از فضل پدر تو را چه حاصل؟!

 

اگر از من بپرسند ویژگی‌ شهید بزرگوار استاد مطهری چیست که او را از دیگر اندیشوران و بزرگان دانش و بینش، ممتاز می‌کند، پاسخ می‌دهم که جریان‌شناسی.
آن شهید والامقام به اذعان بزرگان و علما در هر گستره علمی که وارد می‌شد فاتحانه برمی‌گشت و شکست در اندیشه‌ورزی‌اش راه نداشت. او در پایان هر ماجرای علمی ، کلیدهای حل مسائل را پیروزمندانه در دست می‌گرفت و سال‌ها پیش‌تر از دیگران مسئله می‌ساخت و پاسخ می‌داد.
با این همه به باور من او بصیرتی داشت که کمتر همطرازان دارند و آن جریان‌شناسی است. هوشمندی او در همین زمینه بود که سرانجام کینه‌ها را در گلوله‌ای گردآورد و بی‌مانندی چون او را از ما گرفت.
و اگر بود چه راه‌ها و چاه‌ها که نشان نمی داد و چه حرف‌ها زد که هنوز نمی‌شنویم و درک نمی‌کنیم ...
این را گفتم که از نبود این ویژگی در نخبگان و شخصیت‌های امروز گله کنم.
از قضا یکی از این شخصیت‌ها فرزند برومند آن شهید فرزانه است. حمایت همه جانبه علی مطهری از دکتر احمدی‌نژاد در انتخالات نهم و چرخش بعد از آن که در چهارسال به 180 درجه رسید پیش از هرویژگی نشان از سیاست‌مدار نبودن وی است.
کسی که لباس سیاست به تن می‌کند و از جریان یا شخص خاصی حمایت جانانه می‌کند مانند فرد عادی نیست که فردا سخنش را عوض کند. فرد عادی که از الفبا و تجربه سیاست سردرنمی‌آورد به هر بادی به سویی می‌رود و اگر اهل دنیا باشد به هر نرخی نان می‌خورد؛ اما سیاست ورزی یک مرد با گفت‌وشنودهای خاله‌زنکی متفاوت است و در کارنامه آن شخصیت، ماندگار می‌شود.
تزلزل مواضع سیاسی، مرگ زودهنگام حیات سیاسی را درپی دارد و چهره موجهی از سیاست‌مدار به تصویر نمی‌کشد.
برای نمونه خوب است به جریان اخیر اشاره کنم. اهل سیاست در مناصب قدرت یا احزاب و حتی رسانه‌ها به خوبی می‌توانستند پیش و همگام انتخابات دهم ریاست جمهوری از ارادت ویژه دکترمحمود احمدی‌نژاد به آقای مشایی، آگاه باشند و حمایت و مخالفت خود را با این گزاره تنظیم کنند. اما شاهد بودیم که برخی به ویژه عموم علاقه‌مندان رئیس‌جمهور، ناباورانه به این مسئله پرداختند.
دیگران شاید ملامت نشوند اما از نخبگان و سیاسی‌ها پذیرفته نیست که مسئله مشائیه دولت نهم و دهم را تحلیل نکنند و پیش‌بینی نداشته باشند.
از این مثال که بگذریم به این نکته می‌رسیم که آقای علی مطهری نیز اگر پیش از انتخابات دهم، صادقانه از نامزدی دکتراحمدی نژاد حمایت کرده و خود نیز در قالب همین جبهه به مجلس راه‌یافته است و امروز نیز صادقانه به اشتباه بزرگ خویش پی‌برده و درصدد رفع آن است، باید گفت علی مطهری سیاست مدار نیست!
نه این که سیاست یعنی حق را کتمان کنیم تا آبرویمان نرود ! یعنی سیاست بلد باشیم تا کلاه بزرگ سرمان نرود.
اکنون به صدر مقال برمی‌گردیم و باز می‌گویم برای تحلیل انتخابات پر ابتلای ریاست جمهوری نیازمند بینش و بصیرت بسیاریم.

این پرونده سترگ هنوز مفتوح است و سخن در باب آن بسیار اما نباید گزافی گفت دامن‌گیر!
شناخت جریان‌های پیدا و پنهان این ماجراها و عصبانیت و قهقهه دشمن از یک سو و حماقت و عصبیت عده‌ای دیگر کافی است تا هشیارتر باشیم و اگر نمی دانیم و نمی توانیم زبان در کام گیریم تا عیب نهان تر و خلق آسوده‌تر باشند.
به راستی در تاریخ بشر، کی فتنه انگیزی شده و خون ناحقی ریخته نشده است؟! مگر فرق فتنه با دیگر حوادث همین نیست؟ از قتل خلیفه سوم تا امروز چه تن ها که بردار نرفت و چه سرها به تیغ که نه جرم هویدا بود نه ضارب و آمر و نه مرثیه خوان و نه تعزیه گردان.
مذبوحان فتنه‌ها همیشه در غربت تاریخ می‌مانند اما آیا فتنه‌گران آسوده خواهند ماند و رسالت نخبگان پیش و پس از فتنه کم است؟

این که در جریان فتنه‌ای که باید علوی‌روش چشمش را کور کرد به هر دلیل نامقبولی ظلمی روا شود و خونی هدر رود که از خصوصیات فتنه همین است، آیا باید نگران نشستن گرد و غبار بر سر و روی نظام مقدس جمهوری اسلامی باشیم که یک تنه در برابر دشمن بیگانه و دوست دیوانه ایستاده است؟
سخن از حقوق اجتماعی و شهروندی بسیار گرانسنگ است اما به جا نگفتنش در عالم سیاست، بار منفی خود را دارد و در ساحت علمی نیز جز ضایع کردن یک مبحث حیاتی امروز جامعه نیست.
مراقب دست و کف زدن‌ها باید بود و حافظه‌ها که پاک نخواهد شد.
در پایان یاد‌آور می‌شوم که این نوشته دعوت به سکوت و حق‌کشی نیست.
این نوشته خیر اندیشی است و می ‌خواهد که اولا برادر اصول گرا آقای علی مطهری پس از دوران وکالت مجلس، ردای سیاست برکـَند و به اهلش بسپارد و ثانیا قبای اندیشه‌ورزی به تن کند و سخن حقش را بی‌آن که آب به آسیاب کسی بریزد در جای حق و محملی آرام پی‌گیرد.