برای قدس

آری! وعده خدا ، شدنی است . اسطوره شکست ناپذیری اسرائیلیان را خدا در قرآن خویش شکسته است و روح خدا خمینی کبیر ، سال ها پیش برای ادای کلمه حق به پاخاسته و امروز ، فرزندان مومن جهان اسلام در خط مقدم لبنان لشکر حزب الله طالوت را به راه انداختند تا نصرالله ، خانه عنکبوتی جالوت را با سر انگشتان داوودی‌اش ، آشفته کند که فرمود : قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ*البقرة249* کسانى که به دیدار خداوند یقین داشتند، گفتند: « بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار، به اذن خدا پیروز شدند، و خداوند با شکیبایان است. »

ادامه مطلب...

افطاری آخر!


بالاخره ما هم سری از سرا و دلی از عزا در آوردیم.
اما چون اسم ما از قلم شهرت آقایونا افتاده بود ...
ما خودمون محض ریا دست به کار شدیم و
در یک پلاکارد ( لیلی پوتی) به تبلیغ وبلاگ خودمون پرداختیم
اینم عکسش که یکی از جمعیت نسوان زحمتش و کشیده
البته ما راضی به زحمت نبودیم و لی خب کاری که شده
امیدوارم نخورده باشنش!!!!!!
آخه یکی پرسید اینو چی کار کنیم گم نشه گفتم بخورش!

 

بگذریم اگه می خواید بدونید اقای راستگو چی گفت برید ببینید.


زندگی به نام عشق


شما که آدم های مذهبی هستید چطور زندگی می کنید ؟ من از وقتی کتاب های حدیث خوندم از زندگی بیشتر سیر شدم . ما که قراره بمیریم و وقتی دنیا و مادیات ارزش نداره به چه امیدی می شه نفس کشید ؟ آخه وقتی قراره اون دنیا عذابمون بدن برای چی می شه خوش بود ؟ اصلا شاد بودن در اسلام معنی داره ؟ چرا بعد از یه کم خوشی همش غم می آد ؟ دلم می خواد بمیرم من خستم . خیلی وقته از در خونه بیرون نمی رم . کاری نمی تونم بکنم . وقتی فکر می کنم طبق احادیث باید مرگ رو همش پیش چشم بیارم یا هر لحظه ممکنه نباشم دیگه نمی تونم کاری کنم حتی اگر بگن برای ثواب اون دنیاست . شماها از زندگی لذت می برید ؟ اصلا باید لذت برد ؟ من به اعتقادات شخصی کاری ندارم . این جوری خودکشی هم نمی شه کرد .  چرا خدا این کارو با ما کرده .

 

سلام

آدم های مذهبی مثل بقیه آدم ها زندگی می کنن چون آدمن

کتاب های حدیث پره از زیبایی ها ی  زندگی ، طبیعت ، خداشناسی ، عشق و محبت و نوع دوستی

آدم های مذهبی گریه می کنن از سر عشق و می خندن از سر مهر

این ادعا نیست واقعیته

چون دنیا چیزی نداره که براش اشکت و حروم کنی و وقتی خدا رو داری چرا شاد نباشی

مرگ این قدر شیرینه که برای رسیدنش لحظه شماری باید بکنی  و امید وار باشی  که این قدر زنده بمونی تا بتونی خوب بمیری

بعضی ها برای خوب مردن جون می دن ( شهید می شن )

مرگ دروازه حضور در جهانی بزرگ ر و اسرار آمیز تر و شگفت انگیزه

تو که اعماق دریا ها رو ندیدی و شکوه آبشارهای  بزرگ دنیا رو

تو که هنوز سجده شبنم روی سجاده  گلبرگ رو نمی فهمی

تو که لذت تابش ماه بر پوست شب رو حس نمی کنی

تو که ذکر برگ ها با سمفونی نسیم رو نمی شنوی

تو که کتاب راز آفرینش و نرم افزار هدایت رو ورق نمی زنی

تو که خبر نداری فرشته ها بر انسان سجده کردند

تو که نمی دونی بال فرشته ها زیر پای کسانی هست که دنبال دانش هستند

و تو که  هزار تا زیبایی رو

حتی زیبایی درد ، انتظار ، فقر ، گرسنگی و امتحان شدن رو درک نمی کنی

تو که روح پاکت رو از رقصیدن در تالار ناز و کرشمه عالم عشق محروم کردی

تو که عشوه ها و خنده های زیر لبت برای معشوق ، سال هاست که مرده

وتو که .......

چطور می خوای درک کنی که دنیا و آخرت  یکی هستن و مرگ، لحظه چشم بستن از این و چشم باز کردن به اونه

وقتی نماز می خونی ، همون لحظه جوان زیبا رویی  در مقام آخرتی تو آفریده می شه که ثواب نمازه

و وقتی قرآن می خونی همون لحظه از دهنت نور خارج می شه ولی تو چشمات رو نشستی که ببینی

و اگر تا آخر نخوای چشماتو باز کنی و بی هدف توی این دریای مواج دست وپا بزنی و خودت وبا غرق شدن

در گناه راضی کنی

بالاخره لحظه مرگ به سراغت میاد و آب زندگانی رو رو سرت می ریزه و تو از خواب غفلت بیدار می شی

اما صد افسوس می خوری که برای سفر تو این عالم پر رمز و راز ، توشه مناسبی نیاوردی

و بهترین توشه مسافر ، ایمان به خدایی که مادر رو افرید و مهر مادری رو و مهر خودش به بنده هاش از مادر بیشتره

چه توشه ای بالا تر از امید به بخشایش کسی  که جز اون امیدی نمی شه داشت و مهر بان ترین مهربانانه

چه لذتی بالا تر از این که هر ثانیه خودت  رو در آغوش کسی ببینی که زیبا ترین ، دوست داشتنی ترین و قدرتمندترین موجود جهانه و

نخوای این ثانیه ها رو از دست بدی

اگر هنوز مست این میخانه نشدی ، دیر نشده

ساقی هست و ساغر به دست و لبخند زنان در گوش تو زمزمزه می کنه که بیا!

باور نمی کنی ؟

دورکعت نماز برای برای حرف زدن با معبود و چند آیه قرآن برای  آرامش دل ، آغاز خوبیه ...

امتحان کن.

از طرف یک دوست که نمی شناسی


باور نمی کنید!


گفته بودم که خاطره خوش مشهد رو بعدا می گم.
بله مشهد فقط شهر دزدها نیست.
در مشهد فرشته هم پیدا می شه!!
ما هم مثل هزارا زایر دیگه دلمون می خواست بریم یه جایی
برای کسایی که التماس دعا گفتن (!) خرید کنیم اما ارزون باشه.
رفتیم سوار اتوبوس شدیم از دم حرم تا بازار بزرگ روس ها که خارج از شهره
شاید بعد از نیم ساعت رسیدیم.
تو اتوبوس شلوغ بود و هر بار که تو ایستگاه نگه می داشت یه نفر می گفت : رسیدیم ؟
که اعصاب همه رو خورد کرده بود ..... خلاصه رسیدیم.
تو بازاز قیمت ها خوب بود اما امکانات کم !
مثلا یا مغازه ها کارت خون نداشتن یا عابر بانک ها خراب بودن .
بعد از کلی راه رفتن و نسبتا خرید خوب
با قیمت نسبتا خوب ، خواستیم برگردیم.
یه تاکسی گرفتیم دربست.
طرف هر قیمتی می گفت قبول می کردیم چون هم راه دور بود هم خسته بودیم.
اما راننده یه قیمت مناسبی گفت ماهم پریدیم بالا.
البته قبلش وسایلا رو گذاشتیم صندوق عقب که توش چندین هندونه گرد جا خوش کرده بودن.

راننده تعارف کرد و ماهم خندیدیم رفتیم نشستیم رو صندلی.
راه که افتادیم راننده گفت اگه می شه سر راه من هندونه هارو بذارم خونه بریم.
من گفتم ما که دیرمون شده حالا چند دیقه هم روش!

راننده گفت : بریم خونه ناهار !!!!!!!!!!
گفتم نه بابام منتظره باید خودمون و برسونیم
سر راه نگه داشت تا هندونه هارو بذاره خونه ...
چند لحظه بعد یه پارچ شربت و چند تا لیوان آورد تا خنک شیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد راه افتادیم تا رسیدیم . وقتی وسایل هارو برداشتم دیدم دوسه تا هندونه
هم گذاشته برای ما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خلاصه هر کاری کردم بیشتر از اون مبلغی که گفته بود نگرفت که نگرفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ما موندیم و شرمندگی از مهمون نوازی این مشهدی که آبروی همه مشهدی هارو خرید.

حوالش با امام رضا !


میثاق نا نوشته

 

رفتار های هنجار شکن در انتخابات معمولا از افراد عادی و توده مردم سر نمی زند و حتی شایعه سازی ها نیز مرجعی سازمانده و برنامه ریز دارد . این رفتار ها اگر چشمی به بیرون مرز ها نداشته باشد دستی در کنار دست های اطرافیان دارد!

با وزیدن موسم انتخابات در کشورمان ، حال و هوای تازه ای در رسانه ها مطبوعات و جریان های سیاسی ایجاد می شود و نشاط سیاسی در جامعه به چشم می خورد.
انتخابات عرصه ابراز وجود و حضور و نیز معرض گزینش و پسند مردم است .
در این راستا دو رویکرد قابل تصور است ؛ مسابقه برای پیروزی ، رقابت برا ی خدمت .
این دو عنوان، به سادگی مسیر حرکت جریان ها ، احزاب ، اشخاص و گرو های سیاسی را از هم جدا می کند.
در رویکرد اول ، هدف ، با هر وسیله و روشی باید به دست بیاید و در رویکرد دوم ، ابزار ها و رفتار ها برابر و همسان هدف ، به کار گرفته می شوند.
گزینش خبرگان ملت برای گزینش رهبر که از جایگاه مهم و رکینی برخوردار است و مشروعیت نظام را تضمین می کند ، در میان دیگر انتخاب ها از بار شرعی تری برخور دار است.
این کنش مدنی و رفتار جمهور مردم ، از آنجا که به اجرای صحیح آموزه های دینی منتهی می شود و نقطه جدایی طاغوت از حکومت اسلام را رقم می زند ، باید که از رویکردی مشروع برخوردار باشد.
در این فرایند که از مقومات اصل مترقی ولایت فقیه است ، ملت ، احزاب و خبرگان ، هر کدام نقشی دارند و هم داستانی آن ها می تواند در به دست آوردن نتیجه خداپسند موثر باشد.
حضور از روی احساس تکلیف و روشن بینانه ، حمایت بی غرض و مهر ورزانه و نیز انتخاب اصلح و آگاهانه ، دانه های تسبیحی است که نباید با ندانم کاری و فشار های سیاسی از هم بپاشد.
ادامه مطلب...

خال هندو و طوطی دل

امشب امشب با تو ای دل نقل یک افسانه دارم

امشب امشب تا سحر من حال یک دیوانه دارم

یاد باد آن روز و شب هایی که در زندان سینه ام طوطی شکر شکنی بودی که قفس را برای نَفَس می خواستی و نغمه ات جز تکرار بی معنای زمزمه  دل های عاشق نبود که : « دوستت دارم » .

  

این بود و دلخوشی به آب و دانه روزانه ات تا روزی که چشم بازرگانم هوای سفر کرد.

تو ناگهان افسردی و دیگر نخواندی ؛ پر داشتی اما پرواز نصیب دیگران بود .

 چاره ای نبود جز بدرقه بازرگان . اما خواسته ات تنها یک تحفه بود و آن در میان گذاشتن حال و روزت با مرغکان دیار هندوستان.

 

چشم هم به منت پذیرفت و راهی شد تا به مقصود رسید .

خال هندو را دید و صد مرغ کشته در اطرافش ؛ طوطیانی که دیگر تقلید نمی کردند  و یکرنگ شده بودند .

تجارت کار خود را کرد و تو دیگر طاقت نیاوردی.

خبر رسید که تاجر بر نمی گردد!

در کنج قفس حیران شدی و پر افکنده . دیگر صدایی نشنیدی تا تکرار کنی .

گفتند مرده ای و از قفس آزادت کردند .

اما تو زنده تر از تمام عمرت بودی به اعجاز عشق .

تا لب هندو پریدی و آواز سر دادی که : « دوستت دارم » !

 

 چشم بازرگان مرغ دل از کف داده بود و هیچ نستانده بود .

دیار خویش فراموش کرده و سرمایه با خته بود .

او هرزه گرد دیار یار شد و تو کشته خال هندو !


مشهد شهر دزدها !

ناراحت نشید!

قول داده بودم خاطرات سفر به مشهد رو بگم.

خاطرات شیرین باشه برای پست های بعدی.

من هم می دونم که مشهد شهر امام رضا و اولیای بزرگه

اما سیل زوار  باعث شده یه عده سود جو

چهره بدی به شهر بدن که باید یه فکری براش کرد.

یکی از این خاطرات بد من به کسبه و راننده ها مربوط میشه:

داستان از این قراره که یک تاکسی در بست در یک کورس به حرم مانده

(خیابان خسروی) از ما هشتصد تومان گرفت ! توجه کنید اونجا تهران نیست

یه بار هم چند تا تاکسی از جلوی ما خالی رد شدن با این که مسیر دیگه ای نمی شد برن

اما نگه نداشتن تا این که به یکی شون گفتم عجیبه که شما تاکسی هستین ، مسافر هم

هست اما سوار نمی کننین.

رفت جلوتر دوتا خانوم رو در بستی سوار کرد بعد بوق زد منم سوار کرد!

گفت بیا تا برات تعریف کنم چرا این جوریه

از داغ کردن ماشین گفت و گرفتاری !!!

بعد هم گفت چند قدم جلو تر نزدیک حرم دربستی زیاده صرف نمی کنه مسافر سوار کنیم.

چند دقیقه بعد رسیدیم من پیاده شدم صدتومانی دادم اما بقیه نداد!

نرخ اون مسیر فقط پنجاه تومنه اما درد دل شنیدن هم هزینه داره خب!!!

در مسیر برگشت دو نفر بودیم.

یه سواری شخصی نگه داشت.

جلو یه مسافر سوار کرده بود که تازه از اعتکاف در اومده بود.

وقتی خواستیم پیاده بشیم گفتم چقدر شد؟

گفت دویست تومان !!

با نا رضایتی دویست تومان بهش دادم

اما گفت نفری دویست تومان !!!!!!!!!!!!!!

دیگه خونم به جوش اومد اما خونسرد گفتم کرایه مسیر پنجاه تومنه

شما دوبرابر بگیری میشه دویست نه دیگه چهار صد.

یارو هم خوب غیر از فحش کار دیگه ای بلد نبود.

به اون بنده خدا معتکفه گفتم حاج آقا درست نمی گم ؟ گفت درسته ولی خوب

شلوغه .....

راننده دادو بیداد می کرد و فحش می داد ( فرهنگ و داشته باش) گفتم خب

شب جمعه است اگه می خوای گدایی کنی چرا می گی چهار صد بگو هزار!!!

یارو قاط زد می خواست بیاد منو بزنه  من گفتم پول زور نمی دم!

چراغ سبز شد گفت یالا بده باید برم گفتم میام اون طرف وایسا تا حالیت کنم

یارو فحش داد و گازش و گرفت و رفت.

مغازه ها رو هم که نگو هر چی به حرم نزدیک تر دزد تر!!!

رفتم چند تا جنس خریدم اومدم خونه حساب کردم دیدم زیادی گرفته

رفتم به یارو می گم ، حساب کرده دیده راست میگم اما اونقدر

دست دست کرد که از مغازه اومدم بیرون.

حالا قضاوت کنین آیا مشهد را دزد ها نگرفتن ؟

 می گن : «الناس علی دین ملوکهم » آیا واقعا نمی شه نظارت کرد یا نمی خوان

و برای چی نمی خوان ؟

خاطرات خوش در آینده نزدیک!


امشب امشب

......

امشب امشب با تو ای دل ، نقل یک افسانه دارم

امشب امشب تا سحر من حال یک دیوانه دارم

......

شاید ادامه بدم


خبرخوش!

راستش نمی دونم از کجا شروع کنم

موضوع بر می گرده به این موضوع اخیر که تو وبلاگ زدم

همین قضیه روح ذاکر و ....

تو این مدت پیام های گوناگونی بهم رسید

کسانی که موافق بودن و مخالفا

به هر حال از این که تحمل شدم خوشحالم

اما چند تا نکته رو باید یاد آور بشم:

1 . من نسبت به نوع خاصی از مداحی ها که در سال های اخیر

رواج پیدا کرد ، اعتراض و انتقاد دارم.

2 . برای من فرق نمی کنه که کدوم مداح نمایی با چه هدف و نیتی

از این کار ها می کنه.

3 . دروغ گویی ، تحریف تاریخ ، روضه های فجیع ، کوچک کردن اهل بیت ،

پخش تصویر عریان عزا داران ، استفاده از شمایل خیالی اهل بیت ، خود زنی ،

تمرکز بر ذکر گویی طولانی بدون مجالس وعظ ، تقلید صریح از آهنگ های

لوس آنجلسی و به روز! استفاده از اشعار مشرکانه و کافرانه و غلو گویی ،

تخدیر مذهبی جوانان ، القای حس مصونیت از عواقب گناه به بهانه شفاعت ،

تخریب شخصیت جوانان با نسبت دادن القابی مثل سگ و خاک بر سر و غیره ،

ترویج روحیه انتقاد گریزی و بی تفاوتی نسبت به نصایح علمای دین ، تحت عنوان دیوانگی!،

مرید بازی با جوانان و نوجوانان کم اطلاع ، سرگرم کردن جوانان و غفلت

از مسایل مهم جهان اسلام و تشیع ،دور کردن مخاطبان از معارف ناب شیعه

و تفسیر قرآن با غنای کاذب مذهبی ، توجیه کردن روش های نامناسب

به بهانه هدف مقدس ، پوچ کردن اعتقادات جوانان شیعه با اصرار زیاد بر

شکل و شمایل زیبای اهل بیت بدون در نظر گرفتن مقام علمی

و معرفتی ایشان ، گریز از انجام تکلیف نسبت به حضرت حجت (عج) به خاطر توجه

بیش از حد به گذشته و فراموشی ناخودآگاه تکلیف سیاسی امروز

شیعه ، اهانت علنی و بدون تقیه به مقدسات سایر مسلمانان ،

 برگزاری مراسم جشن با نام جعلی عید الزهرا و بروز حرکات جلف

، زشت و رکیک ، معرفی به ناحق و ستمکارانه ( شیعه مظلوم ) به جهانیان

 با نماد خون ریزی شقاوت بی منطقی بی رحمی بت پرستی و الحاد

و دهها عنوان کار خلافی که در کشور ما صورت می گیرد و معلوم است

دشمنان با چه هدفی آنرا دنبال می کنند ، چیز هایی است که من به آن انتقاد دارم و هشدار می دهم.

4 . پیشنهاد من ، جمع شدن جوانان هم فکر در گروه های مشخص در هر شهر است

که با توجه به هشدار های بالا نسبت به تاسیس مجالس ذکر اهل بیت و تفسیر قرآن تحت نظارت

روحانیان شناخته شده اقدام کنند و نگذارند دشمنان ، قرآن و اهل بیت را از ما بگیرند که

به قول امام عزیز ، ما هرچه داریم از محرم و صفر است . آری ....

5 . به نظرم می رسد پرداختن به این موضوع فعلا کافی است و در آینده نیز ، موافقان و مخالفان ، چنان چه

موارد مستندی از تخلف مداح نمایان یافتند حتما ارایه کنند تا مورد بحث قرار بگیرد. به ویژه اگر شخص مزبور در قید

حیات باشد بهتر است شاید خود مستقیما جوابگو باشد!

6 . در این مدت چت های زیادی کردم با مخالفان و برخی را روی وب گذاشتم ، مخاطبان به خوبی می توانند قضاوت

کنند که کدام طرف حق بود . طرفی که نگرانی او انحراف هیئت هاست یا طرفی که به جز فحش دادن

و تاکید بر تعابیر مشرکانه و کافرانه  ، حرف دیگری ندارد و با توجیه های کودکانه که در قالب همان مجالس یاد گرفته

تلاش می کند خود را بی گناه جلوه دهد.

7 . غلو در باره اهل بیت در تاریخ شیعه قدمت دارد و چیز تازه ای نیست و در بعضی موارد با دستور صریح ائمه ، اعدام

شده اند. فرقی هم نمی کند که طرف بی سواد بوده یا شاعر یا مهره دشمنان قسم خورده شیعه.

8 . من در این مدت دوستان خوبی پیدا کردم که گرچه گاهی از من رنجیدند اما ....

تا بعد  

 


روح ذاکر (3)

dkjgh lpok: چرا آغاز حرف عشق عین است
علی عشق است و رب العالمین است
به حق گفتم که نامت چیست گفتا
حسین است و حسین است و حسین است

barid_man: حالت خوبه؟
dkjgh lpok: سلام عرض شد
barid_man: علیکم السلام
dkjgh lpok: ممنون
dkjgh lpok: شما خوبین؟
barid_man: من خوبم اما شما
dkjgh lpok: من عالیم
dkjgh lpok: مگهه شک داری؟
barid_man: توپ توپ
barid_man: الحمد لله رب العالمین
dkjgh lpok: سی دی مجلس هفت سید رو دیدی آقای دارستانی صحبت میکرد
barid_man: نه
dkjgh lpok: حتما برو ببین
dkjgh lpok: جواب همه شماهارو داده
barid_man: من از این چیزا خوشم نمی یاد
barid_man: اگه لطف کنی خودت بگی ممنون می شم
dkjgh lpok: گفت
dkjgh lpok: اگه گفته خدا علی هست
dkjgh lpok: خودش گفت اعتقاد ندارم
dkjgh lpok: اون گندههاش تو تهرون هم گفتن
dkjgh lpok: اگه گفته خداست علی
dkjgh lpok: پس چرا سجده طولانی میره
dkjgh lpok: کلی هم نفرین میکنه
dkjgh lpok: خیلی بحث طولانی هست
dkjgh lpok: 45 دقیقه صحبت کرده
dkjgh lpok: به غیر غلامرضا زنجانی
barid_man: بگم؟
dkjgh lpok: بگو
barid_man: خوب چرا باید یه مداح حرفی بزنه که اعتقاد نداره؟
dkjgh lpok: تو شعره
dkjgh lpok: وقتی مست بوده گفته
dkjgh lpok: جو گرفتسش
dkjgh lpok: حالا
dkjgh lpok: تو قضاوت کن
dkjgh lpok: آیا جرم سید جواد ذاکر از پوپک گل دره بیشتره؟
barid_man: مجلس اهل بیت بالاتر از این حر فهاست
dkjgh lpok: اینها رو رضا هلالی هم گفت
barid_man: حضرت امام حتی نام سید الشهدا را به زبان نمی آوردند چون
barid_man: می فهمیدن حضرت چه مقامی داره
barid_man: رضا هلالی با ذاکر چه فرقی داره
dkjgh lpok: طرفداری کرده ازش سر سخت
barid_man: خلاصه
dkjgh lpok: قدر و منزلت یه ذاکر سید الشهدا کمتر از علی فردین بود
barid_man: الان من چی کار کنم؟
barid_man: کسایی که به دین کار ندارن حسابشون جداست اما کسایی که
barid_man: به نام دین و مذهب ما رو سگ معرفی می کنن
barid_man: باید جوابگو باشن
dkjgh lpok: جوابگو هستیم جانم
barid_man: مثلا همین شعر که اول زدی رو جواب بده بینیم
barid_man: فکر کردی چون شعره پس حقه؟
barid_man: مواظب چوب خدا باش که صدا نداره
barid_man: بید مجنون؟
dkjgh lpok: بله
barid_man: جواب بده
dkjgh lpok: گر حب علی و ال پاکش کفر است من کافر دومم خدا میداند
dkjgh lpok: کافر اول سید بود
barid_man: چرا دری وری میگی
barid_man: مگه ما محب آل علی نیستیم
barid_man: چرا عذاب قبر زیاد می کنی؟
dkjgh lpok: بذار زیاد بشه
barid_man: قاط زدی؟
barid_man: من وقتم کمه باید برم اگه حرف حسابی یاد گرفتی بگو
dkjgh lpok: آی مردم من سگ رقیه ام
dkjgh lpok:
barid_man: چخه
dkjgh lpok:
barid_man: آی مردم ببینید اینا شاگردای ذاکرن
dkjgh lpok: are
dkjgh lpok: ما راه اونو ادامه میدیم
dkjgh lpok: یه پیشنهاد
dkjgh lpok: برو محسن صائمی گوش کن
barid_man: یک مشت سگ ول گرد بی منطق
dkjgh lpok: شاگرد سید هست
dkjgh lpok:
barid_man:
barid_man:
dkjgh lpok: بابا ما به تفاهم نمیرسیم
dkjgh lpok: ولش کن
dkjgh lpok: بی خیال
dkjgh lpok: آقا حامد
barid_man: تفاهم!!
dkjgh lpok: من برم
barid_man: من فقط با آدم ها به تفاهم می رسم
dkjgh lpok: علی علی
dkjgh lpok: :-h
barid_man: هر جور راحتی
barid_man: خدا توبه بدعت گذاران را نمی پذیرد
barid_man: و شفاعت اهل بیت به بدعت گذاران نمی رسد
barid_man: نبود؟


<      1   2   3   4   5   >>   >