1. « علی رغم مصوبه دولت و غیرشرعی دانستن علما و اظهارات قبلی مسئولین بانک مرکزی، مظاهری از مجاز بودن دریافت جریمه دیرکرد خبر داد.
رئیس کل بانک مرکزی بعدازظهر دیروز در جمع خبرنگاران و با تشریح بسته سیاستی بانک مرکزی به سوالات خبرنگاران پاسخ داد. وی در جواب سوال خبرنگار ما که پرسید علیرغم مصوبه دولت چرا نگرفتن جریمه دیرکرد از سوی بانک مرکزی به بانکها ابلاغ نمی شود گفت: کسانیکه تسهیلات دریافت کرده اند و اقدام به پرداخت به موقع نمی کنند باید جریمه آنرا بپردازند. این در حالی است که براساس مصوبه دولت اخذ جریمه دیرکرد ممنوع است و مسئولان بانک مرکزی اعلام کرده بودند: در حال حاضر هیچ مشکلی برای بخشودگی جریمه تاخیر توسط هیئت مدیره بانکها وجود ندارد. » (1)
2. یکی از موضوعاتی که قرآن کریم با حساسیت زیاد از آن یاد می کند و نسبت به آن هشدار می دهد ، مسئله ربا است .
سیمای ربا خواران در قرآن، بسیار فجیع به تصویر کشیده شده . آشفته سری در قیامت:ادامه مطلب...
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
... بالاخره روز خبرنگار رسید و از ده مقالهای آخری که نوشته بودم و به ارشاد فرستاده بودم چندتایی مقبول واقع شد و در آن ضیافت شامی که در حیاط صدا و سیمای مرکز قم برگزار شد نام مرا هم در بخش مقالات در کنار دیگر برگزیدگان خبری خواندند و من هم پاشدم تا از صف طولانی اهدای جوایز ، لوح تقدیر خودم رو بگیرم .
مقاله های برگزیده : اکنون دولت قرآنی و ...
جایزه : لوح تقدیر + ام پی4 (سلاح خبرنگاری) + 20 تومن بن کتاب + قول هزینه سفر به مشهد از طرف استاندار محترم
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
به مناسبت ارتحال آیت الله اشتهاردی
کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ
هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند.
سوره العنکبوت آیه 57
شاید این عبارت قرآنی تنها تسلی بخش آلام دردمندانی باشد که در سوگ عزیزی نشسته اند.
این که مرگ، سرنوشت همه انسانهاست و همگان در محضر الهی گردخواهند آمد.
خبر ارتحال بزرگی دیگر، حسرتی بر سوگها افزود و غصهای بر قصه هجران.
آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی، از دسته عالمان متخلق وعامل بود که دیدارش، مؤونهای نداشت و حضورش شیرین بود و ترکش پر بار از نصیحت.
بی تکلفی استاد اخلاق حوزه، با آن همه دانش و شاگرد، خود اسوه بود و نگریستن به سیمای نورانی اش که چون رهگذری عادی در خیابان های اطراف حرم حضرت معصومه (س) در دسترس بود تآملبرانگیز و نکتهآموز بود.
او تلمذ در درس بزرگانی چون آیات عظام، صدر، حجت و محمدتقی خوانساری را در کارنامه علمی خود داشت و از محضر آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) نیز بهره بود؛ اما از دانش خود برای آموزش طلاب جوان بهره برد و علیرغم تألیف کتب گرانسنگ فقهی، به سمت مرجعیت گامی برنداشت و تکلیف خود را در تدریس و تهذیب طلاب یافت.
بارها اقامه نماز میت توسط وی باعث آرامش خاطر و تسلای دل بازماندگان بزرگان حوزه شد که در سوگ ارتحال عزیزشان بودند. و چه پندها ونصیحت ها که طلاب جوان در همقدمی با ایشان میشنیدند بی آن که فاصلهای احساس کنند.
این مرد بزرگ، تنها استاد دانش و اخلاق نبود که اهل بصیرت و یار انقلاب نیز بود. و گاه تکلیف خود را حضور در کنار رزمندگان میدید و سنگر دفاع از کشور اسلامی را نیز از وجودش بهره مند میساخت.
تقوای او نه تنها در ترک بدی ها و پرهیزکاری ها که در برخورد با انتقاد ها و بدگویی ها نیز قابل رؤیت بود.
مردی اهل کرامت و اخلاق و بصیرت که تواضع را در کوچه و خیابان و منبر و وعظ، تدریس میکرد.
روحش شاد که ازنردبان نافله به آسمان کوچ کرد و مدرسه فیضیه را معراج خویش ساخت.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
اِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ* إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ *
دسته ای از مفسران معتقدند عبارت «شَانِئ» که به صورت اسم فاعل آمده به معنای آن است که در هر زمان و مکانی که کسی نسبت به پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی " صلی الله علیه و آله " بی احترامی و شماتت نماید دمبریده و ابتر خواهد بود.
خدا در این سوره کوچک ،که شناسنامه و تبارنامه آسمانی حضرت صدیقه طاهره "سلام الله علیها" است به رسول خویش دستور میدهد به میمنت این خیر کثیر، نماز بگزارد و قربانی کند.
این اتفاق بزرگ که جشن معنوی رسول الله را در پی داشته با توجه قرینه ادبی واژه "ابتر" و انتظار مردم برای جانشینی و خلف پیامبر، نکته ای رمز آلود و شگفت را برای همیشه تاریخ ثبت کرده است .
خیر کثیر ادامه رسالت ،امامت و ولایت از خاتم تا بقیة الله "عجل الله تعالی فرجه الشریف " است .
کوثر ، نقطه عطف و فصل مشترک باب علم و امامت و خلافت نبوی است و دشمنان این خط سبز و کلمه طیبه ، سرانجامی نخواهند داشت .
أَلَمْ تَرَى کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ * ابراهیم25و24*
آیا ندیدى خدا چگونه مَثَل زده: کلمهی پاک که مانند درختى پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مى دهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مى زند، شاید که آنان پند گیرند.
... فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی ومن أحبها فقد أحبنی...
و اکنون شعر زیبا و آهنگین زیر را تقدیم میکنم :
"الکوثریة للعلامة السید رضا الهندی ":
أمفلج ثغرک أم جوهر
و رحیق رضابک أم سکر
قد قال لثغرک صانعه:
إنا أعطیناک الکوثر
و الخال بخدک أم مسک
نقطت به الورد الأحمر
أم ذاک الخال بذاک الخد
فتیت الند على مجمر
عجبا من جمرته تذکو
و بها لا یحترق العنبر
فلقد أسرفت و ما أسلف
ت لنفسى ما فیه أعذر
سودت صحیفة أعمالی
و وکلت الأمر إلى حیدر
هو کهفی من نوب الدنیا
و شفیعی فی یوم المحشر
قد تمت لی بولایته
نعم جمت عن أن تشکر
لاصیب بها الحظ الأوفى
و أخصص بالسهم الأوفر
بالحفظ من النار الکبرى
و الأمن من الفزع الاکبر
هل یمنعنی و هو الساقی
أن أشرب من حوض الکوثر
أم یطردنی عن مائدة
وضعت للقانع و المعتر
یا من قد أنکر من آیا
ـت أبی حسن ما لا ینکر
إن کنت لجهلک بالأیا
م جحدت مقام أبی شبر
فاسأل بدرا و اسأل احدا
و سل الأحزاب و سل خیبر
من دبر فیها الأمر و من
أردی الأبطال و من دمر
من هد حصون الشرک و من
شاد الإسلام و من عمر
من قدمه طه و على
أهل الإیمان له أمر
قاسوک أبا حسن بسوا
ـک و هل بالطود یقاسى الذر
أنى ساووک بمن ناوو
ـک و هل ساووا نعلی قنبر
من غیرک من یدعى للحر
ـب و للمحراب و للمنبر
أفعال الخیر إذا أنتشرت
فی الناس فأنت لها مصدر
و إذا ذکر المعروف فما
لسواک به شیء یذکر
أحییت الدین بأبیض قد
أودعت به الموت الأحمر
قطبا للحرب یدیر الضر
ـب و یجلو الکرب بیوم الکر
فاصدع بالأمر فناصر
ـک البتار و شانئک الأبتر
لو لم تؤمر بالصبر و کظم الغی
ظ ولیتک لم تؤمر
ما نال الأمر أخو تیم
و ناوله منه حبتر
لکن أعراض العاجل ما
علقت بردائک یا جوهر
أنت المهتم بحفظ الدی
ـن و غیرک بالدنیا یغتر
أفعالک ما کانت فیها
إلا ذکرى لمن اذکر
حججا ألزمت بها الخصما
ء و تبصرة لمن استبصر
آیات جلالک لا تحصى
و صفات کمالک لا تحصر
من طول فیک مدائحه
عن أدنى واجبها قصر
فاقبل یا کعبة آمالی
من هدی مدیحی ما استیسر
کف لطمت عین الزهراء
کانت للبغی هی المصدر
و الکسر بأضلاع الزهراء
أبد الآباد فلا یجبر
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
این متن را بخوانید :
« دیدگاه امام نسبت به انحرافات در مداحی ها و عزاداریهای محرم و صفر و سایر مناسبتهای دینی چه بود؟ امام خمینی به عزاداریهای سنتی اهمیت می دادند. اما نسبت به انحرافات در دین و عزاداریها به شدت حساس بودند و عکس العمل نشان می دهند. مثلا اگر در مجلس عزاداری که امام حضور داشت مداحی شعری می خواند که انحرافات در آن وجود داشت همان جا (فی المجلس ) امام نهی می کرد و از ادامه کار مداح جلوگیری می کرد. اگر مداحی اشعار غلوآمیز می خواند امام اعتراض می کرد و می گفت : شعر را قطع کنند. اعتراض می کرد و می گفت : این شعرها را نخوانید. چندین بار در نجف اتفاق افتاد که امام جلوی کار چند مداح را که شعرهای انحرافی در وصف ائمه می خواندند را گرفتند و اجازه ندادند آن مداح شعرخوانی خود را ادامه دهد. کلام او را قطع می کرد.»
این بخشی از مصاحبه آیت الله سجادی با روزنامه جمهوری اسلامی است.
جالب این جاست که منزل ایشان در قم پاتوق کسی مثل سید ذاکر بود و هم اکنون نیز در سالمرگ وی همین آیت الله سجادی سخنرانی می کند!
آن مصاحبه خواندنی است اما یک سؤال باقی است .
چرا کسانی که امروز بیش از همیشه ادعای خط امامی و ارتباط نزدیک با امام راحل دارند گرفتار تناقض های بزرگ شده اند ؟
چه بر سر خط امامی ها آمده است ؟
آیا امام را باید از این مدعی ها بشناسیم یا امام رهبر همه ماست ؟
پیشنهاد می کنم این پست های قبلی را هم بخوانید:
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
«امروز خوشبختانه، مجموعههاى گوناگون سیاسىِ کشور ما از وفادارى به خط امام دم میزنند؛ این یک پدیده مبارکى است. در برخى از دورههاى گذشته اینطور نبود. بعضى از جریانهاى سیاسى از رویگردانى از خط امام صریحاً سخن میگفتند! امروز خوشبختانه مجموعههاى سیاسى در کشور ما، همه از گرایش به افکار امام راحل و خط امام حرف میزنند.»
«امام راحل با سخنان خود و رفتار خود یک هدایت مستمرى را براى امت خود (براى ما مردم) به جاى گذاشته است. یعنى دست امام، انگشت اشاره امام در همه پیچ و خمهاى زندگى، ما را راهنمایى میکند و یکى از قویترین و بهترین مواریث معنوى امام، همین وصیتنامه او است. جا دارد در برهههاى مختلف، مردم، مسؤولان گوناگون و جوانها این وصیتنامه را بازخوانى و در این تدبر کنند.»
جملات روشنگر فوق، بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع سوگواران ارتحال محبوب دل مستضعفان، حضرت روح الله خمینی(ره) بود که در نوزدهمین سالگرد و در جوار مرقد مطهرش ایراد شد. به همین بهانه و پایان انتخابات مجلس هشتم، از مراحل نام نویسی و تأیید صلاحیتها و اخذ آرا تا تأیید صحت انتخابات، فرصت را مناسب می بینیم تا نمایندگان و برگزیدگان ملت را از هر جناح و سلیقه سیاسی که هستند مورد خطاب قرار داده و وصایای گوهرین امام راحل را گوشزد کنیم.
حضرت امام خمینی(ره) در وصیت نامه سیاسی الهی خویش در چند فقره به مجلس اشاره دارند و گاه وظیفه ملت را در انتخاب صحیح، یادآور شده و گاه به نهادهای نظارتی و مشورتی تذکر دادهاند و در برخی فقرات نیز خود وکلا را مورد خطاب قرار داده است.
عناوین این نصایح، وصایا و تذکرات به این شرح است:
1ـ نماینده از قشر محرومان، متعهد و در صراط مستقیم باشد:
وصیت امام خمینی(ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی به مردم آن است که فارغ از جنجالهای تبلیغاتی و رسانهای، اشخاصی را به نمایندگی خود برگزینند که در راستای اهداف مقدس انقلاب و نظام اسلامی حرکت کنند.
اکنون باید دید که آیا منتخبان ملت این ویژگی ها را دارند؟
«... وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات، ... در صحنه باشند و اشخاصی را که انتخاب میکنند روی ضوابطی باشد که اعتبار میشود.»
«اکنون که با عنایت پروردگار و همت ملت عظیمالشأن، سرنوشت کشور به دست مردم افتاد و وکلا از خود مردم و با انتخاب خودشان، بدون دخالت دولت و خانهای ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، امید است که با تعهد آنان به اسلام و مصالح کشور از هر انحراف جلوگیری بشود. وصیت اینجانب به ملت در حال و آتیه آن است که با ارادة مصمم خود و تعهد خود به احکام اسلام و مصالح کشور در هر دوره از انتخابات، وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالباً بین متوسطین جامعه و محرومین میباشند و غیر منحرف از صراط مستقیم(به سوی غرب یا شرق) و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیلکرده و مطلع بر مسائل روز و سیاستهای اسلامی، به مجلس بفرستند.»
«توجه داشته باشند رییس جمهور و وکلای مجلس از طبقهای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمیتوانند بفهمند.»
2ـ اقلیت ها هم ملی بیاندیشند:
در اندیشه امام، همه مردم ایران در برابر سرنوشت خود مسؤولند و اقلیتها نیز باید در انتخاب نمایندگان خود دقیق باشند:
«... به اقلیتهای مذهبی رسمی وصیت میکنم که از دورههای رژیم پهلوی عبرت بگیرند و وکلای خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوری اسلامی و غیروابسته به قدرتهای جهانخوار و بدون گرایش به مکتبهای الحادی و انحرافی و التقاطی انتخاب نمایند.»
3ـ تعهد نماینده:
نمایندگان مردم، با هر تخصص، سابقه و تجربهای که وارد پیکار انتخاباتی شده باشند، اکنون تعهد است که روسفیدی را برای خود به جا گذارند.
رمز اهمیت تعهد نمایندگان را در سخن امام میخوانیم:
«از مهمات امور، تعهد وکلای مجلس شورای اسلامی است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غمانگیزی از مجلس شورای غیرصالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد خورد؛ و چه مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران بیارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد. در این پنجاه سال یک اکثریتِ قلابیِ منحرف در مقابل یک اقلیت مظلوم موجب شد که هرچه انگلستان و شوروی و اخیراً آمریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد از مشروطه، هیچ گاه تقریباً به مواد مهم قانون اساسی عمل نشد. قبل از رضاخان با تصدی غربزدگان و مشتی خان و زمینخواران؛ و در زمان رژیم پهلوی به دست آن رژیم سفاک و وابستگان و حلقه به گوشان آن.»
«... باید بدانیم که اگر رییس جمهور و نمایندگان مجلس، شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز برای کشور و ملت باشند، بسیاری از مشکلات پیش نمیآید و مشکلاتی اگر باشد، رفع میشود.»
4ـ نماینده منحرف را اخراج کنید:
اگر شخصی توانست با بکار بستن نیرنگها و تبلیغات و شانتاژ، از فیلترهای نظارتی عبور کرده و خود را در نظر مردم موجه جلوه دهد و وارد مجلس شود، آیا نباید نمایندگان ملت، چشم بیدار آنان بوده و به وظیفه انقلابی خود عمل کرده و ابتدا مجلس را جراحی کنند؟
«... از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این عصر و عصرهای آینده میخواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی یک عنصر خرابکار وابسته به مجلس راه یابد.»
5ـ قدردانی از ملت و خدمتگزاری:
آیا نمایندگان ملت ولی نعمتی غیر از مردم هم دارند و آیا خدمتگزاری جز برای مردم به ویژه محرومان، در کدام آیین نامه و مرام و قاموس نوشته شدهاست؟
«به مجلس... توصیه مینمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید.»
6 ـ محکومیت طاغوت:
نکته ظریف وصیت امام به نمایندگان مجلس، طاغوتستیزی آنان است. این صفت باید هم در اندیشه و هم در عمل قانونگذاری مشهود باشد:
«... حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بیفرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید، البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است.»
7ـ قانون ضد اسلامی ممنوع:
خروجی قوه مقننه در نظام جمهوری اسلامی نمیتواند در کلیات، با قوانین اسلامی ناسازگار باشد. در جزئیات نیز، رایزنی اهل فن، تذکر نمایندگان کارشناس دین و نظارت شورای نگهبان میتواند از طرح مسائل انحرافی که گاه با ظاهر اسلامی مزین شده جلوگیری کند:
«و از همه نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و برادری با هم مجلسان خود رفتار، و همه کوشا باشند که قوانین، خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احکام آسمانی آن وفادار باشید تا به سعادت دنیا و آخرت نائل آیید.»
«وصیت من به مجلس... آن است که در مقابل احکام خداوند متعال خاضع بوده و تحت تأثیر تبلیغات بیمحتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایهداری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید و به مالکیت و سرمایههای مشروع با حدود اسلامی احترام گذارید و به ملت اطمینان دهید تا سرمایهها و فعالیتهای سازنده به کار افتند و دولت و کشور را به خودکفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند.»
8ـ اسلامی بودن قوانین باید تضمین شود:
برای تکرار نشدن تجربه تلخ شکست مشروطه و جدایی دین از سیاست و به میان نیامدن سخنان پوچ غرب گرایانه و مرعوبانه لازم بود نهادی چون شورای نگهبان، بر قوانین مصوب مجلس نظارت کند تا پیش از وقوع فاجعه، پیشگیریهای لازم صورت پذیرد؛ اما این کار همواره با مخالفت عدهای که در پی منافع شخصی و ضد دینی خود هستند روبرو است.
خطاب امام راحل به اعضای این نهاد راهبردی، چنین است:
«... از شورای محترم نگهبان میخواهم و توصیه میکنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده، که با کمال دقت و قدرت وظایف اسلامی و ملی خود را ایفا و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر و قانون اساسی بدون هیچ ملاحظه جلوگیری نمایند و با ملاحظه ضرورات کشور که گاهی با احکام ثانویه و گاهی با ولایت فقیه باید اجرا شود توجه نمایند.»
9ـ اسلام را پیاده کنید:
شاید مهمترین وظیفه مجلس را قانونگذاری و تدوین قوانین اقتصادی و عمرانی بدانند؛ اما وصیت حضرت امام خمینی(ره) به مجلس و سایر قوا، در بخش فرهنگی تبلور بیشتری دارد و در باره مسائل فرهنگی و جوانان هشدار جدیتری می دهند:
«اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده ...، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است.»
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
این تصاویر از یک مجله به نام سپید و سیاه هستش که این شمارش اوایل انقلاب چاپ شده:
همین طور که می بینید در این شعر قطعه جالب توجهی وجود داره!
....
سیدی را زنسل آل رسول نام او برقرار می بینم
بعد از این شاهی از میان برود دولتی پایدار می بینم
گرگ با میش و شیر با آهو در چرا همکنار می بینم
چون که چند سال از زمان بگذشت عالمی چون نگار می بینم
دولت مهدی آشکار شود بلکه من آشکار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم بل که بر سر یار می بینم
.... سنه 1261
پ. ن : من هیچ نظر تاییدی یا ردی ندارم فقط نظرم رو جلب کرد!
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
مدت زیادی بود که دوستان و علاقهمندان از سر لطف و عنایت و توجه که من لایق آن نیستم اصرار و دعوت می کردند که بیا و مسؤلیت فرهنگ یکی از به اصطلاح (دانشگاه آزاد اسلامی) را به عهده بگیرم.
بنده نیز پس از تحقیق و مشاوره در باره کلیت و جزئیت مسئله به این نتیجه رسیدم که اگر این نهاد، سیاستهای کلان خود را در بخشهای جزیی سرایت ندهد می توان کار فرهنگی کرد.
البته این را مشروط کرده بودم به اتمام دوره کارشناسی ارشدم و دفاع از پایان نامه .
تا این که چندی پیش تماس گرفتند که دوره دانش افزایی گذاشتیم در هتل مارلیک تهران و بیا !
اردوی تفریحی شمال و اردبیل را که با بچه های سازمان ملی جوانان رفته بودیم نیمه کاره رها کردم و با مترو خودم را به این هتل قدیمی که در اتاق آن موش هم پیدا شد (!) رساندم.
روز اول همایش با تأخیر دوساعته آغاز شد و آقای عابدی معاون دفتر مطالعات و آموزش نیروی انسانی ، دکتر احمدی مدیر کل اداره تحقیقات و برنامه ریزی فرهنگی و دکتر باغبان مدیر کل دفتر نظارت و ارزشیابی فرهنگی در باره موضوعات مختلف داد سخن دادند!
موضوعات به ترتیب : جایگاه و نقش آموزش نیروی انسانی در دانشگاه ،آشنایی با اداره کل تحقیقات و برنامه ریزی فرهنگی ، آشنایی با برنامهها و فعالیتهای دفتر نظارت و ارزشیابی فرهنگی .
سخنان آقای عابدی قابل استفاده بود و من یادداشت برداری کردم گرچه میشد همه آن مطالب را در یک کتاب درسی پیام نور خواند یا در قالب یک لوح فشرده دریافت کرد . البته ایشان گاه منبرهای کوتاهی هم برای اعضای آن جلسه که بیشتر روحانی و معمم بودند اجرا می کرد و نکات اخلاقی و اعتقادی هم مطرح مینمود. مثلا می گفت من قبول ندارم اول نماز بعدا غذا! و این که تکرار می کرد : اطلبوا العلم الی المهد الی اللحد.
من هم ضمن پذیرش سخنان ارزشمند وی ، از متن همان حرفها استفاده کردم و در پایان تذکر دادم که به نظر می رسد مقوله فرهنگی ، خو گرفتنی است نه آموزشی .
به هر حال !
جلسه بعدی به آقای دکتر احمدی مربوط بود که انصافا نشان از قدمت کار و مدیریت و قوام ایشان داشت و نکتههای علمی خوبی را کلید می زد و به دست می داد.
معرفی نشریه وزین « فصلنامه دانشگاهی مطالعات میان فرهنگی » گل مطالب وی را تشکیل داد که بهره فراوان بردیم . گرچه دکتر بین سخنان خود چند باری به مقام قدسی آقای هاشمی رفسنجانی هم اشاره کرد و گوشزد می کرد که حضور ایشان در همایشهای (دستور از بالای این نهاد) چه قدر مؤثر بوده و حتی بخشی از خطبههای امام جمعه موقت تهران را به خود اختصاص داده است . ( البته این غیر از خطبه معروف دانشگاه آزاد است ).
جالب ترین بخش روز اول این همایش به آقای دکتر باغبان اختصاص یافت .
سخنان پر تناقض این شخصیت فرهیخته که از اتفاق در مصاحبه از من پرسیده بود که آقا شما نماز شب می خوانید یا نه؟! در پایان جلسه را محترمانه به هم ریخت.
من فکر نمی کنم این نهاد ( به اصطلاح علمی ) در این سطح تا به حال دچار بحران داخلی شده باشد که مدیران فرهنگی واحد های آن رسما به انتقاد از آن بپردازند و پاسخ در خوری نشنوند.
حالا نمونه هایی از این سخنان و نقد ها را می آورم تا شما هم در جریان ماوقع قرار بگیرید.
دکتر باغبان سخنانش را با این مطالب آغاز کرد که چرا باید عملکرد من نوعی این طور باشد که آقای جاسبی در انتخابات تنها 250 هزار رأی بیاورد؟ ایشان کجا و یک مدیر معمولی که حالا یکی دوسال سابقه جبهه دارد؟ و این نخبگان و برگزیدگان، که هستند که شخصیت علمی و استاد مسلمی چون دکتر جاسبی به جامعه معرفی نمیشود؟
باغبان می گفت که من سال ها غروب منزل خود را ندیده ام و در این نهاد کار کرده ام و قطعا دکتر جاسبی طلوع آفتاب را نیز در منزلش ندیده است .
پس از این تمجید ها به مسئولان فرهنگی توصیه می کرد که از کارهای جلف برای جذب جوانان بپرهیزند و آخوندی را مثال می زد که در جمع دختران سخنرانی کرده و آن ها را به شور کف انداخته و گفته که می خواهد یک دبیرستان دخترانه با کادر تمام زن تاسیس کند که در آن آرایش الزامی باشد و حجاب ممنوع .
سپس انتقاد کرد از آرایش برخی دختران و جوان ها که حتی همسر وی پس از این همه سال تأهل این کار ها را بلد نیست/ یا نمی کند ( تردید از من است).
همین طور که صحبت به درازا می کشید و یک سری تذکرات اداری در باره شیوه نظارت بر امور فرهنگی مطرح می شد ادامه داد: ما در آیین نامه خود آورده ایم که نباید اردوی مختلط برگزار کنید اما در پایان نوشته ایم که شما می توانید به هر دلیلی که تشخیص بدهید این کار را بکنید !!! واین که در همایشها و برنامه ها ریخت و پاش نکنید تا صدای دانشجو در نیاید!
وقت داشت تمام می شد که کار به جاهای باریک کشید و کم کم انتقاد ها از سوی چند تن از روحانیان معظم در آن جمع آغاز شد.
یکی از عزیزان گفت که اکنون بیست سال است که شما نه به کسی گزارش دادید نه پاسخ ، حالا با یک انتقاد برآشفتهاید چرا گذاشتید این مسئله این قدر بزرگ شود و عقده ها بترکد؟
انگار بغض هزار ساله باغبان پیر را نمکپاش کنند سخن های تازه ای مطرح شد: چرا به کادر قشر پایین ما سهام عدالت نمی دهند چرا تلوزیون در فیلم ها آرم دانشگاه آزاد را نمی گیرد ؟ چرا صدا و سیما اعلام نمی کند که آن دختر دانشجو که جزو مخترعین بر تر بود از دانشجویان آزاد است ؟ چرا یک پیام نور که اندازه دبیرستان است در یک سال، هزاران نفر بیش از گذشته پذیرش دارد؟ مگر پیام نور هم دانشگاه است با آن سیستم کتاب خوانی و امتحانی ؟ بزرگ ترین دانشگاه خاور میانه کجا و پیام نور کجا ؟ حالا آن آقا می گوید " مدیریت فساد " ( نچ نچ یکی از حضار).
باز یکی دیگر از دوستان میکرفن را روشن کرد و گفت : ما هم از این مثال ها داریم . من خودم از صدا و سیما شنیدم که آن دختر مخترع از دانشگاه آزاد است و بسیار هم تعجب کردم ! همین الان هم یکی از استادان دانشگاه پیام نور دایم به من زنگ می زند و از من سوال های درسی می پرسد . این استاد پیام نور فارغ التحصیل دانشگاه آزاد است و سوال من این جاست که در طول این مدت چه می کرده که نمی تواند در پیام نور درس بدهد ؟
عزیز دیگری نیز در باره حجاب و وضعیت نابهنجار دانشجویان این دانشگاه سخن گفت و باغبان خسته گفت : کسی که می گوید چرا آن دختر مویش بیرون است و چرا ابرویش را تتو کرده خودش آدم بی تقوایی است که نگاه کرده ! یکی از مدیران فرهنگی ما فیلم حضور دانشجویان همراه با خانواده را هنگام پذیرش گرفته بود و بعدا که اعتراض کرده بودند به وضعیت حجاب آنها، فیلم را نشانشان داده بود که ببینید شما پدر و مادر ها چه دخترانی تحویل ما دادید.
یکی دیگر گفت این چند ماهی که من مشغول کار شده ام صحبت مدیران و دست اندرکاران واحد ما ، ساخت و ساز است . شما در دانشگاه آزاد اسلامی ، کیفیت را فدای کمیت کردهاید . پول هم که کم میآورید دانشجوی بیشتر پذیرش می کنید.
یکی دیگر گفت با توجه به جو مذهبی برخی شهرها خوب است که دانشجویان به صورت بومی پذیرش شوند . اما حاجاقا باغبان گفت ما که نمی توانیم مردم را محدود کنیم . اطلبوا العلم ولو بالصین.
خلاصه این که بحث بالا گرفت و وقت تمام شد .
من هم سخنانی داشتم که نه صلاح بود و نه وقت که آنجا بگویم اما حالا که مجال و مقال هست میگویم:
اول این که اگر جلف بازی یک روحانی برای جلب نظر جوانان بد است پس چرا جناب آقای هاشمی در پروژه تبلیغاتی خود برای جلب رأی جوانان،آن جلسه کذایی با جوانان منتخب و بازیگر را برگزار کرد که هر شخص، نماینده یک تیپ جوانان بود و حرف های فانتزی زیادی زده شد ؛ پرسش از شماره کفش، کارهای پنهان ، هاشمی ورژن 2005 ، مالک اشتر علی و مرثیه ساختگی آن دخترک بزک کرده برای آزادی و گریه انتخاباتی و ... برای نامزدی کسی که سرمایه نظام است !
دوم این که اگر کار صدا و سیما را نمی پسنید چرا همفکرانتان در انتخابات پول داده بودند به یک مشت آدم نفهم که در ستادهای آقای هاشمی بنشینند و دایم از یک سیدی 70 ملیونی علیه فایزه حرف بزنند و دروغ های شاخ دار بگویند که احمدی نژاد می خواهد پیاده روها را به بخش زنانه مردانه تقسیم کند!
اگر این کار ها جلف است چرا آقای هاشمی در باره حضور دختران در ورزشگاه ها حکم جواز داد چیزی نگفتید اما احمدی نژاد در باره حضور خانواده ها نظر داد، جنجال کردید؟
سوم این که بالاخره مردها باید کور باشند یا مثل کبک سر زیر برف کنند تا وضعیت بد حجاب و آرایش دختران دانشجو را نبینند تا خلاف تقوا نشود ؟ اگر هرکس اعتراض کند خودش مرض دارد پس شما از کجا فهمیدید که آرایش آن دختر غلیظ تر از یک زن متأهل است؟
چهارم، کجا پیامبر فرموده بنیان خانواده را به هم بزن دختر مجردت را با این همه مشکل مالی بفرست شهر غریب که دانش بیاموزد؟ این جا که رسید اهل روایت شدید و قرآن و سنت را از یاد بردید ؟
پنجم ، گرچه همه مسئولیت وضعیت نابسامان فرهنگی کشور بر عهده دانشگاهها نیست اما پس از عمری غروب خانه را ندیدن چگونه پاسخ خدا را خواهید داد برای برپایی این مرکز بزرگ غیر انتفاعی که گاه دانشجویانش از هزینههای مصرفی زاید آن فریاد اعتراض سر می دهند و این همه شهرها که به فساد بیشتر کشیده شدهاند؟
آقایان خانه از پایبست ویران است !مبانی شما مشکل دارد .
و شاید هیچگاه فرصت جبران نباشد و چه اسف انگیز است نیروهای مخلص و انقلابی با تلاش شبانه روزی برای کاری عرق ریخته باشند که جز زیان چیزی در پرونده اعمالشان نمانده و مصداق خسر الدنیا و الآخرة شدهاند!
من این همایش را ترک کردم و عطای آن را به لقایش بخشیدم اما دانستم این مجموعه بزرگ امروز با چالشی درونی روبروست و دور نیست شبی که صبح از خواب برخیزیم و بنیانش را فرو ریخته بینیم . جمعی که از انتقاد آقای سلیمی نمین چنین برآشفته و خود خوری می کند . اما آن روز شاید آقای جاسبی برای استراحت و تدریس به سوی یکی از دانشگاههای ینگه دنیا ( همان خاستگاه نظریات علمی و اقتصادی اش) پرواز کند.
پ.ن : قرار شد در آخر همایش متن سخنان و اسلاید ها در لوح فشرده ارایه شود.
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
بازهم همایش و اصرار دوستان که بیا
همایش رسانه بود و هویت جوان
پروفسور حمید مولانا بود و نادر طالب زاده
من هم رفتم که یک صندلی بیشتر پر شود!
همایش پر باری بود
مولانا حرف های تازه تری داشت مثل همیشه!
می گفت حرفه من ( تحصیلات) ارتباطات است اما حتی یک سایت ندارم
می گفت ایمیلم را ماهی یک بار چک می کنم ولی بیشتر افراد از روی بیکاری میل می زنند.
می گفت وقتی می آیم ایران ، موبایل مصرف می کنم چون آدم مهمی نیستم و تلفن زمینی دارم.
می گفت سرتان را با این رسانه های رنگارنگ اینترنت و ماهواره گرم نکنند.
به روابط چهره به چهره معتقد بود و می گفت دنیا همین طور است هیچ کجا وبلاگ را این قدر جدی نمی گیرند.
رسانه برای سرگرمی ماست آنها روی وقت سرمایه گذاری می کنند و وقت ما را استعمار میکنند .
رفتم کنارش نشستم و از پایان نامه ام گفتم و قرار شد چکیده اش را برایش بفرستم
گفتم علاوه بر آن پنج اصل رسانه اسلامی که او تاکید کرده من هم یک نکته قرآنی برای رسانه درآورده ام.
پنج اصل او این بود :
توحید
جامعه شناسی اسلامی (امت اسلامی)
امربه معروف و نهی از منکر (مسئولیت اجتماعی)
تقوی
امانت
من هم بعد از ظهر در تریبون آزاد شرکت کردم و گفتم :
چون در حوزه تحصیل ، قرآن پژوهم و در حوزه فعایت ، رسانه ای هستم؛
پژوهش هایم میان رشته ای است .
از همین رو گزارشی می دهم از این پژوهش:
قرآن معجزه پیامبر خدا ، خود رسانه است و الگوی رسانه اسلامی
23 سال وحی نزولی و وحی بیانی داشته و سخن گفته بی دروغ و نیرنگ ، ماندگار و جاودان
هم در سخت افزار رسانه و هم در نرم افزار آن قابل اسوه گیری است :
از تربیت جنسی سخن می گوید بی آنکه محرک شهوت باشد و ...
می توان فیلم نامه نویسی را از آن آموخت حتی چرخش دوربین را
مثلا برای نشان دادن زیبایی یوسف به جای گریم چهره می توان کارد میوه را نشان داد که دست زنان را می برد.
و در نهایت این که رسانه قرآن ، " هدایت محور" است و خط ضد هدایت را افشا میکند.
اگر در تعریف خبر می گویند : خبر آن نیست که یک سگ پای یک نفر را گاز بگیرد بل که خبر آ» است که یک نفر پای سگی را گاز بگیرد ؛ اما قرآن میگوید :
سگ اصحاب کهف چند روزی پی آدم گرفت و مردم شد!
این حادثه که پیام هدایت دارد ارزش خبر دارد.
آخرش هم چند خطی از روی یکی از مقاله هایم خواندم در باره جهان شمولی متن قرآن .
راستی من فقط یک شرکت کننده خالی بودم !
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------
باسمه تعالی
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (1)
اوست آن کس که در میان بى سوادان فرستاده اى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
***
« ... حضرت امام جعفر صادق (ع) در رابطه با مقام ومنزلت معلم می فرمایند: « هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت ».
این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایة علم و تربیت معلمان و تعلیم شایستة آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.
حضرت امام سجاد (ع) در رابطه با مقام معلم می فرمایند:« حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم ».
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گوش همه می رساند. همچنین سیاهی جهل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.در این مسیر مقدس ، بزرگانی همچون علامه شهید استاد مرتضی مطهری گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان می درخشد . شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد . به همین مناسبت روز شهادت این بزرگ مرد فرزانه را روز معلم نامیدند .
امام خمینی (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند:« نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.»
معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )... (1)
***
خدای کریم و دانا، فرستادگانی از جنس بشر برای آموزش و پاک کردن انسانها برگزیده است تا آنچه نمی دانند بیاموزد (2) و فرستادگان را منتی بر گروندگان راستین دانسته که پیش از آن در گمراهی بودند (3) پس آموزگاری کاری الهی و آسمانی است و آموزگار جز هدایت، اندیشهای ندارد. اکنون باید دستان پر مهر معلم را بویید و خرمی دانش و پرهیزکاری را استشمام کرد چرا که برگزیده شدن برای چنین کاری از انسان، انسان می سازد و او هم انسان را!
زبان و قلم معلم همه هدایت گر است و کسی که این نباشد برگزیده نیست .
حوزه های علمیه همواره استاد را گرامی داشته اند و استادان نیز شاگردان را نیکو پروریدند تا هم سنت دانش پروری در حوزه ماندگار شود و هم شیوه ارج نهادن به مقام استاد .
حوزه در خود معلمان شهید هم دیده است کسانی که پژوهش و تدریس و عشق به آموختن را با خون خود رنگین کرده اند .
و همین نزدیک ها بود که باز قامت استادی به خون نشست . استاد شهید آیت الله مطهری.
***
حال باید دید در سالگرد شهادت این معلم حوزه ، چه پاسخی برای این پرسشها داریم ؟
1- ضرورت ترویج افکار شهید مطهری در حوزه چیست ؟
2- ویژگی شهید مطهری بین حوزویان و نقش فکری ـ تربیتی وی در دانشگاه کدام است ؟
3- پاسداشت مقام استاد در حوزه به بهانه سالگرد شهادت آیت الله مطهری چگونه است ؟
4- جایگاه شهید مطهری در حوزه در زمان حیات و بی مهری ها نسبت به او از سر چه بود؟
5- مخالفان امروزین ترویج تفکر مطهری در حوزه کیانند و چه میگویند؟
6- نوآوری در حوزه و ارتباط آن با آثار شهید مطهری کدام است؟
7- عمل نشدن به اندیشه های استاد شهید در حوزه پس از گذشت سال ها و دلایل آن چیست ؟
8- راهکار تربیت طلاب جوان بر اساس آموزه ها و دریافتههای استاد شهید چیست؟
9- چرایی تایید آثار شهید از سوی حضرت امام خمینی (ره)
10- آیا استاد امروز حوزه چون مطهری روشنگر است و جان برکف و آیا کسی قدر دان مطهری ها ی امروز هست؟
............................
(1) . جمعه/ 2
(2) . http://www.tbzmed.ac.ir/monasebat/moalem
(3) . بقره/ 152
(4) . آل عمران/ 164
اگه دوست داری اینجا نظر بده: نظر جالب
----------------------------------------------------------------