افسوس افزون!

خبر ارتحال بزرگان ، نخبگان و همه شخصیت‌هایی که بر گردن جامعه حق دارند و برای اعتلای اخلاق، علم و دانش این مرز و بوم زحمت کشیده اند حزن‌آور و افسوس بر انگیز است.
این نوشته اکنون بر آن نیست تا خاطر خوانندگان گرامی را آزرده کند یا خاطره تلخ فراق بزرگی از دست رفته را زنده سازد اما ...
اما رحلت علمایی که تازه از میان ما رفتند و خبر درگذشتشان را خبرگزاری ها و مطبوعات و حتی رسانه های غیر رسمی مانند پیامک و نمابر منتشر ساختند، نکته ای را مغفول نشان داد که امروز به مناسبتی لازم دیدم آن را یادآور شوم.
رسالت خبری ما در هر نهاد خبری و آموزه های کتاب‌های اطلاع‌رسانی و فن‌آوری اطلاعات، مبنی بر سرعت نشر خبر و زنده بودن آن در جای خود مهم و اساسی است اما...
اما آیا هر خبری و هر شخصیتی و هر حادثه‌ای را می توان به بهانه کار رسانه ای و وظیفه‌ی‌  معهود و مندرج در کتاب‌ها و کلاس ها، منتشر کرد؟
اخلاق رسانه ای که از یمن اتفاق باید در کشور ما، اسلامی هم باشد در کدام واحد درسی رسانه و کدام دانشکده تدریس می‌شود؟
وقتی زمزمه بیماری عالمی بزرگ و یا خبر بستری شدن یک استاد فرهیخته را می‌شنویم، دقیقا به عنوان کارپرداز خبری ـ از خبرنگار گرفته تا دبیر و سردبیر ـ به چه می‌اندیشیم؟
آیا هر اتفاق معنی داری مثل گریه بستگان، ‌خاموش بودن تلفن همراه پزشک معالج، حضور نداشتن فرزندان در خانه،‌ تعطیل شدن مرکز وابسته به یک دانشمند که شاید به خاطر برف باشد! و ده‌ها مورد مانند آن کافی است تا ما مسابقه انتشار خبر مرگ یک عزیز را به جامعه فرهنگی و مذهبی بدهیم و چه بسا بلافاصله مجبور به حذف یا تکذیب خبر شویم ؟!
شاید کوتاهی های اطرافیان و یا شیطنت های کوته فکرانه عده‌ای ما را که می‌خواهیم منبع موثق و دست اول اخبار باشیم، فریب دهد و به راحتی حساسیت های حرفه‌ای را فدای ناگواری نشر چنین اخباری سازیم.
حیات و ممات، حق است و با تاکید قرآن کریم، هیچ استثنایی در فرزندان آدم ندارد اما جامعه،  گاه فردی بی‌اثر یا مضر را از دست می دهد و گاه گنجی که فقدانش جبران ناپذیر است. 
رسانه ما اما در این میان چه رسالتی دارد؟ خبر تلخ هم خبر است و باید منعکس شود اما ...
اما ما کجای این تأسف و تأثر همگانی قرار داریم؟ آیا در عرق‌ریزان کار و تلاش نفس‌گیرمان از این که اولین منبع ارسال خبر مرگ یک بزرگ باشیم خرسندیم و خستگی از تنمان بیرون می‌رود و در این راه از انتشار اخبار نا مطمئن و حتی شایعه ابا نداریم ؟ یا این‌که ناراحت و غمگین از شنیدن چنین خبری،‌ در فکر راهی هستیم که نه در غمناکی جامعه پیشرو باشیم و نه از کار و وظیفه خود عقب افتاده؟
به هر حال باید از غفلت های گذشته عبرت گرفت و دانست چیزی به عنوان اخلاق رسانه‌ای هم وجود دارد، چه نانوشته باشد و چه ما نخوانده‌ باشیم .

قلعه پرتغالی


این عنوان یک کتاب است با ده داستان!
نویسنده اش عباس عبدی
توصیه می‌کنم نخوانید چون ممکن است سوء هاضمه فرهنگی بگیرید!!
من نمی دانم چه اصراری هست آقایان سیاست‌باز، چیر نویس هم باشند انگار کلاس دارد!!!
حالا یک زمانی ادبیات چپ کمونیستی تواین کشور بیداد می‌کرد و بعدش هم تموم شد رفت، دلیل نمی‌شه برای خالی نبودن عریضه ، نویسندگی هم تو کارنامه سیاسی کسی نوشته بشه!!
تازه اونا اول می نوشتن بعد شعار می دادن بعد کم میاوردن بعد فرار می‌کردن!
به هر حال ما که این کتاب و خوندیم چیزی عایدمون نشد!
1. عبارت های زنگ دار و آهنگین که به مخاطب غیر بومی، سرگیجه می ده مخاطب بومی هم شاید خندش بگیره. چرا اگه در قالب چند خط شعر محلی بیان می‌شد مثل : « دریا موجن کاکا دریا موجن » یا « قایق کنار دریا میره پایین و بالا» و ... یه چیزی می‌شد!
2. به کار بردن واژه های محلی که معمولا اسم خاص مکان ها و ابزار و آدم‌هاست بدون ترجمه و توضیح پاورقی. لابد اگه خواننده نفهمه کلاسش بیشتره تازه کسی هم روش نمیشه بپرسه اگرم بخواد بپرسه کسی نیست ؛ یارو چاپ کرده در رفته!
3. عبارت های نیمه سکسی که البته با مزاج اونایی که با محصولات اونور آبی حال می کنن چیز قابل ذکری نیست ( البته اگر قول بدن در باره جنگ و جبهه ننویسن ما اعتراضی نمی کنیم خوش باشن!) !
یکی از دوستام دو صفحه از کتاب و خوند گفت بابا چه بلایی سر این آوردن بیچاره عقده ای شده ، بقیه کتاب و نخوند!

حالا بگذریم، یه چند تا مطلب در باره این قلعه و این کتاب هم بخونین بد نیست . انگار بعضی همچین تحت تأثیرسیاست قرار گرفتن که عاشق این کتاب پرفروش شدن (از بس خریدن)!


قلعه پرتغالی‌های جزیره هرمز
این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و در ساحل دریا قرار دارد ، مهم ترین قلعه باقی مانده از روزگار تسلط پرتغالی ها بر سواحل و جزایر خلیج فارس است . این قلعه به فرمان آلفونسوآلبرکرک دریانورد پرتغالی در سال 1507 میلادی ، در محلی موسوم به مورنا احداث شد. قلعه به شکل چند ظلعی نامنظم است . ساختمان آن بسیار محکم است و دیوارهایی به قطر 3/5 متر با چند برج به ارتفاع 12متر دارد. تاسیسات قلعه شامل انبارهای تسلیحات ، آب انبار و اتاق هایی با سقف هلالی است . در زمان شاه عباس که به استعمار پرتغالی ها در ایران خاتمه داده شد، این قلعه به دست امام قلی خان از سرداران شاه عباس فتح گردید. همراه با پی نوشت نویسنده کتاب
ادامه مطلب...

اکنون دولت قرآنی !

افتتاح   بانک  قرض الحسنه  خبری  بود که رایحه خوش خدمت را به مشام آنان که در د دین دارند  رساند و امید  گام برداشتن در فضای قرآنی را پررنگ تر کرد.
جداسازی اقتصاد کشور اسلامی ایران از ربا آرزوی دراز  بزرگان و دلسوختگان این مرز وبوم بود چرا که هر پرورش و آموزشی در کالبد رشد یافته از پول کثیف ربا هیچ گاه، خوش عاقبتی  نمی‌توانست داشته باشد.
رئیس جمهور در آیین افتتاح این بانک ، جمله وزینی را به زبان آورد : « قرض الحسنه "صرفا صندوق خیریه ای برای فقرا و درمانده ها نیست بلکه قرض الحسنه یک منش و نظام اقتصادی است و جایگاه ویژه‌ای در بین مردم ایران دارد»
این منش و نظام اقتصادی همان سامانه اقتصادی است که قرآن کریم صدها سال است بخش نامه آن را نازل کرده اما یا باور نکرده ایم یا با نگاه حکومتی ندیده ایم یا حکومت اسلامی نداشته ایم یا پس از انقلاب اسلامی  هم  دانش آموختگان مکتب غرب را به کار گرفته ایم که قرآن را تنها در گورستان‌ها شنیده‌اند!
اما امروز دولت مکتبی جمهوری اسلامی ایران ، نگاهی بنیادین به مسئله اقتصاد دارد و ریشه بسیاری از ناسازگاری های فرهنگی و ناهنجاری های اخلاقی را درست شناخته و بی باکانه در صدد بازگشت به قرآن و سنت است و در این راه ناملایمتی سیاست بازان و طعنه های اقتصاد دانان را وقعی نمی‌نهد.
قرآن حداّقل در  هفت آیه به وضوح تحریم ربا را ثابت مى‏کند:
آیه 275 سوره بقره    :   الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنْ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
کسانى که ربا مى خورند، [‏‏‏‏از گور] برنمى خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است. پس، هر کس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید، و ‏[‏از رباخوارى‏]‏ باز ایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار مى شود، و کسانى که ‏[‏به رباخوارى‏]‏ باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

آیه 276 سوره بقره   : یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ
خدا از ‏[‏برکت‏]‏ ربا مى کاهد، و بر صدقات مى افزاید، و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمى دارد.

آیات 278 و 279 سوره بقره:   یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنْ الرِّبَا إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید; و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است واگذارید.و اگر ‏[‏چنین‏]‏ نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته اید; و اگر توبه کنید، سرمایه هاى شما از خودتان است. نه ستم مى کنید و نه ستم مى بینید.

آیه 130سوره آل عمران :   یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید، ربا را [‏‏‏‏با سود] چندین برابر مخورید، و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید.

آیه 160 و 161سوره نساء  : فَبِظُلْمٍ مِنْ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا* وَأَخْذِهِمْ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا
پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آنکه ‏[‏مردم را‏]‏ بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه اى را که بر آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم؛ و ‏[‏به سبب‏]‏ رباگرفتنشان -با آنکه از آن نهى شده بودند- و به ناروا مال مردم خوردنشان، و ما براى کافرانِ آنان عذابى دردناک آماده کرده ایم.

از آنچه در مجموع آیات بالا آمد روشن مى‏شود که  قرآن به شدّت هر نوع ربا خوارى را تحریم مى‏کند تا آنجا که آن را نوعى کفر به خدا مى‏شمارد و به ربا خوارى از ناحیه خدا و رسولش اعلان جنگ مى‏دهد و ربا خوار را مستحق خلود در جهنم مى‏داند و این کار را سبب مجازات دنیوى مى‏شمرد.
روایات  نیز در این زمینه آموزه ها و هشدارهای جدی دارند :
گروه اوّل: در این روایات رباخوارى با عمل زشت منافى عفت مقایسه شده و از آن بدتر شمرده شده است .
از جمله در حدیثى مى‏خوانیم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله» به على (علیه السلام) فرمود: «یا على درهم ربا اعظم عندالله من سبعین زنیة...؛
 اى على! یک درهم از ربا از نظر گناه و معصیت بدتر از هفتاد بار زناست».
گروه دوّم: روایاتى است که ربا و تمام کسانى که به نوعى با آن ارتباط دارند را لعنت مى‏کند:
امیر مؤمنان على مى‏فرماید: لعن رسول الله الربا و آکله و بایعه و مشتریه و کاتبه و شاهدیه ؛
 پیامبر گرامى اسلام (ص) در این روایت «ربا» و پنج طایفه را - که در ارتباط با ربا هستند - لعنت کرده است:  کسى که میهمان ربا خوار مى‏شود و از غذایى که از پول ربا تهیّه شده است با علم و آگاهى استفاده مى‏کند،  ربا خوار ، ربادهنده‏، و کسى که ربا را محاسبه مى‏کند، شهود قرارداد ربا.
گروه چهارم: روایاتى است که دلالت بر هلاکت ربا خواران در دنیا دارد:
قال الصادق (علیه لسلام): اذا اراد الله بقوم هلاکا ظهر فیهم الربا:
 «هنگامى که خداوند اراده هلاکت قومى را کند ربا در میان آنها ظاهر مى‏گردد»  معناى این روایت این است که ربا مجازات دنیوى نیز دارد و به هلاکت ربا خواران منتهى مى‏شود .
گروه پنجم: روایاتى است که سرانجام رباخوار را آتش دوزخ شمرده است :
قال على: «خمسة اشیاء تقع بخمسة اشیاء ولا بد لتلک الخمسة من النار: من اتجر بغیر علم فلا بدله من اکل الربا، ولابد لا کل الربا من النار...؛
 «پنج چیزعلت پنج چیز است و سرانجام این‌ها جهنّم است: تجارت و کسب بدون آگاهى ،از احکام فقهى آن ،سبب ربا خوارى و منتهى به آن مى‏شود و ربا خوار حتماً در دوزخ خواهد بود...»
کوتاه سخن این که مجموعه این پنج گروه روایات، که از هر کدام نمونه‏اى ذکر شده، بطور قوى و صریح و آشکار دلالت بر حرمت ربا و رباخوارى دارد   (ر. ک  سایت آیت الله مکارم شیرازی)  
طهماسب مظاهرى رئیس کل بانک مرکزى  در همین رابطه می گوید : « اگر بانک سالم و اسلامى نباشد، بسیار خطرناک مى‏شود و یکى از معضلات و بدبختی‌هاى دنیاى امروز، همین بانکها رباخوارى است؛ به گونه‏اى که بعضى از کشورهاى جهان سوم هر چه درآمد داشته باشند باید به عنوان سود وامهاى ربوى به این بانکها بپردازند و صد البته که چنین بانکهایى از رباخواران اضعاف مضاعف که در آیات قرآن آمده به مراتب بدترند؛ چون آنها با سرمایه خودشان رباخوارى مى‏کردند و بانکه ربوى با سرمایه مردم دست به این جنایت مى‏زنند، چون غالب سرمایه‏هاى بانکها از مردم است، بلکه گاهى بانک سرمایه‏اى به جز ساختمان بانک ندارد و یکى از برکات انقلاب اسلامى ایران، گام برداشتن در طریق اصلاح همین بانکها ربوى است »
شاید آنچه به عنوان قانون بانکداری بدون ربا  گفته و شنیده می‌شود از اهمیت تاسیس بانک قرض الحسنه بکاهد اما رئیس کل بانک مرکزى   نگاه دیگری دارد : « عملکرد بانکدارى بدون ربا نشان مى دهد که آن چه در عمل محقق شده این است که در این قانون، بانک صرفاً وظیفه انتقال وجوه را برعهده دارد و وظایف تعیین شده براى بانک در قانون عملیات بانکى بدون ربا، معطل مانده است. علت این امر را مى توان در ناسازگارى ماهیت عملیات بانکى و عقود اسلامى دانست و یا آن را نتیجه امکان ناپذیرى ترکیب این دو مهم دانست. لذا پیشنهاد مى شود که قانون عملیات بانکى بدون ربا مورد تجدیدنظر اساسى قرار گیرد. در این تجدیدنظر، روح بررسى، محدودیت عملیات بانکى و انفکاک عقود اسلامى از عملیات بانکى است     »
دکتر احمدی نژاد همچنین معتقد است : « نهادی مثل بانک نباید به نمایندگی از مردم، وارد فعالیت اقتصادی شود، چنین شیوه ‌ای مختص نظام مارکسیستی است و ما باید شرایطی فراهم کنیم که مردم بتوانند در کارهای اقتصادی نقش فعالتری پیدا کنند وی ضمن انتقاد از نحوه فعالیت بانکها، آنها را به "موجودی عظیم با چرخهای فولادی بسیار عظیم" تشبیه کرد که "همه دست‌ و پاها را در خود خرد می ‌کند." به گفته رئیس جمهور ،این رفتار "باید اصلاح شود" چرا که "نقش اصلی بانک‌ها واسطه بین کسی است که می ‌خواهد کار کند و منابع ندارد یا کم دارد با کسی که منابع دارد؛ در واقع باید بانک‌ها واسطه عبور باشند نه طرف عقد»
مهدی رضوی ، مدیرعامل بانک صنعت و معدن  مهدی رضوی  نیز عطف به سخنان رئیس جمهور در باره نرخ سود بانکی می‌گوید : « : با عنایت به سالها تدریس در اقتصاد و بانکداری اسلامی معتقدم برای نخستین بار است که فردی در کسوت سیاسی و اجرایی کشور نسبت به عملکرد و حرکت بانکها دید بسیار درستی دارد. ما در نظام بانکداری اسلامی نیاز به یک نظریه‌پردازی قوی و جامع داریم. ممکن است کسانی در غرب فلسفه اپیکوری را خوانده باشند و آن را اینجا بکاربرند اما تا این نظریات منطبق با ارزشهای اعتقادی مردم بومی کشور مشکلی از نظام اقتصادی یا بانکی جامعه حل نخواهد کرد. معتقدم در نظام بانکی نرخ سود برای عقود مشارکتی باید صفر باشد. امروز حدود 98 درصد منابع بانکها متعلق به مردم و 2 درصد متعلق به دولت است، لذا وجوه نظام بانکی از طریق تأمین مالی اسلامی باید بطور روشن در اختیار خود مردم و چرخه تولید و اقتصاد قرار گیرد»
وی می افزاید : «  مشکل ما این است که در نظام بانکی به قانون عملیات بانکی بدون ربا به درستی عمل نمی‌شود. راه‌حل نظام بانکی ما تأمین اعتبار نیست بلکه راه‌حل، اجرای صحیح و کامل قانون بانکی عملیات بدون رباست. بانک‌ها علاوه بر سودآوری یک رسالت و مسئولیت اجتماعی نیز دارند و به همین دلیل است که قانون عملیات بانکی بدون ربا بر استقرار نظام پولی و اعتباری بر مبنای حق و عدل تأکید دارد و به جز نظام اسلامی هیچ نظامی بر چنین موازینی استوار نیست»
در مورد این که ما اکنون کجاهستیم و کجا باید باشیم ، کارشناسان و اهل فن نظرات  قابل تامل و هشدار دهنده ای دارند:
محسن مهدیان :  « مثلث انتقادی دولت، فقها و اقتصاددانان برای اصلاح قانون بانکداری بدون ربا کامل شده است ؛ به نظر می رسد قانون بانکداری باید اسلامی باشد نه اینکه تنها ربا از آن حذف شود. توضیح اینکه حذف ربا از نظام بانکداری متعارف ممکن نیست مگر اینکه ساختار آن کاملا متحول شود. بهره، پایه و اساس این نوع بانکداری است و نمی توان پوسته بانکداری منتسب به سرمایه داری را بدون هسته اصلی آن به کار گرفت. برخورد التقاطی با نظام بانکی باعث شده است که عملیات بانکی به شدت به سمت مبهم و پیچیده شدن برود و قراردادها نیز کاملا صوری شده و به سبب بالا       رفتن هزینه های نظارت، کنترل، نیز کاملا حذف شود»
دکتر علی اصغر هدایتی، دبیر شانزدهمین همایش بانکداری اسلامی:« در مورد بانکداری اسلامی مهم ترین مساله نزدیکی و انطباق عملیات بانکی با موازین فقهی و شرعی است، به گونه ای که هر چقدر مجموعه فعالیت های بانکی با موازین فقهی و شرعی انطباق بیش تری داشته باشد، به بانکداری اسلامی نزدیک تر شده و در راستای آن قرار می گیرد. حذف ربا و نه بهره یکی از بارزه های بانکداری اسلامی است، ضمن آنکه منطبق بودن مجموعه عملیات بانکی با اصول فقهی از دیگر ویژگی های آن است. به طور مثال از لحاظ عملی مضاربه به عنوان یکی از ابزارهای مالی شناخته شده و به کار می رود، اما شرط و شروطی دارد و اگر قرار باشد برای این عمل یک فاکتور صوری ارایه شود، دیگر نمی توان گفت این عملیات بر مبنای موازین شرعی است. بهتر است برای سیستم بانکی کشور لفظ بانکداری بدون ربا به جای بانکداری اسلامی به کاربرده شود»
ناصر عاشوری، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس : «مفهوم دقیق بانکداری اسلامی یعنی بانک هم در سود و هم در زیان تولید کننده و دریافت کننده تسهیلات شریک باشد»
عباس روزگرد،   کارشناس مسایل اقتصادی :« می توان پیش بینی نمود که دیر یا زود مسولان بانک مرکزی در چالش بانکداری جهانی قرار گرفته و صرف ایزوله کردن بانکداری کشور با نگرش خاص، مانع از چالش نخواهد شد». وی با مبهم توصیف کردن نگرش بانک مرکزی در مواجهه با چالش های جهانی، خاطرنشان کرد:« بررسی بانکداری در جهان نشان دهنده آن است که مخالفتی با احکام شریعت در آن نیست و حتی دول غربی، بانکداری اسلامی را پذیرفته و اقدام به تاسیس آن نموده اند»

همان طور که مشاهده می‌شود ، حذف ربا از نظام بانکی و باز تعریف بانکداری اسلامی بر پایه قرآن و سنت از مهمترین  اقدامات حکومت اسلامی است که نیازمند خواست دولتمردان و تلاش دانشمندان است .  اکنون دغدغه اصلاح و نیاز و بایستگی آن در مسئولان اجرایی هویداست؛ پس باید دید حوزه های علمیه به مثابه عقبه  نظری نظام اسلامی در این برهه چه خواهند کرد؟
هدف از تاسیس بانک قرض الحسنه  مؤید همان است که گفته شد  . در این باره چنین  اعلام  شده  : « تخصصی کردن عملیات اجرایی قرض الحسنه، کنترل و نظارت بر اجرای صحیح اعطای تسهیلات قرض الحسنه به نیازمندان واقعی، ایجاد اعتماد بیشتر سپرده گذاران از منظر مصرف صحیح قرض الحسنه، بالا بردن کیفیت و کمیت خدمات بانک قرض الحسنه، تمرکز و ساماندهی صندوق‌های قرض الحسنه و کاهش قابل توجه هزینه‌های تبلیغاتی بانک‌ها در خصوص قرض‌ الحسنه »
غلامرضا مصطفی پور، مدیرعامل بانک قرض الحسنه  ، تاکید دارد :«  بانک قرض الحسنه از روی پول، پول اضافی دریافت نخواهد کرد . در نظام بانکداری ربوی روی پول بهره دریافت می شود که در این محل نامشروع است.  در نظام بانکداری بدون ربای ایجاد شده در کشور ما پول اضافی دریافتی بر روی پول گرفته نمی شود بلکه به یک فعالیت اقتصادی تخصیص پیدا می کند سود دریافت می شود که روی این زمینه بانک قرض الحسنه فعالیتی ندارد بنابراین به طور مطلق بانک قرض الحسنه از پول، پول دریافت نمی کند بلکه مزد از فعالیت اقتصادی صورت گرفته دریافت می کند»
بر اساس مقررات مصوب شورای پول و اعتبار،بانک های قرض الحسنه سودی در قبال وام ها نمی گیرند و هزینه خود را از طریق دریافت کارمزد تامین می کنند.نرخ کارمزد وام هایی که بانک های قرض الحسنه پرداخت می کنند بر اساس مدت زمان بازپرداخت بین دو تا چهار درصد خواهد بود. همچنین تسهیلات بانک قرض الحسنه فقط برای نیازهای ضروری مانند "ایجاد اشتغال، هزینه های ازدواج، تهیه جهیزیه، درمان بیماری، تعمیرات مسکن، کمک هزینه تحصیلی و کمک به ایجاد مسکن در روستاها" پرداخت می شود.
با توضیحی که گذشت باید بر گفته معاون اول رئیس جمهور صحه گذاشت  که: « افتتاح بانک قرض الحسنه بزرگترین قدم دولت نهم است . در دولت نهم افتتاح این بانک از بزرگترین قدمهای برداشته شده در جهت جاری شدن سنت قرض الحسنه در تمام کشور محسوب می شود . افتتاح این بانک ‌برگ زرینی بر برگهای کارنامه نظام اسلامی اضافه کرد»
در پایان باید متواضعانه پرسید ، حوزه علمیه در برابر این فرایند بزرگ و سرنوشت ساز ، اقدامی انقلابی و مبارک  چه نظری دارد . آیا نباید سکوت مبهم حوزه را برآیند کلاف سردر گم درس و بحث وسیاست دانست ؟ شاید برای روزآمد شدن حوزه و شنیدن انتقاد و پیشنهاد های کاری و به موقع آن ،  منتظر  تحولی باشیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی  چندی پیش بی هیچ تعارفی از آن یاد کردند؟


سمیناهار!

اجلاس حکمت / نشست جریان شناسی دینی / 15 و 16 آذر 86 / مشهد مقدس

در باره این اجلاس که در مشهد برگزار شد و من هم در آن شرکت کردم نکته های عجیب و غریب زیادی وجود داره که بعدا می‏گم اما این متن رو برای کارگروهمون نوشتم که عینا منعکس می کنم.

منتظر آن نکته های عجیب غریب باشید


کارگروه مدیریت تحول فرهنگی
نکته اول : مدیریت فرهنگی یا....؟
اصولا آیا مقوله فرهنگ از جنس مدیریت شدن است؟
به نظر می رسد فرهنگ ، مدیریت شدنی نیست (مدیریت پذیر). فرهنگ چه ازنوع خرد و چه ازنوع کلان آن، یک برآیند از گزینه‌ها و بُِردار‌هاست و به یاد داشته باشیم تغییر این مؤلفه‌ها، همان مدیریت نیست چون همه در اختیار مدیران نیستند .
نکته دوم : ... یا مهندسی فرهنگی؟
آری این امکان وجود دارد که با تغییر برخی بردارها از راه آموزش، جابجایی شرایط کاری و محیطی، قانون‌گذاری‌های هدفمند، دخالت دولت در ترویج یا کنارگزاری شناسه‌های فرهنگی ، الگو سازی ، اهمیت دادن به شخصیت‌ها و نهادهای مردمی فرهنگ‌ساز وغیره ، در نهایت در برونداد  فرهنگی  جامعه، اثر گذاشت اما این کار مهندسی فرهنگی نام دارد.
نکته سوم : موضوع بحث « مدیریت تحول » چه نسبتی با مدیریت فرهنگی دارد؟
این  مسئله را باید مورد عنایت قرار داد که تحول فرهنگی جامعه نیز فرایندی، است نه نقطه‌ای . بنابراین باید با دانستن سهم ارادی و اختیاری در تحول، به مدیریت تأسیسی و ابدائی  یا نظارتی آن پرداخت .
نکته چهارم : پرسش‌های گمراه کننده!
پرسش‌های 1و 2 کارگروه، خارج از موضوع است و پرسش‌های بعدی نیز باید به این ترتیب باشد : (4 ، 5، 3 ‌) و پرسش 6 نیز اصلاح شود : گزاره‌های مدیریتی تحول کدام است و شرایط  و مراحل آن چیست؟
نکته پنجم : پاسخ ها ؛
1. مفهوم مدیریت تحول فرهنگی : از آن‌جا که تحول فرهنگی در برش‌های ویژه زمانی روی می‌دهد و عوامل گوناگونی در آن تأثیر دارد ، مدیریت تحول بیشتر به جهت دهی و کنترل تحول مربوط می‌شود گرچه در ایجاد تحول نیز می تواند نقش داشته باشد . به دیگر سخن مدیریت تحول در حوزه فرهنگ، یعنی شناخت گزاره‌های جریان‌ساز و به کارگیری گزینه‌های همسو برای ایجاد تحول و یا به مقصد رساندن آن با کم‌ترین هزینه و تلفات.
2. هدف از تحول فرهنگی : فراموش نکنیم که تحول فرهنگی، پدیده‌ای محصور ومحدود نیست تا بتوان برای آن هدف خاصی را در نظر گرفت اما نارضایتی از وضع موجود و تقاضا برای تغییرمی‌تواند آرزوی شرایط بهتر را ترسیم کند که حرکت و رسیدن به آن آرزو همان هدف از تحول خواهد بود.  
3. چگونگی تحول فرهنگی : با تغییر در هرکدام از مؤلفه‌های تشکیل دهنده فرهنگ، ما شاهد تغییر و تحول خواهیم بود . جنگ در کشور همسایه ، افزایش توان رسانه‌ها ، پیشرفت علوم تجربی ، نظریه های تازه علوم انسانی ، ظهور دین، مدل‌های آموزشی و پرورشی ، قیام کارگری ، کودتا و انقلاب ، گسترش فعالیت‌های ترویجی و غیره نمونه ای از این عوامل تآثیر گزار است .
4. گزاره‌ها ، شرایط و مراحل مدیریت تحول فرهنگی :
 گزاره‌ها عبارت است از :
 منابع : دینی و غیر دینی : مانند مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام یا مکاتب غربی و ...
 ابزار : کتاب ، مقاله ، رسانه ، گفت و گو و ...
 نیروها : اقشار موثر بالایی و میانی جامعه
شرایط :
 همه‌خواهی تحول و اعلام نارضایتی از وضع موجود در محیط سالم
 دغدغه شدن واقعی تحول فرهنگی خارج از اهرم های فشار مانند مشکلات اقتصادی
 آزادی بیان علمی و جلوگیری از هوچی‌گری و هیاهو
مراحل :
عمومی ساختن نیاز به تحول
رصد نیروها و ابزار و توان‌سنجی تحرک
 هم‌اندیشی یا ارایه وضعیت مطلوب در قالب برنامه
 تحرک همه جانبه همراه با هشیاری در برابر آسیب‌ها
 گزارشگیری از روند پیشرفت برای حرکت ونیز تحویل جریان تحول به نسل بعد
نکته ششم : مدیران، عوام و فرهیختگان:
باید دانست چه گروهی خواستار تحول فرهنگی هستند و چه گروهی توان تحول را دارند.
اساسا تحول فرهنگی در کدام بخش جامعه باید صورت بگیرد و چه کسانی صلاحیت مدیریت تحول فرهنگی را دارند ؟ آیا مدیریت تحول فرهنگی یک امر حکومتی است یا نه؟ سهم حکومت در آن چه قدر است ؟ آیا در حکومت اسلامی سهام‌دار اصلی این مدیریت ، حکومت نیست؟
نکته هفتم : بودجه یا اراده؟
مهم این است که اراده ای برای تحول فرهنگی باشد اما مهم‌تر این است که بودجه  در دست کیست ؟ مدیران یا فرهیخته‌گان ، مدیران شنوا یا فرهیختگان نابینا؟ مدیران خود خواه یا فرهیختگان بی مسؤلیت؟ آیا راه حلی برای این مسئله وجود دارد ؟ برنامه ریزان چه کسانی هستند ؟
نکته هشتم : منشاء و مدل تحول فرهنگی کدام است؟
آیا تحول از نهادهای آموزشی آغاز می‌شود؟ مدل تحول، فرد به فرد است یا گروهی ؟ حزبی و ارگانی است یا مومی و عوامانه ؟ آموزشی است یا اجباری؟ قانون بردار است یا زمان بر؟ سنجه‌های تحول در فرهنگ چیست ؟
نکته نهم : چکیده؛
به نظر می رسد مدیریت تحول فرهنگی تنها با مهندسی فرهنگی قابل ایجاد و اجراست و مهندسی فرهنگی نیز یعنی چیدن همه چیز در جای خود بر اساس منشور های مورد قبول جامعه ( قرآن و سنت) . به دیگر سخن فرهیختگان جامعه باید با تشخیص درد جامعه، دست به برنامه ریزی زده و با ارایه الگوهای کامل فرهنگی جامعه اسلامی که همه جوانب در آن رعایت شده باشد، مدیران را برای اجرای برنامه ها مجاب سازند و مردم را نیز همراه کنند. این‌گونه است که مثلا حجاب اسلامی با نگاه جامع به دانش افزایی زن ، آزادی اسلامی زنان ، حقوق زن ، شغل داشتن یا نداشتن ، درآمد صحیح و با عزت ، حضورسالم  سیاسی و فرهنگی زن در جامعه ، نقش محوری خانواده و ... مطرح  و الگوی آن برای اجرا ارائه می‌شود.
نکته دهم : ارتباط مدیریت تحول فرهنگی با  جریان شناسی دینی چیست ؟!

 

 


 


هشدار بجا، ترس بیجا!

باسمه تعالی

 

گزارش‌های تاریخی قرآن کریم ، از گذشته بشریت از آغاز نبوت آدم  تا پایان رسالت خاتم ، نکته‌های بسیار آموزنده و عبرت‌انگیزی دارد.

تاریخ صدر اسلام، خود اهمیت ویژه‌ای دارد چراکه روایت دوران تأسیس و تکوین حکومت اسلامی است.

در یکی از آیات، اشاره گذرا اما پر معنایی به جنگ احد وارد شده که تناسب جالبی با وقایع امروز در آن دیده می شود:

الَّذِینَ قَالَ لَهُمْ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ (آل عمران173)

همان کسانى که ‏[‏برخى از‏]‏ مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى ‏[‏جنگ با‏]‏ شما گرد آمده اند؛ پس، از آن بترسید» . و‏[‏لى این سخن‏]‏ بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیکو حمایت‌گرى است.»
 

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه دسته اول مردم را که هشدار دهنده هستند، منافقان دانسته و دسته دوم را که لشکرکشی و یارگیری کرده‌اند،‌ مشرکان معرفی می‌کند.

تبلیغات منافقان سست ایمان داخلی و تحرکات دشمنان خارجی، پدیده اجتماعی همیشگی است که گریبان‌گیر جریانات حق‌طلبانه و اصلاح‌گرایانه است.

این ناهنجاری در برابر صف حق، برگرفته از بایدهای قسم‌خورده شیطانی و نافرمانی‌های نفسانی دیده می‌شود. بی دینی و ستیز با آموزه‌های آسمانی در ائتلاف با ضعف دینی و کارشکنی در راه تحقق کلمه حق، جبهه خارجی و داخلی را تشکیل داده و آزمون دشواری را فراروی مومنان فراهم می‌سازد.

اما خداپرستان، از در دیگری وارد می‌شوند. برابر این آیه شریفه، رفتار مبارزان حق‌مدار، همه دسیسه‌ها را نابود می‌کند. چرا که به تصریح آیه، این کاربرد نه تنها به شکست خودی ها نمی‌انجامد که باعث افزایش ایمان‌شان می‌شود.

ریشه‌یابی این رفتار، دستاورد  نغزی دارد:

1.       مومنان از آن‌جا که به راه خود باوردارند و هرگونه ملامت و دشمنی را به جان خریده‌اند، هیچ فشار تبلیغاتی و تهاجمی، آن‌ها را نمی‌لغزاند.

2.       تلاش و نیرنگ دشمنان داخلی و خارجی، خود نشانه حق بودن جبهه خودی است . این نکته است که عزم رهروان راستین را استوارتر می‌سازد.

3.       هشدارهای واقعی در باره تحرکات دشمنان که فارغ از جنجال آفرینی و ایجاد روحیه رعب و وحشت در جامعه صادر می‌شود ، هدفی پیش‌گیرانه دارد. این هشیاری و بیداری آنگاه که در آوردگاه های رزمی، سیاسی و تبلیغی با موارد عینی و واقعی روبرو شده و به درستی هشدارها رهنمون می‌شود، افزایش باور را به همراه داشته و رزمندگان و دیدبانان گستره جنگ نظامی و فرهنگی را راسخ‌تر می‌سازد.

نکته ظریف دیگر این آیه « توکل» است که المیزان در بحث جداگانه‌ای بدان پرداخته است. علامه به کرسی نشستن اراده انسان را در گرو اسباب مادی و معنوی ارزیابی می‌کند و به ثمر ننشستن اراده بشر علی رغم فراهم شدن اسباب مادی را نقص در طرف معنوی می‌داند.

این نقص ها را می‌توان ترس، سستی، بدگمانی، اندوه، حرص و سفاهت خواند. این‌جا می‌توان با کمک آیات دیگر به کارکرد توکل پی برد: 
 

مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (الطلاق2) وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیٍْ قَدْرًا (الطلاق3)

آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد، داده مى شود، و هر کس از خدا پروا کند، ‏[‏خدا‏]‏ براى او راه بیرون شدنى قرار مى دهد. و از جایى که حسابش را نمى کند، به او روزى مى رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازه اى مقرر کرده است.

 
المیزان رهنمون می‌شود که با توکل به خدا تمام اسباب مادی و معنوی کامل می‌شود و چون هرچه خدا اراده کند شدنی است پس اگر بنده آرزویی کند (و توکل کند) و از غیر خدا چشم پوشد، اگر سعادت واقعی در آن باشد آن آرزو شدنی است و بنده کامروا.

نتیجه بسیار جالب تر آن که خدا، گاه برای تحقق خواسته خالصانه بنده خود، اسباب مادی و معنوی را گردهم می‌آورد که بنده از آن خبر نداشته و نتیجه چنان می‌شود که انتظار نمی‌رفت و اعجازی رخ می‌دهد.
 

حرف آخر این که منابر و تریبون ها و رسانه‌ها را منافقانه یا ناخواسته آفند تبلیغات دشمن نکنیم و بر طبل بزرگ نمایی دشمن نکوبیم که « الله اکبر» !

 هنوز (تا ابد ) قرآن کتاب هدایت است و حق پیروز و باطل ، رفتنی!


دغدغه وحدت

 

 

جمعی از اساتید، فضلا، پژوهشگران و مبلغان حوزه‌های علمیه کشور، هشتم آذر با  حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار و گفتگو کردند.

دراین دیدار چهار ساعته برخی از اساتید، فضلا، پژوهشگران و مبلغان حوزه‌های علمیه قم، مشهد و اصفهان با بیان دیدگاه‌های خود تلاش کردند دغدغه‌ها و نیازهای امروز حوزه را برشمارند.

محور این بیانات را می‌توان در این دسته‌بندی گنجاند:

 

الف : درون حوزوی:

           

مدیریت :

  • تدوین نظام جامع حوزه‌های علمیه
  • گسترده شدن تشکیلات اداری پژوهشکده‌ها و مراکز حوزوی
  • برنامه‌ریزی فراگیر برای مسائل آموزشی و پژوهشی حوزه‌های علمیه خواهران

 آموزش:

  • لزوم بازنگری و جایگزینی متون آموزشی تحت اشراف مراجع عالیقدر و مدرسان حوزه
  • توجه سازمان یافته‌تر به قرآن و نهج البلاغه
  • بومی‌سازی علوم به ویژه علوم انسانی
  • لزوم آشنایی بیش از پیش با ادبیات فارسی و فن خطابه
  • صیانت از جایگاه فلسفه اسلامی
  •  اهتمام جدی به علوم انسانی
  • ایجاد رشته‌های تخصصی در حوزه‌های علمیه

 پژوهش:

  • اهتمام جدی‌تر به پژوهش و تحقیق به ویژه درخصوص مسائل فقهی
  • توجه به محتوا و کیفیت پژوهش‌ها همزمان با رشد کمی پژوهشکده‌ها
  • ایجاد فضای نقادی و آزاداندیشی در مباحث علمی

 تبلیغ :

  • ضرورت هماهنگی در مسائل مربوط به تبلیغ و مبلغان
  • آموزش شیوه‌های مختلف و نوین تبلیغ

 ب: حوزه و جامعه

 

  • نگاه استراتژیک به وحدت حوزه و دانشگاه
  • اهتمام بیش از پیش رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی برای شناساندن نخبگان و محققان ، و ظرفیت‌ها و پژوهش‌های حوزه
  • بازتعریف جایگاه حوزه در فعالیت‌های فرهنگی و علمی کشور و نحوه تعامل مراکز علمی و فرهنگی با حوزه‌های علمیه
  • تحقیق و پژوهش در خصوص مباحث روز زنان و خانواده

 ج : حوزه و جهان:

 

  • برنامه‌ریزی جامع و دقیق‌تر برای طلاب خارجی
  • ایفای نقش فعال‌تر حوزه برای نشر معارف دینی و پاسخگویی به نیازها در عرصه بین‌المللی
  • بهره‌برداری هدفمند و متمرکز از فناوریهای نوین اطلاعات و رسانه‌های الکترونیک برای عرضه جهانی تولیدات علمی حوزه‌های علمیه

 سرانجام و تحقق این خواسته‌ها در گرو همدلی، هماهنگی و همفکری دلسوزان حوزه است . بی گمان رسیدن به نقطه مطلوب در چند روز و چند ماه دست‌نیافتنی است و باید در تدوین چشم انداز تحول‌گرایانه حوزه علمیه گنجانده شود؛ نکته‌ای که مورد تاکید مقام معظم رهبری بود.


شعر مقدس!

برای جنگ مقدس ، شعر لازم شد
     برای شعر مقدس ، جنگ لازم نیست؟

مبارزه بانفس، جنگ من است
   و هرچه که نام است
    ننگ من است

ننگ بالاتر از این که به نام شهید
      تنور نانوایی نام من
   گرم است

سوابق جبهه‏ام را که نداشته‏ام
    ویا حضور دو  روزه برای فرار

                و درصدی که مغز مرا به ترکش خورد
    همان نداشته آبروی مرا
که با خود برد

خجالتی که از سنگ مزار می بلعم!
نگاه شرم مرا که سنگ شهید می‏خواند!!

                            مریضی وجدان من که آخر مرد!!!

کسی که ریش‏های مرا می‏بیند
   به ریشه‏ی جیب‏های من می‏خندد؟!

چه پول‏ها که بعد از جنگ عاید شد
          چه سودها که می گیرند امروز
                                   به نام بسیج!

کسی هم نمی‏پرسد    آیه ربا برای چه نازل شد؟

منی که دیروز نبودم و امروز هم
همیشه هستم وگرسنه‏ام بی پول

طمع، قناعت مرا
           با دندان عقل می‏جود هنوز!

گذشته را به نام سرداران
              ضمیمه کرده‏ام به پرونده سابق
و ساخت و سوز وطن را به نام سرداری
         نوشته‏ام به حساب نسل‏های لاحق

جدال من ونفس همچنان باقی است
یا مرگ یا شهادت، هردو ناچاری است !!
               



   


در آغوش ماسه‏ها !

این هم یکی از اون نوشته‏های جوان‏تری! آن  روزها که وبلاگ نبود اما حرف بود!

صبح یک روز تعطیل کنار ساحل نشسته و به کنده درخت خشکیده‌ای تکیه کرده‌ام پاهایم را در شن نرم کنار دریا فرومی‌برم و ماسه‌های ریز و مرطوب را مشت کرده و روی بدنم می‌پاشم این بازی لذت بخش را ادامه می‌دهم در حالی که موسیقی زیبای طبیعت به گوش می رسد صدای امواج دریا که به ساحل می‌خورد و در راه برگشت، گوش‌ماهی‌ها را تنها می‌گذارد و کمی آن طرف‌تر چند مرغ دریایی دارند زندگی می‌کنند و آوازشان ماهرانه روی آهنگ متن "صدای آرام باد" و " گام های خیس آب " تنظیم شده است .
خورشید ، دریا را طلا‌پوش کرده و عطر صبح نیز همراهی می کند تا چیزی کم نباشد.
به خودم نگاه می کنم که کم‌کم در آغوش نرم ماسه‌بادی‌های ساحل فرو رفته‌ام ؛ در تنهایی لحظه‌های نوجوانی‌ام ناگاه فکری به ذهنم حمله می‌کند . از خودم می پرسم این همه زیبایی برای چیست در حالی که من چند سال دیگر مرده و دفن خواهم شد و یا شاید همین دریای زیبا و آرام مرا فریب دهد و آب را در سینه‌ام فرو برد و تن بی جانم را روی خود شناور کند.
کمی می‌ترسم و به اطراف نگاه می‌کنم کسی نیست تا با او حرف بزنم و از این فکر وخیال ها در بیایم .
چشم‌هایم به جزیره کوچک سنگی میان دریا دوخته می‌شود. شاید رنگم پریده باشد تصور می‌کنم آب دریا به سویم هجوم می‌آورد و دیگر مهربان نیست اگر غرق شوم چه؟ این‌جا هر چه فریاد بزنم کسی صدایم را نمی‌شنود همین طور که مات و مبهوت در جای خودم نشسته‌ام احساس عجیبی قلبم را پر می‌کند .
فکرهای سیاه وخط‌خطی پراکنده می‌شوند و یک نقطه نورانی در آسمان ذهنم پیدا می‌شود؛ احساس می‌کنم کسی دست مرا گرفته است؛ حس می‌کنم به جایی بسته‌ام؛ به نظرم می‌رسد قدرتی مهربان همیشه مراقب من است هرکجای دنیا که باشم. حالا دیگر تنها نیستم حتی اگر هیچ انسانی صدای مرا نشنود! این نیروی شگفت همراه من است.
راستی من در چه حالی هستم؟ چه هیجانی دارم! تا چند لحظه پیش ترس وجودم را فراگرفته بود اما حالا آرام و مطمئن هستم مثل یک خلبان که با سلامتی فرود آمده است و پاهایش استوار بر زمین با قامتی تکیده و چشمانی که به جایی خیره شده‌اند اما به خاطر چند قطره اشک، براق و نورانی به نظر می‌رسند.
اکنون می‌فهمم معنای آن اشک‌ها چیست . آدم وقتی امیدش از هه قطع می‌شود و می‌هراسد ناگهان مرغ دلش به سوی حقیقتی روشن پرواز می‌کند و در گرماگرم محبتش غوطه می‌خورد و لذت می‌برد.
چرا گریه نکنم؟ وقتی خودم را بیشتر از همیشه به آن عزیز مهربان که همواره به یاد من است نزدیک‌تر می‌بینم  و او را با تمام وجود احساس می‌کنم.
بی‌اختیار پیشانی‌ام را روی ساحل می‌گذارم و نام اورا صدا می‌کنم خدا..خدا..خدا...
موج آرامی به سویم می‌آید دریا صورتم را می‌بوسد و اشک‌هایم را با خود می‌برد .
وقتی با دقت به صدای طبیعت گوش می‌کنم درمی‌یابم که حتی مرغ‌های دریایی هم خدا را صدا می کنند!

 


خورشید در پس واژه‌ها

اشاره : این نوشتار درپی تقرب به معنای کلید واژه‌های مبحث آخرالزمان است و به فرایند تغییر الفاظ و معانی و کاربردها ، نگاهی کوتاه اما لازم دارد.

دگرگونی های بزرگ در جهان و مباحث آخرالزمانی، ظهور موعود ، منجی ، در یک دین ، مذهب و عقیده منحصر نمی شود و تقریبا همه ابنای بشر در طول تاریخ به انتظار حوادث خطیر و بزرگی در پایان جهان هستند.
انسان‌ها به روزهای خوبی می‌اندیشند که ستم برچیده شود و زمین پر از داد و مهرورزی و برابری شود. در نگاره ها و انگاره ها ، چنین رویکردی پس از حادثه‌ای بزرگ روی خواهد داد، اتفاقی که شاید خوش نباشد.
با توجه به عملکرد بشر در پیروی از هوس ‌ها و طغیان و سرکشی ، به راحتی قابل درک است که این حادثه شاید یک انفجار باشد . وقتی که غصه ها روز افزون شود و بغض، گلوی عالم را بگیرد و در یک لحظه غم انگیز اشک ها جاری شود و پس از آن سبکدلی جای کینه را بگیرد. 
در باره تمام عناصر این حادثه شاید صدها تعبیر و هزاران واژه به کارفته باشد . در هر زبان و آیینی، قدیمی ترین واژه‌ها،‌ به موعود آخرالزمانی اختصاص دارد.
دیرینگی این باور و کهنگی واژگان در عین زنده و پویا بودن آن همواره علاقه‌مندان را به معنا کردن و مصداق‌یابی می‌کشاند و در هر عصری حوادث گوناگون، تاریخ ‌های زمانی خاص و شخصیت‌های ویژه، مورد توجه قرار می‌گیرند و در بسیاری از موارد، افکار عمومی نیز به بازی گرفته شده و از این باور سوء استفاده می‌شود.
نکته‌ای که در این نوشتار به تبیین آن می‌پردازیم، فرایند دگرگونی زبان و کاربرد معانی و الفاظ است که در موضوع مورد بحث یعنی حکومت جهانی موعود، مدخلیت دارد.
برای آشنا تر شدن با این بحث در مرحله اول مثال‌هایی را بیان می‌کنیم:

انسان‌ها در روزگاران قدیم از درخت و چوب در خانه‌سازی و وسایل منزل استفاده می‌کردند، ادامه مطلب...

مباهله، نماز باران نیست !

سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، ظرف زمانی مناسبی برای تمرین همزیستی عاقلانه و مهرورزانه است.
ملتی که دشمنان خطرناکی دارد نباید قومیت ها ، مذهب ، لهجه و زبان و گرایش های سیاسی متنوع خود را بهانه ای برای دخالت و هجوم بیگانگان قرار دهد: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ*الحجرات13* اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى تردید، خداوند داناى آگاه است.

همان طور که اعتقاد به وحدانیت خدای متعال و گواهی به رسالت پیامبر خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله) کافی است تا همکیشان مسلمان، هرگونه اختلاف رفتاری و سیاسی را کنار گذاشته و ضمن احترام به معتقدات مذهبی یکدیگر در برابر دشمنان اسلام ید واحده باشند : وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ*آل عمران103* و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید; و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان ‏‏‏‏[یکدیگر] بودید، پس میان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید; و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن مى کند، باشد که شما راه یابید.

نکته مهم در این میان رعایت حقوق اقلیتی و اکثریتی است. اقلیت همواره حقوقی دارد که نباید نادیده گرفته شود ودر برابر اکثریت نیز محدودیت هایی دارد که نباید بیش از ن توقع داشته باشد . همان طور که اکثریت بودن نباید به تمامیت خواهی بیانجامد.ادامه مطلب...

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >