سلام حامد جان
خوب شد اين كامنت قبلي رو گذاشتم و گفتم كه نياز به تحقيقات و سرچ بيشتري داريد والا معلوم نبود كي مي آمديد ؟ و با نوشتن مطالبي از صحيفه ي نور ( هشتاد درصد از كامنتي كه نوشتيد )
و حتا در آوردن اينكه چند بار كلمه ي اشتباه در آنجا ذكر شده
كه كاملن معلوم بود اين اطلاعات برايتان كاملن تازه است . زيرا قبلن گفته بوديد : اگر مي شود يك جمله از ايشان بياورم كه ....
بگذريم . حال اگر يك مقدار بيشتر بررسي كنيد به جملاتي از امام بر مي خوريد كه اشتباه بودنشان را تاريخ معلوم كرد هرچند خودشان اقرار نكردند يا اينكه وقت نكردند . نمي دانم چقدر از عمر شريفتان مي گذرد و آيا يادتان مي آيد يا نه ؟ بروي ديوار هاي شهر اوايل جنگ شعارهايي از ايشان به چشم مي خورد ، ببينيد:
_ اگر اين جنگ بيست سال هم طول بكشد ما تا آخر ايستاده ايم .
_ تب جنگ در كشور ما جز با سقوط صدام فرو نخواهد نشست .
... و سخناني كه در بهشت زهرا بابت آب و برق مجاني و ساير قضايا گفته بودند . بنده خداي مي گفت براي تحقيقات مجبور به تهيه ي نوار سخنان بهشت زهرا ي امام در بدو ورود شان به ايران بودم اما موفق به تهيه ي آن نشدم . بعد اطلاعات ايشان را خواسته بود و دليل اين جستجو را از ايشان پرس و جو كرده بودند !!!
... سخن ديگر آيا بعد از گذشت سي و يك سال كه از انقلاب مي گذرد و با توجه به اينكه همه امام را بنيانگذار اين نظام مي دانند،
وجود مشكلات ريز و در شت در مملكت اعم از سياسي و فرهنگي و اقتصادي خود بيانگر اين نيست كه خشت اين بنا از همان اول كج گذاشته شده بود ؟ يك سوال ... ؟ اگر الان امام سر از بالين مرگ بردارد و مملكت را در اين اوضاع آشفته ببيند چه خواهد گفت و اگر زمان به عقب بر مي گشت و امام فرصت دوباره پيدا مي كردند
به نظر شما كدام كارها را مي كردند و كدامها را نمي كردند ؟
حتا اگر شما هم جاي امام بوديد با توجه به تجربه ي فرضي قائل به خيلي از اشتباهاتتان مي شديد و آنها را دوباره مرتكب نمي شديد
اما بر گرديم سر جناب آقاي به قول شما دباغ !!!
صادقانه بگوييد ! دليل اصلي عناد شما ، انصار و اكثر روحانيون با ايشان چيست ؟ تاييد مي كنيد كه همه ي دعواها سر نظريه ي
ايشان در ((قبض و بسط تئوريك شريعت )) هست ؟
اگر تاييد مي كنيد ، چقدر كتابهاي ايشان را مطالعه كرده ايد و چقدر با آراي ايشان آشنا هستيد ؟حامد جان اميد وارم از آنها يي نباشي كه مي گويند آين كتابها نجس است و آنقدر بي ارزش كه من وقت خود را براي خواندنشان تلف نمي كنم . چون شما را اهل مطالعه و تحقيق مي بينم انتظار برخورد علمي هم از شما دارم
يعني به نظر من شما كه علم مخالفت با يك فكر و نظريه را
به پا مي كنيد و اينطور براي مخالفت با آن وقت و انرژي مي گذاريد خيلي طبيعي هست انتظار داشته باشيم حداقل يك بار كتابهاي ايشان را ( قبض و بسط ، فزبه تر از ايدئولوژي ، مديريت و مدارا ، يا حداقل سياست نامه )) مطالعه كرده باشيد .
اگر احيانن اينطور است آيا بهتر نيست به جاي آلوده كردن قلمتان به جملاتي كه در پست اخير نوشته ايد ( با توجه به اعترافي كه در اخر نوشته خود فرموديد در باره ي اين نوع ادبيات !!! )
آيا بهتر نيست آراي ايشان را به نقد بكشيد و يك فضاي دوستانه و علمي بوجود بياوريد ؟؟؟ و اگر حتا بخواهيد ايشان را شكست هم بدهيد اين بهترين كار شماست چون اگر شخص بي طرفي نوشته ي شما را ببيند قطعن طرفدار او خواهد شد . به قول معروف اگر مي خواهي كسي را سرشناس و موجه و معروف كني به او حمله ي بد كن و اگر مي خواهي كسي را به شكست بكشاني از او دفاع بد كن . بنده سروش را از سال پنجاه و شش مي شناسم
و كتابهاي زيادي هم از شريعتي و مطهري و بازرگان و امام و ديگران مطالعه كرده ام نمي گويم سروش براي من حرف آخر را زده ولي بعضي آراي ايشان را قبول دارم و بعضي را هم ندارم ...
با اين حساب فكر مي كنم اگر بخواهم سروش را به نقد بكشم
از شما بهتر اين كار را انجام دهم !!!
بنده هيچ دشمني با هيچ كس ندارم و نفرتي هم از كسي ندارم
فكر مي كنم همه حق دارند حرفهايشان را بزنند ولي نبايد به فكر حذف يكديگر بيافتند ، و وجود همه ي گروه ها و احزاب و افكار براي اعتلاي ايران و اسلام لازم است . دوستانه و برادرانه از شما استدعا دارم روش خود را عوض نموده و با قلبي سرشار از عشق به همه حتا مخالفان و دشمنان خود قدم در راهي بگذاريد كه
آخر اين راه به آبادي و صلح آميز شدن اين سياره ي كوچك منتهي شود . در اخر شما را به اين گفته ي شريف جلب مي كنم :
من حاضرم جانم را بدهم تا تو كه با من و افكار من مخالف هستي
بتواني آزادانه به بيان افكار خود بپردازي .