها را به این معنی ندانیم که لزوما همه هیئتها همین طور هستند اما بپذریم که مساجد این آسیبها را ندارند مگر آنکه شرایط آن رعایت نشود.
این است که زمینه ورود آسیبهای معنوی در هیئتها هموار میشود. عرفان ناب با تعریفی که از آن گذشت، میتواند مکتب انسان سازی و خودسازی باشد بیآن که به مظاهر دین و شعائر اسلامی مثل مسجد آسیب برساند . اما مشکل این جاست که عرفاننمایی و آدمهایی که از نظر شخصیتی مسئلهدار هستند همواره در پی لانهگزینی هستند. به درستی میدانیم مسجد جای مناسبی برای رشد عرفان پلاستیکی نیست!
"خودعارفبینان" با سودجویی از آسیبهایی که گفته شد : مریدپروری و تکروی، کمالگرایی (غیر واقع گرا) و سهلانگاری، قشریگری و عقلگرایی، خرافه پردازی و راززدایی، و حصاربندی و حصارشکنی و در یک کلام، عوامفریبی و عوامزدگی وارد هیئتها میشوند و به یارگیری میپردازند.
یک مداح یا یک جوان ظاهرالصلاح با قیافه غلطانداز میتواند به راحتی عدهای خام ناپخته را گرفتار خود کند و ضمن ارضای حس "خودکمبینی" و نیاز به توجه دیگران ، برای خود گروه و فرقهای نیز راه بیاندازد و دور از مسجد و روحانیت تا هرجا که بخواهد و بتواند پیشرود.
علائم این حرکتها را میتوان با کمی دقت دریافت. در اینگونه محافل، مردم گرد علم و عالم نیستند بلکه مرید یکشخص هستند که از سواد و معرفت تهی است؛ در همین حال نسبت به سایر مسلمانان و حرکتهای جمعی آنان تکرو به شمار میآیند.
همچنین آنان با حرفهای پوچ و غیرکارشناسی در پی رسیدن به کمالات آن چنانی و معجزات و کرامات دست نیافتنی هستند که البته برای آن زحمتی درخور نمیکشند! همین افراد به مرور زمان در انجام واجبات و ترک محرمات، سهل انگاری میکنند.
گروههایی از این دست به فهمهای ظاهری از دین اکتفا می کنند تا هم خود را از نیاز به مرجعیت و روحانیت رها کنند و هم رفتارهایشان را با ظاهری دینی موجه نشان دهند و درست در جایی که با منطق و استدلال روبرو میشوند با ظاهری عقلگرایانه از پذیرفتن بدیهیات طفره می روند و برای مسلّمات، دلیل می خواهند.
راهکار دیگر این جماعت، خرافه پردازی است. این ترفند گاه با اشاعه مطالب و رفتارهای خرافی صورت میگیرد و گاه با تحریف حقایق، مخلوط کردن حقیقت و باطل و نیز مبتذل ساختن معارف .
مجموعه رفتارهای عارف نماها باعث گردآمدن عدهای میشود که خود را در یک قلعه نامرئی حبس میکنند. آنها مریدانی هستند که آموختهاند سراغ هیچ منبع علمی و آگاهی بخش دیگری نروند و از همه مهمتر هرگز به مراد خویش شک نکنند. البته مراد و پیرشان در القای خرافات و جعلیات، هیچ مرزی قایل نیستند.
همه این بدبختیها از مرداب عوامزدگی و عوامفریبی سر میگیرد. نباید فراموش کرد عوام بودن همیشه به معنی بی سوادی نیست چه اینکه بصیرت نداشتن، ترجمان دقیق این واژه است.
نیکو است یک گام مانده به آخر، نگاهی به حرکات و سکنات برخی هیئتیها بیاندازیم : اختصاص بیشتر وقت به مداحی، استفاده نکردن از سخنران روحانی یا دعوت از افراد غیرکارشناس، قرائت اشعار غلوآمیز و تهی، تکیه بر شعارهای دیوانهنما و بیتکلیفی، تکرار اذکار بدون ارایه معارف، روضهها و تاریخ غلط و دور از شأن اهلبیت (علیهم السلام)، آهنگهای کوچهبازاری و سینهزنی با ریتمهای مضحک مثل صدای پوتین در رژه! حرکتهای موزون سماعگونه و جستوخیزهای توهمزا، ناآشنایی با احکام عملی و تکلیف شرعی، کوتاهی در انجام عبادات سیاسی مثل تماز جمعه، دوری از قرآن و تفسیر، مطالعه نکردن و عدم مشارکت در پیشآمدهای سیاسی و اجتماعی، آگاهی نداشتن از مسایل روز جهان اسلام و توطئه دشمنان. اینها را داشته باشید تا بخش بعد!
تحلیل و مقایسه عرفان بدلی با عرفان زلال و ناب، آخرین بخش این نوشتار است!
به نظر میرسد در عرفان ناب، انسان با عمل به شرع و توجه به معارف درونی آن به حقیقت رهنمون می شود اما در عرفان پلاستیکی، با یک مشت افکار باطل و نادرست و از راه خرافهپردازی و عوامفریبی به یک بیتفاوتی در بایدها و نبایدهای شرعی میسد.
همچنین عارفان واصل، چه در عرفان نظری و چه در عرفان عملی مجاهدتهای بسیار اما بیادعا دارند به عکس عارفنمایان، نه اهل مطالعهاند نه مرد عمل گرچه آوازه شهرتشان دل عوام را ببرد!
احیاکنندگان شب و رادمردان روز هرگز از غم مردم جدا نیستند و خدمت به بندگان خدا را توفیق حق میدانند اما مقدسنماهای شیطان صفت، در پی سوار شدن بر گرده مردم و گمراه کردن آنها به نام دین هستند.
سیر وسلوک عرفانی و فهم آموزهها و یافتههای عرفان کار هرکسی نیست و هر کس هم که بدان رسید خود را شهره بازار نمیکند و مرید نمیخرد! قلب عارف مملو از عشق و محبت است و رفتارش خضوع است وخشوع. کدام یک از این صفتها را دکانبازها دارند؟!
مکتب شیعه دارای دعاها و مناجات بلند و پرمغزی است که در تاریخ انسانهای بزرگی ساخته است؛ آیا میشود گرد کسی بود و در محفلی نشست که اثری از این متنهای پر ارزش نیست و سراغ اکسیر عرفان بود؟!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------