راه سبز امید بسته است!
« گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند
- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی»
جملات فوق از بیانیه نهم ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
آخرین بیانیه میرحسین موسوی
ملت شریف و آزاده و قهرمان ایران. من آمده بودم جلوی دروغگویی را بگیرم . من آمده بودم تا کسی مجبور نشود دروغ بگوید. اما دیدید که اقتدارگرایان چه کردند؟ از همان مناظره ها پیدا بود که ما با چه کسانی طرف هستیم . آنها برای زمین زدن انقلاب و مکتب امام به رسانه های حکومتی خود اکتفا نکردند . آنها به بیبیسی و صدای آمریکا هم پول دادند تا ظاهرا از من که فرزند انقلابی ملت هستم دفاع کنند تا چهره مرا نزد خانواده شهدا مشبوه سازند . امروز کاملا هویدا است که احمدی نژاد در نامه های خود به اوباما در حال هماهنگی و توطئه چینی برای چنین روزهایی بوده است.
ملت ما بیدار است و با این ترفند ها گول نمیخورد . چرا اوباما با ما که نخست وزیر امام و دوران پرشکوه دفاع مقدس بودیم ملایم حرف میزند اما از احمدی نژاد بد گویی میکند؟ این انگلیسی ها و آمریکایی ها میخواهند کودتای 28 مرداد را دوباره علیه ملت ایران راه بیاندازند. 25 سال دیگر که اسنادشان را رو کردند همه میفهمند برای بد نام کردن این خادم ملت چه دسیسه ها که نکرده اند.
من جوانان را دعوت می کنم صحیفه نور را بخوانند و ببیند اسم من چند بار در آن تکرار شده و اسم احمدی نژاد چند بار ذکر شده ؟ البته اگر این نیرنگ بازان در چاپ های جدید دست نبرده باشند.
سوال جدی من این است که خباثت تا کجا باید ادامه پیدا کند؟ آیا کشتن جوانان وطن کافی نبود که حالا دوستان طالبانی احمدی نژاد ، ستاره موسیقی پاپ (مایکل جکسون )را به جرم دست بند سبز، ترور میکنند و همه جوانان آزادی طلب جهان را شوکه کرده و در ماتم آن هنرمند بزرگ مینشانند؟
دست این آقایان روشده است . این ها با فیفا هم دست به یکی کرده اند . من نگران فوتبالیست های ملت هستم که خواستند ندای مظلومیت من و ملت را با دست بند سبز به همه عالم برسانند . تقلب تا جایی پیشرفته که باخت تیم ملی هم مهندسی شده بود تا آن را به گردن من بیاندازند.
من همین جا و از هم اکنون اعلام می کنم نوه من که در کنکور شرکت کرده است حتما در صنعتی شریف قبول میشود و گرنه ملت بداند که تقلب شده است . یکی از ناظران ما در کنکور که در حال تقسیم ساتدیس بوده گزارش داده بنا بر اطلاع دولت از شماره ملی افراد رای دهنده ، پرسشنامه بسیجیان کنکوری را حل شده توزیع کرده تا در اقدام نمایشی دانشگاه ها را درآینده از نیروهای خودی پرکند . لذا هرگونه اظهار نظر دانشجویان از سال آینده علیه من توطئه محسوب می شود.
من ازهمه ملت میخواهم امشب بادکنک سبز هوا کنند .
پ.ن : نمی دانم چرا بیشتر دوستان بد و بیره مینویسند و این هم خوب است و هم بد! در ضمن اگر کسی حرف مهمی دارد ایمیل بدهد و پیام بگذارد چت کنیم . اما خوب است دوستانی که با جستجو به این نوشته دست پیدا کرده اند ابتدا همه نوشته های وبلاگ را مرور کنند تا بهتر با نظرات آشنا شوند :
وبلاگ :نوشته های حامد عبداللهی
پ.ن 2: جدید!
آن روز که این بیانیه طنز را به جای میرحسین بدبخت می نوشتم گمان نمی کردم روزی فرا برسد که جنبش احمقانه سبز، به جایی برسد که به بادکنک و شال سبز دل ببندد و اتو به برق بزند و حماقت های دیگر از جمله هتک حرمت عاشورا و دیگر داستان های افتضاح کاریکاتوری که همه را سرخورده و ناامید کند.
میرحسین امروز اما به اسطوره لجاجت و ترکتازی و عناد تبدیل شده حتی عناد با خود و دوستان و دیگران!
قصد دارم در باره این موجود نالایق که از سویی مایه زحمت دل بستگان انقلاب و امام و شهدا شد و از سویی مایه سرخوردگی و پشیمانی خیلی از مردمی که گرچه به اشتباه یا به ناچار به او رای داده بودند، در آینده مطالب مهم و گسترده تری بنویسم اما فی الحال با انتشار بیانیه ای جدید در آستانه عاشورای حسینی و از آن جا که لشکر بی شمار !؟ سبزهای لجنی اموی باعث بالارفتن آمار بازدید پست وبلاگم به عنوان « آخرین بیانیه میرحسین موسوی » شده اند در پی نوشت مطالبی را یاد آور می شوم:
این آقای میرحسین عنود لجوج، همان طور که پیش بینی می شد دقیقا راه کج خود را تا آخر ادامه خواهد داد و هیچ امیدی به اصلاح و بازگشتش وجود ندارد. راه کجی که از بی بته گی (سابقه) سیاسی ( و انقلابی) آغاز شد تا کوتاهی های بزدلانه دوران دفاع مقدس و خودفریفتگی مفرط که به گستاخی استعفای ناگهانی منجر شد و سکوت عافیت طلبانه بیست ساله که حتی یار غار دیگرش خاتمی را نیز رنجاند. و دیدیم که چگونه باز بی حساب و کتاب و بی منطق و ارزش، سخت رویانه و سنگ سرانه خود را به ورطه انتخابات انداخت و شاخ کشید و دوست و دشمن را به حیرت کشاند که بیش از آن که نشانه ای از عقلانیت کهولت سن باشد، رمیدگی خرفتی را می ماند که زنجیر بریده باشد!
آمد که آمده باشد و ماند که مانده باشد! مردک زن ذلیلی که به شهرت و اعتبار همسر اهل فرهنگ و دانشش شناخته شده بود و می بالید. زنی که در پاسخ به اتهام مورد داشتن مدرک علمی اش شیون کرد و آقایش ننه من غریبم بازی و کولی بازی درآورد که وای عکس پرسنلی کپی سیاه و سفید ناموس من از فاصله چند متری از دوربین صدا و سیما پخش شد !
زنی که همه مایه علمی و وجاهت روشن فکری اش در یک زایمان اندیشورانه در زایشگاه فتنه بی بی سی در قالب آن جملات مزخرف مشهور « داماد لر ها فرزند ترک ها » به جهان ارایه شد!
بگذریم !
این مردنمای اسطوره ای ما اینک نه در سریال قهوه تلخ ! که در عرصه سیاست روز ما نقش بلاهت می زند و مایه تاسف امروزیان و خنده آیندگان شده است. این زوج سیاست باز که در دیروز انقلاب پر افتخار ایران اسلامی به سیر املاک و انفس می پرداختند و ناگهان پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همچون بنی صدر ملعون سر از پست های کلیدی کشور در آوردند، در دوران طلایی دفاع مقدس که باز هم در رقص با کلمات « بسیج را مدرسه عشق می خواندند» ناز و تنعم می فرمودند و ادا و عشوه و همین میرحسین مفلوک، با کم ترین ناسازگاری دیگر مسئولان ، استعفای نابهنگام و ناگهانی در اثنای جنگ را علم کرد و همه را در حیرت فرو برد.
متوهمی که گمان برده بود حمایت بی دریغ حضرت روح الله از دولت وی، از سر تغزل و دل باختگی به چشم و ابروی کمان وی است! و اگر نبود آن نامه « غلط کردم » میر حسین ، همان روز امام پر صلابت، طومار زندگی سیاسیش را می پیچید که امروز اگر زنده می ماند با بنی صدر قهوه بنوشد و امثال خاتمی ها هم حساب کار دستشان بیاید.
امامی که رئیس جمهور محبوب و مکتبی وقت را برای مصالح انقلاب و ضرورت های جنگ، امر به حضور و همکاری کرد و چه خوش « مطیع رهبر» بود این رئیس جمهور جانباز و دل باخته مراد پیر خود که ساخت و سوخت با این موجودی که در باره بی عرضه گی اش می شد کتاب ها نوشت اما خون دل خورد تا روزی فرا برسد که طشت رسوایی اش از بام سکوت آبروسازش که به بی هنری ساخته و پرداخته و رنگین نموده بود بیافتد و چه افتاد!
نامزد ناکام انتخابات سال گذشته نعره های مردانه اش را از پستوهای خانه در بیانیه می چکاند و به دست باد می سپارد تا شاید ورق پاره هایش را بخوانند و بدانند که هنوز نفس می کشد! اما این نوشته ها را باید قاب کرد و در نمایشگاه « از پرتگاه هیچی تا ژرفای پوچی » به نمایش گذاشت تا همه سیر معکوس داروینی شخصیت منحصر به فردی را ببینند که از ابتدا هم تحفه ای نبود اما می انگاشت که هست! و به جایی خواهد رسید که واژه مفهومی را نخواهد یافت که در بیانیه های آخرش بنویسد و لاجرم نقاشی خواهد کشید از پوچستانی که مرگ را در آن خواهد چشید.
واضح تر بگویم! طبل تو خالی از مرد دهه اول انقلاب، دیگر صدا ندارد چون سوراخ شده است ! دیگر انقلابی بودن رنگ خود را باخته و و دست کم برای سبزینه های فرنگی مآبش حنای لجن است و نفرت انگیز پس در نهایت باید انکارش کند. و امروز در آغاز این پایان است.
امام امت، دفاع از کشور و انقلاب و نظام را اوجب واجبات می دانست و به رفع فتنه در عالم می اندیشید و راه قدس را از کربلا ترسیم کرده بود و بسیجی هایش در حضور عرفانیش اشک می ریختند و در سنگرها و خط جان می سپردند و در « قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقون » بودند در همان حالی که سیاست بازان و دیپلماسی ورزان و سر بی داران دست در دست هم جام زهر را هم می زدند و بی کفایتی خویش که ریشه در بی اعتقادیشان بود را به نام ملت می نوشتند که « ما نمی توانیم ، امکانات نداریم، به مصلحت نیست ، اصلا خودمان قبول می کنیم ، استعفا می کنیم ، در خیابان ها می رقصیم که یعنی پیروز شده ایم ، دست صدام را می بوسیم ، می زنیم به کار اقتصاد و رفاه و برج سازی که مردم سرگرم شوند یادشان برود شهید همت که بود اصلا! مناطق آزاد راه می اندازیم و با سران عرب قهوه می نوشیم و از قصورات اروپایی ها هم می گذریم و رو می دهیم سفرایشان قهر کنند و بچه ها و اعوان و انصارمان را هم ارج و اجر می دهیم که برای ملت کار کنند و قس علی هذا»
آری ! باید از روی تابلوهای این نمایشگاه کتاب درسی نوشت که دانشجویان، مو به مو دنبال کنند خط مستقیم سقوط را از هیچ تا پوچ!
باید بدانند امروز میرحسین با زبان الکن اما شیرینش می خواهد این را بنالد که : بابا ما حالا یک غلطی کردیم خودمان را قاطی انقلاب کردیم! این چه انقلابی است که هنوز به نیروهای جان بر کف بسیجی اش امیدوار است و رزمایش برگزار می کند در برابر دشمنان فرضی اش (که خیلی هم مهربان و خوب هستند) که مثلا بگوید آمادگی دفاع داریم؟ از چه می خواهید دفاع کنید ؟ از من که 39 میلیون رأی داشتم و بیدار بودم و رئیس جمهور نشدم؟ بابا آن روز هم که ما خودمان را در سیاست این انقلاب قاطی کردیم و به نام و نانی رسیدیم دیدید که ما راست می گفتیم در پشت پرده که نباید جنگ کنیم و نمی شود و رهبر(ان؟) به اشتباه خود اعتراف کردند و مردم هم بخشیدند؟؟؟
خب این جام زهر که فورمول پیچیده ای ندارد! باز هم رهبر (!) بخورد به جای پیشرفت های هسته ای و پز دادن به دنیا و به کشتن دادن این بدبخت دانشمندان بسیجی! حالا آن همه کشته دادیم در جنگ، کجا را گرفتیم؟
آیا به راستی نباید پیش بینی کرد آینده نه چندان دور این بی لیاقت را که به زودی از آیین مسلمانی اش هم دست بردارد مثل آن دیگر عقده ای ( دباغ ) که به انکار آسمانی بودن وحی رسیده تاکنون و هنوز مانده آن سنگ به جهنم برسد!
سخن کوتاه کنم که باید در این مقال بسیار نوشت و خواهم نوشت اما نیکو است این فقره را از فرانسویان مطالعه کنید که نوشتند : « وقایع اخیر ایران بر دیپلماسی آمریکا تأثیر می گذارد / تاریخ 26/06/2009 به روز شده / باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در روز جمعه شجاعت تظاهرکنندگان در ایران را مورد ستایش قرار داد و گفت میرحسین موسوی به منشاء الهام آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایشی به سوی غرب هستند. رئیس جمهوری آمریکا افزود حق آزادی بیان و تجمع که مردم ایران خواهان آنند آرزوها و آرمانهائی جهانشمول هستند. اوباما گفت شجاعت ملت ایران در مقابل بیرحمی ها گواهی بر جستجوی مستمر عدالت از سوی اوست و خشونت بی سابقه ای که علیه ملت ایران به کار گرفته شد انسان را به طغیان وا می دارد. رئیس جمهوری آمریکا که درکنار آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان در یک کنفراانس مطبوعاتی سخن می گفت افزود در خواست محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران را برای عذر خواهی جدی نمی گیرد به ویژه با توجه به این امر که آمریکا از آغاز مصمم بوده است در روند انتخابات ریاست جمهوری در ایران مداخله ای نکند. اوباما گفت به آقای احمدی نژاد توصیه می کند که بیشتر به تعهداتش در قبال ملت خود بیاندیشد. اوباما تأکید کرد که سرکوب بیرحمان? تظاهرکنندگان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، بر مسأل? گفتگوی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران تأثیر خواهد گذارد.
رئیس جمهوری آمریکا گفت در این امرکه هرگونه مذاکره یا دیپلماسی مستقیم در قبال ایران ازوقایع اخیر تأثیر خواهد پذیرفت تردیدی نیست ولی گفتگوهای چند جانبه با ایران محتمل خواهد بود. اوباما یادآور شد که ساختار گروه موسوم به گروه ( 1+5) از پیش وجود دارد. در این گروه پنج عضو دائمی شورای امنیت و آلمان با جمهوری اسلامی ایران بر سر پروند? هسته ای تهران گفتگو می کنند. http://www.rfi.fr/actufa/articles/114/article_7148.asp»
پایان
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
احمدی نژاد چوپان دروغگو!
این فایل صوتی رو گوش کنید بعد قضاوت کنید!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
باز هم سخنان نسنجیده و گزاف یک شخصیت سعودی افکار جهان اسلام را متلاطم ساخت.
چندی پیش در پی اراده حکام سعودی برای اصلاحات و تغییراتی در برخی شئون مملکتی و مذهبی، مقرر شد هیئت علمای طراز اول عربستان شکل بگیرد تا این تنها حنبلی ها نباشند که تصمیات مذهبی را اتخاذ و اعمال نظر کنند.
احتمال حضور نمایندگانی از علمای شیعه در چنین هیئتی، متعصبان و کوته فکران فرقه وهابی را برآشفت تا جایی که امام جماعت مسجدالحرام طی مصاحبه با بی بی سی ، شیعیان را کافر خواند!
این سخن بی ریشه از آن جا نشأت میگیرد که با کافر خواندن مسلمانان شیعه، جایی برای طرح مسئله حضور علمای شیعی در چنین هیئتی باقی نماند.
استدلال شیخ عادل بن سالم الکلبانی برای طرح اتهام کفر شیعه نزد بیبیسی ، ادعای سب اصحاب نبی اکرم صلی الله علیه و آله است در حالی که چنین رفتاری در تاریخ از سوی برخی حکام اموی علیه امیرالمومنین علیه السلام صورت میگرفت و فجیعتر از آن قتل و شهادت ائمه اهل بیت علیهم السلام است که سرانجام به مسئله غیبت صغری و کبرای حضرت مهدی عج رسید.
فرقه وهابی که امروز به بهانه حضور در سرزمین حرم الهی و نبوی، خود را بلندگوی اسلام و مفتی مسلمانان میپندارد چنان قدمت و اعتباری ندارد که بخواهد اثر جاودان و بزرگی داشته باشد اما همین رفتار جاهلانه نیز کمک شایانی به افول و خشک شدن افکار خشونتبار وهابیت در جهان خواهد کرد.
دین خدا نه با شمشیر که با معجزه آسمانی و استدلال عقلانی و اخلاق محمدی، فراگیر شد اما رفتار متعصبانه غافلانه و خشن وهابیها نه تنها کسی را جذب نمیکند که عقلای جهان را به پرهیز از آن وا میدارد.
این گونه سخن گفتن البته دلیل دیگری هم دارد و آن پیروزی اندیشه مسلمانان شیعه در مبارزه با دشمنان اسلام است که برگرفته از حماسه حسینی است .
قیام حسین فرزند علی بن ابیطالب و نوه رسولالله علیه دستگاه ظلم یزیدی اموی، میراث ماندگار و نیروبخشی است که تا قیامت تکلیف مسلمانان را در مبارزه با طاغوت، مشخص کرده است.
راهی که دست دوستی دادن به دشمنان صهیونیستی را خیانت میداند و قیام و جهاد را سرمشق هر مومن به قیامت و شهادت را آرزوی دین داران که وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمْ الْغَالِبُونَ.
حال قصور عقل یک وهابی در تکفیر ملیونها مسلمان به نفع دشمنان اسلام را به کناری مینهیم و عقلای قوم را به همفکری دعوت میکنیم.
همفکری برای رفع چهره سیاه تروریسم از اسلام و سخنان خونبار وهابیت که گویا گرمای آفتاب فرصت اندیشه در آیات رحمت و عطوفت الهی و اسلامی را از آنان ستانده است.
اندیشههای خطرناک و افراطی که به دست اجانب در سرزمین های اسلامی کاشته شده دیری نمیپاید که از کاربرد و بهره وری میافتد و چون ولد نامشروعی بلای جان آفرینندگانش میشود. اتفاقی که در عراق و افغانستان و پاکستان شاهدیم.
بی تردید قدم بعدی آمریکایی ها و انگلیسی ها برای خشکاندن ریشه تروریسم، عربستان خواهد بود. تهاجم به کشورهای اسلامی به نفع هیچ مسلمانی نیست و ناگوار است که حرمین شریفین زیر چکمه صلیبیان باشد.
جهان اسلام هنوز زخمی قدس است و امروز به اتحاد نیازمند تر است تا خونریزی و تکفیر.
چرا بادهای تکفیر و خشونت از صحرای عربی میوزد. آیا نباید نسیم مهربانی و عطوفت از جوار بارگاه نبوی به سوی همه موحدان عالم بوزد و آیا نباید متصدیان امر هر چه زود تر به فکر اصلاح باشند و شادمانی دشمنان را گرفته و بهانه به دست آنان ندهند؟
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
اسراف در قرآن کریم به معنای زیاده روی انسان و نیز استفاده بیش از اندازه از نعمتهای الهی آمده است.
قرآن در باره نگهداری از مال یتیم میفرماید: «فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ یَکْبَرُوا» نساء6 اموالشان را به آنان رد کنید، و آن را [از بیم آنکه مبادا] بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخورید.
همچنین در باره بهره مندی از نعمت میوهها و باغ ها هشدار میدهد که « لَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» انعام141 زیاده روى مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد.
ونیز « َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ » اعراف31 بخورید و بیاشامید و[لى] زیاده روى مکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد.
عبرتآموزتر این که اسرافکاری و ولخرجی از منظر قرآن کریم، برادری با شیطان است: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا* إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا» اسراء26 و 27 .
در سورههای آل عمران، یونس و یس نیز نمونههای از زیادهروی انسان ها یاد شده و فرعون از جمله اسرافکاران شمرده شده است.
همانگونه که مشاهده میشود قرآن کریم با دعوت انسان به بهرهمندی از نعمات و موهبات الهی و مصرف آن، نسبت به اسراف و زیادهروی و ولخرجی هشدار میدهد و این میانهروی در زندگی یک نکته آموزنده از این کتاب آسمانی است؛ چنانچه میفرماید: « وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنْ الدُّنْیَا» قصص77 و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن.
یک مسلمان نه تارک دنیا و نعمتهای آن است نه اسراف کار و غرق شده در اموال و زینتها. مسلمان مصرف میکند اما اسراف، هرگز! این تفاوت صرف و سرف است.
امروزه مصرف هر خانوار در جامعه تابع الگوی مصرف اجتماعی است. یعنی عوامل مختلفی دستبه دست هم میدهند و الگوی متوسطی به هر خانواده میدهند. عواملی چون اعتقادات مذهبی، آداب سنتی و بومی، رفاه اقتصادی، منطقه جغرافیایی و شرایط سنی و جمعیتی.
فرهنگ و تبلیغات و بهداشت نیز عامل مهمی در الگوی مصرف خانوار است.
باید دید این الگوی مصرف، آیا باعث اسراف نیز هست؟ و تا چه حد معیارهای قرآنی و دینی در آن رعایت شده است؟
مقام معظم رهبری سال 88 را سال «حرکت مردم و مسئولین به سوى اصلاح الگوى مصرف» نامیدند و مرادشان آغاز حرکتی بزرگ برای رسیدن به این مطلوب بود.
معظمله در پیام نوروزی فرمودند: « ما در زمینهى مصرف، در زمینهى هزینه کردن منابع مالى کشور که به وسیلهى خود ما و به وسیلهى همهى برادران هممیهن ما و به وسیلهى مسئولین کشور با زحمت زیاد به وجود مىآید، دچار نوعى بىتوجهى هستیم، که بایستى این را تبدیل کنیم به یک توجه و اهتمام خاص. ما دچار اسراف هستیم، ما دچار ولخرجى و ولنگارى در مصرف هستیم»
ایشان اسراف در مصرف نان، برق، آب، حاملهای انرژی و تشریفات زاید زندگی را از جمله مواردی دانستند که باید اصلاح شود: « تجملگرائىها، چشم و همچشمىها، هوسرانى افراد خانواده ... مسافرت میروند، مىآیند، میهمانى درست میکنند گاهى خرج آن میهمانى، از مسافرت مکهاى که رفتهاند، بیشتر است! ... میهمانى درست میکنیم، عزا درست میکنیم، هى رخت و برِ روزبهروز دگرگون براى خودمان درست میکنیم؛ چرا؟ ... تلفن همراه توى جیبمان گذاشتهایم؛ به مجرد اینکه یک مدل بالاتر وارد بازار میشود، این را کأنّه دور مىاندازیم و آن مدل جدید را باید بخریم؛ چرا؟! این چه هوسبازى است که ما به آن دچار هستیم؟»
آیت الله خامنهای نیز به تفاوت مصرف و اسراف اشاره دارند و میفرمایند: «صرفهجوئى به معناى مصرف نکردن نیست؛ صرفهجوئى به معناى درست مصرف کردن، بجا مصرف کردن، ضایع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد این است که انسان مال را مصرف کند، بدون اینکه این مصرف اثر و کارائى داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است».
ایشان در همین زمینه به مسؤلیت دستاندرکاران نظام، تذکر داده و نمونههایی را یادآور میشوند: « بخش مهمى از این اسراف در اختیار مردم نیست؛ در اختیار مسئولین کشور است... این شبکههاى ارتباطاتى، شبکههاى انتقال برق، سیمهاى برق یا شبکههاى انتقال آب اگر فرسوده باشد، آب هدر میرود. اینها اسرافهاى ملى است ...تجملات اداره، اتاق کار، تزئیناتش، سفرهاى بیهوده، مبلمانهاى گوناگون؛ باید با مراقبت و نظارت از این کارها جلوگیرى کرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بایستى نگاه عیبجویانهى به اسراف وجود داشته باشد».
معظمله نسبت به طرح هدفمند ساختن یارانهها نیز نظر مساعدی دارند و این طرح را در راستای اصلاح الگوی مصرف معرفی میکنند: « اینکه گفته میشود از کسانى که مصرف زیاد دارند، مالیات بیشترى گرفته شود، یارانهى کمترى به آنها داده شود، حرف بسیار معقولى است، حرف خوبى است. آن کسانى که مصرف کمى دارند، از کمکهاى دولتى، از کمکهاى عمومى بهرهمند شوند. بعضىها هستند به قدرى کم آب مصرف میکنند که اگر دولت از آنها پول آب را هم نگیرد، مانعى ندارد. بعضىها ده برابر آنها، بیست برابر آنها آب مصرف میکنند؛ خوب، اینها بایستى هزینهى بیشترى بدهند» نکتهای که باید مورد توجه بیشتر مجلس شورای اسلامی باشد.
این که چرا ما در سطح فردی و خانوادگی اسراف میکنیم و گاه از اسراف بودن کار خود ناآگاهیم و به بهانهها مذهبی یا عرفی آن را موجه و درست میدانیم، برگرفته از عادتها، سنتها و تربیت نادرست یا ناقص است اما اسراف ملی به نظر میرسد دلایل عمدهتری نیز داشته باشد.
وجود ذخایر نفتی و بی مبالاتی ما در استفاده از درآمدهای آن کار را به جایی رسانده که یک مدیر اسلامی به مبلمان شیکتر میاندیشد، یک کارمند متدین به سفرهای خارجی بیشتر، یک بانکایرانی به ساختمان مجللتر و یک سازمان انقلابی به همایشهای باشکوهتر! یک تاجر به رفاهیات پرهزینهتر، یک مسلمان به سفرهای مکرر زیارتی و میهمانیها آنچنانی! و این فقرا هستند که فقیر تر میشوند!
اسراف یک حرام قطعی و انفاق و امداد یک واجب شرعی است همانطور که تولید و اقتصاد، یک لازمه عقلی است. در این میان چگونه با وجود نیازمندان بسیار که کمک رسانی به آنان واجب است به تکرار سفرهای زیارتی مستحبی میپردازیم و در زمانی که جوانان نیازمند ازدواج آسان و کم هزینه هستند و در اولیات زندگی گرفتارند به پذیرایی ها و میهمانیهای آن چنانی میرسیم و یا از شرکت در آن لذت میبریم و وجدانمان نمیآزرَد؟
بدیهی است نقش نفت در کنار تربیت نادرست، در هرز و هدر رفتن منابع کشور بسیار مهم است و باید در دورهای طولانی مدت رؤسای جمهور کشور هر کدام چند دور شیر نفت را ببندند و نهادهای فرهنگی و دینی نیز مردم را به زندگی نمونه اسلامی و قرآنی فرابخوانند.
در این میان کارهای دیگری نیز باید در دستور کار متخصصان باشد. برای نمونه الگوی مصرف سوخت خانگی ما تا چند دهه پیش، هیزم و نفت سفید بود که نقشه و مصالح ساختمانی بر اساس آن شکل میگرفت اما ناگهان با هجوم گاز به خانهها که خود از نظر امنیتی و بهداشتی قابل بحث است، ساختمان سازی دچار دگرگونی ناپختهای شد و خانههای امروز نه نشانی از معماری اسلامی دارند نه ایرانی هستند و نه برای نگهداشت انرژی ساختهشدهاند.
متخصصان متعهد و دلسوز کشور میتوانند با عنایت به نام امسال و اراده دولت و انشاءالله همکاری مجلس، در اصلاح همهجانبه شیوهها و ابزارهای استفاده از انرژی، منابع طبیعی، مالی و انسانی، حرکتی بزرگ و ماندگار را آغاز کنند تا مردم نیز در راستای آن به الگوی مناسب مصرف دست یابند.
امید که شعار امسال دچار رایزنیهای بیهوده و همایشهای پرخرج نشود و در پایان سال شاهد جنب و جوش همه مسؤلان و همراهی مردم برای تحقق آن باشیم.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
امسال هم مانند نوروزهای گذشته، عید مهمان شهدا بودیم!
ادعای بزرگی است و باورش هم برایمان سخت است اما شدنی است!
هرسال پیش از تحویل راه میافتیم با گروه فرهنگی هنری ثارالله و یک گوشه ای در دانشگاه جبهه سنگر میزنیم.
گروهی متشکل از خطاطان و طراحان و نیروهای اجرایی .
خط نوشتههای بچهها که در باره شهدا است در منطقه بین مردم و کاروانهای راهیان نور پخش میشود. بوم های نقاشی هم در مراکز محلی تقسیم میشود گاهی هم به برخی کاروانها که از ارگان خاصی مثل پایگاه بسیج یا هیئت عازم شده باشد، هدیه میشود.
پارسال تلاش کردیم جمله های قرآنی در باره شهادت را استفاده کنیم امسال هم ایستگاه بلوتوث زده بودیم .
شاید وقت کردم و عکس گذاشتم .
محل استقرار امسال، پادگان شهید زین الدین بود، اندیمشک.
پادگانی که خیلی حرفا برای گفتن داره ... تعطیلات نوروزی که جزو عمر آدم به حساب نمیاد... آدم هوایی میشه ...شب خوابش نمی بره ... الله اکبر نماز صبح ...
راستی اگر شما هم هنرمندید سال دیگه منتظریم ...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
سه روایت تاریخی بی هیچ مقدمه و مؤخره:
1. پیامبر خدا محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله میفرمود: « انا بن الذبیحین» یعنى اسماعیل بن ابراهیم خلیل الرحمن و عبداللَّه بن عبد المطلب.
« اما عبد اللّه بن عبد المطلب پدر آن بزرگوار است و تفصیل آن این است که عبد المطلب را فرزندى نبود وقتى بحلقه در کعبه آویخت و دعا کرد که خداوند عز و جل ده پسر باو عطا کند و نذر کرد که اگر ده پسر باو خداوند عنایت کند یکى از آنها را قربانى کند.
دعاى او بهدف اجابت رسید خداوند ده پسر باو عطا کرد گفت که چون حق تعالى دعاى مرا مقرون باجابت فرمود من هم باید بنذر خود وفا کنم پس فرزندان خود را داخل کعبه نمود و قرعه زد میان آنها قرعه به نام نامى عبداللَّه پدر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بیرون آمد و چون عبد اللّه را بیش از همه فرزندان دوست میداشت ثانیا قرعه زد باز بنام عبد اللّه بیرون آمد ثالثا قرعه زد باز باسم عبد اللّه بیرون آمد عبد اللّه را گرفت و او را حبس کرد و عزم کرد او را قربانى کند قریش جمعیت کردند و او را ممانعت کردند از این عمل زنان عبد المطلب گریه و زارى میکردند و صیحه مىکشیدند تا آنکه دختر عبد المطلب پیش آمد و گفت اى پدر فکرى بخیال من رسیده است که مىشود عذرى شود از براى تو میان تو و خدا در باب کشتن فرزند خود گفت اى دخترک چه عذرى به نظر تو رسیده است تو دخترى هستى مبارکه و میمونه گفت شتران چرنده که دارى بیاور و قرعه بزن بنام عبد اللّه و شتران تا پروردگار از تو خوشنود شود عبد المطلب فرستاد شتران خود را حاضر ساخت و ده شتر از میان آنها جدا کرد و قرعه زد بنام آن شتران و عبد اللّه قرعه بنام عبد اللّه بیرون آمد پیوسته ده شتر ده شتر زیاد میکرد و قرعه میزد بنام عبد اللّه بیرون مىآمد تا این که رسید بصد نفر شتر پس قرعه به نام شتران بیرون آمد بیک مرتبه چنان صداى تکبیر قریش بلند شد که کوه تهامه به لرزه در آمد عبد المطلب گفت نمیشود این مطلب تا من سه مرتبه قرعه نزنم پس سه مرتبه قرعه زد بنام شتران بیرون آمد چون مرتبه سیم قرعه را تمام کرد زبیر و ابو طالب و سایر برادران عبد اللّه را از زیر پاى عبد المطلب بیرون کشیدند و او را بر دوش گرفتند و چون عبد المطلب صورتش را بر روى خاک گذاشته بود پوست صورتش کنده شده بود و او را بلند میکردند و میبوسیدند و خاکى که بر لباس و بدن او نشسته بود میریختند و عبد المطلب أمر کرد شتران را در خروره نحر کنند و خروره موضعى است میان صنعا و مروه که در آن موقع بازار مکه بود و معروفست و عبد المطلب جمیع شتران را نحر کرده و از آن شتر چیزى تصرف نکرد ... و اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و قصد او بر قربانى کردن فرزندش عبد اللّه مثل قصد ابراهیم خلیل الرحمن در قربانى کردن فرزندش اسماعیل نبود پیغمبر فخر نمیکرد به نسبت دادن خود را باین دو نفر و نمیفرمود انا بن الذبیحین»
2. « اما اسماعیل آن پسر بردبار و حلیم است که حقتعالى مژده داد ابراهیم (علیهالسلام) را بوجود او و چون باوان بلوغ رسیده و در جوانى و خوشروئى عدیل و نظیر نداشت ابراهیم باو گفت اى پسرک من پیوسته در خواب مىبینم که ترا ذبح میکنم یعنى پیاپى در خواب خطاب الهى بمن میرسد که داغ فراق چون تو فرزندى بر دل بریان نهم و ترا بزخم بیدریغ قربانى کنم پس بنگر در این کار چه چیز مىبینى اسماعیل عرض کرد راضى هستم برضاى خدا اى پدر بزرگوار بکن آنچه مأمورى و بجاى او آنچه در خواب ترا نمودهاند و اسماعیل نگفت اى پدر مکن آنچه مىبینى چون اگر این طور گفته بود کشف از عدم رضاى او مىنمود زیرا که پدر قتل پسر را نمىپسندد اى پدر زود باشد که بیابى مرا در این امر اگر خداى من بخواهد از صبرکنندگان بر ذبح یعنى اگر توفیق سبحانى قرین حال من باشد متحمل این بلیه عظیم شوم و اصلا جزع نکنم چون که ابراهیم (علیهالسلام) بر ذبح او عزم نمود و مصمم شد و اسباب ذبح فراهم آورد حقتعالى فدا فرستاد از براى او بذبح عظیم و ... حقتعالى بدون اسباب بید قدرت ایجاد کرده بود تا این که آن را فداى اسماعیل قرار دهد پس تا روز قیامت هر چه در منا فدا خواهد شد فداى اسماعیل است و این یکى از آن دو ذبح است ... و هر جهتى باعث شد که اسماعیل را خداوند نگذاشت قربانى شود بهمان جهت عبد اللّه را نگذاشت قربانى شود و آن جهت این بود که وجود مبارک حضرت ختمى مرتبت (صلیاللهعلیهوآله) در صلب آنها استقرار داشت پس ببرکت وجود پیغمبر و ائمه علیهم السلام خداوند این حکم را از آنها مرفوع ساخت پس این سنت در میان مردم جارى نشد که اولاد خود را قربانى کنند و اگر نه این بود بر جمیع مردم واجب میشد که در هر عید قربان اولاد خود را قربانى کنند بجهت تقرب درگاه حضرت حق سبحانه پس هر چه در عید قربان مردم بجهت قرب خداوند قربانى کنند فداء اسماعیل است تا روز قیامت»
3. « از فضل بن شاذان مروى است که گفت از حضرت رضا (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود هنگامى که حقتعالى حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را امر فرمود که جاى فرزندش اسماعیل بره که از براى او فرستاده بود قربانى کند ابراهیم (علیهالسلام) از خداوند آرزو کرد که کاش فرزند خود اسماعیل را بدست خود در راه خدا قربانى میکردم و کاش مأمور نشده بودم بقربانى کردن بره جاى اسماعیل تا اینکه قلب من رجوع کند و قلب پدرى شود که عزیزترین فرزندان خود را بدست خود در راه دوست قربانى کند و باین سبب درجههاى او بلندتر شود از کسانى را که حقتعالى بآنها ثواب عطا فرموده بجهت نزول مصائب بآنها حقتعالى وحى بسوى او فرستاد که اى ابراهیم از مخلوق من کیست دوستتر بسوى تو عرض کرد پروردگارا این همه مخلوق را که آفریدى احدى را بیش از حبیب تو محمد مصطفى (صلیاللهعلیهوآله) دوستتر ندارم حقتعالى باو وحى فرستاد که آیا او را بیشتر دوست میدارى یا خود را عرض کرد بلکه او را فرمود فرزند او را بیشتر دوست میدارى یا فرزند خودت را عرض کرد بلکه فرزند او را فرمود قربانى شدن فرزند او بر دست دشمنان او از روى ظلم بیشتر دل ترا بدرد مىآورد یا قربانى کردن فرزند خود را بدست خود در اطاعت من عرض کرد بلکه قربانى شدن فرزند او بر دست دشمنان او بیشتر دلم را بدرد مى- آورد فرمود اى ابراهیم طائفه را گمان برسد که از امت محمد (صلیاللهعلیهوآله) باشند و بکشند فرزند او حسین را بعد از او بجور و ستم مانند آنکه بره را ذبح کنند یعنى قتل آن حضرت نزد آنها عظمى ندارد و مستوجب شوند باین سبب سخط و غضب مرا پس فریاد و فغان ابراهیم (علیهالسلام) بلند شد و دل او بدرد آمد و شروع کرد بگریه کردن پس خطاب از مصدر جلال الهى رسید که اى ابراهیم جزع و فغان تو را فداى فرزندت اسماعیل قرار دادم مثل آنکه اسماعیل را بدست خودت فدا کرده چون بر حسین (علیهالسلام) و قتل او گریه کردى و واجب گردانیدم از براى تو بلندترین درجات کسانى را که ثواب دادم بجهت مصائب و این است تفسیر قول حقتعالى که میفرماید وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم»
ـــــــــــــــــــــــــــــ
منبع : عیون أخبار الرضا ع-ترجمه آقا نجفى، ج1، ص: 151 تا 154
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
بادیء ذی بدء، نلقی نظرة الى إمکانیات وأدوات وقدرات "القاعدة" مما ورد فی وسائل الاعلام المختلفة:
قال "فلادمیر کولشوف"، مدیر جهاز الاستخبارات فی الشیشان: لا یخفى أن دول القفقاز الشمالیة کانت محطّ اهتمام کبیر من قبل ما یسمى بـ "الدعاة" الذین یروجون للفئات الاسلامیة المتطرفة.
ولا شک أن منظمة "القاعدة" الارهابیة تمثل إحدى أهم تلک الفئات التی توفد أشخاصاً لإشاعة الأفکار المتطرفة فی تلک البقعة.
وقال الجنرال "آرکادی یدلیف"، نائب وزیر الداخلیة الروسیة فی هذا الصدد: تبذل المنظمات الارهابیة الدولیة، وعلى رأسها منظمة "القاعدة" جهوداً جبارة لزعزعة الأوضاع فی الدول المستقلة حدیثاً أو الداعیة الى الاستقلال نحو أنغوشیا، داغستان، کاباردینو – بالکاربا، والشیشان.ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
در آغاز نگاهی بیاندازیم به امکانات، ابزارها و توانایی های القاعده که در رسانهها منتشر شده است:
"ولادیمیر کولشوف" مدیر اداره امنیت چچن می گوید: "بر کسی پوشیده نیست که جمهوری های قفقاز شمالی مورد توجه بیش از حد به اصطلاح مبلغانی است که فرقه های افراط گرای اسلامی را تبلیغ می کنند".
سازمان تروریستی "القاعده" یکی از مهمترین اعزام کنندگان گروه های مبلغ ایده های افراط گرایی محسوب می شود. ژنرال "آرکادی یدلیف" معاون رییس وزارت کشور روسیه می گوید: تلاش بی وقفه سازمان های بین المللی تروریستی قبل از هر چیز "القاعده" برای بی ثبات سازی اوضاع در اینگوشتیا، داغستان، کاباردینو-بالکاریا و چچن ادامه دارد.
روزنامه "تایمز" چاپ لندن نوشت:" ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------