با سلام خدمت همه دوستان!
دارم برای ارائه یک کنفرانس با موضوع ( تربیت جنسی ) آماده می شم که بعد از عبد قراره برگزار بشه.
هر کمکی از دستتون برمیاد دریغ نکنین: مقاله ، عکس ، منبع و ....
البته من تا حالا کلی موارد رو آماده کردم و قول میدم بعد از کنفرانس، متن رو براتون بذارم .
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ*المائدة51*
اى کسانى که ایمان آورده اید، یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند. و هر کس از شما آنها را به دوستى گیرد، از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را راه نمىنماید.
دوستی صهیونیزم با مسیحت صهیونی،برای رسیدن به اهداف مشترک که همان، تاراج ثروت جهان و سوارشدن برگرده جهانیان است، دیگر امری پوشیده نیست.
این پیوند شیطانی، که ریشههای مشرکانه و ضدخدایی آن در آیات وحیانی قرآن کریم افشا شده است، با گذشت قرنها اکنون با تجربه تر و جسورانه تر هر ابزاری را برای گسترش نفوذ خود به کار میگیرد.
امروز داستان، تاریخ، فیلم، تجارت، رسانه، هنر ، شعر در خدمت سیاست صهیونیستی است.
قرآن به خوبی گذشته و آینده این قوم را ترسیم کرده است :
وَقَالَتْ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ
و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهاى خودشان بسته باد. و به [سزاى ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد مى بخشد.
در این فراز آیه، جسارت یهود در برابر خدا و لعنت خدا برآن را میبینیم و این خود بار معنایی ، حقوقی و تبارشناسی ویژهای دارد.
وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا
و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیارى از ایشان خواهد افزود
جالب اینجاست ، هدایت خدا که مایه رشد و سعادت بشریت است، در اکثریت قوم یاد شده، به گونه دیگری عمل میکند.
وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمْ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ
و تا روز قیامت میانشان دشمنى و کینه افکندیم.
پیشبینی حقیقی قرآن در باره آینده این گروه نیز خواندنی و عبرتگرفتنی است . کینه ورزی و دشمنی درونی تا روز قبامت.
کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ
هر بار که آتشى براى پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت.
گویی آتش افروزی در ذات گروه لعنتشده، رسوب کردهاست وانگهی این خداست که آتش قهرش بر هر نیرویی غلبه دارد.
وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ*المائدة64*
و در زمین براى فساد مى کوشند. و خدا مفسدان را دوست نمى دارد.
در فراز آخر آیه رفتار همیشگی صهیونیستها را مرور میکنیم. فساد در زمین. کاری که دوستی خدا را از بین میبرد.
آیا با وجود چنین آیات روشنگری، سستی مسلمانان، توجیهی دارد؟ آیا دشمن ما گروههای ناشناخته و پنهان هستند یا دشمن ما جهل ما به قرآن است؟
مگر قرآن به ما نمیگوید با این قوم دوستی نکنید که میان آنان و برخی از مسیحیان، پیوندی وجود دارد و آنان از خدا هم شرم نمیکنند و لعنت شده خدا هستند و تا قیامت کینه ورزی خواهند کرد و در پی فساد روی زمین هستند؟
این چه نیرویی است که سران نالایق کشورهای اسلامی را از قطع کردن سمبلیک یک ماه نفت باز داشت تا دست کم نمادی از قدرت پنهان مسلمانان باشد و مرهمی بر زخم فلسطین.
و اکنون چه باید کرد که از ماست که برماست .
شاید وقت آن رسیده که ملتها برخیزند و فرا تر از سیاستمردان ترسو که چیزی جز مذاکرههای یآسآور و بزدلانه کاری از پیش نمیبرند، با همت خود ضمیر دیگر مردمان را بیدار کنند و افکار عمومی جهانیان را نسبت به توحش صهیونیستها حساس سازند.
صهیونیزم، یک گروه تروریست پیشرفته است که با ظاهری متمدنانه در مجامع بین المللی حضور مییابد و از حمایت آمریکایی ها برخوردار است.
اکنون باید هویت واقعی این قوم وحشی را برملا ساخت و از آن و حامیانش برای نگهبانی از صلح و امنیت و هزینههای آن ، حق توحش گرفت.
براستی تحمل چنین موذیانی در جامعه بشری، هزینههای بسیاری دارد که باید از ثروتهای تحت تسلطش خارج و در صندوق بینالمللی که به همین منظور تأسیس میشود واریز کرد.
این اقدام هرچند نمادین باشد و در آغاز، جریمههای تأخیر در پرداخت آن از طرف مخالفان اسرائیل نیز واریز گردد نقش مهمی در شناساندن هویت غیر انسانی اسرائیلیان خواهد داشت.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن نور است
بگذاریم قرآن خود، معرف خود باشد بیش از آن که بخواهیم حرفی درباره آن بزنیم و آشکار است که نمیتوانیم!
قرآن خودش را نور میداند: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا» *النساء174* اى مردم، در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است، و ما به سوى شما نورى تابناک فرو فرستاده ایم.
آری قرآن روشنگر ابهامات گسترده بشر است : « قَدْ جَاءَکُمْ مِنْ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ» *المائدة15* قطعاً براى شما از جانب خدا روشنایى و کتابى روشنگر آمده است.
پیروی از این نور و گام نهادن در پرتو آن، سرانجامی خوش دارد، که میفرماید: « فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ» *الاعراف157* پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند، آنان همان رستگارانند.
اما سیاهبختی از آن کسی است که چشم خود را در ژرفای تاریک دریاها بسته باشد و خویشتن را از نور الهی محروم ساخته باشد: « وَمَنْ لَمْ یَجْعَلْ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ » *النور40* و خدا به هر کس نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود.
براستی شب پرستان با روشنیگرایان، تفاوت بسیاری دارند : « أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» *الزمر22* پس آیا کسى که خدا سینه اش را براى [پذیرش] اسلام گشاده، و [در نتیجه] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مى باشد [همانند فرد تاریکدل است]؟ پس واى بر آنان که از سخت دلى یاد خدا نمى کنند؛ اینانند که در گمراهى آشکارند.
پس از خدا میخواهیم که صراط مستقیم را نشانمان دهد و ما را خادم راستین قرآن بپذیرد و دستمان را از معارف نوانی آن کوتاه نسازد.
باشد که نورانیت قرآن، دلهایمان را روشن کناد.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
اکنون وقت آن رسیده که برویم سر اصل مطلب!
هیئتهای مذهبی ، آسیبپذیرند چون :
1. رابطه هیئت با مرجعیت دینی و روحانیت آگاه، مشخص نیست.
2. علم و عقل در تولید محتوا و برنامه آن نقش مستقیمی ندارد.
3. نقش مداح بسیار پررنگ است.
برای اینکه ارتباط این سه گزینه با همه آنچه که پیشتر گفتیم روشن شود، کمی توضیح را چاشنی بحثمان میکنیم:
هیئتهای مذهبی برای هدف مقدسی چون ابراز احساس جمعی و زنده نگاهداشتن حماسههای تاریخی و بنیادین تشیع شکل گرفتهاند. در دورهای که فعالیتهای مذهبی در برابر حکومت پادشاهی دیده میشد و ظلم ستیزی و تجمع در مساجد به مثابه نهادهای مردمی مخالف عمل میکرد، فشار زیادی بر مسجد و مسجدیان وارد میشد تا مومنان در پناه نماز جماعت، از سخنرانیهای آگاهیبخش و حرکتهای جهادی بهرهمند نشوند.
در این دوره هیئتها با این امتیاز که مکان مشخصی نداشتند و سیار عمل میکردند، به تشکلهای مردمی تبدیل شدند که در قالبهای دیگر حتی شبیهخوانی به برپانگهداشتن باورهای شیعی پرداختند و کمتر مورد توجه رژیم طاغوت بودند.ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
چه چیزهایی باعث میشود ، عرفان ساختگی، پلاستیکی، بدلی و پوشالی، راه گم کرده و سراغ جوانان مذهبی بیاید؟...
1. رابطه هیئت با مرجعیت دینی و روحانیت آگاه، مشخص نیست.
2. علم و عقل در تولید محتوا و برنامه آن نقش مستقیمی ندارد.
3. نقش مداح بسیار پررنگ است...
آهنگهای کوچهبازاری و سینهزنی با ریتمهای مضحک مثل صدای پوتین در رژه! حرکتهای موزون سماعگونه و جستوخیزهای توهمزا، ناآشنایی با احکام عملی و تکلیف شرعی، کوتاهی در انجام عبادات سیاسی مثل تماز جمعه، دوری از قرآن و تفسیر...
عوام بودن همیشه به معنی بی سوادی نیست...
قلب عارف مملو از عشق و محبت است و رفتارش خضوع است وخشوع. کدام یک از این صفتها را دکانبازها دارند؟!
ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
آقای عرفان کیست و چگونه به محفلهای مذهبی و هیئتی راه پیدا میکند؟
عرفان چیست :
« عرفان شناخت حق و اسماء و صفات الهی از طریق تهذیب نفس و تزکیه و طهارت درونی است که در اثر سیر وسلوک حاصل میشود و تفسیر ویژهای از عالم و آدم با جهان هستی ارائه میکند؛ که عارف در پرتو آن عالم را جلوه حق و مظهر اسمای حسنای الهی می بیند و "توحید" واپسین مقصد سیروسلوک عارف است . توحیدی که وجود حقیقی را منحصر در خدا دانسته، ماسوای الهی را تجلی آن وجود و "نمود" میداند ، نه" بود".یعنی اگر در حکمت و فلسفه از بود ونبود و در اخلاق از باید ونباید بحث میشود، در عرفان از بود و نمود بحث میشود و در تفسیر عرفانی هستی، وجهه الاهی و معنوی، وجهه اصیل و حقیقی قلمداد میشود. پس در عرفان از دو مقوله " خدا " و " انسان کامل" یعنی توحید و موحد سخن به میان میآید که شهود توحید یا توحید شهودی و راه رسیدن به مقام منیع توحید ناب و عرفانی در منازل و مقامات تعریفپذیر و تحقق بردار است که سالک باید لزوما در سیر وسلوک به آن دست یازد . » (1)
تقسیمات عرفان: ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
این نوشته اکنون بر آن نیست تا خاطر خوانندگان گرامی را آزرده کند یا خاطره تلخ فراق بزرگی از دست رفته را زنده سازد اما ...
اما رحلت علمایی که تازه از میان ما رفتند و خبر درگذشتشان را خبرگزاری ها و مطبوعات و حتی رسانه های غیر رسمی مانند پیامک و نمابر منتشر ساختند، نکته ای را مغفول نشان داد که امروز به مناسبتی لازم دیدم آن را یادآور شوم.
رسالت خبری ما در هر نهاد خبری و آموزه های کتابهای اطلاعرسانی و فنآوری اطلاعات، مبنی بر سرعت نشر خبر و زنده بودن آن در جای خود مهم و اساسی است اما...
اما آیا هر خبری و هر شخصیتی و هر حادثهای را می توان به بهانه کار رسانه ای و وظیفهی معهود و مندرج در کتابها و کلاس ها، منتشر کرد؟
اخلاق رسانه ای که از یمن اتفاق باید در کشور ما، اسلامی هم باشد در کدام واحد درسی رسانه و کدام دانشکده تدریس میشود؟
وقتی زمزمه بیماری عالمی بزرگ و یا خبر بستری شدن یک استاد فرهیخته را میشنویم، دقیقا به عنوان کارپرداز خبری ـ از خبرنگار گرفته تا دبیر و سردبیر ـ به چه میاندیشیم؟
آیا هر اتفاق معنی داری مثل گریه بستگان، خاموش بودن تلفن همراه پزشک معالج، حضور نداشتن فرزندان در خانه، تعطیل شدن مرکز وابسته به یک دانشمند که شاید به خاطر برف باشد! و دهها مورد مانند آن کافی است تا ما مسابقه انتشار خبر مرگ یک عزیز را به جامعه فرهنگی و مذهبی بدهیم و چه بسا بلافاصله مجبور به حذف یا تکذیب خبر شویم ؟!
شاید کوتاهی های اطرافیان و یا شیطنت های کوته فکرانه عدهای ما را که میخواهیم منبع موثق و دست اول اخبار باشیم، فریب دهد و به راحتی حساسیت های حرفهای را فدای ناگواری نشر چنین اخباری سازیم.
حیات و ممات، حق است و با تاکید قرآن کریم، هیچ استثنایی در فرزندان آدم ندارد اما جامعه، گاه فردی بیاثر یا مضر را از دست می دهد و گاه گنجی که فقدانش جبران ناپذیر است.
رسانه ما اما در این میان چه رسالتی دارد؟ خبر تلخ هم خبر است و باید منعکس شود اما ...
اما ما کجای این تأسف و تأثر همگانی قرار داریم؟ آیا در عرقریزان کار و تلاش نفسگیرمان از این که اولین منبع ارسال خبر مرگ یک بزرگ باشیم خرسندیم و خستگی از تنمان بیرون میرود و در این راه از انتشار اخبار نا مطمئن و حتی شایعه ابا نداریم ؟ یا اینکه ناراحت و غمگین از شنیدن چنین خبری، در فکر راهی هستیم که نه در غمناکی جامعه پیشرو باشیم و نه از کار و وظیفه خود عقب افتاده؟
به هر حال باید از غفلت های گذشته عبرت گرفت و دانست چیزی به عنوان اخلاق رسانهای هم وجود دارد، چه نانوشته باشد و چه ما نخوانده باشیم .
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
این عنوان یک کتاب است با ده داستان!
نویسنده اش عباس عبدی
توصیه میکنم نخوانید چون ممکن است سوء هاضمه فرهنگی بگیرید!!
من نمی دانم چه اصراری هست آقایان سیاستباز، چیر نویس هم باشند انگار کلاس دارد!!!
حالا یک زمانی ادبیات چپ کمونیستی تواین کشور بیداد میکرد و بعدش هم تموم شد رفت، دلیل نمیشه برای خالی نبودن عریضه ، نویسندگی هم تو کارنامه سیاسی کسی نوشته بشه!!
تازه اونا اول می نوشتن بعد شعار می دادن بعد کم میاوردن بعد فرار میکردن!
به هر حال ما که این کتاب و خوندیم چیزی عایدمون نشد!
1. عبارت های زنگ دار و آهنگین که به مخاطب غیر بومی، سرگیجه می ده مخاطب بومی هم شاید خندش بگیره. چرا اگه در قالب چند خط شعر محلی بیان میشد مثل : « دریا موجن کاکا دریا موجن » یا « قایق کنار دریا میره پایین و بالا» و ... یه چیزی میشد!
2. به کار بردن واژه های محلی که معمولا اسم خاص مکان ها و ابزار و آدمهاست بدون ترجمه و توضیح پاورقی. لابد اگه خواننده نفهمه کلاسش بیشتره تازه کسی هم روش نمیشه بپرسه اگرم بخواد بپرسه کسی نیست ؛ یارو چاپ کرده در رفته!
3. عبارت های نیمه سکسی که البته با مزاج اونایی که با محصولات اونور آبی حال می کنن چیز قابل ذکری نیست ( البته اگر قول بدن در باره جنگ و جبهه ننویسن ما اعتراضی نمی کنیم خوش باشن!) !
یکی از دوستام دو صفحه از کتاب و خوند گفت بابا چه بلایی سر این آوردن بیچاره عقده ای شده ، بقیه کتاب و نخوند!
حالا بگذریم، یه چند تا مطلب در باره این قلعه و این کتاب هم بخونین بد نیست . انگار بعضی همچین تحت تأثیرسیاست قرار گرفتن که عاشق این کتاب پرفروش شدن (از بس خریدن)!
قلعه پرتغالیهای جزیره هرمز
این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و در ساحل دریا قرار دارد ، مهم ترین قلعه باقی مانده از روزگار تسلط پرتغالی ها بر سواحل و جزایر خلیج فارس است . این قلعه به فرمان آلفونسوآلبرکرک دریانورد پرتغالی در سال 1507 میلادی ، در محلی موسوم به مورنا احداث شد. قلعه به شکل چند ظلعی نامنظم است . ساختمان آن بسیار محکم است و دیوارهایی به قطر 3/5 متر با چند برج به ارتفاع 12متر دارد. تاسیسات قلعه شامل انبارهای تسلیحات ، آب انبار و اتاق هایی با سقف هلالی است . در زمان شاه عباس که به استعمار پرتغالی ها در ایران خاتمه داده شد، این قلعه به دست امام قلی خان از سرداران شاه عباس فتح گردید. همراه با پی نوشت نویسنده کتاب ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
افتتاح بانک قرض الحسنه خبری بود که رایحه خوش خدمت را به مشام آنان که در د دین دارند رساند و امید گام برداشتن در فضای قرآنی را پررنگ تر کرد.
جداسازی اقتصاد کشور اسلامی ایران از ربا آرزوی دراز بزرگان و دلسوختگان این مرز وبوم بود چرا که هر پرورش و آموزشی در کالبد رشد یافته از پول کثیف ربا هیچ گاه، خوش عاقبتی نمیتوانست داشته باشد.
رئیس جمهور در آیین افتتاح این بانک ، جمله وزینی را به زبان آورد : « قرض الحسنه "صرفا صندوق خیریه ای برای فقرا و درمانده ها نیست بلکه قرض الحسنه یک منش و نظام اقتصادی است و جایگاه ویژهای در بین مردم ایران دارد»
این منش و نظام اقتصادی همان سامانه اقتصادی است که قرآن کریم صدها سال است بخش نامه آن را نازل کرده اما یا باور نکرده ایم یا با نگاه حکومتی ندیده ایم یا حکومت اسلامی نداشته ایم یا پس از انقلاب اسلامی هم دانش آموختگان مکتب غرب را به کار گرفته ایم که قرآن را تنها در گورستانها شنیدهاند!
اما امروز دولت مکتبی جمهوری اسلامی ایران ، نگاهی بنیادین به مسئله اقتصاد دارد و ریشه بسیاری از ناسازگاری های فرهنگی و ناهنجاری های اخلاقی را درست شناخته و بی باکانه در صدد بازگشت به قرآن و سنت است و در این راه ناملایمتی سیاست بازان و طعنه های اقتصاد دانان را وقعی نمینهد.
قرآن حداّقل در هفت آیه به وضوح تحریم ربا را ثابت مىکند:
آیه 275 سوره بقره : الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنْ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
کسانى که ربا مى خورند، [از گور] برنمى خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است. پس، هر کس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید، و [از رباخوارى] باز ایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار مى شود، و کسانى که [به رباخوارى] باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
آیه 276 سوره بقره : یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ
خدا از [برکت] ربا مى کاهد، و بر صدقات مى افزاید، و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمى دارد.
آیات 278 و 279 سوره بقره: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنْ الرِّبَا إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنْ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید; و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است واگذارید.و اگر [چنین] نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته اید; و اگر توبه کنید، سرمایه هاى شما از خودتان است. نه ستم مى کنید و نه ستم مى بینید.
آیه 130سوره آل عمران : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
اى کسانى که ایمان آورده اید، ربا را [با سود] چندین برابر مخورید، و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید.
آیه 160 و 161سوره نساء : فَبِظُلْمٍ مِنْ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا* وَأَخْذِهِمْ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا
پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آنکه [مردم را] بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه اى را که بر آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم؛ و [به سبب] رباگرفتنشان -با آنکه از آن نهى شده بودند- و به ناروا مال مردم خوردنشان، و ما براى کافرانِ آنان عذابى دردناک آماده کرده ایم.
از آنچه در مجموع آیات بالا آمد روشن مىشود که قرآن به شدّت هر نوع ربا خوارى را تحریم مىکند تا آنجا که آن را نوعى کفر به خدا مىشمارد و به ربا خوارى از ناحیه خدا و رسولش اعلان جنگ مىدهد و ربا خوار را مستحق خلود در جهنم مىداند و این کار را سبب مجازات دنیوى مىشمرد.
روایات نیز در این زمینه آموزه ها و هشدارهای جدی دارند :
گروه اوّل: در این روایات رباخوارى با عمل زشت منافى عفت مقایسه شده و از آن بدتر شمرده شده است .
از جمله در حدیثى مىخوانیم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله» به على (علیه السلام) فرمود: «یا على درهم ربا اعظم عندالله من سبعین زنیة...؛
اى على! یک درهم از ربا از نظر گناه و معصیت بدتر از هفتاد بار زناست».
گروه دوّم: روایاتى است که ربا و تمام کسانى که به نوعى با آن ارتباط دارند را لعنت مىکند:
امیر مؤمنان على مىفرماید: لعن رسول الله الربا و آکله و بایعه و مشتریه و کاتبه و شاهدیه ؛
پیامبر گرامى اسلام (ص) در این روایت «ربا» و پنج طایفه را - که در ارتباط با ربا هستند - لعنت کرده است: کسى که میهمان ربا خوار مىشود و از غذایى که از پول ربا تهیّه شده است با علم و آگاهى استفاده مىکند، ربا خوار ، ربادهنده، و کسى که ربا را محاسبه مىکند، شهود قرارداد ربا.
گروه چهارم: روایاتى است که دلالت بر هلاکت ربا خواران در دنیا دارد:
قال الصادق (علیه لسلام): اذا اراد الله بقوم هلاکا ظهر فیهم الربا:
«هنگامى که خداوند اراده هلاکت قومى را کند ربا در میان آنها ظاهر مىگردد» معناى این روایت این است که ربا مجازات دنیوى نیز دارد و به هلاکت ربا خواران منتهى مىشود .
گروه پنجم: روایاتى است که سرانجام رباخوار را آتش دوزخ شمرده است :
قال على: «خمسة اشیاء تقع بخمسة اشیاء ولا بد لتلک الخمسة من النار: من اتجر بغیر علم فلا بدله من اکل الربا، ولابد لا کل الربا من النار...؛
«پنج چیزعلت پنج چیز است و سرانجام اینها جهنّم است: تجارت و کسب بدون آگاهى ،از احکام فقهى آن ،سبب ربا خوارى و منتهى به آن مىشود و ربا خوار حتماً در دوزخ خواهد بود...»
کوتاه سخن این که مجموعه این پنج گروه روایات، که از هر کدام نمونهاى ذکر شده، بطور قوى و صریح و آشکار دلالت بر حرمت ربا و رباخوارى دارد (ر. ک سایت آیت الله مکارم شیرازی)
طهماسب مظاهرى رئیس کل بانک مرکزى در همین رابطه می گوید : « اگر بانک سالم و اسلامى نباشد، بسیار خطرناک مىشود و یکى از معضلات و بدبختیهاى دنیاى امروز، همین بانکها رباخوارى است؛ به گونهاى که بعضى از کشورهاى جهان سوم هر چه درآمد داشته باشند باید به عنوان سود وامهاى ربوى به این بانکها بپردازند و صد البته که چنین بانکهایى از رباخواران اضعاف مضاعف که در آیات قرآن آمده به مراتب بدترند؛ چون آنها با سرمایه خودشان رباخوارى مىکردند و بانکه ربوى با سرمایه مردم دست به این جنایت مىزنند، چون غالب سرمایههاى بانکها از مردم است، بلکه گاهى بانک سرمایهاى به جز ساختمان بانک ندارد و یکى از برکات انقلاب اسلامى ایران، گام برداشتن در طریق اصلاح همین بانکها ربوى است »
شاید آنچه به عنوان قانون بانکداری بدون ربا گفته و شنیده میشود از اهمیت تاسیس بانک قرض الحسنه بکاهد اما رئیس کل بانک مرکزى نگاه دیگری دارد : « عملکرد بانکدارى بدون ربا نشان مى دهد که آن چه در عمل محقق شده این است که در این قانون، بانک صرفاً وظیفه انتقال وجوه را برعهده دارد و وظایف تعیین شده براى بانک در قانون عملیات بانکى بدون ربا، معطل مانده است. علت این امر را مى توان در ناسازگارى ماهیت عملیات بانکى و عقود اسلامى دانست و یا آن را نتیجه امکان ناپذیرى ترکیب این دو مهم دانست. لذا پیشنهاد مى شود که قانون عملیات بانکى بدون ربا مورد تجدیدنظر اساسى قرار گیرد. در این تجدیدنظر، روح بررسى، محدودیت عملیات بانکى و انفکاک عقود اسلامى از عملیات بانکى است »
دکتر احمدی نژاد همچنین معتقد است : « نهادی مثل بانک نباید به نمایندگی از مردم، وارد فعالیت اقتصادی شود، چنین شیوه ای مختص نظام مارکسیستی است و ما باید شرایطی فراهم کنیم که مردم بتوانند در کارهای اقتصادی نقش فعالتری پیدا کنند وی ضمن انتقاد از نحوه فعالیت بانکها، آنها را به "موجودی عظیم با چرخهای فولادی بسیار عظیم" تشبیه کرد که "همه دست و پاها را در خود خرد می کند." به گفته رئیس جمهور ،این رفتار "باید اصلاح شود" چرا که "نقش اصلی بانکها واسطه بین کسی است که می خواهد کار کند و منابع ندارد یا کم دارد با کسی که منابع دارد؛ در واقع باید بانکها واسطه عبور باشند نه طرف عقد»
مهدی رضوی ، مدیرعامل بانک صنعت و معدن مهدی رضوی نیز عطف به سخنان رئیس جمهور در باره نرخ سود بانکی میگوید : « : با عنایت به سالها تدریس در اقتصاد و بانکداری اسلامی معتقدم برای نخستین بار است که فردی در کسوت سیاسی و اجرایی کشور نسبت به عملکرد و حرکت بانکها دید بسیار درستی دارد. ما در نظام بانکداری اسلامی نیاز به یک نظریهپردازی قوی و جامع داریم. ممکن است کسانی در غرب فلسفه اپیکوری را خوانده باشند و آن را اینجا بکاربرند اما تا این نظریات منطبق با ارزشهای اعتقادی مردم بومی کشور مشکلی از نظام اقتصادی یا بانکی جامعه حل نخواهد کرد. معتقدم در نظام بانکی نرخ سود برای عقود مشارکتی باید صفر باشد. امروز حدود 98 درصد منابع بانکها متعلق به مردم و 2 درصد متعلق به دولت است، لذا وجوه نظام بانکی از طریق تأمین مالی اسلامی باید بطور روشن در اختیار خود مردم و چرخه تولید و اقتصاد قرار گیرد»
وی می افزاید : « مشکل ما این است که در نظام بانکی به قانون عملیات بانکی بدون ربا به درستی عمل نمیشود. راهحل نظام بانکی ما تأمین اعتبار نیست بلکه راهحل، اجرای صحیح و کامل قانون بانکی عملیات بدون رباست. بانکها علاوه بر سودآوری یک رسالت و مسئولیت اجتماعی نیز دارند و به همین دلیل است که قانون عملیات بانکی بدون ربا بر استقرار نظام پولی و اعتباری بر مبنای حق و عدل تأکید دارد و به جز نظام اسلامی هیچ نظامی بر چنین موازینی استوار نیست»
در مورد این که ما اکنون کجاهستیم و کجا باید باشیم ، کارشناسان و اهل فن نظرات قابل تامل و هشدار دهنده ای دارند:
محسن مهدیان : « مثلث انتقادی دولت، فقها و اقتصاددانان برای اصلاح قانون بانکداری بدون ربا کامل شده است ؛ به نظر می رسد قانون بانکداری باید اسلامی باشد نه اینکه تنها ربا از آن حذف شود. توضیح اینکه حذف ربا از نظام بانکداری متعارف ممکن نیست مگر اینکه ساختار آن کاملا متحول شود. بهره، پایه و اساس این نوع بانکداری است و نمی توان پوسته بانکداری منتسب به سرمایه داری را بدون هسته اصلی آن به کار گرفت. برخورد التقاطی با نظام بانکی باعث شده است که عملیات بانکی به شدت به سمت مبهم و پیچیده شدن برود و قراردادها نیز کاملا صوری شده و به سبب بالا رفتن هزینه های نظارت، کنترل، نیز کاملا حذف شود»
دکتر علی اصغر هدایتی، دبیر شانزدهمین همایش بانکداری اسلامی:« در مورد بانکداری اسلامی مهم ترین مساله نزدیکی و انطباق عملیات بانکی با موازین فقهی و شرعی است، به گونه ای که هر چقدر مجموعه فعالیت های بانکی با موازین فقهی و شرعی انطباق بیش تری داشته باشد، به بانکداری اسلامی نزدیک تر شده و در راستای آن قرار می گیرد. حذف ربا و نه بهره یکی از بارزه های بانکداری اسلامی است، ضمن آنکه منطبق بودن مجموعه عملیات بانکی با اصول فقهی از دیگر ویژگی های آن است. به طور مثال از لحاظ عملی مضاربه به عنوان یکی از ابزارهای مالی شناخته شده و به کار می رود، اما شرط و شروطی دارد و اگر قرار باشد برای این عمل یک فاکتور صوری ارایه شود، دیگر نمی توان گفت این عملیات بر مبنای موازین شرعی است. بهتر است برای سیستم بانکی کشور لفظ بانکداری بدون ربا به جای بانکداری اسلامی به کاربرده شود»
ناصر عاشوری، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس : «مفهوم دقیق بانکداری اسلامی یعنی بانک هم در سود و هم در زیان تولید کننده و دریافت کننده تسهیلات شریک باشد»
عباس روزگرد، کارشناس مسایل اقتصادی :« می توان پیش بینی نمود که دیر یا زود مسولان بانک مرکزی در چالش بانکداری جهانی قرار گرفته و صرف ایزوله کردن بانکداری کشور با نگرش خاص، مانع از چالش نخواهد شد». وی با مبهم توصیف کردن نگرش بانک مرکزی در مواجهه با چالش های جهانی، خاطرنشان کرد:« بررسی بانکداری در جهان نشان دهنده آن است که مخالفتی با احکام شریعت در آن نیست و حتی دول غربی، بانکداری اسلامی را پذیرفته و اقدام به تاسیس آن نموده اند»
همان طور که مشاهده میشود ، حذف ربا از نظام بانکی و باز تعریف بانکداری اسلامی بر پایه قرآن و سنت از مهمترین اقدامات حکومت اسلامی است که نیازمند خواست دولتمردان و تلاش دانشمندان است . اکنون دغدغه اصلاح و نیاز و بایستگی آن در مسئولان اجرایی هویداست؛ پس باید دید حوزه های علمیه به مثابه عقبه نظری نظام اسلامی در این برهه چه خواهند کرد؟
هدف از تاسیس بانک قرض الحسنه مؤید همان است که گفته شد . در این باره چنین اعلام شده : « تخصصی کردن عملیات اجرایی قرض الحسنه، کنترل و نظارت بر اجرای صحیح اعطای تسهیلات قرض الحسنه به نیازمندان واقعی، ایجاد اعتماد بیشتر سپرده گذاران از منظر مصرف صحیح قرض الحسنه، بالا بردن کیفیت و کمیت خدمات بانک قرض الحسنه، تمرکز و ساماندهی صندوقهای قرض الحسنه و کاهش قابل توجه هزینههای تبلیغاتی بانکها در خصوص قرض الحسنه »
غلامرضا مصطفی پور، مدیرعامل بانک قرض الحسنه ، تاکید دارد :« بانک قرض الحسنه از روی پول، پول اضافی دریافت نخواهد کرد . در نظام بانکداری ربوی روی پول بهره دریافت می شود که در این محل نامشروع است. در نظام بانکداری بدون ربای ایجاد شده در کشور ما پول اضافی دریافتی بر روی پول گرفته نمی شود بلکه به یک فعالیت اقتصادی تخصیص پیدا می کند سود دریافت می شود که روی این زمینه بانک قرض الحسنه فعالیتی ندارد بنابراین به طور مطلق بانک قرض الحسنه از پول، پول دریافت نمی کند بلکه مزد از فعالیت اقتصادی صورت گرفته دریافت می کند»
بر اساس مقررات مصوب شورای پول و اعتبار،بانک های قرض الحسنه سودی در قبال وام ها نمی گیرند و هزینه خود را از طریق دریافت کارمزد تامین می کنند.نرخ کارمزد وام هایی که بانک های قرض الحسنه پرداخت می کنند بر اساس مدت زمان بازپرداخت بین دو تا چهار درصد خواهد بود. همچنین تسهیلات بانک قرض الحسنه فقط برای نیازهای ضروری مانند "ایجاد اشتغال، هزینه های ازدواج، تهیه جهیزیه، درمان بیماری، تعمیرات مسکن، کمک هزینه تحصیلی و کمک به ایجاد مسکن در روستاها" پرداخت می شود.
با توضیحی که گذشت باید بر گفته معاون اول رئیس جمهور صحه گذاشت که: « افتتاح بانک قرض الحسنه بزرگترین قدم دولت نهم است . در دولت نهم افتتاح این بانک از بزرگترین قدمهای برداشته شده در جهت جاری شدن سنت قرض الحسنه در تمام کشور محسوب می شود . افتتاح این بانک برگ زرینی بر برگهای کارنامه نظام اسلامی اضافه کرد»
در پایان باید متواضعانه پرسید ، حوزه علمیه در برابر این فرایند بزرگ و سرنوشت ساز ، اقدامی انقلابی و مبارک چه نظری دارد . آیا نباید سکوت مبهم حوزه را برآیند کلاف سردر گم درس و بحث وسیاست دانست ؟ شاید برای روزآمد شدن حوزه و شنیدن انتقاد و پیشنهاد های کاری و به موقع آن ، منتظر تحولی باشیم که رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی پیش بی هیچ تعارفی از آن یاد کردند؟
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
اجلاس حکمت / نشست جریان شناسی دینی / 15 و 16 آذر 86 / مشهد مقدس
در باره این اجلاس که در مشهد برگزار شد و من هم در آن شرکت کردم نکته های عجیب و غریب زیادی وجود داره که بعدا میگم اما این متن رو برای کارگروهمون نوشتم که عینا منعکس می کنم.
منتظر آن نکته های عجیب غریب باشید
کارگروه مدیریت تحول فرهنگی
نکته اول : مدیریت فرهنگی یا....؟
اصولا آیا مقوله فرهنگ از جنس مدیریت شدن است؟
به نظر می رسد فرهنگ ، مدیریت شدنی نیست (مدیریت پذیر). فرهنگ چه ازنوع خرد و چه ازنوع کلان آن، یک برآیند از گزینهها و بُِردارهاست و به یاد داشته باشیم تغییر این مؤلفهها، همان مدیریت نیست چون همه در اختیار مدیران نیستند .
نکته دوم : ... یا مهندسی فرهنگی؟
آری این امکان وجود دارد که با تغییر برخی بردارها از راه آموزش، جابجایی شرایط کاری و محیطی، قانونگذاریهای هدفمند، دخالت دولت در ترویج یا کنارگزاری شناسههای فرهنگی ، الگو سازی ، اهمیت دادن به شخصیتها و نهادهای مردمی فرهنگساز وغیره ، در نهایت در برونداد فرهنگی جامعه، اثر گذاشت اما این کار مهندسی فرهنگی نام دارد.
نکته سوم : موضوع بحث « مدیریت تحول » چه نسبتی با مدیریت فرهنگی دارد؟
این مسئله را باید مورد عنایت قرار داد که تحول فرهنگی جامعه نیز فرایندی، است نه نقطهای . بنابراین باید با دانستن سهم ارادی و اختیاری در تحول، به مدیریت تأسیسی و ابدائی یا نظارتی آن پرداخت .
نکته چهارم : پرسشهای گمراه کننده!
پرسشهای 1و 2 کارگروه، خارج از موضوع است و پرسشهای بعدی نیز باید به این ترتیب باشد : (4 ، 5، 3 ) و پرسش 6 نیز اصلاح شود : گزارههای مدیریتی تحول کدام است و شرایط و مراحل آن چیست؟
نکته پنجم : پاسخ ها ؛
1. مفهوم مدیریت تحول فرهنگی : از آنجا که تحول فرهنگی در برشهای ویژه زمانی روی میدهد و عوامل گوناگونی در آن تأثیر دارد ، مدیریت تحول بیشتر به جهت دهی و کنترل تحول مربوط میشود گرچه در ایجاد تحول نیز می تواند نقش داشته باشد . به دیگر سخن مدیریت تحول در حوزه فرهنگ، یعنی شناخت گزارههای جریانساز و به کارگیری گزینههای همسو برای ایجاد تحول و یا به مقصد رساندن آن با کمترین هزینه و تلفات.
2. هدف از تحول فرهنگی : فراموش نکنیم که تحول فرهنگی، پدیدهای محصور ومحدود نیست تا بتوان برای آن هدف خاصی را در نظر گرفت اما نارضایتی از وضع موجود و تقاضا برای تغییرمیتواند آرزوی شرایط بهتر را ترسیم کند که حرکت و رسیدن به آن آرزو همان هدف از تحول خواهد بود.
3. چگونگی تحول فرهنگی : با تغییر در هرکدام از مؤلفههای تشکیل دهنده فرهنگ، ما شاهد تغییر و تحول خواهیم بود . جنگ در کشور همسایه ، افزایش توان رسانهها ، پیشرفت علوم تجربی ، نظریه های تازه علوم انسانی ، ظهور دین، مدلهای آموزشی و پرورشی ، قیام کارگری ، کودتا و انقلاب ، گسترش فعالیتهای ترویجی و غیره نمونه ای از این عوامل تآثیر گزار است .
4. گزارهها ، شرایط و مراحل مدیریت تحول فرهنگی :
گزارهها عبارت است از :
منابع : دینی و غیر دینی : مانند مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام یا مکاتب غربی و ...
ابزار : کتاب ، مقاله ، رسانه ، گفت و گو و ...
نیروها : اقشار موثر بالایی و میانی جامعه
شرایط :
همهخواهی تحول و اعلام نارضایتی از وضع موجود در محیط سالم
دغدغه شدن واقعی تحول فرهنگی خارج از اهرم های فشار مانند مشکلات اقتصادی
آزادی بیان علمی و جلوگیری از هوچیگری و هیاهو
مراحل :
عمومی ساختن نیاز به تحول
رصد نیروها و ابزار و توانسنجی تحرک
هماندیشی یا ارایه وضعیت مطلوب در قالب برنامه
تحرک همه جانبه همراه با هشیاری در برابر آسیبها
گزارشگیری از روند پیشرفت برای حرکت ونیز تحویل جریان تحول به نسل بعد
نکته ششم : مدیران، عوام و فرهیختگان:
باید دانست چه گروهی خواستار تحول فرهنگی هستند و چه گروهی توان تحول را دارند.
اساسا تحول فرهنگی در کدام بخش جامعه باید صورت بگیرد و چه کسانی صلاحیت مدیریت تحول فرهنگی را دارند ؟ آیا مدیریت تحول فرهنگی یک امر حکومتی است یا نه؟ سهم حکومت در آن چه قدر است ؟ آیا در حکومت اسلامی سهامدار اصلی این مدیریت ، حکومت نیست؟
نکته هفتم : بودجه یا اراده؟
مهم این است که اراده ای برای تحول فرهنگی باشد اما مهمتر این است که بودجه در دست کیست ؟ مدیران یا فرهیختهگان ، مدیران شنوا یا فرهیختگان نابینا؟ مدیران خود خواه یا فرهیختگان بی مسؤلیت؟ آیا راه حلی برای این مسئله وجود دارد ؟ برنامه ریزان چه کسانی هستند ؟
نکته هشتم : منشاء و مدل تحول فرهنگی کدام است؟
آیا تحول از نهادهای آموزشی آغاز میشود؟ مدل تحول، فرد به فرد است یا گروهی ؟ حزبی و ارگانی است یا مومی و عوامانه ؟ آموزشی است یا اجباری؟ قانون بردار است یا زمان بر؟ سنجههای تحول در فرهنگ چیست ؟
نکته نهم : چکیده؛
به نظر می رسد مدیریت تحول فرهنگی تنها با مهندسی فرهنگی قابل ایجاد و اجراست و مهندسی فرهنگی نیز یعنی چیدن همه چیز در جای خود بر اساس منشور های مورد قبول جامعه ( قرآن و سنت) . به دیگر سخن فرهیختگان جامعه باید با تشخیص درد جامعه، دست به برنامه ریزی زده و با ارایه الگوهای کامل فرهنگی جامعه اسلامی که همه جوانب در آن رعایت شده باشد، مدیران را برای اجرای برنامه ها مجاب سازند و مردم را نیز همراه کنند. اینگونه است که مثلا حجاب اسلامی با نگاه جامع به دانش افزایی زن ، آزادی اسلامی زنان ، حقوق زن ، شغل داشتن یا نداشتن ، درآمد صحیح و با عزت ، حضورسالم سیاسی و فرهنگی زن در جامعه ، نقش محوری خانواده و ... مطرح و الگوی آن برای اجرا ارائه میشود.
نکته دهم : ارتباط مدیریت تحول فرهنگی با جریان شناسی دینی چیست ؟!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------