عرفان پلاستیکی

این متن در نشریه پویا شماره 9 به چاپ رسیده است.

اشاره: 

... حرکت عرفانی کاروان عشق از سرزمین هبوط و نزول به خاک جای بلا و خون و ایثار, داستانی دارد که از «ایام معدودات» آغاز و به «لیال عشر» می‌انجامد. ذی‌الحجه, ماه حاجی شدن عارفان چلّه‌گزار شب بیدار است که تا فجر شهادت عاشورا  طواف می‌کنند و قربانی! که «و و اعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر, فتم میقات ربه أربعین لیله» و در پایان این آغاز ندای «یا ایتها ا لنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»  است, عرفان اسلامی, خدایی شدن, حرکت, جهاد و قربانی دادن «ذبح عظیم» است و حج عارفانه ای که به روایتی از دهم ذی‌الحجه آغاز و به عاشورای محرم ختم می‌شود.

اگر انبیاء برای سالار شهیدان گریسته‌اند,‌عجیب نیست اگر روضه ابا عبد الله را در قرآن جستجو نکنی! حسین را در سوره فجر باید یافت و بر سر بریده‌ای که قرآن می‌خواند باید گریست که زاده زهرا و علی, از رسول خداست و ثار الله است.

عرفان, عشق,‌‌حقیقت, حضور, میقات, ملاقات, ایثار, شهادت و جهاد اکبر کلید واژه‌های قفل کتاب دلهاست که راه یافتگانش به مهر دهان محکومند وهوس‌بازان بر جای مانده به بدل ‌فروشی مشغول...

 

مسائل عرفانی را نمی‌توان با چشم ظاهر سنجید به همین دلیل  بازشناسی عرفان ناب از کالای بازاریان کاسب‌کار سخت است.

هر چند به گفته حافظ, حکم ازلی این است که گلاب, شاهد بازاری و گل, پرده‌نشین باشد, اما جایی که آب و سراب می‌فروشند به نام گلاب,‌گل را می‌کُشند به رسم هدیه, گل پلاستیکی می‌فروشند به جای گل طبیعی, من, مشتری چه چیزی خواهم بود؟ آیا این عطر که به مشام من می‌رسد,‌حقیقت است یا مجاز؟

این دکان‌ها را همه جا زده‌اند. راه دوری نرویم. مسجد هم ممکن است گل فروشی باشد. باور کنید! حکایت آن در قرآن آمده است و حکم تخریب چنین مسجدی, قرن‌ها پیش در بخش نامه های قرآنی, صادر شده است. مسجد ضرار,  مسجد مسلمان‌ماهای بی‌ایمان, چشم‌داران کور دل, منافقانی با لباس مسلمانی و اهل مسجد!؟ مسجد سازان بی‌نماز! نمازخوانان بی‌ولایت!!

هنوز هم هوس گل خریدن داری؟ نمی‌گویم طالب نباش, اما مراقب باش. راهت را کج نکنند. در شهری که باید شناسنامه مسجد را بدانی و بعد وارد شوی, نکند سر از گل فروشی دربیاوری؟ عرفان حلوا نیست, شیرینی نیست، کالای امروزی نیست. عرفان اصل فروشی نیست. کجا می‌روی؟ با آنها نباش که عرفان و حقیقت را به ارث می‌برند! عرفان,‌دود و دم نیست,‌خلسه نیست,‌ لباس شهرت  نیست, رقص نیست, سبیل نیست؟!

من نمی‌دانم اما شاید عرفان, قربانی دادن و قربانی شدن است, شاید جهاد فی سبیل الله است, شاید شهادت است, شاید امر به معروف و نهی از منکر است, شاید زندگی کردن میان مردم و خلوت کردن با خداست, شاید همه چیز, حتی مصیبت را زیبا دیدن است,‌... من نمی‌دانم. اما می‌دانم که عارف کاری به جز بندگی نمی‌کند, دنبال عِلم می‌رود, اما دانسته‌اش را حجاب چشم نمی‌کند, حتی اگر از علوم مدرسی بهره چندانی نداشته باشد, چشم دلش باز است. در گوشه غار و انزوا زندگی نمی‌کند, عرفان را  به ارث نمی‌برد,‌به ارث نمی‌گذارد, قطب نمی‌شود, ‌دکان باز نمی‌کند, گلاب عرفان را نمی‌گیرد, گل نمی‌فروشد, هرچه پیش می‌رود عابدتر, زاهدتر  و مسلمان‌تر می‌شود؛ در برابر بندگان خدا افتاده‌تر, ‌در برابر دشمنان خدا مقاوم‌تر می‌شود, قرآن را می‌نوشد. و با تمام وجود در عمل به آیه آیه‌اش می‌کوشد, ‌می‌فهمد که دانش, خوب است, اما نه برای حجاب,‌ لباس خوب است,‌ اما نه برای شهرت, ‌مهربانی خوب است, اما نه برای شیطان, معامله‌اش با خداست و هوسش جانبازی در راه او.

عرفان گدابازی نیست و عارف,‌پشمینه‌پوش نیست,‌اهل خانقاه نیست, اصلا“‌اهل تعلّق نیست,‌حتی کعبه را سنگ نشان می‌داند که راه گم نشود. عارف برای مرید بازی در مسجد و جماعت حضور نمی‌یابد,‌ هدفش خداست, ثواب جماعت را نزد خدا بسیار می‌داند, به مسجد می‌رود تا  از احوال مؤمنان غافل نباشد. برای این‌که در اجتماع باشد, هر هفته با مؤمنان شهر در صف‌های به هم پیوسته آنان درصلاة  جمعه به خطبه‌های عبادی سیاسی گوش می‌کند تا از اوضاع مسلمانان مطلع گردد, به حج می‌رود تا در همایش جهانی اسلام شرکت کند احکام دینش را از قرآن و اهل بیت (ع) می‌گیرد, دستورهای زندگی  را پچ‌پچ نمی‌کند,  اعتقاداتش را با واژگان دود آلوده از زیر تارهای سبیل جناب قطب دریافت نمی‌کند ‌آیات آسمانی قرآن است, قرآنی که برای عمل کردن آمده,  نه آنکه جناب قطب خود را از عمل به آن ‌بی‌نیاز بداند.

رسیدن به حق اگر اتفاق بیفتد انسان را از عبادت بی‌نیاز نمی‌کند, ‌عارف به حق رسیده,  عاشق است عاشق عبادت, بندگی کرنش, سجود, راز و نیاز دستگیری از مستمندان, حضور در جهاد اصغر و در جبهه حق علیه باطل جهاد اکبر و مبارزه با نفس. و وای به حال نفسی که خود را از بندگی بی‌نیاز ببیند.

راه دوری نرویم, گل‌فروشی همین نزدیکی‌هاست! اگر مسجد را گل‌فروشی می‌کنند, ‌پس هر محفلی می‌تواند برای بازاریابی مناسب باشد. حواست جمع باشد. شاید به نام حسین(ع), مظهر آزادگی, چند شاخه گل وسوسه‌انگیز هدیه بدهند. ساده نباش! عرفان فروختن نیست,  اما رایگان هم نیست,‌خیراتی هم نیست, نذری هم نیست!

مسجد را بشناس بعد وارد شو. هیئت را هم, هزار بار بشناس بعد وارد شو. مطمئن شو که حلقه‌های هیئتی, برای دزدیدن تو,  راه نیفتاده است. در هیئت به دنبال قرآن باش, جائی که قرآن نباشد, اهل بیت هم نیست چون سخن اهل بیت از قرآن‌ است. شاید برخی از این حلقه‌ها شاید حرکات موزون, شاید  ساعت‌ها نشستن و سر و صدا کردن, شاید اشعار بی‌روح, شاید دروغ‌های ترحّم برانگیز, برای چانه‌زدن باشد تا بازارگرمی کنند, تا تو را که اهل مسجدی,‌اهل عبادتی, ‌اهل عاشورایی و دلت حسینیة آل الله است به همین عنوان به «عرفان بازار» ببرند, عرفان پلاستیکی. شاخه‌ گل‌های بی‌عطر  ارزان است؛ اما زیبا. یادت که هست, عرفان, فروشی نیست, رایگان هم نیست!

همه این نقشه‌ها برای این است که تو مَشک را برداری و دنبال سراب بروی, تا به آب نرسی. هنوز زود است که در حلقه درویشان درآیی, پس باید اول تمرین کنی, باید اول ادای آنها را دربیاوری به نام حسین(ع)! هنوز سخت است که سبیل بلند داشته باشی و ساعت‌ها هوهو کنی و خود را از عبادت بی‌نیاز ببینی, و علی(ع) این بنده وارسته خدا را خدا بدانی,‌چون ممکن است عقلت را به کار بگیری و بگویی این شرک است! و این عقل است که همه نقشه‌ها را خراب می‌کند. اما شاید بتوانند تو را به عشق اهل بیت در حلقه‌ای بنشانند و آنگاه که اشک می‌ریزی, کم‌کم به جای آنکه به حسین (ع) و حرکت عارفانه کاروان او بیندیشی, فقط نام حسین را هزار بار تکرار می‌کنی و به جای گریه بر مظلومیت و افتخار به عزت حسین و هیهات منا الذله به نمایشنامه‌های ذلیلانه گوش بسپاری و وقتی شور گرفتی و برخاستی و بر سر و سینه کوبیدی, ناگهان آن مداح با صدایی که در دستگاه اکو,‌تکرار آهنگین صدایش تو را به وجد می‌آورد, این ذکر مشرکانه را در دهانت بگذارد که «من حسین اللهیّم!»!  مطمئنی که سرت کلاه نرفته است؟

بگذریم؛‌این جمله‌ها را شنیده‌ای:

«مداحی امری مقدس است و مداح باید قداست این مقام را دریابد تا با آن شأن و منزلت, ‌مداحی کند. کار مداحان به خاطر ترویج دین و تعظیم شعایر و توجه مردم به اهل بیت (ع) ارزشمند است.» (1)

«باید هدف اساسی از مداحی, ترویج مکتب شیعه باشد. نباید مسائل تشیع را به مسائل شرک‌آمیز آلوده نمائید. بنده معتقد هستم مداحان باید از سبک‌های جدید,  اما در عین حال محکم و قوی و مطابق با موازین شرع استفاده نمایند. نباید از الحان و سبک‌های مشابه اهل فسق و فجور در مرثیه و روضه خوانی استفاده نمود.»(2)

«عزاداری ائمه اطهار (ع) قیمتی‌ترین سرمایه دینی ماست و دزدان هم به قیمتی‌ترین‌ها چشم دارند. امیر المؤمنان حضرت علی (ع) از غُلّات بیزار بودند و آنها را طرد و با آنها برخورد می‌کردند. افتخار اهل بیت (ع) بندگی به درگاه خداست, حال آن‌که این گونه مداحان, امامان را در حد الوهیت بالا می‌برند که قطعا“ خلاف شرع است.»(3)

و بالاخره:

«مداحی, ادامه راه  ‌ستایشگران برجسته اهل بیت در دوران اختناق اموی و عباسی است... حال اگر مداحی بتواند یک شعر خوب را که دارای مضمون و محتوای خوبی باشد, با صدای خوبی بخواند, شما ببینید که چقدر خدمت بزرگی است... فقط درباره خال و خط خیالی چهره ائمه (ع), شعر نسراید. شعر گفتن درباره زلف و ابرو و چشم و عارض امام که تعریف نیست. حالا ابروی امیر المؤمنین (ص) کمانی باشد یا نباشد,  مگر در شخصیت او چقدر اثر می‌گذارد؟! زلف او افشان باشد یا نباشد,  مگر چقدر اثر می‌گذارد؟»(4)

و دست آخر:

«امام عزیزمان آن انسان بزرگ زمان ما نسبت به مدح ائمه (ع) حساسیت فوق العاده‌ای داشت... ایشان در ارتباط با خواندن و مدح و زندگی ائمه (ع) و پیوند عاطفی و صحبت و تقویت این رشته ها حساسیت فوق العاده‌ای داشت. کسی در این حد از مقام, این قدر به این مسأله اهتمام بورزد, نشان دهنده عظمت این مسأله است.»(5)

آنچه که مرور شد,  سخنان عالمان و مراجع دین بود. به خاطر داشته باشیم که همیشه حضور عالمان ژرف‌نگر و دوراندیش, که از سویی معارف قرآن و اهل بیت را در دست دارند و از سوی دیگر با عقل و تدبیر خود, شرائط روز را رصد می‌کنند, ‌همواره از ایجاد فتنه‌ها و انحراف‌ها جلوگیری کرده و در برابر کج‌ سلیقگی‌ها و حرکت‌های جاهلانه که دست دشمن در آن پیداست,  ایستاده‌اند.

به خاطر بسپار, عقل‌ستیزی, دانش ستیزی؛  و مرجعیت‌ستیزی همان خط مبارزه با تشیع است که در امتداد خط تحجر؛ قصد دارد به دور شیعه ناب حقله‌ای ایجاد کند و با تنگ‌تر کردن این حلقه, هر روز عاشورا خلق کند.

پس اگر عالمان راستین, امروز فریاد بر‌می‌آورند و بر انحراف‌ها می‌شورند, ‌بدان که باز اتفاق بزرگی در حال به دنبال آمدن است! و تو به راحتی می‌توانی دسته‌های نفاق, کینه‌, عقده و دشمنی را در آن سوی خط مشاهده کنی.

متحجران, سنگتراشانی هستند که از قلب و مغز خویش مجسمه می‌سازند و ساده‌دلان را برای کرنش فرا می‌خوانند. آنها قرآن می‌خوانند نه برای این‌که سیاست و تدبیر امروزشان را دریابند, آنها عزاداری می‌کنند,  نه برای آن‌که تکلیف امروزشان را به یاد بیاورند. آنها نماز می‌خوانند,  نه برای این‌که به بندگی محض برسند! آنها در خلاء زندگی می‌کنند. آنها میان دیروز و فردایی نفس می‌کشند که یک تابلوی نقاشی است و روح تکلیف در آن دمیده نشده است. ماژیکی سرخی برای گذشته و مداد شمعی سبز رنگی برای آینده در دست دارند,!! در دست دارند,  نه خون غیرتی در رگ‌هایشان می‌جهد که به ولایت تقدیم کنند, نه فکر باصلابتی دارند که زمینه ظهور را فراهم کنند.

لشکریانی هستند که لباس منظمی ندارند, پوستین به تن می‌کنند, سبیل می‌گذارند, تسبیح به دست می‌گیرند, تبر زین به دوش دارند, و حتی گاهی در لباس‌های مقدس, به خدمت شیطان درمی‌آیند.

خیل متحجران برای زیر پا گذاشتن کدامین بدن های پاک به کار گرفته شده‌اند؟ هشدار. کدام عالم ربانی است که با روضه امام حسین (ع) مخالف و با عزاداری مشکل داشته باشد؟ اگرتذکری هست, برای اصلاح است که بچه شیعه را با نام دین و پیغمبر و اهل بیت (ع) فریب ندهند. امروز عزاداری برای سالار شهیدان, وظیفه است. جوشان نگه داشتن خون انقلابی تکلیف است,‌ امر به معروف و نهی از منکر, رسالت است.

اما چه دام‌ها که نگسترده‌اند. یک روز برای عَلَم و کُتل عزا می‌گیرند, یک روزبرای قمه‌زنی, یک روز سیاست را از دین جدا می‌کنند, یک روز عقل را از عشق. یک شب مشرک می‌شوند, یک شب کافرو یک شب منافق می‌شوند, یک شب دشمن.

آنچه آرام آرام در حال شبیخون است, همان اژدهای چند سری است, که از هر محفلی سر در آورده است. مراقب باش قرآن مقابل قرآن, اسلام مقابل اسلام, حسین مقابل حسین. این است تنها دستوری که اژدهای چند سر آن را اطاعت می‌کند.

اگر قرآن تو را به سعادت می‌رساند, تفسیر به رأی می‌کنند. اگر دین تو را رستگار می‌کند, دین را افیون معرفی ی‌کنند. اگر اهل بیت دست تو را می‌گیرند, ‌اهل بیت را شریک خدا می‌کنند, تا مشرک شوی. اگر روحانیت مبارز و آگاه تو را هشدار می‌دهد, به این لباس  خیانت می‌کنند. اگر روشنفکری حقیقی موجب رشد و تفکر می‌شود, حرف‌های پسمانده غرب را واکس می‌زنند و به خوردت می‌دهند.

آن‌ها می‌خواهند تو آیات نفاق را که در قرآن آمده, برای ارواح مردگانت  بخوانی, آیات جهاد را بخوانی برای ثواب, آیات سیاست و مدیریت اجتماع را برای صوت زیبا بخوانی, ‌آیات اخلاق و تقوا را برای دکان زدن بخوانی.

آن‌ها نمی‌خواهند در مسائل شرعی به کارشناس دین مراجعه کنی, چون این جا پای اجتهاد و عقل باز می‌شود. آن‌ها نمی‌خواهند تفسیر قرآن بخوانی, چون تکلیف امروزت مشخص می‌شود, آن‌ها نمی‌خواهند نهج البلاغه بخوانی, چون می‌فهمی که علی در بندگی خدا تا کجا پیش  رفته است.

این قماش آدم‌ها که تاریخ شهادت را هم به گونه دیگری روایت می‌کنند تا مبادا به فکر مبارزه و اصلاح بیفتی و فکر کنی که یزیدیان امروز چه کسانی هستند, مطمئن باش! سابقه خود را نیز پنهان می‌کنند. یک دسته انسان های ضعیف و نان به نرخ روز خور که با هر طاغوتی کنار می‌آیند و دم‌خورند. اگر در باغچه وعظ و خطابه بیفتند, چنان شیرین و مهربان حرف می‌زنند و داستان دیروز می‌گویند که امروز خوابت ببرد و اگر در گلدان مداحی پیدا شوند, آنقدر اراجیف آهنگین و بی‌منبع و سند برایت می‌خوانند, که رمقی برای دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی نماند.

این تمام ماجرا نیست. درویش هم می‌شوند و جناب قطب چنان از مهر و محبت و صفا می‌گوید که در ذهنت نمی‌گنجد که دشمنی هم وجود داشته باشد و وقتی روشن فکر نما می‌شوند, ریشه دین را تیغ می‌زنند و پیامبر و امام را نابغه‌های دوران گذشته می‌نامند.

دشمن چنین تشخیص داده است: برای کشتن حسین (ع) باید با نقاب‌های مسلمان پسند, مسلمان را بلا تکلیف کرد, گرچه  امروز مخالفان نظام اسلامی و رهبری, بی نقاب و آشکارا, ستیزه‌جویان تکلیفند و فرمان ولایت نمی‌برند. که هیچ؛ تیغ بر دست در برابر اویند.

تو به هر راهی که وارد شوی, راهزن هست. ای فرزند امروز پیامبر(ص)! ای فرزند مکتب علی(ع)! ای فرزند راه زهرا(س)! ای شیعه! ای دوستدار اهل بیت(ع)! اگر به دنبال آنی که راه را  گم نکنی, هیچ گاه بی‌عقل گام برمدار,  و آنچه تو را بدان می‌خوانند با قرآن و سخن اهل بیت (ع) بسنج و تفسیر قرآن و فهم کلام اهل بیت (ع) از عالمان عامل به دین بجوی.

و بدان اگر سلام و صلوات تو به لبیک یا خامنه ای  امروز نرسد و لعن و نفرینت به مرگ بر آمریکا ختم نشود, حتما“‌یک جای کار ایراد دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1 . آیت الله صافی گلپایگانی ـ رسا.

2. آیت الله فاضل لنکرانی ـ رسا.

3. حجت الاسلام سیداحمد خاتمی ـ رسا.

4. سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع ذاکران و مداحان 28 / 10 / 68 ـ‌ سایت دفتر معظم له.

5. همان.


پیامبر زردکوه


بازتاب:   یکی از منتظران جالب احمدی‌نژاد، پشت زردکوه بختیاری

سید این کتاب قدیمی و ارزشمند را به جای آن‌که با دریافت میلیون‌ها تومان به دلالان آثار فرهنگی گرانبها بفروشد و با آن‌که دچار مشکلات مالی و تنگ‌دستی فراوان است، در سفری که به قم داشت، اهدا کرد. او امروز هم منتظر است تا برف‌ها آب شوند و سفر به تعویق افتاده دکتر احمدی‌نژاد میسر شود.

۳ اسفند ۱۳۸۴ - بعد از ظهر ۱۸:۸ تعداد بازدید : 14659 کد خبر : ۳۵۴۲۴

 

در حالی که صبح امروز به دلیل بارش برف‌، هواپیمای محمود احمدی‌نژاد و هیأت وزیران از فرود ناتوان شد، حامد عبداللهی در یادداشتی به روایت ویژگی‌های خواندنی یکی از ساکنان چهارمحال‌وبختیاری پرداخته که پشت خروارها برف، در زردکوه بختیاری می‌زید: پشت زردکوه بختیاری، روستایی است پیرامون یک امامزاده؛ روستایی به نام «سرآقاسید» که اهالی آن، همه از سادات موسوی هستند و ملقب به «دادور». قطعه‌ای فراموش‌شده و از یادرفته و مردانی ساده‌دل، اما محروم از هر امکاناتی. بی‌سوادی و فقر چهره‌هایشان را مکدر ساخته، اما دل‌هایی امیدوار و روشن دارند.

 

در آن میان، سیدی بزرگوار زندگی می‌کند که پیامبر را می‌ماند در صحرای حجاز! مردی روشن‌ضمیر و اهل دل. پیرمردی که همتی والایی دارد و انگشتانی طلایی! آن‌گاه که قلم در دست می‌گیرد و با خطی خوش، اشعارش را در دیوان خویش ثبت می‌کند. نام او «سید شاه محمد دادور» است و 72 سال دارد. خط نسخ و ثلث را از پدران هنرمند خود به ارث برده است؛ هنری که قرن‌های قرن، پدر به پسر در خانواده آنان به ارث رسیده است.

 

سید، بازمانده نسلی اهل علم و تقواست. کتابی به ارث برده از پدربزرگ پدرش به نام «سید نوروز علی موسوی» به جا مانده از یک قرن و نیم پیش که به خطی خوش، آیات، دعاهای قرآنی و جوشن‌کبیر و جوشن صغیر را در خود دارد، با جلدی از پوست. سید این کتاب قدیمی و ارزشمند را به جای آن‌که با دریافت میلیون‌ها تومان به دلالان آثار فرهنگی گرانبها بفروشد و با آن‌که دچار مشکلات مالی و تنگ‌دستی فراوان است، با همت و خلوص تمام، در سفری که به قم داشت، آن را به کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی اهدا کرد، تا یادگار بماند از هنرمندان بختیاری.

 

اما سید را نباید تنها از دفتر شعرش که از اول انقلاب تا به حال شعرهای نابی در رثای حضرت امام، محرم، پیروزی انقلاب و رهبری سروده شناخت، چون او اعجاز دیگری هم دارد. سید بین مردمی که خواندن و نوشتن نمی‌دانند و از امکانات اولیه محرومند، با خطی خوش و همتی بلند، قرآن را به طور کامل کتابت کرده است. خطاط پیر بی‌آن‌که کسی حمایتش کند، 380 برگه سفید گلاسه را پنج سال پیش از یک چاپخانه در خمینی‌شهر خریده، به قیمت 8400 تومان. او از سال 79 تا پاییز امسال به تنهایی و در خانه محقرش که مشرف به روستا و امامزاده است، با ارادتی خالصانه به کتابت قرآن نشسته است. این قرآن اکنون در 360 صفحه و هر صفحه در پانزده سطر، پایان پذیرفته، اما در پشت انبوهی از برف‌ها و گردنه‌های بزرگ برف‌گیر کوهرنگ شهرکرد، مانده تا بهار 86 که جاده باز شود.

 

پیرمرد در حسرت است که چرا بیست سال پیش ـ که رئیس‌جمهور وقت، آیت‌الله خامنه‌ای به دیدار مردم محروم منطقه آمده بودند ـ در روستا نبوده و فرصت قرائت شعرش را ـ که برای او سروده بود ـ نیافته. او امروز هم منتظر است تا برف‌ها آب شوند و سفر به تعویق افتاده دکتر احمدی‌نژاد میسر شود. او اهل منطقه‌ای است که مردم آن در انتخابات به احمدی‌نژاد رأی دادند، چون او را از خودشان می‌دانستند. مردمانی که چشم به راه مسئولان هستند تا شاید پس از 27 سال از انقلاب، از اولین امکانات لازم برای زندگی روستایی مثل سرویس‌های بهداشتی و امکانات آبیاری بهره‌مند شوند.

 

سید، قرآن زیبایش را برای چاپ آماده کرده، اما هنوز کسی او را حمایت نکرده است. او می‌خواهد، اصل قرآن را به یکی از موزه‌های آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) در قم یا آستان قدس رضوی در مشهد اهدا کند. این سید، گنج گرانبها و معجزه‌ای است که روزی، حسرت یک بار هم‌کلام شدنش را خواهیم خورد!

 


دانمارک، پاشنه تحریم


انتشار کاریکاتورهای موهن در نشریات اروپایی با هر انگیزه و هدف سیاسی، فرهنگی و راهبردی که صورت گرفته باشد بیش از هر چیز نشان از سقوط اخلاق در غرب دارد که ساحت قدسی پیامبران، دین و اعتقادات خالصانه مردمان را نیز پاس نمی‌دارد.

بی احترامی به آموزه‌ و عناصر دینی، خصوصیت پذیر نیست و هر گاه حوزه‌ای در این راستا، مورد هجوم قرار گیرد گویی تمام قداست‌ها زدوده شده است.

گر چه این بار پیامبر خاتم خدا هدف جهالت‌بار و نا متمدنانه اروپایی‌ها قرار گرفته است اما اعتراض به این پدیده را نباید در جامعه مسلمانان محدود کرد.

جهان شمول ساختن حساسیت به قداست زدایی عده‌ای فریب خورده جاهل می‌تواند فرایندی را رقم بزند که به تصویب قوانین بین المللی و قابل قبول درباره محترم شمردن حقوق و هنجارهای دینی بیانجامد.

اقدامی که با پا فشاری دولت‌ها و گروه‌های مذهبی غیر دولتی چه بسا باعث لغو قوانین محدود کننده مسلمانان در کشورهای اروپایی شده و امکان حضور خانم‌های محجبه مسلمان را در محیط‌های اداری و آموزشی در پی داشته باشد.

اما آنچه که در کوتاه مدت و به سرعت باید مورد توجه قرار گرفته و به هدف بخورد، تنبیه دانمارک است.

راهبردی که نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که دولت‌های اسلامی و مسلمانان سراسر جهان با تیز هوشی و زیرکی درسی به دانمارکی‌ها بدهند که هیچ گاه فراموش نشود و عبرتی باشد برای سایر دولتمردان اروپایی و امریکایی .

کشورهای اروپایی که به نظر می‌رسد از صهیونیست‌ها رو دست خورده‌اند از یک سو به اظهار همدردی منافقانه امریکایی‌ها دل خوش می‌سازند و از سوی دیگر تحریم دانمارک را تحریم همه اروپا می‌خوانند. این سیاست برای ناچیز انگاری خشم مسلمانان در دستور کار قرار گرفته اما راه به جایی نخواهد برد زیرا چنانچه مسلمانان تنها دانمارک را هدف قرار داده و آتش خشمشان را بر سر کالاهای دانمارکی فرو ریزند، خسارت مالی و فرصت‌ سوزی اقتصادی دانمارک را تشدید کرده و مجارات تأثیرگذاری را به جای خواهند گذاشت.

پس در مرحله اول بر خلاف گسترش بی‌حرمتی در نشریات اروپایی، سیاست تمرکز گرایی در تنبیه کشور آغازگر اهانت‌ها، راهبرد مناسبی به نظر می‌رسد که هوشمندی فعالان این عرصه و تلاش مضاعف رایزنان سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی را می‌طلبد.

مرحله دوم این راهبرد، تنبیه نگارگر این تصاویر موهن را در تیر رس خود دارد. اقدامی که نباید جلوه دولتی و سیاسی بگیرد.

شناسایی عامل اصلی و طراح این کاریکاتورها و مطالعه جدی و بازشناسی ریشه‌های فکری طراح و سلب امنیت روانی از وی، توهم تکرار چنین حرکت زشتی را از ریشه می‌سوزاند!

ارسال هزاران پیام نفرین و لعنت از سراسر جهان، حال و روز این جاهل را به آنجا می‌کشاند که اخبارش را از تیمارستان مخابره کنند. ان‌شاء‌الله


صدا و سیما دچار سوء هاضمه شده است

سفرنامه ضرغامی به قم و حرفی برای یادگاری

شهر قم به دولت شهری مجازی می‌ماند که دولت مردان برای اهداف گوناگونی گاهی در این فضای مجازی به سیاحت سیاسی می‌پرداند و حرف‌هایی می‌زنند و حرف‌هایی می‌شنوند.

سید عزت الله ضرغامی، رییس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یکی از این شخصیت‌های سیاسی است که پس از یکسال به این شهر سفر کرده است. او در سال 83 با شرکت در جلسه هفتگی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مجموعه تلاش و برنامه‌ریزی‌های خود در چند ماهه اول ریاستش را ارائه داده بود و با تأکید بر کارشناسی برای رعایت دقیق‌تر ضوابط دینی در برنامه‌سازی‌ها گفته بود که با تعیین راهبرد 10 ساله و تعیین خط مشی 5 سال آینده تلاش کرده‌ایم در عصر توسعه رسانه‌ها در جهان همچنان، رسانه‌ای تأثیرگذار باقی بمانیم.

در این نشست بر ادامه جلسات مشترک به منظور تبادل‌نظر و استفاده از دیدگاه‌های کارشناسی مدرسین حوزه علمیه تأکید شده بود.

امسال در ایام محرم باز هم ضرغامی راهی قم شد و این بار با مراجع عظام دیدار‌هایی داشت.

آیت الله صافی گلپایگانی در دیدار ضرغامی با ایشان ضمن اظهار خرسندی از تأسیس شبکه‌ جهانی قرآن، تأکید کرده بودند: «باید اسلام مورد تبلیغ قرار گیرد و از مظاهری که مناسب با احکام اسلام نیست و بوی غرب‌گرایی از آن‌ها احساس می‌شود، پرهیز شود».

آیت الله صافی گلپایگانی با توجه به فرا رسیدن ایام محرم، افزوده بودند: مداح، واعظ، ناطق و نویسنده هر کدام متناسب با عملکرد خو وظیفه‌ای در برابر حضرت سیدالشهدا دارند. سخنرانان باید از عرفان‌گرایی مصنوعی پرهیز کنند و صدا و سیما باید برنامه‌ها، اهداف و ارزش‌های اصلی انقلاب اسلامی را حفظ کند.

آیت الله فاضل لنکرانی هم خطاب به ضرغامی گفته بودند: صدا و سیما باید اعتماد عمومی مردم، خصوصاً نخبه‌گان را حفظ کند. مهم‌ترین سرمایه‌های این رسانه آن است که مردم کاملاً اعتماد داشته باشند.

ایشان نیز به مناسبت ایام محرم تأکید کردند که با وجود قرآن کریم و تفاسیر معتبر و با وجود کلمات و سنن قطعیه پیامبر اکرم (ص) دیگر چه نیازی است که ما موهومات و تخیلات و اموری از قبیل خواب را بیان کنیم. باید مسؤولان صدا و سیما در تمام شبکه‌ها، برنامه‌های خود را مبتنی بر واقعیات و حقایق قرار دهند و از اتکا به بیان خواب‌ها و یا کرامت‌هایی که برای برخی افراد معمولی بیان می‌شود و اساسی ندارد خودداری کنند.

ضرغامی هم‌چنین به خبرنگار رسا گفت: برای عمق بخشی معارف اسلامی و استفاده از منابع اصیل و غنی دینی در تولیدات رسانه ملی نیازمند کمک و راهنمایی حوزه علمیه قم هستیم.

وی افزود: برای محرم امسال در صدا و سیما تغییری اساسی برای ارتقای کیفی و کارآمدی کردن برنامه‌های مذهبی صورت گرفته است.

رییس سازمان صدا و سیما هم‌چنین با اشاره به دیدار خود از مرکز جهانی علوم اسلامی و جامعه الزهرا گفت: این دو مرکز می‌توانند ارتباط خوب و نزدیکی با صدا و سیما داشته باشند و همکاری گسترده‌ای را ایجاد کنند تا صدا و سیما از ظرفیت آنها بهره‌مند شود. می‌توانیم توان و امکانات سازمان را در خدمت مراکز حوزوی از این قبیل قرار دهیم.

مهندس ضرغامی تأکید کرد: رسانه ملی دانشگاه عمومی است. بسیاری از برنامه‌های تولیدی صدا و سیما مستقیماً به مسائل شرعی و معارفی برمی‌گردد و حوزه‌های علمیه بهترین و کارآمدترین پشتوانه در این خصوص برای رسانه ملی هستند.

این خلاصه‌ای است از آنچه در سفر به دولت شهر مجازی قم گذشت اما باز هم این پرسش به جا ماند که ناهنجاری‌های سیمایی و صدایی از کجا نشأت می‌گیرد. در کنار ده‌ها برنامه مفید و ارزنده‌ای که در شبکه‌های گوناگون تولید و پخش می‌شود گاهی چنان برنامه‌ای سبک و غیر حرفه‌ای ارائه می‌گردد که چون قطره‌ای ناپاک، جام هم را متنجس می‌سازد! از پخش برنامه‌های نامناسب برای کودکان گرفته تا انتخاب فیلم‌های مسئله‌دار خارجی، و از سانسورهای سانسورنما و محرک تا انتشار و بازگویی متن‌های سبک ضد ادبیات و ضد فرهنگ همه نشان از مقطعه لحظه‌ای و سلیقه‌ای بودن کارها در صدا و سیمای ضرغامی دارد.

از این همه که موضوع مقاله ما نیست بگذریم، ساحت برنامه‌های مذهبی و دینی را نمی‌توان بی‌ملاحظه رها کرد. در مناسبت‌های مذهبی گاهی صدا و سیما، استودیو را در اختیار تنی چند از روحانیون قرار می‌دهد و تمام ساعات و شبکه‌ها را با برنامه‌های ضبط شده و مملو از اصطلاحات علمی و حوزوی پر می‌کند و یا گاه در یک تماس تلفنی پس از پخش دهها ساعت موسیقی و تبلیغات و میان‌برنامه از یک کارشناس حوزوی می‌خواهد که در ده دقیقه با جملات بسیار کوتاه مثلاً درباره عظمت امرالمؤمنین (ع) سخن بگوید!

به راستی تهیه برنامه‌های مذهبی با مایه‌ای علمی و هنری برای مناسبت‌های سالیانه آیا نیازمند یک برنامه‌ریزی مدبرانه نیست؟ شاید وجود ده‌ها مرکز پژوهشی و صدها پژوهش‌گر صدا و سیما، جواب این پرسش باشد اما چرا در عمل این پژوهش‌ها راه به جایی نمی‌برند؟

در همین ایام غدیر خم که بزرگ‌ترین و رسمی‌ترین عید شیعه و ایرانیان است، صدا و سیما چه کرده است؟ آیا برنامه‌ریزی برای تولید کارتن، ویژه برنامه و ده‌ها نوع کار هنری و تصویری دیگر از قبل در دستور کار بوده است؟

نشاندن چند آدم مختلف دور میزهای پذیرایی و پخش موزیک‌های نامناسب و سطح پایین و دعوت از گروه‌های ضعیف هنری و فقط مصاحبه کردن با مهمانان بی‌ربط در حد سلام و علیک و احوال پرسی و نگاه‌های خشک و بی‌روح مهمانان، گلوی خشکیده مجریان بی‌هیجان که لحظه شمار پایان‌ برنامه‌های بی‌محتوا هستند و اجازه به عرض‌اندام اشخاصی که در هیچ زمینه‌ای تخصص ندارند برای این که درباره شخصیت بزرگی چون امیرالمؤمنان (ع) سخن بسازند و ببافند آیا زیبنده سیمای اسلامی است؟ این جاست که مهمان نورچشمی بی‌سواد، دست به دامان روایت های جعلی و غلوآمیز می‌شود و با حرارت از عشق و مستی می‌گوید یا آن کوزه‌گر، چنان حرف می‌زند که انگار کوزه‌اش را از بهشت و در فضایی روحانی و عرفانی نازل کرده‌اند و یک سری نوازنده و خواننده بی‌تجربه که ساعت‌ها نشسته‌اند تا چند لحظه بخوانند و بنوازند.

این است بزرگداشت غدیر در سیما و صدای جمهوری اسلامی ایران!

تلاش‌های بسیار مفید مسؤولان دلسوز این سامانه را نباید نادیده گرفت اما به نظر می‌رسد اقداماتی انقلابی، با روحیه‌ای جوان‌تر و مبتنی بر عقل و درایت اسلامی می‌تواند برنامه‌های بهتری را از هزار توی سازمان صدا و سیما به آنتن برساند.

شاید سفر مهندس عزت الله ضرغامی چنین ثمره‌ای را در پی داشته باشد تا گروهی از جوانان خلاق و اهل مطالعه که با مراکز پژوهشی و علمی حوزه هم ارتباط خوبی داشته باشند بتوانند برای یک برنامه‌ریزی دقیق، سال آینده را در صدا و سیما پررونق‌تر و پرثمرتر سازند.

 


برای ازدواج آسان به مدینه سفر کنید!

باسمه تعالی

به مناسب سالروز ازدواج امیرمؤمنان (علیه السلام) با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

شاید حکومت نبوی در مدینه النبی در مقایسه با امپراطوری‌های پادشاهان در ادوار گذشته و نظام‌های مدرن حکومتی امروزی اندازه‌ای بسیار کوچک داشته اما پایه‌های نظری آن‌چنان استوار بنا شد که دگرگونی‌ها و رنگارنگی زمان‌ها و مردمان، فرسایش و خوردگی در آن ایجاد نمی‌کند.

آسمانی بودن حکومت اسلامی پیامبر خدا به دور از پیرایه‌های بشر ساخته و پندارهای نارسای قومی و قبیله‌ای است. از این رو کهنگی نمی‌پذیرد و پا به پای طراوت فطرت انسانی، تازه می‌ماند.

نمونه‌سازی در اولین دوره حکومت اسلامی با نگاه به ساحت‌های فردی و اجتماعی انجام گرفته و همه رفتارها و هنجارهای پسندیده را فرا می‌گیرد.

یکی از این نمونه‌ها، آئین پیوند زناشویی فرزند رسول خدا ـ بالاترین مقام سیاسی و معنوی جزیره‌العرب ـ است. زاده پیامبر از چنان جایگاهی در جامعه تازه مسلمان عربی آن روز برخوردار است که می‌تواند با شکوه‌ترین آئین‌نامه را با تشریفات کامل طلبه کند. اما تاریخ این واقعه را به گونه دیگری رقم زده است.

خواستگاری در کمال سادگی، عزت و آزرم، پاسخ مثبت در اوج حیا، وقار و قناعت، خرید وسائل زندگی که بیشتر آن گلین است با این که ظروف آهنی، مسی و طلایی در بازار هست، هزینه‌ای پائین که از فروش زره تأمین شده و مراسم پذیرایی در غایت اخلاص و بی‌ریایی!

این تمام داستان ازدواج پسر عموی پیامبر خدا که دلاوری نام‌آور است با نوه عمویش که جایگاهی به مثابه شاهزادگان دارد!

پیوندی مبارک و آسمانی با کمترین رنگ و بوی زمینی. این نمونه یک ازدواج آسان برای پیروان دین اسلام است. مسلمانانی که به کیش خویش پایبندند اما پیرایه‌های متعصبانه و آرایه‌های جاهلانه آنان را از هرگونه همسانی با جامعه اسلامی مدینه واداشته است.

گزارش ازدواج‌های ما ایرانیان پر است از گزینه‌های خرافی، رسم‌های طاغوتی، تشریفات ریاکارانه و افراطی و چشم و هم‌چشمی‌های خانمان‌برانداز! مهریه، جهیزیه، شیربها، هزینه‌های سرسام‌آور عقد و جشن و عروسی و مراسم بعدی که با عنوان‌های گوناگون برگزار و تحمیل می‌شود.

این همه نه با فرهنگ اسلامی سازگار است نه با جیب ایرانی. اسلام آئین تن درستی و راحتی جان است نه آزردن خویش و دیگران. پس عادت‌های غلط را چرا تکرار می‌کنیم. نه شادی‌هایمان بر دل می‌نشیند نه غم‌هایمان از دل می‌رود. همه تعارف است و ناهنجاری!

اما گره کلاف سردرگم ازدواج کجاست؟

1 ـ فراگیری عادت‌های ناپسند بین مردم

2 ـ کم‌رنگ شدن نقش حکومت در آسان‌سازی امر ازدواج و فرهنگ‌سازی مناسب

3 ـ سکوت ناخواسته مراکز فرهنگی کشور به ویژه حوزه‌های علمیه به ویژه در بخش الگوسازی

4 ـ تخلف خانواده مسؤولان نظام در ساحت زندگی شخصی بدون توجه به نظارت مردم

ناگفته پیداست، معضلی چنین بزرگ و فراگیر، نمی‌تواند یک منشأ داشته باشد چه این که راه‌حل آن نیز ساده و بسیط نیست.

تشکیل حکومت اسلامی در ایران، اقتضا داشت مسائل فرهنگی چون بپایی نماز، امر به معروف و نهی از منکر، لباس و حجاب و آئین‌های دینی و مذهبی را پررنگ‌تر کند. چرا که هدایت و نظارت امور فرهنگی و مذهبی امت اسلامی یکی از وظایف بایسته حاکمان بوده و هست اما پاره‌ای از کاستی‌ها در حوزه معرفتی ما اجرایی و ابزار، مانع از آن شد که چنین خواسته‌ای در کوره اجتماع، لعاب خوشرنگی بگیرد.

چهار گزینه‌ای که گفته آمد، به سه ضلع مثلث دولت، مردم و مراکز فرهنگی، منتهی می‌شود.

الف: ایرانیان.

ما چه مردمانی هستیم؟ چرا در کنار اعتقاداتمان فضایی را نیز برای خرافات، تعصب‌ها و عادت‌های ناپسند قرار می‌دهیم در حالی که از رنج‌ها و آسیب‌های روحی و مادی آن آگاهیم.

ب: فرهنگ‌بانان.

مراکز فرهنگی ما به ویژه حوزه‌های علمیه در کدام مقطع زمانی قرار است معضلات فرهنگی جامعه به ویژه امر مهم ازدواج را که در تربیت نسل امروز و فردای ایران نقش سرنوشت‌سازی را دارد در دستور کار خود قرار دهند و با استفاده از آموزه‌های دینی به کار اصلی خود یعنی هدایت و نصیحت‌گری پرداخته و الگوهای امروزی زندگی دینی را معرفی کنند؟

ج: دولت مردان.

نظام جمهوری اسلامی ایران حکومتی است برخاسته از آرمان‌های اسلامی و توده‌های مسلمان. این نظام بایستی نماد اجتماعی و سامانه حکومتی اسلام باشد که رعایت تمام شعائر اسلام اهتمام ورزد. در این میان جدا شدن شخصیت حقوقی و حقیقی دولت‌مردان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، به گونه‌ای ریشه‌ای فرهنگ جامعه را مورد هجوم قرار داده است. دولت مردانی که زندگی شخصی خود را به گمان خود دور از چشم مردم اداره می‌کنند خبر از هزاران چشم نظارت‌گر نامحسوس ندارند که در این سالیان، جزئیات زندگی مسؤولان را نقل کرده‌اند تا حجتی برای سایر مردم باشد. آئین ازدواج فرزندان مسؤولان چیزی نیست که از نگاه مردم نخفی مانده باشد. این جاست که یک دولت‌مرد از ایفای نقش خود در هدایت جامعه باز می‌ماند و دهان باز نکرده شرمسار، ریشخند اطرافیان می‌شود.

اکنون راه‌حل را باید در همان مثلث جست.

ساده‌زیستی همه مسؤولان و تلاش در راه اعتلای فرهنگ غنی اسلامی و کنار گذاشتن مواردی که در مسیر خدمت‌گذاری مردم، اولویتی ندارد و استفاده از رسانه‌ها برای فرهنگ‌سازی ازدواج آسان، نگاه عاقلانه و اندیشمندانه‌تر مردم به رفتارهای فردی و اجتماعی خود و در نظر گرفتن معیارهای حقیقی، حل معضلات فرهنگی با تولید محصولات فرهنگی رسانه‌ای و الگوسازی مثبت، همه راه‌کاری برای برطرف کردن این مشکل است اما بدیهی است که پیش قدمی مسؤولان فرهنگ‌بان، می‌تواند از بغرنجی ازدواج بکاهد.

در پایان گزیده‌ای از سخنان مقام معظم رهبری را مرور می‌کنیم. شخصیتی که گزارش ازدواج آسان دخترش در یاد رسانه‌ها و افکار عمومی ثبت است.

«عزیزان من! موانع فرهنگی ازدواج را دست‌ِ کم نگیرید. ازدواج برای جوان‌ها لازم است و جوان‌ها هم آن را می‌خواهند، اما موانعی هم وجود دارد، ولی همه موانع، اقتصادی نیست، موانع اقتصادی بخشی از مشکل است، عمده، موانع فرهنگی است ـ عادت‌ها، تفاخرها، تکاثرها، چشم و هم چشمی‌ها، تجمل طلبی‌ها ـ اینها است که یک مقدار نمی‌گذارد آن کاری که باید، انجام بگیرد، باید خود شما و خانواده‌هایتان این گره‌ها را باز کنید. اگر ازدواج‌ها، ساده، بی‌پیرایه و بی‌تشریفات انجام گیرد، فکر می‌کنم خیلی از مشکلات حل خواهد شد. اساسِ ازدواج در اسلام بر سادگی است، در اوایل انقلاب هم همین‌طور بود، منتها متأسفانه این فرهنگ تکاثر و تفاخر و سرمایه‌داری، یک خرده کار را مشکل کرد، متأسفانه بعضی از مسؤولان هم با ازدواج‌های خانواده‌هایشان، مشکلاتی را درست کردند».[1]


[1]. 9/12/1384.

 


کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد


انتشار فیلم لحظاتی از دیدار رییس جمهور محترم و آیت الله جوادی آملی در اینترنت، بازتاب‌های گوناگونی در پی داشت؛ از سکوت معنی دار گرفته تا طعن و تمسخر، طیف گسترده واکنش منتقدان و هواداران را ترسیم می‌کند.
در این مورد چند نکته و پرسش به نظر می‌رسد:
1-
انگیزه انتخاب این قسمت از فیلم و پخش آن چیست؟
2-
تصویر برداری و انعکاس عمومی یک دیدار خصوصی از سوی کدام نهاد یا شخص صورت گرفته است؟
3-
این کار در قاموس اخلاق رسانه‌ای چه حکمی دارد؟
4-
سکوت سخنگوی ریاست جمهوری در برابر انتشار این قطعه از فیلم نشان از تأیید و صحت آن دارد یا سیاست دیگری پشت آن خوابیده است؟
5-
بدیهی است که دیدن قبل و بعد این لحظه، تصور مخاطب را دگرگون می‌کند. آیا بهتر نیست اکنون که کار از کار گذشته، تمام فیلم یا مشروح مطالب رسماً منتشر شود؟
6-
واژه‌ها و عبارات مطرح شده از سوی رییس جمهور محترم در این دیدار و کیفیت بیان ایشان در ترسیم فضای معنوی سخنرانی در سازمان ملل متحد چه حکایتی است؟
7-
از واژگان که بگذریم، فحوا و محتوای اصلی این سخنان، در محضر یک فقیه، مفسر و متأله چه توجیهی دارد؟
8-
رییس جمهور محترم در این دیدار طرف صحبت با آیت الله جوادی آملی است. شخصیتی که چند ویژگی دارد:
الف: دانشمندی غرب و شرق دیده است. کسی که پیام خمینی کبیر (ره) را به رهبر بلوک شرق ابلاغ می‌کند و در بلوک غرب به نمایندگی رهبر معظم انقلاب از گفتگوی ادیان سخن می‌گوید. آیا نزد چنین شخصی باید داستان سفر را چنین تعریف کرد؟
ب: علاقمندان به مباحث حوزوی و مکاتیب علمی حوزه می دانند که دأب آیت الله جوادی، مخالف بازگویی چنین خاطرات و برداشت‌هایی است. ایشان پرده نشینی در این موضوعات را از شاهد بازاری شدن برتر می‌داند. پس آیا نباید در آغاز مخاطب را شناخت، آن‌گاه سخن گفت؟
ج: خارج از جهان علم و ادب و اخلاق، فضای سیاسی حاکم بر دوران انتخابات ریاست جمهوری را نباید فراموش کرد. به هر حال، نام آیت الله جوادی آملی، در انتخابات نهم ریاست جمهوری، در فهرست حامیان دیگر نامزدها بود. آیا این مسأله نباید مد نظر قرار می‌گرفت تا سخنانی سنجیده‌تر بیان می‌شد؟
9-
با مرور خاطرات انتخاباتی، این نکته را نیز به یاد می‌آوریم که آنچه باعث مقبول افتادن شیوه تبلیغاتی دکتر محمود احمدی نژاد شد، توجه به نیازهای اصلی مردم و طرح کردن خالصانه و بی‌منازعه آن بود. پرهیز از تجمل‌گرایی، فریب، استفاده از شیوه‌های غربی، شعارهای زیبای توخالی و مانند آن نیز عامل مهم این پیروزی بود. پس استمرار این راهبرد و نیفتادن در دام غفلت‌های کوچک و دردسرساز، انتظاری نابجا نمی‌تواند بود!
10-
مهرورزی نسبت به شخص رییس جمهور محترم جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد، ایجاب می‌کند این نکته تذکر داده شود که جای خالی مشاوری امین و کاردان در حیطه روحانیت، علما و حوزه‌های علمیه امروزه به شدت احساس می‌شود و این امر، پیامدهای خود را در چنین رویداد‌هایی رخ می‌نمایاند. از این رو شایسته است ایشان هر چه سریع‌تر نسبت به رفع این نقیصه اقدام لازم را صورت دهند تا از تکرار چنین مواردی پرهیز شود.
در پایان امیدواریم دولت مهرورز و عدالت جوی جمهوری اسلامی ایران هر روز با توفیقاتی بیش‌تر در راه خدمت به ملت ایران، گام‌های بلندی بردارد و باعث شکوفایی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، خرسندی مسلمانان جهان و ناامیدی دشمنان، منافقان، کینه توزان و سست پیمانان گردد.


دولت - حوزه - قرآن

باسمه تعالی شانه العزیز

تشکیل دولت در حکومت اسلامی شاید از هر دیدگاه و منظری به بحث و نظر و بررسی سپرده شود اما  پرداختن به این پرسش، شایسته  است که انقضا و روی کار آمدن دولت‌ها چه سهمی را در حوزه اندیشه قرآنی به خود اختصاص می‌دهد؟ به دیگر سخن، جایگاه تفکر رفیع قرآنی در تعریف، بازنگری و بالندگی دولت اسلامی کجاست؟

این انتظار که کسانی بیایند و داده‌های وحیانی مورد نیاز را طلب کنند، با فرض درک ضرورت آن از سوی متصدیان امر، به گزاف نیست اما رفع تکلیف نمی‌کند.

پرسش صریح‌تر این که قرآن پژوهان از مفسران بزرگوار حوزه گرفته تا پژوهشگران ساحت قرآنی، برای استخراج، فرآورده سازی و انتقال آموزه‌های کتاب الهی درباره ساختار، شرایط و باید‌ها و نباید‌های دولت اسلامی چه فکری کرده‌اند؟

فرمان‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرآن کریم که در قالب داستان‌ها و حکمت‌ها و دستور‌های صریح، خطاب به پیامبر خدا نازل شده است چنانچه به صورتی عالمانه و همه جانبه نگر در ساختار دولت نگنجد و فرصت آزمون و خطای شیوه‌های اجرایی آن طی نشود، اسلامی بودن دولت را به آرزویی طولانی بدل می‌سازد.

معارف الهی از قبیل عدالت گستری، جلوگیری از تجمع ثروت در دست اغنیا، هدایت جامعه به سوی خیر و صلاح و آگاهی، آینده نگری و ترسیم خطوط غلبه حزب الله و مستضعفان بر جهان، مبارزه با طاغوت و شرک و اعتلای کلمه لااله‌الا الله، و دیگر سرفصل‌های برنامه اجتماعی سیاسی اسلام به یقین برای اجرا نازل گشته‌اند اما اجرایی شدن آن فرایند مشخصی را می‌طلبد که امروز، قرآن پژوهان را مسئول آن باید دانست نه مردم و نه صاحب منصبان مسلمان را .

نکته دیگر این که گر چه در سفر اخیر ریاست جمهوری به قم، استمداد دولت از حوزه در عباراتی صریح بیان شد و در مرحله نخست اتمام حجتی برای دلسوزان و علاقه‌مندان به نظام مقدس جمهوری اسلامی بود اما اقدامات عملی و زمینه‌سازی‌های مختلف اعم از ایجاد ارتباط دو سویه دولت و حوزه، تعریف جایگاه ویژه برای به ثمر نشستن منویات اندیشمندان حوزوی و تخصیص امکانات لازم بایستگی خود را دارد و به جاست که دولتمردان و اندیشه ورزان هر دو برای این مهم به پا خیزند.


دولت - حوزه - قرآن

باسمه تعالی شانه العزیز

تشکیل دولت در حکومت اسلامی شاید از هر دیدگاه و منظری به بحث و نظر و بررسی سپرده شود اما آنچه شایسته صحیفه است پرداختن به این پرسش است که انقضا و روی کار آمدن دولت‌ها چه سهمی را در حوزه اندیشه قرآنی به خود اختصاص می‌دهد؟ به دیگر سخن، جایگاه تفکر رفیع قرآنی در تعریف، بازنگری و بالندگی دولت اسلامی کجاست؟

این انتظار که کسانی بیایند و داده‌های وحیانی مورد نیاز را طلب کنند، با فرض درک ضرورت آن از سوی متصدیان امر، به گزاف نیست اما رفع تکلیف نمی‌کند.

پرسش صریح‌تر این که قرآن پژوهان از مفسران بزرگوار حوزه گرفته تا پژوهشگران ساحت قرآنی، برای استخراج، فرآورده سازی و انتقال آموزه‌های کتاب الهی درباره ساختار، شرایط و باید‌ها و نباید‌های دولت اسلامی چه فکری کرده‌اند؟

فرمان‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرآن کریم که در قالب داستان‌ها و حکمت‌ها و دستور‌های صریح، خطاب به پیامبر خدا نازل شده است چنانچه به صورتی عالمانه و همه جانبه نگر در ساختار دولت نگنجد و فرصت آزمون و خطای شیوه‌های اجرایی آن طی نشود، اسلامی بودن دولت را به آرزویی طولانی بدل می‌سازد.

معارف الهی از قبیل عدالت گستری، جلوگیری از تجمع ثروت در دست اغنیا، هدایت جامعه به سوی خیر و صلاح و آگاهی، آینده نگری و ترسیم خطوط غلبه حزب الله و مستضعفان بر جهان، مبارزه با طاغوت و شرک و اعتلای کلمه لااله‌الا الله، و دیگر سرفصل‌های برنامه اجتماعی سیاسی اسلام به یقین برای اجرا نازل گشته‌اند اما اجرایی شدن آن فرایند مشخصی را می‌طلبد که امروز، قرآن پژوهان را مسئول آن باید دانست نه مردم و نه صاحب منصبان مسلمان را .

نکته دیگر این که گر چه در سفر اخیر ریاست جمهوری به قم، استمداد دولت از حوزه در عباراتی صریح بیان شد و در مرحله نخست اتمام حجتی برای دلسوزان و علاقه‌مندان به نظام مقدس جمهوری اسلامی بود اما اقدامات عملی و زمینه‌سازی‌های مختلف اعم از ایجاد ارتباط دو سویه دولت و حوزه، تعریف جایگاه ویژه برای به ثمر نشستن منویات اندیشمندان حوزوی و تخصیص امکانات لازم بایستگی خود را دارد و به جاست که دولتمردان و اندیشه ورزان هر دو برای این مهم به پا خیزند.


رویت ماه و مشکلات حل شدنی

بسم الله الرحمن الرحیم

لزوم تعیین قبله و دانستن زمان حلول‌ ماه‌های قمری و عدد ایام، به جهت عمل به احکام واجب و مستحب اسلام، از دیرباز دانشمندان مسلمان را بر پژوهش در این زمینه‌ واداشت و پیشرفت علوم مربوط در بین مسلمانان را در پی آورد.

امروزه به دست آوردن جهت کعبه نسبت به مکان مورد نظر، با ساخت انبوه قطب‌نما، محاسبه دقیق طول و عرض جغرافیایی، انشار نقشه‌های ترسیمی و تصویری، بهره‌گیری از جهت ستاره‌ها و حتی مکان خورشید در برخی از ایام سال و ساعت قبله که جهت سایه شاخص در لحظه معینی از روز است، به راحتی امکان پذیر شده و در اکثر نقاط جهان به غیر از خود شهر مکه، مشکل چندانی برای قبله‌یابی وجود ندارد.

اما علم ریاضیات و هیئت و نجوم هر چه به مدد نمازگزاران آمده است کمتر به خدمت روزه‌داران آمده! چه این که هر سال با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، بحث استهلال رونق می‌گیرد و چالش‌های همیشگی خود را موضوع مجالس علمی و نتیجه آن را نقل محافل عوام می‌سازد. پیشرفت اطلاع رسانی هم به جای کمک به حل قضیه، نقاط افتراق را علنی‌تر می‌سازد و مؤمنان را در حالتی از شک و تردید فرو می‌برد.

استهلال هر چند به هر دوازده ماه قمری اختصاص دارد، اما اهمیت آن در ماه مبارک رمضان به وجوب یا حرمت روزه بر می‌گردد و از این رو مسلمانان سراسر کره زمین با وسواس و دقت بیشتری چشم به آسمان می‌دوزند تا تکلیف آسمانی خود را بدانند.

مسأله رؤیت هلال را در سه بوته می‌توان به نقد و نظر کشید: اول، مکان یابی صورت مسأله استهلال در فقه اسلامی و لوازم و ملزومات آن؛ دوم، شناخت عناصر مدد‌رسان و دانسته‌ها و پیشرفت‌های علمی در مسئله؛ و سوم، بررسی تعامل رشته‌های فقه و نجوم و فضا شناسی در راستای حل مسأله استهلال.

آن چه که بسیار روشن است و چون ماه شب چهارده می‌درخشد اما گاهی در پس ابر غفلت می‌ماند، آنست که استهلال و رؤیت هلال از قبیل مصداق یابی و تعیین موضوع است، نه صدور حکم و فتوی. به دیگر سخن، مقلد، حکم مرجع تقلید را بر آن چه که با چشم خود می‌بیند حمل و به آن عمل می‌کند. بی‌توجهی به این مسأله و آگاه نکردن مردم نسبت به آن، گاهی باعث بدبینی‌ها و اضطراب‌هایی در قلوب مؤمنان می‌شود و بر طرف ساختنش با آموزش درست احکام از سوی مبلغان محترم میسر است.

حکم شرع در خصوص وجوب روزه رمضان و حرمت روزه اول شوال (عید فطر) ، صریح و متفق علیه بوده و هر مسلمان با مراجعه به هر رساله عملیه احکام، بدان واقف می‌شود؛ وانگهی از مشهورات فقه است که اگر کسی به چشم خود هلال ماه را دید ولو حلول ماه بر مرجع تقلید ثابت نشده باشد، تکلیف مقلد روشن است. البته طبق احکام فقهی، اول ماه به شهادت دو نفر عادل یا عده‌ای که با گفته آن‌ها یقین حاصل شود، نیز ثابت می‌شود.

بنابر آن چه گذشت و مرور رساله‌های علمیه و رجوع به روایات این باب، آشکار می‌شود مطالبی که هر سال در اول و آخر ماه مبارک رمضان از ناحیه مراجع معظم تقلید اعلام می‌شود، حکم مسأله نیست؛ بلکه انتشار خبر اثبات اول ماه بر شخص مرجع تقلید است که معمولاً با شنیدن خبر رؤیت هلال از سوی معتمدان و نمایندگان خاص حاصل می‌شود، نه با رؤیت خود مرجع. از این رو نه تنها مقلدان، بلکه عموم مؤمنان می‌توانند در صورت حصول یقین، به خبر صادره از سوی این مجتهد جامع الشرائط اکتفا و به تکلیف خود عمل کنند، مگر آن که خلاف آن ثابت شده باشد. ناگفته نماند که اول ماه با حکم حاکم شرع و ولی فقیه نیز ثابت می‌شود، اما رویه سال‌های گذشته نشان داه که در این خصوص معمولاً حلول ماه رمضان یا عید فطر اعلام شده، نه آن که فتوا یا حکمی صادر شود و باز می‌دانیم که در صورت صدور حکم از سوی ولی فقیه این حکم بلااستثناء مطاع و بلا منازعه خواهد بود.

پرسشی که در پایان این بحث به نظر می‌رسد این است که آیا اعلام اثبات اول ماه برای هر کدام از مراجع معظم تقلید در صورتی که متکی بر خبر افراد موثق ایشان از اطراف و اکناف باشد، نه رؤیت مستقیم، آیا برای دیگر مؤمنان یقین آور خواهد بود و در صورت اختلاف مراجع در این مورد ( که اتفاقاً به خاطر تعیین موضوع و نه تعیین حکم، در شأن ایشان نیست! ) تکلیف مردم چه خواهد بود؟ گو این‌که عده‌ای بر سر خون بودن یا نبودن یک لکه قرمز رنگ مشاجره کنند و حال آن که حکم نجاست خون را همه می‌دانند؛ لذا نمی توان هر مقلد را به مرجع تقلید خویش ارجاع داد و شبهات و حرف‌ و حدیث افکار عمومی را بی‌پاسخ گذاشت. چه این که در یک شهر و چه بسا در یک کشور، دو روز متوالی عید فطر نمی‌شود!

بحث دوم این است که آیات علمی قرآن که برخی تا حد اعجاز پیش می‌رود و اشارات مستقیم و غیر مستقیم مجموعه‌ای از روایات و نیز حکم عقل بر گرفته از ادراکات حسی، حکایت از نظم و دقت بسیار بالای جهان به ویژه در گستره افلاک و اجرام آسمانی دارد. حرکت حساب‌شده و منظوم ستارگان و سیارگان و اقمار که نمونه کوچک آن در منظومه شمسی محسوس‌تر است، محاسبه جهت، مکان، روشنایی و سایر ویژگی‌های این اجرام را تا میلیون‌ها سال قبل و بعد امکان پذیر کرده است.

شگفتی و عظمت این آفرینش آن چنان در چهره هر ناظری متفکری هویدا است که ادعای بی‌نظمی و اتفاقی بودن این حرکت‌ها و جریان‌ها نیاز به اثبات دارد، نه نظم آفریده ناظم. این گردش که در نهایت هماهنگی و سازگاری همه لحظات، تا وقت معلوم (اجل سمی) ادامه خواهد داشت، در گوشه‌ای از این گیتی یعنی تنها قمر کره زمین نیز قابل محاسبه است. امروز به مدد پیشرفت‌های نظری، تجربی و عملی می‌توان ویژگی‌های ماه را در حالت‌های گوناگون به دست آورد. ویژگی‌هایی چون: ارتفاع ماه، هنگام غروب آفتاب در شب اول ماه قمری، تعیین جایگاه ماه حسب درجه از نقطه شمال، لحظه مقارنه بین خورشید و ماه، لحظه خروج ماه از محاق و آغاز اکتساب نور از خورشید، درصد درخشندگی هلال نسبت به قرص ماه در لحظه غروب خورشید، محاسبه زمان غروب ماه در شب اول، تعیین جایگاه غروب خورشید نسبت به نقطه شمالی، مدت مکث ماه در افق بعد از غروب آفتاب در شب اول، تعیین مقدار اختلاف بین سمت ماه خورشید هنگام غروب خورشید و سن ماه از زمان مقارنه مرکزی تا هنگام غروب خورشید.

همه اعداد و ارقام مربوط به این محاسبات، حقیقی، قابل پیش‌بینی، علمی و یقین آور است؛ همان طور که پیش بینی کسوف و خسوف، هیچ گاه به خطا نمی‌رود و این همه نه از سر توانایی انسان که از حکمت و قدرت احسن الخالقین است.

همانگونه که ملاحظه می‌شود مشکل استهلال، در بعد علمی نیست، بلکه شفاف نبودن برخی بحث‌های میان رشته‌ای باعث ناکار‌آمدی یافته‌های علمی در عرصه فقه شده است؛ از این رو نکاتی چند، در پی می‌آید:

1.      پیش‌بینی علمی منجمان درباره ویژگی‌های ماه ، گذشته از مبرهن و مستدل بودن آن، ادعایی درباره رؤیت ناظران ندارد. چه این که محاسبه مکان و سن و سمت و مکث ماه بر روی کاغذ صورت می‌گیرد، اما دیدن یک عمل حسی است که با موانعی چون بدی آب و هوا، ارتفاع ناظر از سطح دریا، روشنایی شهر به خاطر نور چراغ‌ها، ضعف‌بینایی و دیگر عوامل طبیعی روبروست.

2.      پیش‌بینی منجمان درباره هلال رمضان و شوال در هر سال در سه حالت منحصر است:

الف ـ اجماع و قطع منجمان در امکان رؤیت هلال در تاریخ معین.

ب ـ اجتماع و قطع منجمان در عدم امکان رؤیت هلال در همان شب.

ج ـ اختلاف نظر منجمان در این مسأله.

با این توضیح که حالت سوم، نه به خاطر احتمالی بودن محاسبات است، بلکه به روش و تجربه منجمان بر می‌گردد. این حالت در سالی اتفاق می‌افتد که چند مؤلفه تعیین جایگاه ماه، پایین‌تر یا بالاتر از حد متعارف و معمول آن پیش‌بینی می‌شود. به دیگر سخن، منجمان در محاسبه جایگاه ماه اختلاف ندارند، بلکه به خاطر به دست نیامدن معدل لازم برای اعلام پیش‌بینی، هر کدام از دانشمندان با لحاظ تجربه شخصی و عنایت به ارقام به دست آمده از مؤلفه‌های گوناگون حدس خود را در خصوص قابل رؤیت بودن هلال ماه اظهار می‌کنند.

3.      غیر از جمع و تفریق‌های نجومی، امروزه ابزار‌های دقیق‌تری برای رصد اجرام آسمانی ساخته شده است. تلسکوپ‌های قوی، ماهواره‌ها و جت‌ها که هر کدام با شیوه خاصی توانایی انسان برای درک حسی وقایع فضایی را بالاتر می برد . این دستاورد‌ها خود منشأ مباحث جدیدی در حوزه فقه و مسأله استهلال است.

و اما بحث سوم در واقع طرح پرسش‌هایی بر مبنای آن چه گذشت است که جواب آن را باید در قلمرو فقه و اجتهاد پویا جست.

این پرسش‌ها بدین شرح است:

1. ملاک استهلال، به استناد روایات صحیحه آیا تنها رؤیت با چشم غیر مسلح است؟

2. با عنایت به پیشرفت‌های علمی و نبود این مطالعات در زمان صدور احادیث، آیا می‌توان ملاک استهلال را گسترش داد؟

3. در صورت اجماع منجمان بر عدم امکان رؤیت هلال ماه در تاریخ معین، تا چه حد می‌توان به گزارش افراد از اقصی نقاط توجه کرد؟

4. در صورت اجماع منجمان بر امکان رؤیت هلال ماه، آیا عدم رؤیت به خاطر عوامل طبیعی مثل ابری بودن آسمان، چقدر قابل اعتنا است؟

5. رؤیت هلال ماه با چشم مسلح یا ابزاری چون ماهواره و جت و هواپیما چه حکمی دارد؟

6. در صورت رؤیت هلال ماه از سوی مردمان شهر یا کشوری که با شهرها و کشورهای دیگر همزمان هستند (شب و روزشان یکی است)، حکم مسأله چه خواهد بود؟ و آیا باید برای هر منطقه جداگانه اثبات شود؟

7. در حالتی که پیش‌بینی منجمان قطعی نبوده و اختلاف نظر باشد، آیا می‌توان به رصد با ابزار‌های پیشرفته استناده کرد؟

8. گزارش افرادی که کارشناس نیستند و احتمال خطای دید هم به طور طبیعی در آن‌ها وجود دارد، آیا می‌تواند برای مقلدین، یقین‌آور باشد؟ یعنی صرف اطمینان مجتهد جامع الشرائط به اخبار واصله، در موضوعی که فقهی و اجتهادی نیست، برای مقلدین و سایر مؤمنان یقین آور و قابل اجرا است؟

و اما در پایان بحث، خاطر نشان می‌شود در چند سال اخیر، هماهنگی دفتر رهبر معظم انقلاب با هزاران تن از افراد آموزش دیده در سراسر کشور برای رصد وضعیت هلال ماه رمضان و شوال و نیز فعالیت‌های علمی مرکز مطالعات و پژوهش‌های فلکی نجومی وابسته به دفتر آیت الله سیستانی و در اختیار گذاشتن این دستاورد‌ها، زمینه ساز طرح علمی این مسأله، آگاهی بیشتر مؤمنان و هماهنگی بیشتر شده است، اما وجود نقاط ابهام در ابعاد علمی مسأله ، عملکرد‌های سنتی و برداشت‌های عرفی عوامانه، هنچنان بغرنجی موضوع را باقی گذاشته که امید است با برگزاری نشست‌های علمی و بررسی راهکارهای علمی و عینی از سوی مرکز وابسته به مراجع معظم تقلید و حضور فرهنگیان و اندیشوران خبره، این مهم نیز به شایستگی مورد اتفاق اصحاب رأی و نظر گردد.

ناگفته نماند. با توجه به حساسیت‌ها و عواقب ذهنی مسأله دست اندرکاران دفاتر مراجع معظم تقلید، چنانچه ضرورتی در اعلام نظر آن حضرات در خصوص استهلال می‌بینند، قبل از بروز هر گونه شائبه‌ای، خوب است با همکاران خود در سایر دفاتر هماهنگی اولیه و تبادل نظر نمایند تا خدای ناکرده تشویش خاطری برای مراجع معظم و مقلدان معزز پیش نیاید. هر چند اعلام حلول ماه رمضان و شوال از سوی ولی فقیه، فصل الخطابی برای همگان است و با اطلاع رسانی درست می‌توان زمینه هر گونه شک و شبهه را برطرف ساخت.

گفتنی است ، همه تمهیدات پیشنهادی که ذکر شد برای این است که ساحت مقدس مرجعیت و روحانیت از جانب ندانم کار‌ی‌ها و مجهولات عوام گزندی نبیند  ان‌شاء‌الله

حامد عبداللهی/ قم المقدسه/ 1384

منابع:

1.   کتاب پیش‌بینی وضعیت هلال ماه در آغاز ماه‌های قمری 1426 ـ مرکز مطالعات و پژوهش‌های فلکی نجومی ـ وابسته به دفتر آیت الله سیستانی ـ دام ظله ـ‌

2.   کتاب قبله و اوقات شرعی شهرهای ایران، مؤسسه تحقیقاتی لوا

3.   هفته‌نامه افق حوزه ـ پیش شماره 36

4.   پایگاه اطلاع رسانی مصاحبه با مسئول مرکز مطالعات و پژوهش‌های فلکی نجومی

پایان

این متن در مهرماه 84 نوشته شده و در سایت های بازتاب ، رسانیوز ، البرز و نشریه های سیاست روز ، 19 دی قم و افق حوزه درج شده است.


سفرنامه‌ای به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف

مولای من، ولی امر و صاحب‌الزمان!

آقا، بعد از سالها نان و نمک خوردن، تصمیم گرفتم، به روستاهای محروم سر بزنم و مثلاً از نزدیک با مشکلات آن‌ها آشنا گردم!

امام زمان! ای موعود، ای یادگار زهرا، شرمنده‌ام که این همه سال ضرب زید عمراً خواندم اما ندانستم که خدمت به خلق را نباید تجزیه و ترکیب کرد، بلکه باید آستین بالا زد و بی‌منت کار کرد.

آقا! آنقدر از دیدن مصائب و محرومیت‌ها به درد آمده‌ام که تنها راه آسوده‌تر شدنم را این گزارش می‌بینم که درد دلی است از آنچه که فقط در طول یک روز دیده‌ام.

وای بر من برخی از آنچه که مولایم در بیش از هزار سال دیده است.

امام زمان! تو خود شاهدی که در صحن امامزاده روستای «سر آقا سید» شهر کرد چنان حسی یافتم که گویا در حرم رضوی نجوا می‌کنم و اعتراف کردم که او مرا طلبیده است؛ امامزاده‌ای غریب پشت زردکوه با مردمانی غریب‌تر!

بیش از 500 خانوار که همه از سادات موسوی و از نوادگان همین امامزاده هستند و شرمنده‌ام که با گذشت 27 سال از انقلاب اسلامی، هنوز از امکانات اولیه انسانی محرومند؛ آدمهایی نجیب و نورانی که برای سلامتی کشور و مسئولان دعا می‌کردند، اما آرد را با بلوط مخلوط می‌کردند تا در طول سال نان داشته باشند، مردمانی که در کنار آن همه نعمت، آب و هوای سرد و بارانی و چشمه‌های جوشان، آب لوله‌کشی نداشتند و به خاطر سنگلاخی بودن روستا، و نبود‌ فاضلاب، حتی ‌امکان احداث سرویس بهداشتی برایشان میسر نبود!

آقای من! اگر روزی ظهور کنی و دست من که طلبه‌ای بیش نیستم را بگیری و در این روستاها بگردانی و بپرسی تو برای این‌ها چه کردی؟ چه جوابی دارم؟

انسان‌های شریف و متدینی که در طول این سال‌ها کمتر طلبه‌ای برای تبلیغ دین و آموزش قرآن و احکام به سراغشان رفته است؟!

تو خود بهتر می‌دانی که من در آن منطقه با چه انسان‌های پاکی هم‌صحبت شدم! پیرمردی که دستش را بین گوش و چشم خود گذاشت و گفت: بین حق و باطل، فقط چهار انگشت فاصله است؛ من چیزی از محرومیت نمی‌گویم، خودت ببین که ما چه وضعیتی داریم؟ پیرمرد دیگری که شعر می سرود و قرآن می نوشت .

از یکی دیگر پرسیدم از چه کسی تقلید می‌کنی؟ گفت: آقا حسین بروجردی که به رحمت خدا رفت، از روح خدا تقلید می‌کنم! یکی دیگر هم در پاسخ به همین سؤال گفت: بعد از امام، از آقای اراکی تقلید کردم، حالا هم از آقای خامنه‌ای.

آنها نه مخابرات داشتند و نه تحت پوشش شبکه تلویزیون بودند؛ امکان دریافت شبکه های رادیویی هم وجود نداشت.

پای صحبت دیگری نشستم و گفتم تا به حال مشهد رفتی؟ گفت: تا به حال شهر نرفتم، چه برسد به مشهد؛ من که چیزی ندارم و فقط می‌توانم نماز بخوانم و شرمنده زن و بچه‌ام هستم؛ اما آنهایی که چند بار مکه می‌روند، اگر به محرومان برسند ثواب بیشتری ندارد؟!

در این روستا بچه‌های پاک و معصومی بودند که تاکنون کسی به آن‌ها قرآن خواندن یاد نداده بود و دخترانی که به احکام دین خود آشنا نبودند.

آقا! ما سازمان‌های عریض و طویل فرهنگی با نام‌های آن‌چنانی زیاد داریم، اما اگر چند طلبه پیدا شوند که فی‌سبیل‌الله حاضر شوند برای تبلیغ به این روستا بروند، نمی‌دانم چه کسی حمایت می‌کند؟ تبلیغ کردن بین مردمانی که به نان شب محتاجند کاری نیست که بدون حمایت مسئولان امکان‌پذیر باشد.

ای کعبه آمال دردمندان و مستضعفان! خجالت‌زده‌ام که در آن‌سوی همین زردکوه با یک تونل بزرگ آب زاینده‌رود تأمین شده است و بهترین پیست اسکی برای فرزندان اغنیا همراه با امکانات رفاهی فراهم شده است اما شرمنده‌ام که تاکنون مسئولین  استان حتی به دخمه‌های آن‌ها سر نزده‌اند!

به تناسب هوای گرم قم، برای خودم یک صندل (دمپایی) خریدم به قیمت 2600 تومان؛ و وقتی آن جوان روستایی، صندل‌ها را برایم جفت می‌کرد، عرق شرم ریختم که تمام لباس‌ها و کفش‌های لاستیکی او 500 تومان هم ارزش نداشت!

امام زمان! این چند سطر آرامم کرد، اما وقتی به یاد آن پیرمرد روستایی می‌افتم که می‌خواست دست مرا ببوسد، از خودم پرسیدم حالا وظیفه من چیست؟ آیا کسی هست مرا یاری کند که تکلیف خودم را بدانم؟

تکلیف در برابر همه کسانی که با همه محرومیت‌ها، برای کشور و نظام و مسئولان دعا می‌کردند و بر روی دیواری که مقام معظم رهبری، در سال‌های ریاست‌ جمهوری‌شان با بالگرد به آن‌جا سفر کرده بودند و سخنرانی داشتند، عکس لاله کشیده بودند و عکس امام و رهبری همچنان بر دیوار نصب بود و پیرمردی که میزبان آقا بود، هنوز گرم و پرحرارت حرف می‌زد؛ اگر اسم این‌ها را سرمایه انقلاب نگذاریم، چه بگذاریم؟

هدیه آن سفر، جاده‌ای خاکی بود که دل کوهها را شکافته است، اما بعد از این همه سال آسفالت نشده و به خاطر بارش برف و سرما، در طول سال فقط چهار ماه باز است؛ و این بسته بودن جاده، یعنی مردن دهها نفر در سال به ویژه زنان بارداری که به امکانات پزشکی و جراحی دسترسی ندارند؛ یعنی قطع برق و نداشتن سوخت و بریده شدن درختان و سیل؛ یعنی تعطیلی آموزشی و پایین بودن سطح سواد؛ یعنی ساخته نشدن مسجد و حسینیه و خانه بهداشت؛ و از همه مهم‌تر سر نزدن مسئولان منطقه به بهانه صعب العبور بودن جاده!

و ما هنوز مشغول تجزیه و ترکیب  الفاظیم و ناگفته‌هایی که خوب می‌دانیم.

امام زمان! دستم را بگیر.

باید کاری کرد، هموطنان شیعه‌ای که در دل، عشق به پیامبر و ولایت اهل بیت او دارند اما کسی نبوده که از دین برایشان بگوید، احکامشان را یاد بدهد و مشکلات شرعی آنها را برطرف سازد.

اکنون تنها کاری که از دست من بر می آید رساندن فریاد استمداد آنها ازحوزه علمیه، طلاب و فضلا و مراجع معظم تقلید است. شاید بتوان در ماه مبارک رمضان، صف های نماز جماعت را تشکیل داد و نوجوانان و جوانان با استعداد و پاک  این روستاها را با آموزه‌های دینی آشنا کرد؛ برایشان از اسلام گفت و عدالت؛ و با پرداخت کمکهای مالی لااقل سادات منطقه را از شرمندگی رهانید. هدیه کردن قرآن، مفاتیح، رساله عملیه و اقلام آموزشی، فرهنگی نیز اقدام شایسته‌ای خواهد بود که همت مسئولان را می‌طلبد.

این متن در مرداد ماه 84 نوشته شده

 


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >